ملاقات علمای اهل تسنن با امام باقر(ع) و حقارت آنها در برابر امام
فارسی 2707 نمایش |عمربن ذرقاضی، ابن قیس ماصر و صلت بن بهرام از شخصیت ها و علمای برجسته و معروف اهل تسنن در قرن اول هجری بودند. این سه نفر در سفر حج تصمیم گرفتند در مدینه به حضور امام باقر علیه السلام رسیده و چهار هزار مسئله را بپرسند! ثویربن فاخته، معروف به ابوجهم کوفی که از شاگردان امام باقر علیه السلام بود، در سفر حج با آنها هم سفر شد. آنها به وی گفتند: چهار هزار مسئله را نوشته ایم و می خواهیم از امام باقر علیه السلام بپرسیم، از شما خواهش می کنیم از امام باقر علیه السلام برای ما اجازه ورود به حضورش را بگیر. ابوجهم می گوید: با آنها وارد مدینه شدیم، من از آنها جدا شده و به حضور امام باقر علیه السلام رسیدم و جریان را به امام باقر علیه السلام گفتم و عرض کردم من در این باره غمناک هستم. فرمود: هیچ غمگین مباش، هرگاه آمدند اجازه ورود به آنها بده. فردای آن روز، خادم امام آمد و گفت: گروهی با عمربن ذر آمده اند و اجازه ورود می طلبند. امام فرمود: به آنها اجازه بده وارد شوند. پس از ورود، سلام کردند و نشستند ولی هیبت امام آنچنان بر آنان چیره شده بود که مدتی سخن نگفتند. وقتی امام این وضع را مشاهده کرد، به کنیزش فرمود: غذا بیاور. امام باقر علیه السلام شروع به سخن کرد و فرمود: حمد وسپاس خداوندی که برای هر چیزی حدی قرار داده است؛ حتی برای این سفره طعام نیز حدی هست. ابن ذر گفت: حد سفره غذا چیست؟ امام فرمود: خوردن غذا با نام خدا و دست کشیدن از غذا با حمد و سپاس الهی. پس از مدتی، کنیز کوزه آبی آورد، امام فرمود: حمد و سپاس خداوندی که برای هرچیزی حدی قرار داده که بازگشت به سوی آن حد دارد، حتی برای این کوزه حدی است که به آن منتهی می شود. ابن ذر گفت: حد آن چیست؟ امام فرمود: آغاز نوشیدن همراه با نام خدا و پس از نوشیدن همراه با حمد خدا. علاوه بر آن از ناحیه دسته کوزه و جانب شکستگی کوزه آب نیاشامد. بعد از جمع کردن سفره، امام باقر علیه السلام از آنان خواست تا سوالات خود را مطرح سازند. ولی آنان همچنان خاموش و ساکت بودند، سرانجام امام از ابن ذر پرسید: آیا از احادیث ما که به شما رسیده، سخنی نمی گویی؟ ابن ذر گفت: چرا ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، از جمله پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر، کتاب الله و اهل بیتی، ان تمسکتم بهما لن تضلوا»، «من در میان شما دو چیز گران قدر به یادگار می گذارم که یکی از آنها بزرگتر ازدیگری است: کتاب خدا و اهل بیت من، هرگاه به این دو تمسک نمودید، هرگز گمراه نخواهید شد».
امام باقر علیه السلام فرمود: ای پسر ذر! هرگاه (در روز قیامت) با رسول خدا ملاقات کنی و از تو بپرسند که با ثقلین ( قرآن و عترت) چگونه رفتار کردی، چه پاسخ می دهی؟ ابن ذر با شنیدن این سخن، بی اختیار گریست، آنچنان که اشکهایش از محاسنش فرو می ریخت و گفت: «اما الاکبر فمز قناه واما صغر فقتلناه»، «اما امانت بزرگتر ( قرآن ) را پاره کردیم و امانت کوچکتر (ائمه اهل بیت) را کشتیم.»
امام فرمود: آری اگر چنین بگویی راست گفته ای، آنگاه فرمود: «یابن ذرلاو الله، لاتزول قدم یوم القیامه حتی تسال عن ثلاث، عن عمره فیما افناه و عن ماله من این اکتسبه و فیما انفقه؛ و عن حبنا اهل البیت»، «ای پسر ذر! سوگند به خدا در روز قیامت هیچ کسی قدم برنمی دارد مگر اینکه از او سه سوال می شود:
1. از عمرش، که در چه راهی به پایان رسانده است.
2. از مالش، که از کجا به دست آورده و در چه راهی مصرف نموده است.
3. از حب و دوستی ما اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله.»
ابوجهم می گوید: آنها برخاستند و رفتند. همراهان ابن ذر به او گفتند: آیا برای چنین ملاقاتی به اینجا آمده بودیم؟ گفت: وای بر شما، ساکت باشید، چه بگویم درباره کسی که معتقد است خداوند از مردم در مورد ولایت او سوال و بازخواست می کند و به حدود و رموز احکام غذا و آب واقف است.
منـابـع
محمد محمدی اشتهاردی- داستان دوستان – از صفحه 348 تا 350
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها