ملاقات امام جواد (ع) با علما
فارسی 1976 نمایش |پس از شهادت امام رضا علیه السلام مردم نسبت به مأمون، مظنون شدند. او برای کسب وجاهت از دست رفته، همواره می خواست خود را به آل علی علیه السلام نزدیک گرداند، بر همین اساس خواست دخترش را همسر امام جواد علیه السلام گرداند، اما بستگان مأمون از این کار ناراضی بودند. مأمون در سفری به بغداد، امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد دعوت کرد. وقتی امام جواد علیه السلام وارد بغداد شد به او احترام کرد و دخترش ام الفضل را به ازدواج او در آورد. بنی عباس اعتراض کردند که مأمون دخترش را به نوجوانی داده که هنوز کسب علم و فضل نکرده است. برای آن که مأمون، آنها را قانع کند، مجلسی تشکیل داد و علمای بزرگ را دعوت کرد، از جمله یحیی بن اکثم، قاضی بغداد. امام جواد علیه السلام را در صدر مجلس جای دادند و مأمون نیز کنار آن حضرت نشست. در آن مجلس، یحیی بن اکثم پس از اجازه، به امام جواد علیه السلام رو کرد و گفت: در حق کسی که در احترام حج بود و حیوانی صید کرد و آن را کشت چه می فرمایید؟ امام جواد علیه السلام فرمود: «این مسئله، دارای شاخه های بسیار است:
1. آیا آن محرم در حرم (مکه و اطرافش تا چهار فرسخ ) بود یا در بیرون حرم؟
2. آیا به این مسئله آگاه بود یا ناگاه؟
3. عمدا آن صید را کشت یا از روی خطا؟
4. آن محرم، آزاد بود یا برده؟
5. صغیر بوده یا کبیر؟
6. آیا نخستین بار او به صید و قتل بود یا قبلا نیز صید کرده بود؟
7. آن صید از پرندگان بود یا غیر پرندگان؟
8. حیوان صید شده، کوچک بوده یا بزرگ؟
9. آیا او به کار خود اصرار داشت یا اظهار پشیمانی می کرد؟
10. درشب صید کرد یا در روز؟
11. آیا در احرام حج بود یا در احرام عمره؟»
یحیی با شنیدن این مسائل، متحیر ماند و زبانش لکنت پیدا کرد. از آن پس عظمت کمال و مقام علمی امام بر حاضران معلوم شد. پاسخ سوالات یازده گانه فوق را از آن حضرت خواستند، آن بزرگوار به یک یک آنها پاسخ داد. مأمون فریاد: احسنت، احسنت! سپس از امام جواد علیه السلام خواستند تا از یحیی بن اکثم مسئله ای بپرسد. حضرت رو به یحیی کرد و فرمود: به من خبر بده از مردی که:
- اول روز به زنی نگاه کند، حرام باشد.
- پس از ساعاتی، نگاه به آن زن برای او روا باشد.
- هنگام ظهر نگاه برای او حرام باشد.
- و هنگام عصر جایز باشد.
- و هنگام غروب حرام باشد.
- آخر شب، حرام باشد.
- نصف شب حرام باشد.
-هنگام طلوع فجر جایز باشد.»
یحیی گفت: سوگند به خدا پاسخ این مسائل و وجوه را نمی دانم. امام جواد علیه السلام فرمود: «این زن، کنیز، شخصی بود. مردی به او در اول روز نگاه کرد که نگاه او حرام بود. پس از ساعاتی آن کنیز را از صاحبش خرید، نگاه آن مرد به آن زن جایز شد. هنگام ظهر آن کنیز را آزاد کرد، نگاه او به آن زن حرام گردید. هنگام عصر با او ازدواج کرد، نگاه به او جایز شد. هنگام غروب آن مرد به آن زن ظهار (طلاق مردم جاهلیت) کرد، نگاه آن مرد به آن زن حرام گردید. در آخر شب، کفاره ظهار را داد، نگاه به او جایز شد. نصف او را طلاق داد، نگاه مرد به او حرام گردید، صبح به آن زن رجوع کرد، نگاه به آن زن جایز گردید!!»
همه حاضران به عظمت مقام علمی او اعتراف نمودند.
منـابـع
محمد محمدی اشتهاردی- داستان دوستان – از صفحه 392 تا394
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها