علل دروغگویی کودکان
فارسی 1498 نمایش |دروغگوئی، ناخوشی خطرناکی است که ممکن است از دوران کودکی بروز نماید و بیمار تا پایان عمر به آن مبتلا باشد. بدبختانه بعضی از خانواده ها، این ناخوشی خانمان برانداز را کوچک و ناچیز تلقی می کنند و اساسا در فکر پیشگیری یا درمان آن نیستند. اگر فرزند آنها یک شب تب کند یا عطسه نابجائی نماید سخت ناراحت می شوند ولی از دروغ گفتن فرزند خویش، تاثری ندارند. خانواده های دیگری هستند که کم و بیش به اهمیت و خطر دروغگوئی متوجه هستند و از اینکه فرزندشان دروغ میگوید ناراحت می شوند ولی راه جلوگیری و درمان آن را نمی دانند و در نتیجه دروغ مانند وبا، اغلب خانواده ها را آلوده کرده و مردم مملکت، همواره از عوارض شوم و زیانبخش آن مستقیم و غیرمستقیم، رنج می برند. برای اینکه اولیاء اطفال در تربیت فرزندان خویش به این امر مهم متوجه شوند و کودکان را با فطرت راستی پرورش دهند، پاره ای از علل دروغگوئی اطفال را که ناشی از روش های ناپسند پدران و مادران است، بیان می کنیم:
1. عن ابی عبد الله علیه السلام قال قال رسول الله (ص): رحم الله من اعان ولده علی بره. قال قلت کیف یعینه علی بره؟ قال یقبل میسوره و یتجاو ز عن معســـوره و لا یرهقه و لا یخــرق به.
رسول اکرم (ص) فرمود: خدای رحمت کند کسی را که در نیکی و نیکو کاری به فرزند خویش کمک کند. راوی حدیث پرسید: چگونه فرزند خود را در نیکی یاری نماید؟ حضرت در جواب چهار دستور داد:
1. یقـــبل میســـوره.
آنچه را که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است از او قبول کند.
2. و یتجاو ز عن معســـوره
آنچه انجام آن برای کودک سنگین و طاقت فرسا است از او نخواهد.
3- و لا یرهقه
او را به گناه و طغیان وادار نکند.
4- و لا یخــرق به
به او دروغ نگوید، و در برابر او مرتکب اعمال احمقانه نشود.
1- یکی از علل دروغگوئی فرزندان، تکالیف سنگین، بر آنها تحمیل نمودن و توقع بیش از طاقت، از آنان داشتن است. سختگیری های اولیاء اطفال و توقعات نادرستی که فوق طاقت کودکان است آنان به راه دروغگوئی می کشاند و این خلق ناپسند را در وجود آنان بیدار می کند. یکی از تعالیم اسلام میانه روی در عبادت است. بعضی از پدران و مادران نادان به گمان اینکه فرزند خود را متدین و خداپرست بار بباورند بیش از طا قت عادی، مستحبات را به وی تحمیل می کنند و پیوسته او را به شب زنده داری و نوافل و خواندن قرآن و دعا وا می دارند: می گویند بعد از نماز صبح یک جزو قرآن فراموشت نشود! دعای کمیل را در شب های جمعه ترک نکنی! دعاهای ایام هفته را حتما باید بخوانی! فلان ذکر را روزی هزار بار باید بگوئی! و امثال این ها. پدر و مادر غافلند از اینکه نه تنها این قبیل تحمیل های طاقت فرسا در اسلام پسندیده نیست بلکه با این عمل فرزند خود را به دین خدا بدبین می کنند و در دل او نسبت به اسلام بغض و کینه ایجاد می نمایند. به علاوه فرزند، با این وضع در بن بست مشکلی قرار می گیرد، از طرفی انجام آن همه مستحبات به طور مداوم، طاقت فرسا و غیر قابل تحمل است، و از طرف دیگر از کدورت پدر و مادر خائف است و نمی خواهد آنان را رنجیده خاطر نماید، ناچار به پناه دروغ می رود. اگر پدر و مادر به دستور رسول اکرم (ص) عمل کنند: " یقبل میسوره و یتجاو ز عن معســـوره"، «و از فرزند توقعات سنگین و طاقت فرسا نداشته باشند فرزند درغگو و بدبین به دین خدا بار نمی آید.» علاوه بر امور علمی و دینی، لازم است پدران و مادران در تمام کارها قدرت و نیروی عادی اطفال را در نظر بگیرند و چیزی که فوق طاقت و توان آنها است بر آنان تحمیل ننمایند، ز یرا طفل از رنجش پدر و مادر می ترسد، از اینکه مربی او را تنبل و نالایق بشناسد خائف است. وقتی از انجام کار فوق طاقت خود عاجز ماند ناچار برای حفظ شخصیت خویش به پناه دروغ می رود و در اثر تکرار، دروغگو می شود. نتیجه اینکه یکی از علل دروغگوئی کودک، تحمیل کارهای طاقت فرسا و توقعات غیرمعقول پدر و مادر و مربی است.
2- یکی دیگر از عوامل روانی که باعث دروغ گفتن کودک است احساس تحقیر است. به موجب تعالیم مذهبی و علمی، پدران و مادران موظفند به شخصیت کودکان احترام کنند، و این خود در اصول تربیتی، یکی از مسائل بسیار مهم است. کودکانی که مورد توجه و اعتنا نباشند و اعضاء خانواده به آنها احترام نکنند، گاهی آنان را فریب دهند یا مسخره کنند، و زمانی بی جهت به آنها ملامت و سرزنش نمایند، و خلاصه طوری رفتار کنند که کودک در خود احساس حقارت کند و بفهمد که اعضاء خانواده، او را ناچیز و پست می شمارند ناراحت می شود، به فکر انتقام گرفتن می افتد، رفته رفته صفات ناپسندی در او بروز می کند، و به کارهای ناشایستی دست می زند! کودکی که مورد تحقیر و اهانت واقع شده و به شخصیتش ضربه وارد آمده است دست و پا می کند از هر راهی که می تواند خود را نشان بدهد، کاری میکند که اعضاء خانواده و احیانا کسان دیگر، به وی توجه کنند، او را به حساب بیاورند، و به شخصیتش اعتراف نمایند، از فرصت های گوناگون استفاده می کند و منظور خود را عملی می سازد. در موقعی که چند نفر مهمان محترم نزد پدر و مادر است و تمام توجه آنان به پذیرایی مهمانی ها است و کمترین اعتنائی به کودک ندارند، طفل به کارهای غیرعادی دست می زند، در اطاق را سخت به هم میکوبد، ظرف میوه را برمی گرداند و میوه ها را به زمین می ریزد، فریاد می کند. مادر را می زند، از سر و دوش او بالا می رود، و خلاصه کاری می کند که توجه پدر و مادر و مهمان ها را به خود جلب نماید. کودک از همه این کارها جز جلب توجه هدفی ندارد، او تشنه خودنمائی و ابراز شخصیت است، او می خواهد بفهماند من هم هستم، به من توجه کنید و مرا به حساب بیاورید. طفل علاقه دارد که در دل دیگران راه داشته باشد و به او توجه کنند. وقتی پدر و مادر با پرورش صحیح و احترام به شخصیت کودک خواهش طبیعی او را ارضاء ننمایند کودک از بیراهه می آید و بوسیله گناه و بی نظمی در قلوب دیگران وارد می شود تا برای خویشتن ارزش و شخصیت ایجاد کند. یکی از کارهای خطرناکی که این قبیل کودکان به آن دست می زنند دروغگوئی است. کودکی که در خانواده احترام ندیده و به شخصیتش توجه نشده است، کودکی که عملا مورد تحقیر و بی اعتنائی بوده و روزگار خود را با محرومیت گذرانده است، بزرگترین لذتش خودنمائی و جلب توجه دیگران است. او با راستگوئی و بیان قضایای واقعی هرگز قادر نیست افکار دیگران را به خود جلب کند و اعضاء خانواده را یکجا به خویش متوجه نماید، ناچار باید دروغ بگوید، دروغ های بزرگ، دروغ های وحشت زا و هیجان آور، دروغی که تا چند دقیقه همه را به او متوجه کند، و سخن او، خانواده را به جوش و خروش وا دارد، با وحشت، با اضطراب ساختگی، می دود، فریاد می زند: مغازه عمویم آتش گرفت! خواهر در میدان نزدیک منزل، زیر اتومبیل رفت! موقعی که مرد و زن خانواده با نگرانی و وحشت می دوند که خود را به محل حادثه برسانند کودک دروغگو لذت می برد، شادمان می شود، لذت می برد از اینکه گفته او این صحنه را بوجود آورده و منشأ این همه هیجان و جنبش شده است، شاد است از اینکه اعضاء خانواده را مسخره کرده و اهانت های گذشته آنان را، تلاقی نموده است! روش نادرست پدر و مادر، کودک را به دروغگوئی و طغیان واداشته و اعمال احمقانه آنان باعث این انحراف شده است. پدران و مادرانی که می خواهند فرزندان خود را به نیکی پرورش دهند و آنان را راستگو تربیت نمایند باید از اول به طرز صحیح و عاقلانه به شخصیت آنان احترام کنند و از تحقیر و اهانت آنها که منشأ انحراف و طغیان است بپرهیزند. فرزندانی که بر اثر بی اعتنائی پدر و مادر خود را کوچک و ناچیز می شناسند در خود احساس حقارت می کنند، برای جبران آن ممکن است به پناه دروغ بروند و به این ناخوشی خطرناک مبتلا شوند و از این راه ضررهای غیر قابل جبرانی برای خود و دگران، ببار آورند.
3- یکی از علل دروغگوئی اطفال ترس از مجازات است. موقعی که به کودک بگوئیم: شیشه اطاق را تو شکسته ای؟ اگر کودک بداند که اعتراف او، مستلزم مجازات سخت پدر و مادر خواهد شد، غریزه صیانت ذات، او را می دارد که به دروغ بگوید: من نشکسته ام. بچه خود را در مقابل چوب و سیلی طاقت فرسای پدر و مادر ناتوان می بیند، برای حفظ خود چاره ای ندارد جز آنکه به پناه دروغ برود و گناه خود را انکار نماید. بدیهی است هر قدر مجازات، خشن تر باشد ترس، زیادتر و اصرار کودک در دروغ، بیشتر خواهد بود! همانطور که در کشورهای استبدادی مردم از ترس مجازات های خشن و اعمال غیر انسانی زمامداران، بیشتر دروغ می گویند، در خانواده هائی که پدران و مادران، در مجازات کودکان خشونت بیشتری دارند دروغ کودکان نیز زیادتر است. درمان این قبیل دروغگوئی ها ملایمت و مهربا نی اولیاء اطفال در تربیت فرزندان است. اگر پدران و مادران، فرزندان را با اصول مهر و مودت پرورش دهند، اگر خانواده کانون عطوفت و رأفت باشد، اگر اولیاء اطفال، انصاف داشته باشند و به وظائف شرعی خود در مورد فرزندان توجه نمایند و آنان را با چوب و سیلی که باعث دیه می شود نزنند، بچه ها در شکستن شیشه و تخلفاتی نظیر آن، دروغ نمی گویند و سرانجام کذاب نمی شوند.. طفل می بیند گاهی پدر و مادر بر اثر غفلت، شیشه در را شکسته اند و مورد مواخذه واقع نشده اند، کودک مکرر دیده شربت خوری از دست برادر بزرگ افتاده و شکسته است و از او مواخذه نکرده اند ولی وقتی طفل، شیشه در و شربت خوری را شکسته است سخت مورد مواخذه واقع شده و در معرض مجازات، قرار گرفته او برای انتقام گرفتن از تحقیر و خلاص شدن از مجازات به دروغ متوسل می شود. اگر پدر و مادر نسبت به کودک سختگیر نباشند و او را مانند خود بدانند، در موردی که در اطاق بازی کرده و شیشه را شکسته است نصیحتش می کنند و می گویند: اطاق جای بازی نیست، مراقبت نمائید نظیر این کار تکرار نشود، طفل به قدر شرمندگی خود، مجازات شده، به علاوه دروغ نگفته است و به نظر می رسد که در آتیه حتی المقدر آن عمل را تکرار نخواهد کرد. این است که پدران و مادرانی که می خواهند فطرت راستگوئی فرزندان خویش را پرورش دهند و آنان را از ناخوشی دروغگوئی و دروغسازی مصون بدارند، لازم است به وظائف شرعی و علمی خود توجه کنند و سازمان خانواده را از اول براساس صحیح و پاکی و فضیلت استوار نمایند تا از این راه دین تربیتی خود را نسبت به فرزندان خویش ادا نموده و به وظیفه پدری و مادری قیام کرده باشند. به عبارت روشنتر دروغ گفتن، خواه کم یا بسیار، گناه کبیره است. ولی فرق است بین کسی که به علت لغزش یا شرائط نامساعد زندگی یک یا چند دروغ بگوید و آن کس که با فکر دروغسازی تربیت شده و کذاب بار آمده است. خطر بزرگ و بلای عظیم برای طبقه دوم است. هدف تربیت صحیح آن است که فرزندان، دروغساز و کذاب بار نیایند و این ناخوشی در مزاج آنها ریشه ندواند. این موضوع مهم تربیتی و روانی در روایات و اخبار اسلامی آمده و دانشمندان امروز نیز به آن توجه کامل دارند. ابن مسعود گفت که رسول اکرم (ص) می فرمود: «آدمی دروغ می گوید و پیوسته به دروغگوئی ادامه می دهد و در این راه کوشش می کند تا کذاب می شود و نامش در دیوان دروغگویان ثبت می گرددد. امام باقر علیه السلام می فرمود که حضرت سجاد زین العابدین علیه السلام به فرزندان خود نصحیت می کرد و می فرمود: «از دروغ کوچک و بزرگ، جدی یا شوخی، پرهیز نمائید و پیرامون آن نگردید زیرا آدمی وقتی دروغ کوچک گفت، جرأت می کند دروغ بزرگ بگوید.»
4- یکی از مهمترین عوامل پرورش فطرت راستگوئی در کودکان، محیط زندگی خانواده است، جائی که پدران و مادران راستگو هستند و هرگز پیرامون دروغ و خلاف حقیقت نمی گردند. طفل طبعا به راه راستی می رود و راستگو بار می آید، و موانعی را که از نظر روانی در سر راه او پیدا می شود به آسانی می توان برطرف کرد. برعکس جائی که پدران و مادران، خود دروغ می گویند و به این خلق ناپسند معتاد هستند قطعا طفل با خلق ناپسند دروغگوئی رشد می کند. در چنین خانواده ای ایجاد شرائط روانی برای جلوگیری از دروغگوئی کودک بی اثر است. محیط زندگی مهمترین قدرت و بزرگترین عامل سازنده کودک است و با هیچ یک ازعوامل روانی قابل مقایسه نیست، طفل بدون توجه و اراده با محیطی که در آن زندگی می کند منطبق می شود و آنچه می بیند و می شنود در فکر او نقش می بندد. اولین مدرسه تربیت محیط خانواده است، رفتار و گفتار پدران و مادران و طرز زندگی آنان مشخص نیک و بد خانواده و میزان پاکی و ناپاکی آن محیط است. یک نفر مرد یا زن، بدون عنوان پدری یا مادری، وقتی دروغ می گوید مرتکب یک گناه کبیره شده و استحقاق یک کیفر دارد. ولی وقتی آن مرد و زن پدر و مادر باشند و در محیط خانواده به عنوان رئیس و سرپرست در مقابل گوش های حساس و چشم های کنجکاو فرزندان خود دروغ بگویند نمی توان گفت تنها مرتکب یک گناه شده و دروغی گفته اند، اینجا علاوه بر گناه دروغ، گناه دیگری مرتکب شده اند و آن گناه پرورش دروغگو است و قطعا این گناه به مراتب بزرگتر است. دروغ گفتن پدر و مادر از طرفی گناه کردن و از طرف دیگر به گناه وادار کردن است. دروغگوئی پدر و مادر آلودگی خود و آلوده کردن فرزندان خویشتن است. پدر و مادری که در خانه دروغ می گویند و با عمل زشت و نادرست خویش محیط فاسد و مسموم بوجود می آورند و فرزندان خود را از صراط مستقیم فطرت منحرف می کنند به خود و به فرزندان خود و همچنین به خدا و به مردم خیانت کرده اند. فرزندان امانت الهی هستند، درس دروغگوئی به آنان دادن، خیانت کردن در امانت خداوند بزرگ است. بدون تردید یکی از بیمار های بزرگ اجتماع ما دروغگوئی است که بدبختانه کم و بیش اغلب مردم به آن مبتلا هستند. این خلق ناپسند باعث نکبت دنیا و عذاب آخرت است. تمام صفات ذمیمه و خلقیات ناپسند از نظر دینی و علمی مرض روانی است ولی دروغگوئی از همه بدتر است.
منـابـع
محمدتقی فلسفی- کودک از نظر وراثت و تربیت (جلد 2)- از صفحه 44 تا 56 و صفحه 60 و صفحه 62
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها