موارد ضروری استراق سمع در حفظ حکومت اسلامی
فارسی 1153 نمایش |بی شک کنترل مکالمات تلفنی اشخاص و تجسس در محتوای آنها جهت آگاهی بر اسرار مردم یکی از مصادیق روشن آیه شریفه سوره حجرات دائر بر حرام بودن «تجسس» است، و روایات اسلامی نیز آن را شامل می شود. در حدیث داریم که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «لغزشهای مسلمین را جستجو نکنید، چرا که هرکس جستجوی لغزشهای مسلمین کند خداوند لغزشهای او را جستجو می کند و هرکس خداوند لغزشهایش را جستجو کند رسوایش می سازد»! جالب اینکه در صدر این حدیث مخاطبین چنین ذکر شده اند: «ای کسانی که به زبان ایمان آورده اید و با قلب خود اسلام را نپذیرفته اید»! در اصول کافی در باب «من طلب عثرات المسلمین و عوراتهم» که حدیث بالا از آن نقل شد احادیث متعدد و تکان هنده ای ذکر شده است. حرام بودن این مطلب در میان مسلمین تا آن حد روشن بوده که وقتی در زمان عمر شبی از شبها خود او در مدینه کوچه ها را سرکشی می کرد، ناگاه صدای مردی را که مشغول آواز خوانی بود از منزلی شنید، از دیوار بالا رفت و صدا زد ای دشمن خدا تو در اینجا بساط معصیت گسترده ای! و گمان می کنی خداوند پرده بر کار تو خواهد افکند؟! آن مرد گفت ای خلیفه عجله مکن! اگر من یک گناه کرده ام تو سه گناه کرده ای! خداوند فرمود: «لا تجسسوا»، «تجسس نکنید»، تو تجسس کردی! خداوند فرموده: «واتو البیوت من ابوبها»، «و همیشه از در خانه وارد شوید»، تو از دیوار بدون اجازه وارد شدی! خداوند فرموده: «لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها»، «داخل خانه ای غیر از خانه های خود نشوید تا اجازه بگیرید و سلام کنید بر اهل آن خانه» (و تو این کار را نکردی!) (عمرشرمنده شد) گفت اگر تو را ببخشم دست از کارت برمی داری؟ گفت: آری. او را بخشید و خارج شد!
به هرحال جای تردید نیست که استراق سمع به معنی کنترل مکالمات مردم، خواه مکالمات عادی باشد یا تلفنی و همچنین تجسس در نامه ها و مکاتبات خصوصی، همه از مصادیق روشن تجسس حرام است ولی گاه ضرورتهایی ایجاب می کند که حکومت اسلامی در پاره ای از موارد این کار را مرتکب شود و آن در جایی است که بیم توطئه هایی بر ضد اسلام و مسلمین و به خطر افتادن نفوس و اموال قابل ملاحظه ای وجود داشته باشد، در چنین مواردی چاره ای جز استراق سمع و تفتیش در کارها نیست، درست همانگونه که برای کشف مواد مخدر و یا اموری همانند آن، وسایل و یا اشخاص را در گلوگاههای شهرها تفتیش می کنند! در واقع این مساله یکی از شاخه های مساله تزاحم واجبات یا تزاحم واجب و حرام است و باید با در نظر گرفتن «مرحجات» «مساله اهم و مهم» با آن رفتار شود. به تعبیر روشنتر: تجسس در کار مسلمان حرام است، ولی حفظ نفوس و نظام جامعه اسلامی و درهم شکستن توطئه دشمنان از آن مهمتر می باشد، بنابراین درجایی که بیم به خطر افتادن این گونه امور می رود مساله استراق سمع و تجسس برای پیشگیری از این گونه خطرات مجاز می شود.
آزار بدنی برای کشف اطلاعات!
بی شک آزار هیچ انسانی بی دلیل جایز نیست و نمی توان کسی را برای گرفتن اقرار تحت فشار قرار داد و هرگونه اقرار که از طریق تهدید و ضرب و شکنجه گرفته شود بی اعتبار است و هیچ ارزش شرعی و قانونی ندارد. در حدیثی از امیرمومنان علی(ع) می خوانیم: «کسی که هنگام برهنه کردن او یا ترساندن یا حبس و تهدید اقرار کند حدی بر او نیست» ولی اگر متهم غیر از گناهی که متهم به آن شده و ثابت نگردیده گناه واضح دیگری مرتکب شده باشد، می توان او را به خاطر آن تعزیر کرد، مثل اینکه سارقی را به هنگام ورود در خانه دیگری دستگیر کنند در حالی که سرقت او ثابت نشده باشد، حال اگر او را به خاطر ورود بدون اجازه در خانه دیگری تعزیر نمایند و او به گمان اینکه تحت فشار قرار گرفته اعترافاتی کند و از قراین صدق آن اعترافات ثابت شود (مثل اینکه اجناس مسروقه را با نشانیهایی که او داده است پیدا کنند) این اعتراف می تواند دارای ارزش باشد چرا که قراین قطعیه نشان داده که اعترافی است مطابق به واقع و مقرون به صحت. در مورد جاسوسان بیگانه نیز می توان از این طریق استفاده کرد، حتی اگر کار قطعی خلافی انجام نگرفته باشد ولی حاکم شرع یقین یا ظن قوی دارد که نزد او اطلاعات بسیار مهمی است که در سرنوشت کشور اسلام و مسلمین دخالت دارد در چین حالی می توان او را تحت فشار قرار داد ولی فشارهایی که ضد انسانی نباشد.
در داستان «حاطب بن بلتعه» وقتی «ساره» آن زن جاسوس حاضر نشد نامه ای را که با خود برای اهل مکه داشت تسلیم علی (ع) کند و قویا آن را انکار می کرد آن حضرت شمشیر به روی او کشید و او را سخت ترسانید که اگر نامه را ندهی تو را به قتل می رسانم، او هم ترسید و نامه را از لابلای موهایش بیرون آورد و تسلیم کرد؛ این اعتراف از طریق فشار روحی به دست آمد و مقرون به صحت بود. معلوم است این گونه فشارها در این گونه موارد نه برخلاف عقل است و نه برخلاف شرع، چرا که اهمیت مساله در حدی است که این مقدار فشار را تجویز می کند و در همان داستان اگر خبر آمادگی پیامبر (ص) برای فتح مکه به مشرکان قریش می رسید بی شک خونریزی وسیعی در آن شهر به راه می افتاد، بی آنکه نتیجه جنگ تغییر کند. در داستان قضاوتهای علی(ع) نیز موارد متعددی می یابیم که در بعضی از موارد که مساله مهمی مطرح بوده و مجرمان حاضر به اقرار نبوده اند، امام با فشارهایی شبیه آنچه در بالا آمد مطلب را کشف می فرمود، مثلا در داستان معروف دو نفر که با هم دعوا داشتند و هریکی ادعا می کرد او آقاست و دیگری غلام اوست، امام فرمود: دو سوراخ در دیوار ایجاد کنند و هرکدام از آنها سرخود را دریکی از آن سوراخ نمایند و علی(ع) فرمود: ای قنبر شمشیر رسول خدا(ص) را بیاور و آن را در دست بگیر و گردن غلام را بزن! آنکس که واقعا غلام بود ناگهان متوحش شد و سرخود را بیرون کشید، علی (ع) به او فرمود: مگر تو نگفتی که غلام نیستی و مولا هستی؟! او چاره ای جز اقرار و اعتراف به حق ندید.
شک نیست که این فشار سبب ناراحتی غلام شد ولی برای کشف یک واقعیت مهم حقوقی این مقدار فشار مجاز است. در مسائل اطلاعاتی نیز مطلب همین گونه است، بلکه از آن برتر و بالاتر می باشد. به تعبیر دیگر «قانون اهم و مهم» و «تزاحم واجبات و محرمات» این فشار مانند آن را در این گونه مسائل مجاز می شمرد، ولی هرگز نباید با این بهانه اجازه داد که از این قانون سوء استفاده شود و افراد متهم را تحت فشارهای شدید و شکنجه های طاقت فرسا قرار دهند و یا با کمترین سوءظن استفاده از این استثنا را برای خود مباح شمرند. نباید فراموش کرد این یک استثنا است، و جز در موارد ضرورت آن هم با رعایت جهات انسانی در کم وکیف آن نباید مورد استفاده قرار گیرد
از اینجا نکته دیگری را نیز می توان روشن ساخت و آن اینکه گاه ماموران اطلاعاتی برای به دست آوردن خبرهای حساس و سرنوشت ساز مجبورند به رنگ دشمن در آیند و در میان آنها نفوذ کنند، در چنین شرایطی گاه ناچار به ارتکاب بعضی از گناهان می شوند، فرضا غذای حرامی را می خورند، یا سخنانی ظاهرا بر ضد اسلام و مقدسات آن می گویند برای اینکه بتوانند کسب خبر کنند. این مساله نیز مشمول همان «قاعده تزاحم واجب و حرام» و «اهم ومهم» است که هرگاه هدف بالاتر و مهمتر از گناهی که انجام می شود باشد آن گناه برای رسیدن به آن هدف مجاز می شود.
سوال: آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟
ممکن است گفته شود: آیا این سخن یادآور تعبیر معروف گروهی از سردمداران مکتبهای مادی و الحادی نیست که می گویند: «هدف وسیله را توجیه می کند»؟ در پاسخ این سوال فقط باید به یک نکته توجه کرد و آن این که آنها که دم از این سخن می زنند هیچ قید و شرطی برای آن قائل نیستند یعنی می گویند برای رسیدن به هدف (بدون استثناء) استفاده از هر وسیله ای (بدون استثناء) مجاز است، به همین دلیل گاه برای حفظ منافع اقتصادی خود جنگهای خونینی به راه می اندازند که هزاران بی گناه در آن کشته می شوند تنها به این منظور که کمترین آسبیی به منافع نامشروع آنها نرسد. ولی طرفدران مکتبهای الهی این عمومیت را در هر دو شاخه اش انکار می کنند یعنی نه هر هدفی را کافی می دانند و نه هر وسیله ای را مجاز می شمارند، بلکه دقیقا آن را تحت قانون اهم و مهم قرار می دهند آن هم اهمیت در ترازوی عقل و شرع نه اهمیت از نظر منافع شخصی و هوا و هواسهای شیطانی. قانون اهم و مهم چیزی نیست که کسی بتواند آن را انکار کند، مثلا برای نجات شخصی که تریاک خورده و دارد به خواب می رود، از خوابی که مرگ او در آن است، سیلیهای آبدار به صورت او می نوازند و بیدارش می کنند و از آن فراتر برای نجات یک کشور و نجات آن از چنگال یک دشمن خطرناک ممکن است هزینه های جنگی را به زور از مردم بگیرند، یا برای مبارزه با یک بیماری خطرناک چند روزی همه مردم را در خانه ها زندانی کنند تا همه را به زور مایه کویی کنند. آنچه طرفداران مکتب انبیاء می گویند اینها و مانند اینهاست درحالی که پیروان مکتبهای مادی و الحادی هیچ قید و شرطی برای این مطلب قائل نیستند، برای رسیدن به هر هدفی هر وسیله ای را مجاز می دانند.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی –پیام قرآن 10 – از صفحه 417 تا 423
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها