تفسیر آیات مربوط به مواجه زلیخا و یوسف(ع) با عزیز مصر
فارسی 3661 نمایش |خداوند متعال در آیات 29-25 سوره مبارکه یوسف می فرماید:
25- «واستقبقا الباب و قدت قمیصه من دبر و القیاسیدها لدا الباب قالت ماجزا ء من اراد باهلک سوء الا ان یسجن او عذاب الیم»
26- «قال هی رودتنی عن نفسی و شهد شاهد من اهلها ان کان قمیصه قد قبل فصد قت و هو من الکذبین»
27- «و ان کان قمیصه قد من دبر فکذبت و هو من الصدقین»
28- «فلما راء ا قمیصه قد من دبر قال انه من کید کن ان کید کن عظیم»
29- «یوسف اعرف عن هذا و استغری لذنبک انک کنت من الخاطئین»
ترجمه:
25- «و هر دو به سوی در دویدند که از یکدیگر سبقت بگیرند و زن پیراهن یوسف را از پشت درید، در آن حال، ناگهان شوهر زن را در کنار در دیدند؛ ]برای تبرئه ی خود به شوهرش[ گفت: کیفر کسی که به همسر تو قصد بد داشته باشد، جز زندان و یا شکنجه ی دردناک، چه خواهد بود؟!»
26-«]یوسف[ گفت: او مرا با اصرار به خود دعوت کرد و در این اثنا شاهدی از خانواده ی آن زن شهادت داد که اگر پیراهن او] یوسف[ از پیش رو پاره شده؛ آن زن راست گفته و او ] یوسف[ از دروغگویان است.»
27- «و اگر پیراهن او از پشت پاره شده، دروغ گفته و یوسف از راستگویان است»
28- «همین که ]عزیز مصر[ پیراهن یوسف را دید که از پشت پاره شده حقیقت را فهمید و رو به زن گفت: این بدون شک از مکر شما زنان است و به یقین مکر شما عظیم است.»
29- «]آنگاه رو به یوسف گفت: [ای یوسف: تو از این موضوع صرف نظر کن و آن را نادیده بگیر و تو نیز ای زن از گناهت توبه و استغفار کن که به طور حتم از خطاکاران بوده ای.»
وقتی همسر عزیز در خلوتگاهی که به وجود آورده بود، مقاومت سرسختانه ی یوسف را در مقابل تمنای خود دید، در مقام انتقام جویی از یوسف برآمد و قیافه ی عاشقانه اش تبدیل به قیافه ی خصمانه شد و برای زدن یا کشتن یوسف به او حمله برد. در این موقع یوسف دید اگر بایستد و به دفاع از خود بپردازد، پیامدهای بدی خواهد داشت. به الهام الهی تصمیم به فرار و خروج از خلوتگاه گرفت و به سرعت رو به در خروجی کاخ شتافت. زن نیز به دنبال او دوید که مانع از خروجش گردد. دست دراز کرد و پیراهن یوسف را از پشت سرگرفت و به سمت عقب کشید؛ در نتیجه پشت پیراهن از طرف طول پاره شد؛ اما یوسف خود را به در رسانید و در را باز کرد. در همین لحظه که در باز شد، عزیز مصر سر رسید و به فرموده ی قرآن: "القیاسیدها لدا الباب".
زلیخا و یوسف، آقای زن (یعنی همسر او) را در کنار در دیدند. طبیعی است که این صحنه هم برای عزیز سخت تکان دهنده بود که می دید همسرش با یوسف نفس زنان و با حالتی پریشان دنبال هم مقابل در خروجی کاخ رسیده اند و هم برای زلیخا که خود را که در آستانه ی رسوایی می دید؛ علاوه بر اینکه در صحنه ی عشق به یوسف شکست خورده بود و آتش انتقامجویی از درونش شعله می کشید. دید چاره ای جز تهمت زدن به یوسف ندارد و لذا با قیافه ی خشم آلود توأم با شکوه و ناله ی زنانه، رو به شوهرش کرد: "قالت ماجزا ء من اراد باهلک سوء الا ان یسجن او عذاب الیم"، «گفت: آیا کسی که نسبت به همسر تو قصد خیانت داشته باشد، و یا شکنجه ی دردناک، کیفری خواهد داشت»؟
این نمونه ای از مهارت زنان در مکر و حیله گری است که در آن لحظه به جای اینکه دست و پای خود را گم کند و سرافکندکی به گوشه ای بخزد، در کمال آرامش خاطر راجع به مجازات یوسف که جرم او را مسلم گرفته است با شوهرش صحبت می کند. حتی اکتفا به زندان هم نکرده و سخن از عذاب الیم به میان آورده و تا سر حد شکنجه های سخت و اعدام نیز پیش رفته است. در این موقع لازم شد که یوسف علیه السلام به دفاع از خود بپردازد و بی گناهی خود را به اثبات برساند و لذا صریحا: "قال هی رودتنی عن نفسی"، «گفت: او با خواهش های مداوم مرا به خود دعوت کرد».
در چنین شرایطی طبیعی است که ذهن هرکسی ابتدا به مجرم بودن یوسف نظر می دهد که این طرف جوانی در بحران غریزه ی جنسی و بی همسر، آن طرف زنی متشخص و شوهر دار. این، ظاهرا اتهام یوسف را تقویت می کند؛ اما از آن نظر که خدا حامی پاکان است، عنایتش شامل حال یوسف شد.
"و شهد شاهد من اهلها ان کان قمیصه قد قبل فصد قت و هو من الکذبین* و ان کان قمیصه قد من دبر فکذبت و هو من الصدقین"،
«شاهدی از خانواده ی آن زن گواهی داد که برای شناسایی مجرم اصلی در این جریان بنگرید اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شد ه است، آن زن راست می گوید و یوسف از دروغگویان است و اگر پیراهن از پشت پاره شده است، آن زن دروغ می گوید و یوسف از راست گویان است».
و به راستی این مطلب دلیل بسیار روشنی است برای تشخیص مجرم زیرا اگر هجوم از یوسف آغاز شده و زن برای دفاع از خود رو در روی یوسف ایستاده است طبیعی است که پیراهن یوسف از جلو پاره خواهد شد و اگر تقاضا از طرف زن بوده و دنبال یوسف دویده و پیراهن او را چسبیده و به سمت خود کشیده است، باز طبیعی است که پیراهن از پشت پاره می شود. عزیز مصر این داوری بسیار ساده و در عین حال حساب شده واقع نما را پسندید و به پیراهن یوسف نگاه کرد.
"فلما راء ا قمیصه قد من دبر قال انه من کید کن ان کید کن عظیم"
«همین که دید پیراهن یوسف از پشت سر پاره شده است، پی به حقیقت مطلب برد و رو به همسرش کرد و گفت: این کار از کید و مکر شما زنان است و به راستی که کید و مکر شما زنان، عظیم است.»
آنگاه عزیز مصر برای اینکه گناه فضاحت بار همسرش بر ملا نشود و آبروی خانواده اش در سرزمین مصر برباد نرود، تصمیم گرفت قضیه را به هر نحوی که ممکن است در پرده نگه دارد و از فاش شدن آن جلوگیری نماید. از این نظر روبه یوسف کرد و گفت: یوسف اعرف عن هذا"، ای یوسف! تو این جریان را نادیده بگیر و از این ماجرا چیزی نگو. سپس رو به همسرش کرد و گفت: "و استغری لذنبک انک کنت من الخاطئین"، «تو هم از گناه خویش استغفار کن که از خطار کاران بوده ای».
حالا اینکه آن کسی که برای شناسایی مجرم شهادت داد و پارگی پیراهن از پیش رو و پشت سر را نشانه ی مجرم معرفی کرد، که بود، در میان مفسران بحث و گفتگوست. بعضی گفته اند، یکی از بستگان همسر عزیز مصر بوده که جمله ی "من اهلها" در آیه، ظهور در همین معنا دارد و نشان دهنده ی این است که وی شخص حکیم هوشمندی بوده که توانسته است از شکاف و پارگی پیراهن، مشکل یک ماجرای پنهانی را که شاهد و ناظر دیگری نداشته است حل کند و بعضی دیگر گفته اند، بچه ی شیر خواری از بستگان همسر عزیز در گهواره بوه و یوسف از جانب خدا ملهم شد و به عزیز گفت از این کودک بپرس که ماجرا چه بوده است؟ عزیز از روی تعجب به بچه نگاهی کرد بچه به سخن درآمد. پارگی پیراهن را معیار تشخیص حق از باطل معرفی کرد.
و در روایتی ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده که چهار نفر در طفولیت سخن گفته اند: فرزند آرایشگر دختر فرعون، شاهد یوسف، صاحب جریح و عیسی بن مریم.
از جمله حقایقی که از این قسمت از داستان استفاده می شود بزرگی مکر و حیله و تزویر و زنان است که خداوند از زبان عزیز مصر، آن را به عظمت توصیف کرده که عزیز مصر به همسر خطا کارش گفت: "ان کید کن عظیم"، «حقیقت اینکه مکر شما زنان، بزرگ است»؛ و گفتار او را هم تکذیب نکرده و همین نشان مقبول بودن این سخن در نزد خداست و حال آنکه وقتی سخن نامعقول مشرکان را درباره ی فرزند دار بودن خدا نقل می کند، می فرماید: "الا انهم من افکهم لیقولون * ولد الله"، «بدانید آنها از روی تهمت زشتشان می گویند خدا فرزندی آورده است..» آنگاه بی درنگ گفتار آن ها را تکذیب کرده و می فرماید: "وانهم لکاذبون» (صافات/152-151)، «آنها قطعا از دروغگویانند».
اما گفتار عزیز مصر را در مورد عظمت مکر زنان تکذیب نکرده است و جالب اینکه مکر شیطان را توصیف به ضعف کرده و فرموده است: "ان کید الشیطان کان ضعیفا" (نساء /76)، «به یقین کید و مکر شیطان ضعیف است».
حقیقت بسیار عالی دیگر که از این قسمت از داستان استفاده می شود، تفضل و عنایت فوق العاده عظیم خداوند منان است و درباره ی انسان های با ایمان که در حساس ترین لحظات زندگی که انسان در بن بست خطرناکی قرار می گیرد، دست لطف خدا درهای بسته را به روی او می گشاید و او را از تنگنای هلاک انگیز فضیحت بار رهایی می بخشد که فرموده است: "و من یتق الله یجعل له مخرجا* و یرزقه من حیث لا یحتسب" ( طلاق / 2-3)، «هرکس تقوای الهی پیشه کند خدا راه نجاتی برای او پیش می آورد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد».
آری! خداوند الطاف خفیه ای دارد که احدی از عمق و وسعت و کم و کیف آن آگاه نمی باشد. شکاف پیراهنی، یوسف را از تهمت ننگ آوری تبرئه می کند و او را در مسند رفیع عفت و عزت می نشاند، در حالی که از هر جهت زمینه برای ذلت و رسوایی او فراهم گشته بود.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره یوسف - از صفحه 191 تا 196
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها