تفسیر سه آیه ابتدایی سوره واقعه

فارسی 1280 نمایش |

برای «قیامت» نامهای متعددی است که خداوند در قرآن بیان فرموده است. متجاوز از هفتاد نام دارد. از بس روز بزرگی است، به اعتبار آثار عظمتش نامهای  مناسبی برای آن است. مقداری از آن نامها  را حضرت امیرالمومنین علیه السلام در محراب مسجد کوفه ضمن مناجات پس از نماز خوانده و در مفاتیح الجنان نیز این دعا موجود است. از نامهای قیامت «آزفه» و «قارعه» در اینجا «واقعه» است.

واقعه چیست؟

هر امر مهمی که در عالم اتفاق بیفتد که موجب انقلاب و تغییرات مهم گردد از آن به «واقعه» تعبیر می گردد، مثلا نسبت به روز عاشورا و قضایای موحشی که رخ داد، به «واقعه» یا «وقعه طف» تعبیر می کنند. هیچ روزی مثل قیامت نیست. همه انقلابات دنیا در برابر قیامت ناچیز است، مثلا زلزله هایی که در دنیا  آمده همه اش در برابر زلزله قیامت چیزی نیست؛ زلزله قیامت، کوهها را ریزه ریزه می کند. این است واقعه، نه زلزله دنیوی. «در قیامت خورشید درهم پیچیده می شود و ستاره ها فرو می ریزند» (سوره تکویر/ آیات 1-2)، آن را با آفتاب گرفتن دنیوی نمی شود مقایسه کرد.

وقوع قیامت

نکته ای که در آیات مربوط به قیامت مشاهده می شود، تعبیر به ماضی کردن است در حالی که قیامت هنوز بر پا نشده اما قرآن مجید آن را بر پا شده حساب می فرماید: «وقعت الواقعه»، «هنگامی که واقع شد قیامت.» این اصطلاح قرآن، مطابق استعمال عرب است و همچنین در سایر زبانها کم و بیش به کار می رود. امری که بعدا واقع می شود، اگر هیچ شکی در وقوعش نباشد، آن را واقع شده به شمار می آورند. مضارع متحقق الوقوع در حکم ماضی است. قیامت در آینده است اما چون هیچگونه شکی در وقوعش نیست مثل این است که واقع شده است. در مثالهای محسوس دقت کنید: اگر از چند فرسخی که سیل جریان دارد و به زودی به شهر می رسد، اهل شهر که خبردار می شوند، به یکدیگر می رسند می گویند: «سیل آمد. شهر را آب برد»، چون مطلبی است مسلم، لذا به کلمه «آمد» و «برد» - که مربوط به زمان گذشته است- تعبیر می کنند، در حالی که «می آید» و «می برد» و هنوز نیامده و نبرده است. قیامت برای اهل دل، یقینی است و آن را واقع شده به حساب می آورند.

حتمی بودن وقوع قیامت

«لیس لوقعتها کاذبه»، «برای  واقع شدن قیامت، دروغی نیست.» اینجا «کاذبه» بر وزن فاعله به معنای مصدر یعنی «کذب» به کار رفته است. حقیقت بودن قیامت علاوه بر خبر دادن قرآن مجید، حکم عقل نیز می باشد. هر عاقلی می فهمد این دستگاه  عظیم روز واپسینی در پی دارد زیرا اگر حیات بشر منحصر به همین عالم باشد، برخلاف حکمت و مصلحت است. راستی لغو و بیهوده است. به تعبیر دیگر (هر چند زشت است) کارخانه نجاست سازی درست کردن است در حالیکه می بینیم ذرات عالم وجود، بی حکمت و مصلحت نیست. انبیا از آدم تا خاتم علیهم السلام همه به خدای یکتا فرا خواندند و از معاد خبر دادند. قرآن مجید هم در حدود هزار آیه اش درباره معاد و بهشت و دوزخ است. خدا کند از این آیات شریف، دل خبردار و بیدار گردد. وجه دیگری برای کاذبه» در این آیه شریفه از زمخشری در تفسیرش نقل شده است که گوید: «وقتی  غایله ای پیش می آید افرادی که تسلط بر نفس دارند، نفسشان آنها را تشجیع می کند، به خودش می گوید: چیزی نیست. مهم نیست. برای اینکه از عهده آن واقعه برآید، خود را تسلی می دهد و به مقاومت وا می دارد، هر چند صدمه فوق العاده هم ببیند. این تشجیع نفس، کذب است؛ یعنی خودش هم می داند که زمینه سخت و طاقت فرساست». غایله مهم است ولی به خودش تلقین می کند ما از این بدترهایش را دیده ایم و تحمل کرده ایم. در واقعه های غیر قیامت و مربوط به دنیا «نفس کاذبه» داریم و کار هم می کند. اما نسبت به قیامت: «لیس لوقعتها کاذبه» برای قیامت «نفس  کاذبه ای در کار نیست. هیچکس امید نجاتی ( جز رحمت خدا ) ندارد و هیچکس نمی تواند به خودش تسلی بدهد که از عهده هول چنین واقعه ای برآید. در قرآن مجید صریحا می فرماید: «هر گروهی را می بینی به زانو در آمده اند.» (سوره جاثیه/آیه 28

قیامت؛ پایین آورنده و بالا برنده

«خافضه رافعه»، «قیامت پایین برنده و بالابرنده است.» قیامت روزی است که عده ای را پست، پایمال، ذلیل، بدبخت و کوچک می کند مانند مورند. هیچکس به آنها  اعتنایی نمی کند هر چند در دنیا عزیز و گرامی بودند. در مقابل، عده ای که آنها را در دنیا خوار می شمردند و ارزشی برایشان قایل نبودند، رفیع می شوند. تاج عزت بر سر و ردای خلعت بر دوش می گذارند و گرامی شده خدایند. «خافضه رافعه»، این دو صفت، برای قیامت یعنی قیامت پست کننده و بالا برنده است. انقلاب وضعش همین است. هیچ انقلاب دنیوی را با قیامت نمی شود مقایسه  کرد. در انقلاب دنیوی شاه، گدا می شود، آخرش چه؟ دیگر بلندشدنی نیست مگر مورد ترحم خدا واقع شود. مفسرین در آیه شریفه سخنانی دارند: «خافضة لاعداء الله الی النار، رافعة لاولیا الله الی الجنة». قیامت روزی است که دشمنان خدا را پایین می آورد و دوستان خدا را بلند می کند؛ دشمنان را به سوی دوزخ و دوستان را به سوی بهشت. «خافضة»؛ قوم بالعدل. «رافعة» قوم بالفضل. عده ای به حکم عدل، پست می شوند. وای اگر خدا به عدلش معامله کند! انتقام الهی ذلیل و رو سیاه می کند. گروهی نیز به فضل و بخشش الهی رفیع می گردند. اگر کسی در بهشت جایگز ین شد، دیگر فرو ندارد. رفعتی است که پس از آن ذلتی نیست. خلود است یعنی جاودانی و همیشگی است. از جمله وجوهی که ذکر کرده اند: «خافضة اقوام بالدعاوی و رافعة اقوام بالحائق»، عده ای را که اهل ادعا بودند پایین می برد. آنان که مدعی ایمان و معرفت و تقوا بودند؛ اما از حرام پرهیز نمی کردند. ادعای ایمان دارد؛ ولی از قیامت ترس ندارد  آنجا دار ظهور است و حقیقتها آشکار می شود. کسی که به زبان می گوید بنده خدایم، ولی با عمل ادعای خدایی می کند، رسوا می شود.

وجه دیگر که در تفسیر مجمع البیان است، از یکی دیگر از مفسرین:
«خافضه قوم کانوا فی الدنیا رافعین. و رافعه قوم کانوا فی الدنیا خافضین»، قیامت روز انقلاب عظیم است. کسانی که در دنیا  بلند بودند، ثروتمند و دارای اسم و رسم و مقام و جاه و جلال بودند، آن روز پست می شوند. از طرف دیگر کسانی که در دنیا به آنها اعتنایی نبود بلکه بسیاری از اهل ایمان مورد سخریه و استهزا قرار می گرفتند، مجرمین به آنها می خندیدند و به آنها چشمک می زدند، آن روز بلند می شوند، عزیز می گردند و آنها را مسخره می کنند. چه غلام ها و کنیزهایی که سر فرازند و چه آقاها و خانمهایی که سر بزیرند. چه بدبختی از این بالاتر و راستی که حسرتشان از همه زیادتر است. در روایتی فرموده اند: «سه طایفه اند که حسرتشان در قیامت از همه بیشتر است:

اول: هر عالم و واعظی که به علم و نصیحتش، دیگران عمل کردند ولی خودش بی عمل از دنیا رفت. فردای قیامت وقتی می بیند دیگران به برکت وعظ و علم او بهشتی شدند اما خودش را به دوزخ می برند، چه  خجالتی دارد؟! آرزو می کند زودتر او را به جهنم ببرند که مردم او را نبینند.

دوم: مالداری که از مالش بهره نبرد و گذاشت و رفت؛ اما ورثه اش آن را در خیرات و مبرات صرف کردند. زحمتش را او کشیده و استفاده اش را دیگران نمودند. فردا هم حسرتش برای اوست.

سوم: مولایی است که در اثر بی عملی در عذاب است ولی غلامش در ثواب. اینها عذاب روحانی است، قطع نظر از عذاب جهنم و بدتر از آن است. یک عمر می گفت: «من مولایم، خانمم، نوکر و کلفت دارم.» خدمتگزاران را می بیند که آقا و خانم حقیقی هستند و خودش بدبخت و پست و ذلیل است.

منـابـع

شهید آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب (ره)- سرای دیگر – از صفحه 74 تا 77 و صفحه 85 تا 87

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها