تاثیر متفاوت قرآن بر مخاطبان با توجه به آیات قرآن
فارسی 1839 نمایش |خداوند متعال در سوره 124-127 سوره مبارکه توبه می فرماید:
124- «و إذا ما أنزلت سوره فمنهم من یقول ایکم زادته هذه ایمنا فاما الذین ء امنوا فزاد تهم و هم یستبشرون»
125- «و اما الذین فی قلوبهم مرضص فزاد تهم رجسا الی رجسهم وما توا وهم کفرون»
126- «اولایرون انهم یفتنون فی کل عامر مره اومرتین ثم لایتوبون و لاهو یذکرون»
127- «و إذا ما انزلت سوره نظر بعضهم الی بعض هل یرئکم من أحدثم انصرفوا صرف الله قلوبهم بانهم قوم لا یفقهون»
«و هنگامی که سوره ای نازل می شود؛ بعضی از آنان می گویند: این سوره به ایمان کدام یک از شما افزود. اما آنان که ایمان آورده اند بر ایمانشان افزود و آنها خوشحالند. و اما آنان که در دلهایشان بیماری است پلیدی برپلیدیشان افزود و مردند درحالی که کافر بودند. آیا آنها نمی بینند که در هر سال یک یا دو بار آزمایش می شوند؛ باز توبه نمی کنند و متذکر هم نمی شوند و هنگامی که سوره ای نازل می شود؛ بعضی از آنها به یکدیگر نگاه می کنند و می گویند آیا کسی شما را می بیند؟ سپس منصرف می شوند. خداوند دلهایشان را منصرف ساخته است چرا که آنها گروهی هستند که نمی فهمند».
تأثیر قرآن بر مخاطبان متفاوت است
اینکه منافقان تمسخر و استهزا می گویند: حالا از شنیدن این سوره بر ایمان کدامتان افزوده شد، اشاره به این است که این حرف بی اساس بوده و کوچکترین اثری از شنیدن قرآن دردل ها پیدا نمی شود. خداوند حکیم نیز پس از نقل سخنان کفرآمیز آنها، ضمن توجه دادن به این که از سخنان محرمانه ی آنها آگاه است یک واقعیت شایان تذکر را بیان می کند و آن این که آدمیان در مواجهه ی با قرآن یکنواخت نیستند و به طور یکسان اثر نمی گیرند بلکه گروهی از آنها واقعا از قرآن نور می گیرند و از طریق خواندن و شنیدنش بر ایمانشان افزوده می شود و گروه دیگری از ناحیه ی قرآن نه تنها نور نمی گیرند بلکه بر ظلمت جانشان افزوده می شود. مانند باران که در لطافت طبعش خلاف نیست ( در باغ لاله روید و در شورزار خس). هنگامیکه قطرات باران از آسمان نازل می شود، همه ی قطعات زمین در مقابل آن از نظر اثرگیری یکنواخت نیستند، بلکه بعضی دارای خاکی پاک و آماده برای پرورش انواع نباتاتند و طبعا با پذیرش قطرات حیاتبخش باران زنده می شوند و از درون خود گل ها و لاله ها و اقسام میوه ها می رویانند. اما قطعات دیگری خشک و شوره زارند و از باران بهره ای نمی برند و جز خس و خاشاک چیزی تحویل نمی دهند. اشعه ی خورشید بر همه جا یکسان می تابد اما قطعات زمین در مقابل آن یکسان نیستند. اگر آن اشعه بر گلستان بتابد بوی گل فضا را عطرآگین می کند و شامه ها را می نوازد و اگر بر مزبله و قاذورات عفن بتابد، بوی گند و عفونت فضا را متعفن می سازد و شامه ها را می آزارد.
نور بیشتر قرآن برای شایستگان
آیات کریمه ی قرآن نیز که از عالم ربوبی حضرت خالق سبحان نازل شده است، همه ی اصناف آدمیان در مواجهه ی با آن یکسان نیستند. آنان که صلاحیت و شایستگی و اهلیت دارند از قرآن نور می گیرند و هرچه بیشتر تلاوت می کنند و در آن می اندیشند از نور بیشتری برخوردار می شوند. آنچنان که نورانیت در چهره و صورتشان نیز آشگار می گردد.
«فاما الذین ء امنوا فزاد تهم و هم یستبشرون»
استبشار به معنای ظهور اثر در بشره است. چنان که اثر خوشحالی در چهره هم بارز می شود.
«و اما الذین فی قلوبهم مرضص فزاد تهم رجسا الی رجسهم»
«اما آن گروهی که بیماردلند و جانشان مبتلا به بیماری کفر و شرک و نفاق است، وقتی با قرآن مواجه می شوند بر رجس و پلیدی جانشان می افزاید».
یک بیمار لجوج به طبیب مراجعه می کند و طبیب نسخه می دهد. آن بیمار لجوج برای مخالفت با دستور طبیب، عکس آن نسخه عمل می کند. مثلا او گفته: سرکه نخور، این می خورد. طبعا بیمارتر می شود؛ یعنی نسخه ی طبیب به بیماری این بیماری لجوج افزوده است!
زیانبخشی قرآن برای بیماردلان
قرآن کریم نیز چنین است. بیماردلانی هستند که تا قرآن نیامده به همان حال خود باقیند اما قرآن که آمد، بنای مخالفت و لجاجت با قرآن می گذارند و قهرا بر بیماری جانشان افزوده می شود و لذا قرآن برای همه کس شفابخش نیست! بلکه برای بیماردلان لجوج که از در استهزاء به قرآن وارد می شوند زیانبخش است. به همین جهت است که می فرماید:
«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین ولا یزید الظالمین الا خسارا» (اسراء/82)
«این قرآن نازل شده ی از سوی ما، برای مومنان شفابخش و رحمت آفرین است. اما همین قرآن برای متجاوزان از مرز بندگی سبب خسارت و زیانبار است و بربیماری قلبشان می افزاید».
«فی قلوبهم مرض فزادههم الله مرضا» (بقره/10)
بر اثر لجاجت و مخالفت با فرامین قرآن، گناه روی گناه و پلیدی روی پلیدی می آید و تراکم عصیان مبدل به حالت کفر می شود در نتیجه (ماتوا وهم کافرون)، با حالت کفر می میرند و سر از جهنم خالد درمی آورند. آیه بعد می فرماید: «اولایرون انهم یفتنون فی کل عامر مره اومرتین»، «آیا اینها نمی بینند که ما در هر سالی یک بار یا دو بار آنها را مورد آزمایش قرار می دهیم»؟!
بلا می آوریم و رفع بلا می کنیم. امروز گرسنه و فردا سیرشان می سازیم. امروز غمگین و فردا خوشحالشان می کنیم. امروز فقر و بیماری و فردا ثروت و صحت به آنها می دهیم تا به خود بیایند و بفهمند این عالم صاحب و خالقی دارد. نعمت بخش و کیفردهنده ای دارد ولی متأسفانه نمی فهمند و سر از گریبان جهالت در نمی آورند!
«ثم لایتوبون و لاهو یذکرون»
«نه توبه می کنند و نه متذکر می شوند»،
که حداقل به خود بیایند و اندکی بیندیشند و تنبهی پیدا کنند. آدم آن است که گهگاهی به خود آید و اندکی درباره ی خویش بیندیشد که به راستی من چیستم و کیستم؟ مبدا من کجا و منتهای من کجاست؟ این منافقان بیچاره از آن نظر که بین مسلمانان زندگی می کنند و خانه و زندگی دارند چاره ای جز شرکت در مساجد و مجالس مسلمانان ندارند. از طرفی هم چون ایمان به مطالب دینی ندارند، طبعا از شرکت در آن مجالس ناراحتند و دنبال بهانه ای هستند که از آن تنگنا خلاص شوند و این آیه می فرماید:
«و إذا ما انزلت سوره نظر بعضهم الی بعض هل یرئکم من أحدثم انصرفوا»
وقتی سوره ای نازل می شود و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آن را برای مسلمانان می خواند و در مورد آن صحبت می کند، منافقان که بهره ای از آن نمی برند و از نشستن در آن مجلس خسته می شوند به هم نگاه می کنند و با اشاره ی چشم و ابرو به هم می فهمانند که برخیزیم و بیرون برویم. اما طوریکه مسلمانان نفهمند. بالاخره از فرصتی استفاده کرده و از مجلس بیرون می روند و موقع خروج از مجلس از هم می پرسند:
«هل یرئکم من أحد»
«آیا کسی شما را می بیند»؟
«ثم انصرفوا»
وقتی مطمئن شدند که کسی آنها را نمی بیند؛ از مجلس بیرون می روند.
گمراهی؛ نتیجه ی رویگردانی از مجالس مومنان
«صرف الله قلوبهم»
«خدا دل های آنها را برگردانده است».
این جمله ممکن است – به اصطلاح ادبی- - جمله ی خبریه باشد. به این معنا که خدا دلهای آنها را از حق طلبی برگردانده است. به همانگونه که خدا اضلال و گمراه کردن را به خود نسبت داده که: «یضل الله من یشاء»(مدثر/31)، یعنی خدا سنت قرار داده که بد عملی انسان ها را به ضلالت دچار می سازد. اینجا هم خدا سنت قرار داده که بی اعتنایی به مجالس اهل ایمان، دل را از حق طلبی برمی گرداند و ممکن است جمله ی انشائیه و به معنای نفرین باشد که خدا دلهای آنها برگردانده؛ به هرحال
«بانهم قوم لا یفقهون»
علت این انصراف قلوب و روگردان شدن از حق این است که آنها مردمی هستند که نمی فهمند و کیفر مردم نفهم همین است که باید از حق جویی و حق دستی محروم گردند. آیه دیگر هم داریم که می فرماید:
«سأصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق»
«من دلهای مردم متکبر را از فهم آیات خودم برمی گردانم که نتوانند از آنها بهره بگیرند»
«الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق»
«مردم متکبری که در مقابل خالقشان به ناحق تکبر می ورزند، در صورتی که مخلوق، اهمیت این کار را ندارد».
آدمیزاد و این همه تکبر!!
به فرموده ی مولای ما حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام «ما لابن آدم والفخر اوله نطفه و آخر جیفه ولا یرزق نفسه و لا یدفع حتفه»، آدمیزا کجا و فخر و تکبر کجا؟! ادعای من چنین وچنانم کجا؟ این موجودی که اولش نطفه ای بوده و آخرش جیفه ای خواهد شد و آنچنان ناتوان است که نه عهده دار رزق خودش می تواتد باشد و نه جلوگیر مرگش، این ناتوان چگونه به خود حق فخر وتکبر می دهد آن هم در مقابل خالقش؟!
بیماری و مرگ و فقر، سه عامل فروتنی
از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: «اگر سه چیز در آدمیزاد نبود، هیچ چیز نمی توانست سر او را پائین بیاورد، بیماری و مرگ و فقر؛ با اینکه سه چیز در او هست، این چنین پر جست وخیز و گردنکش است».
اگر این سه چیز نبود او چه وضعی داشت؟ قرآن در مورد این گروه متکبر می فرماید: «و إن یروا کل آیه لا یومنوا بها و إن یروا سبیل الرشید لا تتخذوه سبیلا» (اعرف/146)، «اینان اگر تمام آیات و نشانه های حق را هم ببینند ایمان نخواهد آورد. اگر راه رشد و خیر را ببینند از آن راه نمی روند و اگر راه شر و فساد را ببینند از آن راه می روند»،
«ذلک بانهم کذبوا بآتنا و کانوا عنها غافلین»، «این برای آن است که آنها آیات ما را تکذیب کرده و از درک آنها در حال غفلتند».
قرآن درباره ی منافقان فرمود: «صرف الله قلوبهم بانهم قوم لا یفقهون»، «خداوند دلهای آنها را از راه حق شناسی برگردانده است یا برگرداند از آن جهت که آنان مردمی هستندکه نمی فهمند».
ازاین آیات استفاده می شود که انسانها با دو چهره ها با قرآن مواجه می شوند، یکی چهره ی ایمان و دیگری چهره نفاق.
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره توبه(جلد دوم) – از صفحه 559 -566
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها