شرایط و حدود نهی از منکر
فارسی 1949 نمایش |نهی از منکر شرایط و حدودی دارد. اولین شرط این است که انسان، حسن نیت و اخلاص داشته باشد. بعضی اوقات افرادی میخواهند شرارت نشان بدهند. عقدهای هستند. میخواهند به عنوان نهی از منکر خرده حسابشان را با کسی پاک کنند. این طور نباشد. نهی از منکر عبادت است. باید برای خدا این کار را کند. باید تقرب به خدا و خدمت به بندگان خدا منظور نظر باشد. نهی از منکر خدمت به خدا و خلق خداست. نشان دادن ریاست نیست. اینکه من دستور و فرمان میدهم؛ من بدم میآید و...نباشد. نهی از منکر مثل رابطهی طبیب و مریض است. طبیب با مریض دشمنی ندارد و بر او فرمانروایی نمیکند، دلسوزی و خیرخواهی میکند. انسان مسلمان نسبت به معصیت کار طبیب است. باید او را با نرمخویی، گفتار لین، از راهی که خودش میداند و میتواند راهنمایی کند. باید معروفشناس و منکرشناس باشد. حالا دو نفر مرد و زن در خیابان راه میروند، ما به سراغشان برویم و بگوییم، شما چه کارهاید؟ آیا زن و شوهرید یا اجنبی هستید؟ عقدنامهتان کجاست؟ این کار درست نیست. یا چند جوان با هم در خیابان میروند، حق ندارید بروید بگویید شما اشرارید. دهانتان را بو کنم، ببینم بوی شراب میدهد یا نه؟ قرآن دستور داده که در این کارها تجسس نکنید: "لا تجسسوا" ( حجرات /12) تجسس نکنید....
تا گناه علنی و آشکار نشده، ما حق نداریم متعرض کسی بشویم. اگر علنی شد و تجاهر به گناه کردند، وظیفه داریم نهی از منکر کنیم ولی حق نداریم در داخل زندگی مردم و اسرار زندگی مردم کنجکاوی کنیم.
قصهی از عمربن خطاب نقل میکنند که ظاهرا مرحوم علامهی امینی(رض) آن را در الغدیر آورده است، از کتاب شرح ابن ابی الحدید، آن سنی معتزلی نقل میکند: شبی عمربن خطاب در کوچههای مدینه میگذشت و میخواست از اوضاع عمومی مردم کسب اطلاع کند. از کنار خانهای رد میشد، صدایی به گوشش رسید. به اهل آن خانه ظنین شد. دیوار خانه کوتاه بود، بالای دیوار رفت و دید مردی با زنی نشسته و جام شرابی هم پیش رویشان هست. فریاد کشید: ای مرد ! تو خیال کردی خدا تو را نمی بیند. در خلوت معصیت میکنی؟ مرد وحشت زده شد از اینکه خلیفه از دیوار خانهاش سرکشیده است اما خود را نباخت، به او گفت: امیر عجله نکن. اگر من یک خطا کردم، شما سه خطا مرتکب شدی.
اولا: تجسس کردهای در حالی که قرآن گفته: "لا تجسسوا" حق ندارید در داخل زندگی مردم تجسس کنید. شما کنجکاوی و تجسس کردهای. من داخل خانهی خودم هستم. بر فرض که گناه کردم، در خانهی خودم هستم. ثانیا: "لیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی و أتوا البیوت من أبوابها..."(بقره/189) حق ندارید از پشت دیوار خانهی مردم به آن وارد شوید. باید از در خانهها وارد شوید. شما با این دو آیه مخالفت کردی، از در نیامدی، از دیوار آمدی. ثالثا: "لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی استانسوا و تسلموا علی أهلها"(نور/27) وقتی به خانهی دیگران میخواهید وارد شوید، با اطلاع قبلی وارد شوید و آشنایی بدهید و وقتی وارد شدید، بر اهل آن خانه سلام کنید. شما بی اطلاع آمدی و فریاد کشیدی، به جای سلام ما را ترساندی. عمر که خیلی قافیه را باخته بود، گفت: بسیار خوب، توبه کن، من تو را میبخشم. او گفت: بسیار خوب، توبه میکنم.
پس به این کیفیت نباشد. گناه کسی تا علنی نشده و تجاهری نبوده، ما حق تعرض نداریم. پس برای امر به معروف و نهی از منکر در ابتدا: باید اخلاص و حسن نیت داشته باشیم. دوم اینکه: معروفشناس و منکرشناس باشیم. سوم اینکه: تدرج باشد، یعنی مرتبه مرتبه باشد. اول از تعلیم شروع می شود. یعنی اگر شما احتمال میدهید کسی که گناه میکند، به احکام خدا آگاه نیست، اینجا وظیفهی تعلیم دارید. باید به او بگویید که فلان کار در شرع مقدس حرام و گناه است. اگر دیدید خودداری کرد، آنگاه اظهار کراهت کنید. مثلا اخم کنید یا جمله ای بگویید با این مضمون که براساس شرع ما، این کار پسندیده و مطلوب نیست و من دوست ندارم. اگر باز هم اعتنا نکرد با قول لین و گفتار نرم دعوت کنید. آرام بگویید، نه با خشونت و دشنام. اگر دیدید باز هم نتیجه نداد، آنگاه با قول غلیظ و درشت بگویید. رهایش نکنید اما درشتی کردن به معنای دشنام دادن نیست؛ فقط آن قدر که بفهمد مطلب جدی است. گاهی به «زدن» میرسد؛ که لازم میشود انسان او را بزند. مراتب بعد آن به دست عامهی مردم نیست. مرتبهی «جرح و قتل» که بعضی گناهان طوری است که به مرحلهی مجروح کردن و کشتن میرسد. این مربوط به حکومت است و ربطی به عامهی مردم ندارد.
شقرانی از اولاد یکی از آزاد شدههای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود و انتساب به خاندان رسالت داشت. از محیان اهل بیت علیهم السلام بود ولی عادت به شراب خواری داشت و در داخل خانهاش شرب خمر میکرد. خودش میگوید: روزی منصور دوانیقی به مردم هدیه میداد و مردم میرفتند میگرفتند. من کسی را نداشتم که برود برای من هدیه بگیرد. بر در خانهی منصور متحیر ایستاده بودم که امام صادق علیه السلام تشریف فرما شدند، رفتم جلو و سلام کردم. گفتم: آقا من واسطه ای ندارم که برای من هدیه بگیرد. دیدم امام علیه السلام از مرکب پیاده شدند و به داخل سرای منصور رفتند. بعد از لحظاتی بیرون آمدند و هدیه را آوردند و به من دادند. سپس آهسته در گوش من فرمودند: "ان الحسن من کل احد حسن و منک احسن لمکانک منا وان القبیح من کل احد قبیح و منک اقبح لمکانک منا"، «هر کار خوبی از هرکسی شایسته است ولی از تو شایسته تر است، و هر کار بدی از هرکسی زشت و ناپسند است ولی از تو زشت تر ، چون به ما انتساب داری».
حضرت همین مقدار فرمود و به رخ او نکشید که تو چه میکنی. امام علیه السلام خبر داشت که او در پنهانی شراب میخورد. اما اظهار نکرد، ولی آن را به کنایه و با قول لین فرمود. او میگوید: همین حرف امام علیه السلام در من اثر کرد و رفتم هرچه از بساط گناه در خانهام بود بیرون ریختم و از آن کار پرهیز و توبه کردم.
سکوت در مقابل معصیت کاران گناهی است که فتنه ایجاد میکند. این فتنه، اجتماعی است و دامنگیر همهی مردم میشود. وظیفهای داریم که آن، امر به معروف و نهی از منکر است. درحال حاضر این کار در میان ما خیلی متروک است و گویی جزو وظایف ما محسوب نمی شود. انگیزهی اصلی امام سید الشهدا علیه السلام از قیام، همین نهی از منکر بود. خود ایشان وقتی می خواست از مدینه خارج شود طبق وصیتش فرمود:
انی لم اخرج اشرا ولا بطرا و لا مفسدا ولا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر؛
همه بدانند که من جاه طلب و ریاست جو نیستم. آشوبگر و ظالم و مفسد نیستم. میخواهم در امت جدم اصلاح کنم و امربه معروف و نهی از منکر نمایم. او میگفت، منکری به وجود آمده که اگر من ساکت بنشینم، دین خدا از بین میرود. "و انا احق من غیر" و من از همه سزاوارترم که آن را تغییر بدهم ] اصلاح کنم و در مقابل آن انحراف بایستم[.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره انفال - از صفحه 296 تا 299
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها