آیات مربوط به عالم برزخ، دلیلی روشن بر بقای روح
فارسی 1755 نمایش |از جمله آیاتی که دلالت روشن بر استقلال روح و بقای آن پس از مرگ بدن دارند آیات مربوط به عالم «برزخ» است که تفسیر و توجیه آن آیات بدون ابتناء بر استقلال روح از بدن به راستی خالی از تکلف نمی باشد. اینک نمونه ای از آن آیات:
«و لا تقولوا بمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون» (بقره/154)، «به کسانی که در راه خدا کشته می شوند مگویید که مرده اند ]نابود و فانی شده اند[ بلکه زنده اند، ولی شما ]زنده بودن آنها را با حواس ظاهری خود[ درک نمی نمایید».
«ولا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون* فرحین بما اتاهم الله من فضله ویستبشرون بالذین لم یلخقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لاهم یحزنون* یستبشرون بنعمه من الله وفضل و ان الله لا یضیع اجر المومنین» (آل عمران/171-169)، «البته گمان مبر] ای پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم[ کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه زنده اند، در نزد پروردگار خویش ]در مقام قرب حق[ روزی داده می شوند، درحالی که از آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده است خوشحالند و از ]حال[ کسانی ]از مومنین[ که به دنبالشان هستند و هنوز به ایشان ملحق نشده اند، شاد و خرم می باشند ]که آنان نیز به راه اینان می روند[ که هیچگونه ترس و اندوهی بر اندوهی ایشان نیست. مسرور و شادمانند به نعمت و فضلی از خدا ]که به وصف در نمی آید[ و اینکه خدا اجر و پاداش مومنان را ضایع و تباه نمی سازد».
این دو آیه ی شریفه با وضوح تمام، دلالت بر این دارند که ارواح «شهداء» و کشته شدگان در راه خدا، پس از مرگ و انقطاع از بدن، زنده و باقی هستند و متنعم به نعمت های خاصه ی آن عالم و مرزوق در نزد خدای خود می باشند. از طرفی هم می دانیم موضوع زنده بودن در برزخ پس از اینکه مسلم شد، مخصوص شهیدان راه خدا نیست، زیرا ارواح از نظر احکام «تجرد» و «مادیت» در سطح مساوی هستند. یعنی اگر «روح» یک پدیده ی مادی است و با مرگ بدن می میرد، پس در همه کس باید بمیرد، و اگر جوهری است مجرد و مستقل و باقی، پس در همه کس چنین است و اگر می بینیم این دو آیه ی شریفه ی تنها از حال «شهداء» سخن می گویند، برای این است که بعد از وقوع «غزوه ی بدر» آنچه که در بین مردم «مسأله ی روز» شده بود و بیشتر بحث و گفتگوها پیرامون آن دور می زد، همانا وضع و حال «شهدای بدر» و کشته شدگان در میدان اولین غزوه ی اسلامی بود که مردم از یکدیگر می پرسیدند: آیا آنان چه شدند، بعد از مردن و کشته گشتن نابود شده و از بین رفتند؟ یا خیر آنچنان که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می گوید، زنده اند و مشمول رحمت پروردگارند؟ آری، در این شرایط و اوضاع و احوال بود که از جانب پروردگار حکیم این آیه ی کریمه نازل گردید و مردم را از وضع و حال شهیدان راه خدا مطلع گردانید؛ همچنان که آیه ی دیگر به تناسب مورد درباره ی «قوم نوح» می فرماید: «اغرقوا فادخلوا نارا» (نوح/25)، «آنها را ]در آب[ غرق کردند پس به آتش واردشان نمودند.» «فاء تعقیب» و«صیغه ی ماضی» دلالت بر تحقق دخول در آتش به دنبال غرق شدن در آب دارد که همان آتش برزخی است و درباره ی «آل فرعون» نیز می فرماید: «وحاق بالفرعون سوء العذاب* النار یعرضون علیها غذوا و عشیا ویوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب» (غافر/46-45)، «عذاب شدید به آل فرعون فرود آمد و آنها را دربرگرفت ]و هم اکنون در عالم فبر و برزخ[ صبح و شام بر آتش عرضه می شوند و روزی که قیامت برپا شود ]دستور داده خواهد شد[ که آل فرعون را در سخت ترین عذاب وارد کنید».
از اینکه در آیه ی شریفه «عرض بر آتش» با قیامت صبح و شام آمده است و می دانیم در عالم قیامت، صبح و شامی در کار نیست، پی می بریم عالمی که اکنون آل فرعون در آنجا به آتش عرضه می شوند غیر از عالم قیامت است و همچنین می بینیم بعد از ذکر عذاب «عرض بر آتش» در هر صبح و شام سخن از به پا شدن قیامت و «اشد عذاب» به میان آمده است، می فهمیم که ال فرعون در عالم پس از مرگ، محکوم به دو نوع عذاب می باشند، یک نوع عذاب خفیف به صورت «عرضه بر آتش» آن هم نه به طور مداوم، بلکه به هنگام صبح و وقت شام، و نوع دیگر «عذاب اشد» در روز قیامت به صورت دخول و ورود در عذاب. پس آن عذاب خفیف صبح و شامی، باید در روزی غیر روز قیامت باشد و آن، همان روز «برزخ» و عالم «قبر» است. باز هم متذکر می شویم که هر چند این آیه درباره ی آل فرعون است، ولی به طور مسلم می دانیم که عذاب برزخی پس از ثبوت و قطعیتش اختصاصی به این گروه معدود از تبهکاران و ستمگران ندارد و نیز در آیه ی دیگری می فرماید: «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب اجعون* لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من وائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مومنون/100-99)، «آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد ]تضرع کنان[ گوید: بار خدایا مرا] به دنیا[ برگردانید، شاید در آنچه که از خود باقی گذاشته ام ]از مال و تمکن دنیوی[ کار شایسته ای انجام دهم ]گذشته ام را جبران نمایم [ نه چنین است] هرگز بزگشت به دنیا نخواهد داشت[ این سخنی است که وی گوینده ی آن است ]یعنی از آن سخن، جز تلفظ به آن بهره ای نمی برد و خواستش به اجابت نمی رسد[ و از پیش روی آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند».
اگر بعضی گفته اند: برزخ در این آیه به معنای «مانع» و «حاجب» از بازگشت به دنیاست، نه عالمی متوسط بین دنیا و آخرت، ولی علاوه براینکه جمعی از مفسرین از همین آیه ی کریمه استظهار وجود عالم برزخ کرده اند و آن را به معنای «حیات متوسط بین دنیا و آخرت» تفسیر نموده اند، آیات دیگری که قبلا آوردیم و روایات کثیره ای که از طریق شیعه و سنی و صریحا دلالت بر وجود «عالم برزخ» و ثواب و عقاب آن دارند، برای اثبات مطلب کافی می باشند. در آیه ی 27 از سوره قیامت نیز بنا بر معنای دوم از آیه ی «وقیل کن راق» که فرشتگان رحمت و عذاب برای بالا بردن «روح مقبوض از بدن» به گفتگو می پردازند، دلالت بر «استقلال روح« و مغایرت آن با بدن و بقای آن پس از مرگ کاملا مشهود است.
تذکر لازم
به این نکته هم باید توجه داشت که قرآن کریم با اینکه به حکم ظواهر آیاتش «روح» را جوهری «مستقل» و «باقی» پس از مرگ نشان می دهد، ولی مع الوصف در مسأله ی «معاد» و اثبات لزوم «قیامت» تکیه بر موضع «استقلال» روح و بقاء آن ننموده است! یعنی نوع استدلالات قرآن برای حتمیت معاد و بعث انسان در روز قیامت طوری است که با فرض مادی بودن روح و فناء آن با مرگ بدن نیز به قوت خود باقی است و هیچگونه تلازم بین «معاد قرآن» و «بقاء و تجرد روح انسان» نمی باشد، زیرا معادی که قرآن ثابت می کند، چیزی جز «احیاء مجدد انسان دنیوی» نیست و لذا به هر نحوی که انسان در دنیا واجد روح و پدیده های روحی شده است (اعم از اینکه آن روح جوهری مستقل و مجرد از بدن و یا خاصیتی از خواص ماده و از تبعات ترکیب مخصوص بدن باشد) در آخرت نیز به همین نحو اجزای پراکنده ی بدن مجددا ترکیب و تنظیم گردیده و از نو واجد روح و حیات انسانی خواهد شد. حال اگر در عالم دنیا دارای روحی مجرد و مستقل بوده و حین مرگ از وی جدا شده و باقی مانده است، در روز رستخیز آن روح مجرد و باقی مجددا به بدن نوساخته ای از اجزی متشتت تعلق می گیرد و عین همان انسان دنیوی می شود و اگر هم در دنیا فقط بدنی بوده است با خواص ویژه ی مادی به نام پدیده های روحی که به وقت مرگ کلا متلاشی گشته و هرچه بوده از بدن و خواص بدن نابود شده و از بین رفته است و تنها ذرات پراکنده ای از آن در لابه لای اجزای زمین و امواج هوا باقی مانده است، باز هم هنگام «حشر» همان اجزاء و ذرات پراکنده را جمع و ترکیب نموده و همچنان که در دنیا بوده زنده اش می سازند و به تناسب اعمالش که به گونه ای خاص در دستگاهی مخصوص ضبط شده و در حفظ خدا باقی است به کیفر و پاداشش می رسانند. آری قرآن حکیم اگر چه اثبات «معاد» را مبتنی بر اصل تجرد و استقلال و بقاء روح نمی داند، ولی مع هذا چنانکه دیدیم از خلال آیات شریفه اش موضوع استقلال روح و بقاء آن پس از مرگ بدن با کمال وضوح استفاده می شود!
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 650 تا 654
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها