عاملان تربیت کودک
فارسی 1320 نمایش |عاملان تربیت کسانی هستند که نقش اجرائی را در تربیت کودک بر عهده دارند، و به گونه ای در او سازندگی ایجاد می کنند. این عاملان به ترتیب اهمیت به سه دسته زیر تقسیم می شوند: والدین، اجتماع، عوامل خارجی و محیطی.
1- والدین:
والدین، نخستین کسانی که کودک از آنها منشاء می گیرد و با آنها در تماس است. اینان عاملان تربیتند و عالیترین نقش را در زمینه پرورش و رشد شخصیت او ایفاء می کنند. والدین از یک سو عامل وراثتند و از سوی دیگر عامل محیطی. آنها عامل وراثتند از آن بابت که خصایص بسیاری را از خود و اجداد خویش به کودکان منتقل می کنند. توضیح اینکه بسیاری از خصایص جسمی و روانی کودک مربوط به عامل وراثت است. نارسائی های مادرزادی، بیماری های مادرزادی، رنگ پوست و قد، فرم چهره و قیافه، سلامت و نقص کودک تا حدودی زیاذی از عامل وراثت منشاء می گیرند. کودکان دیابتی اغلب بیماری قند را از والدین به ارث می برند، و وضع به همین گونه است بر ای کودکانی که والدین آنها به بیماری سفلیس و یا دیگر بیماری های واگیر مبتلا هستند.
والدین به عنوان عامل محیطی:
در این زمینه، بهتر است محیط را به دو قسمت بخش کنیم. نخست محیط داخلی، یعنی رحم و خصایص فیزیکی و شیمیائی آن که در سلامت یا نقص کودکان فوق العاده موثر است. حجم رحم، خصایص شیمیائی خون مادر، کمی یا فزونی ترشح هورمون ها، غذای مادر در دوران حمل و... همه و همه در طفل اثر می گذارند. دیگر محیط خارجی که شامل دامان والدین است. دامن پدر و مادر نخستین مدرسه کودک است که شخصیت کودک در آن رنگ می گیرد. بسیاری از همتهای بلند، ارزش های عالی، خلق و خوی نیکو، آزادگی ها. دون طبعی ها، توسری خوری ها، کج خلقی ها، انزوا طلبی ها از دامان والدین منشاء می گیرند. تأثیر و نفوذ عمیق والدین در کودک و در رنگ دادن شخصیت او بدان علت است که خانواده کانون محبت و احترام و در عین حال مرکز اعمال نظم و انضباط است. کودک بر اثر محبت شورانگیزی که در خانواده از پدر و مادر می بینید می کوشد تا هر چه بیشتر خود را با آنها تطابق دهد. به همین نظر مقررات و خط مشی آن را می پذیرد و رفتار اعضای آن را مورد تقلید قرار می دهد.
سنین مهم در تربیت
تأثیر خانواده در 4-5 سال اولیه زندگی کودک فوق العاده زیاد است زیرا در این مرحله از عمر حس تقلید در کودک فوق العاده قوی و اغلب کورکورانه است، و نیز این دور مرحله کسب عادت است به همین نظر عقیده بر این است که اگر کودک در این سنین مورد مراقبت دقیق خانواده قرار گیرد فردی آرام و به موقع فرمانبر و دارای شخصیتی متعادل خواهد شد و بر این اساس امکان سعادتمندی برای او بسیار است و بر عکس چنانچه از مهر و محبت خانوادگی محروم بماند فردی کجرو، بزهکار خواهد شد. در اهمیت نقش والدین همین کافی است که بگوئیم از حدود 95 هزار ساعت زندگی کودک تا پایان 11 سالگی فقط حدود 5 هزار ساعت آن در مدرسه و قریب همین میزان با کسان و خو یشان و الباقی در خانه سپری می شود. مهمتر آنکه بخش مهمی از این مدت طفل در کنار مادر و پدر و در آغوش او و یا لااقل در تماس مستقیم با اوست. البته فراموش نخواهیم کرد که در این امر سهم و تأثیر مادر به مراتب بیشتر از پدر است از آن بابت که در ماهها و حتی سال های اول تولد مادر تنها تکیه گاه فرزند است و بخش اعظم ارتباط طفل با اوست.
2- اجتماع:
و منظور ما از آن، در این بحث کلیه افراد غیر از پدر و مادر است که کودک به نحوی با آنها در تماس و برخورد است و هر کدام به گونه ای در کودک تأثیر و نفوذ می گذارند. اجتماع به ترتیب اهمیت در جامعه ایرانی به دسته های زیر قابل تقسیم است:
- برادران و خواهران، پدر بزرگ و مادر بزرگ که مستقیما با کودک در تماسند و برخورد طفل با آنها بیش از برخورد او با دیگر افراد است.
- عمو، عمه، دائی، خاله و فرزندان آنها و همبازی های کوچه که از نظر اهمیت برخورد و تماس در درجه دوم قرار دارند. در اجتماع ما معمولا تماس طفل با این افراد بالنسبه زیاد است و به همین نظر بسیاری از رنگ پذیری های کودک مرهون تماس با این گروه است.
- معلم، مدیر، مستخدم مدرسه، همکلاسی ها و هم مدرسه ای که تماس طفل با آنها از دو گروه بالائی کمتر است. طفل به هنگام تماس با این عده در مرحله ای است که شخصیت او تکو ین یافته و تقریبا رنگ گرفته است. نقش سازندگی این عده در طفل بسیار است. مخصوصا نقش معلم که ممکن است بافته های خانواده را از هم بگشاید و طفل را با روحیه و جهان دیگری مأنوس سازد.
- افراد اجتماعی از بقال و عطار و کتاب فروش و بزاز و قصاب و نانوا و حمامی و حمال و.... که ارتباط کودک با آنها لحظه ای و در دقایق کوتاه انجام می گیرد. در عین اینکه نقش این گروه در کودک اندک است. قابل گذشت نیست زیرا بسیاری از فسادها و انحراف ها از این طریق در کودک رخنه پیدا می کند. و اگر در جامعه نظامی بر این گروه حاکم نباشد و بند و باری وجود نداشته باشد امید اصلاح و کنترل نسل کمتر است.
- پلیس، پاسبان، روحانی، مسجدی، هئیتی و... که به گونه ای برای کودک جنبه امر و نهی دهی دارند و در ویران کردن بنای زندگی یا سازندگی آنها تأثیر بسزا دارند، مخصوصا آنها که رهبری معنوی و روحانی جامعه را عهده دارند و فرد را به طور آگاه و یا ناخودآگاه تحت تأثیر خود قرار می دهند، بدانگونه که طرز زندگی و خط مشی آنها را فرا گرفته و براساس آن بینش و فلسفه خاص در زندگی پیدا می کند. به اهمیت و نقش اجتماع در تربیت کودک کوشش بر آن است که روابط تحت کنترل در آید و افراد مورد ارتباط ساخته و تربیت یافته باشند، و گرنه ارتباطی که در آن ویرانی و تباهی در آفرینندگی فرد باشد عدمش به ز وجود.
3- عاملان دیگر:
منظور ما از آن، کلیه موجودات غیرانسانی است که به گونه ای مستقیم یا غیرمستقیم در امر تربیت موثرند، و گاهی نقش سازندگی آنها به مراتب قویتر و مهمتر از نقش والدین و اجتماع است. از این دسته از عاملان می توانیم مورد زیر را نام ببریم:
- وسایل ارتباط جمعی: که به دو دسته جدید و قدیم قابل تقسیمند، مثل تلویزیون، اینترنت، ماهواره و فیلم و سینما را می توان نام برد که نقش حیرت انگیز در ایجاد تحول و تغییر در فرد دارند. سینما و تلویزیون در بچه، دنیای دیگری را غیر از محیط خانواده و محیط مأنوس طفل به روی او می گشایند و او را در زندگی جهت می دهند. تحقیقات نشان داده است که بسیاری جرائم و جنایات و صلاح و فسادهای کودکان مربوط به این قسم است. از وسایل قدیم می توان کتاب، روزنامه، مجله، نوشته ها را نام برد که تأثیر آنها در برخی از موارد کمتر از ثأثیر عوامل قبلی نیستند.
- عوامل طبیعی چون آب و هوا، تغذیه، وضع جغرافیائی فصول، زلزله ها، عوامل جوی نیز از دیگر عواملی هستند که در سازندگی فرد تأثیر می گذارند. البته تحقیقات جامعه شناسان نشان می دهد که این عامل ها هیچکدام قطعیت ندارند. این آدمی است که در این عوامل اثر می گذارد. ولی افرادی که دارای فرهنگی ساده و یا دچار تزلزل فرهنگی باشد تحت تأثیر این عوامل قرار می گیرند.
- پدیده های طبیعی: چون گیاهان، حیوانات، جمادات هم به گونه ای در تربیت و سازندگی روانی ما موثرند. فی المثل فردی که در محیط کارگاه با چوب نرم در تماس است تأثیری جدا از اثر برخورد فرد با فلز سرسخت، دارد.
- قوانین و مقررات: در هر جامعه ای نوعی قوانین و مقررات است که از نظر مبانی در تمام جوامع بین آنها اشتراک است. این عوامل در نحوه زندگی، در طرز فکر، در اخلاق و رفتار، در ایجاد مقاومت یا سستی، در بیداری یا حمود و خمود فرد اثر می گذارند، و آنکس را می سازند.
- ایدئولوژی و فرهنگ: ما به صورتی ناخودآگاه و گاهی هم آگاهانه تحت تأثیر فرهنگ. اخلاق، مذهب و آرمان یک جامعه ایم. اقتصاد، سیاست، اجتماعیات یک جامعه ما را ناخودآگاه به سوی خود جلب و جذب می کند و عملا این عوامل تحت کنترل مربی و در دسترس او نیستند تا آدمی در سایه آن به ایجاد تغییر در فرد موفق شود.
و خلاصه اگر بنا شود تحولی در جامعه ای پدید آید اولا به ناچار باید این تحول از طریق تربیت ایجاد گردد تا ریشه دار و عمیق بماند و ثانیا عاملان تربیت تحت نظام و کنترلی اندیشیده و مداوم در آیند. از بین عاملان ذکر شده هیچ عاملی به اهمیت خانواده نیست. صریح تر بگوئیم تا خانواده اصلاح نشود امیدی برای اصلاح جامعه نخواهد بود.
منـابـع
علی قائمی- خانواده و تربیت کودک– از صفحه 30 تا 34
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها