آیات و اخبار پیرامون کبیره بودن گناه بهتان
فارسی 2195 نمایش |از جمله گناهان کبیره ای که کبیره بودنش از طریق اولویت قطعی ثابت است، بهتان می باشد، یعنی به دیگری چیزی یا عیبی که در او نیست نسبت دهد، زیرا جائی که غیبت کردن که یاد کردن عیب دیگری که در او است گناه کبیره باشد، پس بهتان که ذکر عیبی است که در او نیست، به طریق اولی و حکم قطعی عقل، کبیره خواهد بود، بلکه بهتان مشتمل بر دو کبیره است: غیبت و دروغ چون بهتان مورد ابتلای عمومی است و مفسده آن بسیار است. و در قرآن مجید و روایات، به سختی از آن نهی شده و عقوبت های شدیدی بر آن وعده داده شده، سزاوار است به بعضی از آیات و پاره ای از اخباره در این مقام اشاره شود.
آیات افک در سوره نور:
در سوره نور هیجده آیه یعنی از آیه 3 تا 21 موضوع افک تذکر داده شده و هر چند مورد آیات و شأن نزول آن خصوص بهتان به زنان است، لیکن در ضمن آنها از بهتان به طور کلی، تهدید سخت فرموده چنانچه ذکر می شود. خلاصه آنچه مفسرین در شأن نزول آیه افک بیان کرده اند، آن است که این آیات درباره جمعی از منافقین نازل شده است که عایشه همسر پیغمبر را مورد تهمت قرار دادند. به این تفصیل که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غزوه بنی المصطلق، عایشه را به اتفاق خود حرکت داد و او را در هودجی پوشیده سوار کرده بود. عایشه می گوید: هنگام برگشتن، وقتی که به نزدیکی مدینه رسیدیم، در شب به منزلی فرود آمدیم. در نیمه شب من به اتفاق زنی دیگر برای قضای حاجت، از لشگرگاه دور شدیم. چون باز آمدیم گردنبند خود را که از مهره یمانی بود و بر گردن داشتم نیافتم گمان کردم آنجائی که برای قضای حاجت رفته بودم ضایع شده است. در تاریکی شب تنها برخاستم و به آنجا رفتم و جستجوی زیادی کردم و نیافتم. پیغمبر خدا از رفتن من بی خبر بود، بفرمود تا آواز رحیل کردند. لشکر رفت و آنان که مأمور هودج من بودند آمدند و هودج را بر شتر نهادند به خیال آن که من در هودج هستم و رفتند. چون باز آمدم، در آن منزل هیچ کس را ندیدم. آن جائی که شترم بود دست مالیدم گردبند را پیدا کردم و همانجا نشستم. خواب بر من غلبه کرد و خوابیدم و اندیشه ام آن بود که از پیوستگان من وقتی که خبر بیابند کسی به طلب من می آید. ناگاه صفوان بن المعطل که در منزل پیش خفته و از لشکر بازمانده بود، بر شتری سوار رسید چون مرا دید و شناخت هیچ نگفت شتر را خوابانید تا من بر آن سوار شدم. زمام شتر به دست گرفت و آمد تا هنگام گرمگاه به آن منزلی که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرود آمده بود رسیدیم و پیغمبر صلی الله علیه و آله از کار من بی خبر بود. چون شتر من از دور پدید آمد، عبدالله بن ابی سلول و جماعتی از منافقان از روی طعنه گفتند: زن پیغمبر با مردی بیگانه از راه بیابان می آیند. پس آن مرد منافق گفت به خدا که بین آنها کار ناشایست واقع شده است و این بهتان را سایر منافقان نیز گفتند و بعد در بین مسلمانان مورد گفتگو شد. بعضی نهی و نفی می کردند و برخی ساکت بودند. این قضیه چون به سمع مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله رسید، سخت ناراحت و رنجیده خاطر گردیده و عایشه هم بیمار و بستری شد. چون یک ماه و هفت روز از این قضیه گذشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجره عایشه بودند و زنی از انصار هم در حجره بود و به روایتی پدر و مادر عایشه هم بودند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به عایشه فرمود: اگر از این مطلب مبرائی، خدا تو را عوض دهد ( یعنی در برابر افترائی که به تو بستند) و اگر خطا کاری توبه کن که خدا توبه ات را می پذیرد. عایشه گفت: خدا می داند که من از این موضوع مبرایم و از من چیزی صادر نشده که مرا از خدا شرم آید ولیکن دشمنان چیزی در میان افکنده اند و من هرچه بگویم از من باور نمی کنند پس چیز دیگر نمی گویم مگر آنچه یعقوب گفت فصبر جمیل. این بگفت و روی را به دیوار نموده شروع به گریه کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله آنجا نشسته بود که بر آن حضرت وحی آمد و آیات مزبور را آورد. چون آن حضرت از وحی فارغ شد به عایشه فرمود: تو را بشارت باد که خداوند تبرئه ات فرموده می فرماید: «کسانی که از شما بهتان زدند، آن را برای خود شر( بدتر) نپندارید بلکه برای شما خیر( بهتر) است (زیرا شما برایشان حق عوض پیدا می کنید و چون بر آن صبر کنید سزاوار ثواب می شوید) هر مردی را از ایشان است آنچه را که از گناه کسب کرد ( یعنی جزای آن و و بال و عقوبتش تنها به او می رسد) و آن کس که به کار بزرگترین این بهتان قیام کرد او را عذاب بزرگی است.» ( سوره نور/ آیه 11) و آنکس عبدالله بن ابی سلول بوده و بعضی گفته اند حسان بن ثابت بوده است. آن گاه می فرماید: «چرا چون این سخن شنیدند، مردان مومن و زنان مومنه به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند این دروغی آشکار است» ( سوره نور/آیه 12) یعنی مومنین باید هنگام شنیدن بهتانی درباره مومنی ساکت نشوند، بلکه واجب است آن را رد نمایند و تکذیب کنند و کار مسلمانان را حمل به صحت نمایند و از گمان بد و حمل به فساد بپرهیزند، آن گاه می فرماید: «چرا بر این امر چهار گواه عادل نیاوردند( چنانچه در شرع مقدس است: کسی که قذف کند باید چهار شاهد عادل بر صدق مدعای خود بیاورد.) چون چهار گواه نیاوردند ایشان نزد خدا دروغگو یانند» هرآینه اگر نه فضل و کرم و مهربانی خدا بر شما بود در دنیا ( به توفیق توبه) و در آخرت ( به عفو و بخشش) از آنچه می گوئید و شروع می کنید از این سخنان افک و دروغ عذاب بزرگ به شما می رسد- هنگامی که فرا گرفتید آن دروغ را به زبان های خودتان و می گفتید چیزی را که به آن علم نداشتید و آن دروغ را خوار و کوچک پنداشتید در حالی که نزد خداوند بزرگ است» ( سوره نور/آیات 13-15) و حاصل آیات شریفه این است که، شما سه گناه مرتکب شدید: یکی آنکه به چنین دروغی تفوه و تکلم نمودید، با یکدیگر آن را گفتگو و فاش نمودید. دوم قول به غیر علم، یعنی چیزی را که تحقیق نکرده و ندانستید بیان کردید. سوم آنکه آن را آسان و خوار پنداشتید. آن گاه می فرماید: «چرا چون این سخن را شنیدید، نگفتید ما را نسزد و روا نباشد که چنین سخنی بگوئیم و از بزرگی و زشتی این سخن تعجبی ننمودید و نگفتید خداوندا تو پاک و منزهی، این سخن که می گو یند بهتانی بزرگ است ( و دروغی سخت که صاحبش چون بشنود مبهوت و متحیر ماند) شما را خداوند موعظه و اندز می دهد که هرگز مانند چنین گناهی از شما سر نزند، اگر ایمان آورندگانید» ( سوره نور / آیات 16-17). از این آیات و آیات دیگری که برای اختصار ذکر نگردید، کبیره بودن بهتان بلکه بزرگتر بودنش از پاره ای از کبائر به خوبی آشکار می شود.
بهتان و اخبار اهل بیت علیهم السلام:
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «هرکس مرد یا زن مومنی را تهمت بزند، یا چیزی که در او نیست بگوید، خدا او را در روز قیامت بر محلی از آتش نگه می دارد تا از عهده آنچه گفته است بر آید».
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «هرکس به مرد یا زن باایمانی بهتان زند، به آنچه در آنها نباشد، خداوند او را در روز قیامت، در طینة خبال حبس می فرماید، تا از عهده آنچه گفته است برآید. راوی ( ابن ابی یعفور) پرسید طینة خبال یعنی چه؟ حضرت فرمود: چرکی است که از عورت زناکاران در جهنم جاری می گردد». و نیز می فرماید: «هرکس برادر مومنش را تهمت زند، ایمان در دلش ضایع می شود و از بین می رود چنانچه نمک در آب حل می شود» و خلاصه آنکه، تهمت موجب فساد قلب و زوال ایمان است.
منـابـع
شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 366 تا 369
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها