آخرین گفتار شیخ شهید فضل الله نوری، پیش از اعدام
فارسی 5240 نمایش |حضرت آیة الله العظمی شیخ فضل الله نوری در سال 1259 قمری در فریه نور (مازندران) به دنیا آمد. مرحوم حاج میرزا حسین نوری (صاحب مستدرک الوسائل) دایی او بود. شیخ فضل الله توسط او به نجف اشرف برای تحصیل رفت و بعدها داماد دایی خود، ( حاج میرزا حسین نوری) گردید. استعداد کافی و رشد سریع او در فقه و علوم مذهبی، او را از شاگردان طراز اول میرزای شیرازی (صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو) گرداند و سپس به نمایندگی از او به تهران آمد و مورد توجه مردم قرار گرفت و خانه اش مرکز حل وفصل امور مردم گردید. با توجه به این که همان مستبدین و فرنگی مآب ها زیر ماسک مبارزه با استبداد، قانون مشروطیت را تنظیم کرده و می گردانند، و قانون اسلامی در آن حاکم نیست، با «انقلاب مشروطیت» مخالفت شدید کرد و خواهان «مشروطه مشروعه» گردید. سرانجام مزدوران خارجی او را محکوم به اعدام کردند. این حکم در بعد از ظهر روز سیزدهم رجب (سالروز تولد حضرت علی علیه السلام) سال 1327 قمری در 68 سالگی در میدان توپخانه تهران (میدان امام خمینی فعلی) در میان جمعیت مردم اجرا گردید. مرقد شریفش در صحن نو قم است. وقتی مردم اجتماع کرده بودند و منتظر آوردن شیخ فضل الله بودند. وقتی آمد با نگاهی پرمعنا به جمعیت نگریست و گفت: «و افوض امری الی الله ان بصیر بالعباد» (سوره مومن / آیه 44)، این آیه سخن «مومن آل فرعون» است که در خفا به موسی ایمان آورده بود و مردم را از اطاعت فرعون سرزنش می کرد: «من امر خود را به خدای بزرگ وا می گذارم، چون خداوند به بندگانش بینا است.»
وقتی این شهید بزرگ بالای چوبه دار رفت، سخنانی گفت، از جمله فرمود: «خدایا تو خودت شاهد باش که من آنچه باید بگویم به این مردم گفتم... خدایا خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن قسم خوردم، ولی تنها آنها گفتند: قوطی سیگارش بود. خدایا خودت شاهد باش که در این دم آخر، باز هم به این مردم می گویم که موسسین این اساس، بی دین هستند که مردم را فریب داده اند... این اساس (مشروطیت) مخالف اسلام است.. محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیغمبر اکرم محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله، هنوز صحبتش تمام نشده بود که دژخیمان آماده کشتن آن بزرگ مرد شدند. او نگاهی به سراسر میدان و ازدحام جمعیت کرد و آهسته گفت: «هذا کوفه الصغیره»، این منظره کوفه کوچک است.
منـابـع
محمد محمدی اشتهاردی- داستان دوستان – از صفحه 607 تا 608
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها