رفع نیازهاى علمى معاویه توسط امام علی (ع)
فارسی 3830 نمایش |کمکهاى علمى وفکرى امام علی (ع) به خلفا به دوران خلافت ابوبکر و عمر منحصر نبود، بلکه وى به عنوان سرپرست و حامى و دلسوز دین، نیازهاى علمى و سیاسى اسلام و مسلمانان را در دوره هاى مختلف خلافت برطرف مى کرد. از جمله، خلیفه سوم نیز پیوسته از افکار بلند و راهنماییهاى داهیانه على (ع) بهره مى برد. اینکه عثمان از نظرات امام (ع) استفاده مى کرد جاى شگفت نیست، شگفت اینجاست که معاویه نیز، با تمام عداوت و بغضى که به امام داشت، در مسائل علمى و مشکلات فکرى دست نیاز به سوى آن حضرت دراز مى کرد و افرادى را به صورت ناشناس به حضور امام روانه مى ساخت تا پاسخ بعضى مسائل را از آن حضرت بیاموزند. از جمله، گاهى فرمانرواى روم از معاویه مطالبى را مى پرسید و پاسخ آن را از او مى خواست. معاویه، براى حفظ آبروى خود، که خویش را خلیفه مسلمین معرفى مى کرد، افرادى را به نزد على (ع) گسیل مى داشت تا به گونه اى پاسخ را از امام فرا گیرند و در اختیار معاویه بگذارند.
نمونه هایى از مراجعه خلیفه سوم و معاویه به امام (ع) عبارتند از:
1- از جمله حقوق زن در اسلام این است که اگر مردى همسر خود را طلاق دهد و پیش از آنکه عده زن سپرى گردد مرد درگذرد، زن همچون ورثه دیگر از شوهر خود ارث مى برد، تو گویى که تا عده زن سپرى نشده است پیوند زناشویى برقرار است. در زمان خلافت عثمان، مردى داراى دو زن بود، یکى از انصار و دیگرى از بنى هاشم. از قضا مرد، زن انصارى خود را طلاق گفت و پس از مدتى درگذشت. زن انصارى نزد خلیفه رفت و گفت: هنوز عده من سپرى نشده است و من میراث خود را مى خواهم. عثمان در داورى فرو ماند و جریان را به اطلاع امام (ع) رسانید. حضرت فرمود: اگر زن انصارى سوگند یاد کند که پس از درگذشت شوهرش سه بار قاعده نشده است مى تواند از شوهر خود ارث ببرد. عثمان به زن هاشمیه گفت: این داورى مربوط به پسر عمت على است و من در این باره نظرى نداده ام. وى گفت: من به داورى على راضى هستم. او سوگند یاد کند و ارث ببرد. این جریان را محدثان اهل تسنن به گونه دیگر، که متن آن با فتاواى فقهاى شیعه تطبیق نمى کند، نیز نقل کرده اند.
2- مردى که براى اداى فریضه حج یا عمره احرام بسته است نمى تواند حیوانى راکه در خشکى زندگى مى کند شکار کند. قرآن کریم در این باره مى فرماید: «وحرم علیکم صید البر ما دمتم حرما»؛ «شکار حیوان خشکى بر شما، در حالى که محرم هستید، حرام است».(مائده/ 96) ولى اگر فردى که محرم نیست حیوانى را شکار کند، آیا فرد محرم مى تواند از گوشت آن استفاده کند؟ این همان مسئله اى است که خلیفه سوم در آن از نظر على (ع) پیروى کرد. قبلا نظر خلیفه این بود که محرم مى تواند از گوشت حیوانى که غیر محرم شکار کرده است استفاده کند. اتفاقا خود او نیز محرم بود و مى خواست دعوت گروهى را که براى او چنین غذایى ترتیب داده بودند بپذیرد، اما وقتى با مخالفت امام روبرو شد از نظر خود برگشت. على (ع) ماجرایى از پیامبر اکرم (ص) را نقل کرد که او را قانع ساخت. ماجرا بدین قرار بود که براى پیامبر (ص)، در حالى که محرم بود، مشابه چنان غذایى آوردند. آن حضرت فرمود: ما محرم هستیم. این غذا را به افرادى بدهید که در حال احرام نیستند. وقتى امام (ع) این جریان را نقل کرد دوازده نفر نیز در تایید آن حضرت شهادت دادند. سپس على (ع) افزود: رسول اکرم (ص) نه تنها از خوردن چنین گوشتى ما را بازداشت، بلکه از خوردن تخم پرندگان یا مرغان شکار شده نیز نهى کرد.
3- از عقاید مسلم اسلامى معذب بودن کافر پس از مرگ است. در زمان خلافت عثمان، مردى به عنوان اعتراض به این اصل عقیدتى جمجمه کافرى را از قبر بیرون آورد وآن را نزد خلیفه برد و گفت: اگر کافر پس از مرگ در آتش مى سوزد، باید این جمجمه داغ باشد، در حالى که من به آن دست مى زنم و احساس حرارت نمى کنم! خلیفه در پاسخ عاجز ماند و در پى على (ع) فرستاد. امام (ع)، با ایجاد صحنه اى، پاسخى در خور به معترض داد. فرمود که آهن (آتش زنه) و سنگ آتش زایى بیاورند و سپس آن دو را بر هم زد تا جرقه اى از آن جستن کرد. آن گاه فرمود: به آهن و سنگ دست مى زنیم و احساس حرارت نمى کنیم، در حالى که هر دو داراى حرارتى هستند که در شرایط خاصى بر ما ملموس مى شود. چه مانعى دارد که عذاب کافر در قبر نیز چنین باشد؟ خلیفه از پاسخ امام خوشحال شد و گفت: «لولا علی لهلک عثمان». اما مواردى که معاویه به امام (ع) مراجعه کرده است.
تواریخ اسلامى موارد هفت گانه اى را یاد آورى شده است که معاویه دست نیاز به جانب على (ع) دراز کرده و شرمندگى و سرشکستگى خویش را به وسیله علم امام برطرف کرده است. اذینه مى گوید: مردى از معاویه مطلبى را پرسید. معاویه گفت: این موضوع را از على بپرس. سائل گفت: خوش ندارم از او سؤال کنم، مى خواهم از تو بپرسم. وى گفت: چرا خوش ندارى از مردى سؤال کنى که پیامبر درباره اش گفته است: «على نسبت به من به سان هارون نسبت به موسى (ع) است جز اینکه پس از من پیامبرى نیست» و عمر مشکلات خود را با او در میان مى نهاد؟ وقتى خبر شهادت امام (ع) به معاویه رسید گفت: «فقه و علم مرد». برادر معاویه به او گفت: این سخن را مردم شام از تو نشنوند.
فهرست مواردى را که معاویه از على (ع) استمداد کرده است، عبارتند از:
1- حکم کسى که مدتها نبش قبر مى کرد و کفنها را مى برد.
2- حکم کسى که فردى را کشته است و مدعى است که او را در حالى کشته که با همسر او مشغول عمل جنسى بوده است.
3- دو نفر درباره لباسى اختلاف کردند. یکى از آنها دو شاهد آورد که این لباس مال اوست و دیگرى مدعى شد که آن را از ناشناسى خریده است.
4- مردى با دخترى ازدواج کرده است، ولى پدر عروس، به جاى او، دختر دیگرى را به حجله روانه کرده است.
5- یک رشته سؤالاتى که فرمانرواى روم درباره کهکشان و قوس و قزح و... از معاویه کرده بود و او ناشناسى را به عراق فرستاد تا پاسخ سؤالات را از على (ع) دریافت کند.
6- فرمانرواى روم مجددا سؤالاتى از قبیل موارد مذکور را از معاویه پرسید و باجگذارى خود را مشروط به دریافت پاسخ صحیح آنها کرد.
7- براى بار سوم، سؤالى از دربار روم به معاویه رسید و پاسخ آن را طلبید. عمرو عاص، با حیله خاصى، جواب آن را از امام (ع) دریافت کرد.
منـابـع
جعفر سبحانى- فروغ ولایت- صفحه 309-313
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها