بررسی مفهوم عبارت حاملان کتاب خدا، با توجه به زیارت جامعه
فارسی 2637 نمایش | در زیارت جامعه در وصف اهل بیت پیامبر (ص) می خوانیم: «و حمله کتاب الله». اهل بیت علیهم اسلام حامل قرآنند یعنی، هم حامل علم به حقایق آسمانی قرآنند، هم حامل عمل به احکام آن. ممکن است کسی حامل علم باشد، اما حامل عمل نباشد یعنی، عالم بی عمل باشد. در سوره ی جمعه می خوانیم: «مثل الذین حملوا التوراه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل أسفارا...» (سوره جمعه / آیه 5)، «مثل کسانی که بار کتاب آسمانی تورات بر دوش آن ها نهاده شد و عالم به احکام آن شدند، ولی تن زیر بار عمل به آن احکام ندادند مثل چارپایی است که بار کتاب بر دوش خود می برد، اما از حقایق علمی آن کتب بهره ای نمی برد». در این آیه، حمل، هم اثبات هم نفی شده است. «... حملوا التوراه ثم لم یحملوها...»، ...آن ها در عین حال که حامل بودند، حامل نبودند...، یعنی از آن جهت که عالم بودند، حامل بودند و از آن جهت که عامل نبودند، حامل نبودند. حمل علمی داشتند و حمل عملی نداشتند. اما اهل بیت علیهم السلام هم حاملان علمی قرآن هستند هم حاملان عملی آن. در این معنا، بنابر این است که مراد از کتاب الله قرآن باشد، چنان که ظاهر نیز همین است و اگر بتوانیم علاوه بر قرآن که کتاب تشریع است، کتاب تکوین را نیز ( که سراسر عالم خلقت است) داخل در مراد بدانیم، باز صحیح است که بگوییم اهل بیت رسالت علیهم السلام هم عالم به حقایق و اسرار عالم هستی دارند و شاهد خلقتند، هم عملا تدبیر و اداره ی عالم امکان به اذن خدا بر دوش آن ها نهاده شده است و مدیر و مدبر عالم خلقتند هم حاملان علم به کتاب الله هستند، هم حامل عمل و تدبیر و تنظیم کتاب الله و اگر مقصود از کتاب الله صرفا قرآن هم باشد، باز مقصود از قرآن تنها همین مرتبه ی آن نیست که در دست ماست و متشکل از حروف و نقوش نوشته بر صفحات و الواح است و در حد خود دارای قداست و احترام است و نمی تواند بدون طهارت، تماس با آن نقوش و حروف گرفت.
مراتب چهارگا نه ی قرآن کریم
آری، قرآن مکتوب، با تمام این احترام و قداست، در مرتبه ای بسیار نازل تر از حقیقت قرآن فرار گرفته است. مراتب عالی این حقیقت در قالب حروف و نقوش و الفاظ نمی گنجد، بلکه به فرموده ی خودش: «إنه لقرآن کریم* فی کتا مکنون * لا یمسه إلا المطهرون» (سوره واقعه / آیات 77- 79)، «حقیقت آن که، این قرآن کتابی بزرگوار و گروهی است. در لوح محفوظ سر حق مستور است. جز پاک شدگان تطهیر خدا توانایی تماس با آن را ندارند». او جمال اعلایی دارد که روز قیامت چشم انبیاء و مرسلین را خیره می کند. این لطف خدا بر عالمیان است که آن جمال اعلا را تنزل داده و در این عالم به صورت این خطوط و نقوش روی صفحات کاغذ به دست ما داده است.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام منقول است:
«کتاب الله عزوجل علی اربعه اشیاء علی العبارة و الاشاره و اللطائف و الحقایق»، «کتاب خداوند، عزو جل، دارای چهار مرتبه است: عبارات و اشارات و لطایف و حقایق».
«و العبارة للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف للا و لیاء و الحقایق للانبیاء»، «عبارات آن نصیب عوام مردم است] که می تواند با الفاظ و خطوط و نقوش قرآن در تماس باشند، الفاظ آن را تلفظ کنند و به خاطر بسپارند و نقوش آن را روی صفحاتی ببینند و قرائت کنند[ اشاراتی ] که به حقایق عقلانی دارد[ در خور خواص ] از اندیشمندان [ است. مطالب عالی ترین که ]درک آن[ نیاز به لطافت روحی خاصی دارد از آن اولیاء است و حقایق آن ]که مرتبه ی عمیق تر است [ بر ای انبیاء علیهم السلام است.» علاوه بر این چهار مرتبه باز فرموده اند:
«له تخوم و علی تخومه تخوم لا تخصی عجائبه و لاتبلی غرائبه»، «قرآن دارای مراتبی و آن مراتب نیز دارای مراتبی است که نه عجایب آن به شماره در می آید نه غرایب آن کهنگی می پذیرد».
در صحیفه ی شریفه ی سجادیه این جمله آمده است:
«اللهم إنک أنزلته علی نبیک محمد صلی الله علیه وآله وسلم مجملا»، «خدایا، تو قرآن را به صورت مجمل بر رسولت نازل کردی ]همانند صندوق در بسته ای که کلید آن در دست همه کس نیست[».
«و ألهمته علم عجائبه مکملا»، «علم به عجایب و شگفتی های آن را به طور کامل به او الهام کردی ]و در رتبه ی اول، رسول مکرمت عالم به عجایب این کتاب است[».
«و ورثتـنا علمه مفسرا»، «و ] پس از او[ ما ]اهل بیت[ را وارث علم او قرار دادی ]و بیان و تفسیر آن را به ما واگذاشتی[».
«و فضلتنا علی من جهل علمه»، «و ما را بر کسانی که عالم به تفسیر آن نیستند برتری دادی.»
«و قو یتنا علیه لترفعنا فوق من لم یطق حمله»، «و نیروی آگاهی از آن را به ما دادی تا ما را بر کسانی که توانایی آن را ندارند ترجیح دهی».
چه کسانی حمله ی قرآنند؟
البته، می دانیم که همه ی مسلمان ها قابل به حقانیت قرآن هستند. هفتاد و سه فرقه ی اسلامی که اصول فرق هستند و هر فرقه ای هم انشعاباتی دارد، همه ی فرق اسلامی به قرآن معتقدند و آن را کتاب آسمانی و کتاب شریعت می دانند، اما حرف، سر حمله ی این قرآن است. اختلاف در اینجاست که حمله ی قرآن کیانند. جمعیت کثیری از امت اسلامی، که چند برابر ما هستند، در تشخیص حمله ی قرآن اشتباه کرده اند و ندانسته اند که چه کسانی حاملان اسرار این کتابند، نفهمیده اند چه کسانی می توانند این صندوق در بسته را باز کنند و احکام خدا را، که محتوای این صندوق آسمانی است، به دست مردم برسانند. اختلاف در همین جاست. آن ها به سراغ دیگران رفته اند و در خانه ی علی و اولاد او را گم کرده اند. در خانه ی ابوحنیفه و مالک انس و احمد حنبل و شافعی رفته اند. آن ها حرف هایی زده اند و بیچاره ها را از حقایق آسمانی قرآن محروم کرده اند. ولی ما می گوییم: قرآن کتاب شریعت ماست و حمله ی آن کسانی هستند که فرستنده و آورنده ی آن، آن ها را مشخص و معین کرده است و هر کسی نمی تواند بگوید من قرآن را می دانم و احکامی را که در آن هست می شناسم، مگر این که از اهل بیت رسول صلی الله علیه وآله وسلم باشد. در این که قرآن دارای مبهمات و مجملاتی است شکی نیست اما این که چه کسانی می توانند رافع این ابهام و اجمال باشند مورد اختلاف است. از باب مثل، فواتح بعضی سور، بیست و نه سوره داریم که با حروف مقطعه آغاز می شوند: «الم – الر- کهیعص- حمعسق...»، چه کسی جدا می تواند بگوید مراد از این حروف چیست؟ محال است که کسی از پیش خود بتواند بفهمد مراد خدا از این حروف مقطعه چیست. راهی جز این ندارد که از خود آورنده ی قرآن یا از کسانی که او آن ها را مفسر و مبین قرآن معرفی کرده است سوال کند. ما می می گوییم ای مالک، ای ابو حنیفه، ای احمد حنبل، ای شافعی، شما از کجا می گویید مثلا «کهیعص» یعنی چه؟ مگر وحیی بر شما نازل شده است؟ یا مگر شما را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم وصی خود و مفسر و مبین قرآن معرفی کرده است؟
عارف به حقایق قرآن فقط اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
اما ما با دلیل می گوییم تنها کسی که عارف به حقایق قرآن است، فرستنده و نازل کننده ی آن است و پس از آن:
«من خوطب به»، «کسی که مخاطب به خطابات قرآن است».
«یا أبها النبی إنا أرسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا* و داعیا إلی الله بإذنه...» (سوره احزاب / آیات 45-44)، «ای پیامبر، همانا ما تو را شاهد و بشارت دهنده و ترساننده فرستادیم و به اذن خدا دعوت کننده به سوی الله هستی..»
«... و أ نزلنا إلیک الذکر لتبین للناس...» (سوره نحل/ آیه 44)، «و بر تو ذکر را نازل کردیم تا برای مردم بیان کنی..»
و بعد از او کسانی که همان رسول آن ها را عدیل قرآن و جانشین خویش معرفی کرده و گفته است: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»، و این حدیث شریف از مسلمات بین فریقین از شیعه و سنی است و نشان می دهد که همیشه باید اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله وسلم کنار قرآن باشند تا حقایق آن به وسیله ی آن ها برای امت تبیین شود، جز آن ها کسی نمی تواند این کار را انجام بدهد. چه بسیارند آیاتی که ابتدایشان مربوط به مطلبی و وسطشان مربوط به مطلب دیگری است و آخرشان مطلبی جدا از دو مطلب اول و آخر دارد. تشخیص و تبین این مطالب به الهامات غیبی الهی نیازمند است و آن در انحصار ساکنان بیت الوحی و النبوة است زیرا بدیهی است که «اهل البیت ادری بما فی البیت»، «تنها صاحبخانه می داند که در خانه چه دارد» و گرنه آدم سرزده وارد شده چه می داند در زوایای خانه چه گوهرها مستور است.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- کتاب حبل متین (جلد اول) – از صفحه 201 تا 207
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها