دگرگونی صحنه نبرد در احد

به تصدیق تاریخ قطعی، در نخستین مراحل نبرد احد، خواه به صورت تن به تن، یا هجوم جمعی، مسلمانان پیروز شدند اما چه شد که این پیروزی، بعدا به شکست انجامید، تاریخ علت آن را متذکر است و آن اینکه ارتش اسلام نقطه ای را اردوگاه خود قرار داد که از پشت سر به یک مانع طبیعی یعنی «کوه احد» محدود می گشت و در وسط کوه «احد» شکاف و بریدگی خاصی قرار داشت که احتمال می رفت که دشمن کوه احد را دور بزند و از آن شکاف در پشت اردوگاه اسلام ظاهر گردد، و مسلمانان را مورد حمله قرار دهد، پیامبر برای دفع این خطر، یک گروهان تیرانداز در حدود پنجاه نفر را روی تپه مستقر ساخت، و به فرمانده آنها «عبدالله بن جبیر» چنین گفت: «شما با پرتاب تیر دشمن را برانید و نگذارید از این راه وارد میدان شوند، شما هرگز این نقطه را ترک نکنید خواه ما در نبرد پیروز شویم یا مغلوب گردیم.»
متأسفانه، با این سفارش اکید، گروه تیرانداز وقتی پیروزی اسلام و شکست دشمن را مشاهده کردند تپه «دهلیز» را به بهانه ی اینکه نیازی به حفاظت این نقطه نیست، رها کردند و هر چه فرمانده اصرار ورزید که با دستور پیامبر (ص) مخالفت نکنید، و سنگر را رها نسازید، سودی نبخشید و جز ده نفر همگی به سوی میدان برای گردآوری غنایم سرازیر شد، دشمن شکست خورده وقتی تپه را خالی از دفاع دید، با دور زدن و رفتن به پشت کوه، از نقطه بریدگی کوه وارد میدان شد، و ده نفر از نگهبانان تپه را کشت و ارتش اسلام را از پشت سر در حالی که سلاحها به زمین نهاده بودند مورد هجوم قرار داد و گروهی را به شهادت رسانید.
بـا تـهـاجـم دوباره قریش، صحنه جنگ دگرگون شد. صفهاى سپاه اسلام درهم ریخت و دشمن، سـواره و پیاده به آنها هجوم آورد. امکان مرتب کردن دوباره صفها وجود نداشت. تعداد زیادى از مـسـلمـانان، صحنه نبرد را ترک کردند و تعداد باقیمانده نیز به اتکاى قدرت فردى خود مى جـنـگـیـدنـد. از جـمـله افـرادى کـه مـردانه در صحنه پیکار ایستاد، حضرت حمزه (ع ) بود. او با شجاعتى وصف ناپذیر به دشمن هجوم مى برد. به هر سو که حمله مى کرد، چنان غرق در نبرد مـى شد که از خود غافل مى ماند. برده اى به نام وحشى نیز از همین خصلت وى استفاده کرد و آن سردار نامدار اسلام را از پاى درآورد.
حضرت على بن ابى طالب (ع) از دیگر سردارانى بود که از خود شجاعتى بى مانند نـشـان داد. وى بـه ویـژه بـه پـاسدارى از وجود رسول خدا (ص) اهمیت مى داد و پروانه وار گرد شمع وجود حضرتش مى چرخید. در همین نبرد بود که منادى در آسمان ندا داد: «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا على؛ شمشیرى جز ذوالفقار و رادمردى جز على نیست.»
رسـول خـدا (ص) نـیـز به سختى پیکار مى کرد. حضرتش از همه به دشمن نزدیکتر بود و در یک زمـان هـم مـى جـنگید و هم فرماندهى مى کرد. یاران اندکى را که در کنارش مانده بودند، هدایت و تـشـویـق مـى فرمود. آن حضرت در جنگ احد چندین زخم کارى برداشت و دندان مبارکش شکست و آن قدر در آن روز تیر انداخت که زه کمانش پاره شد. دشـمـن بـسـیـار تـلاش مـى کـرد کـه شـایـد بتواند رسول خدا (ص) را از پاى درآورد. چهار تن مـأمـورایـن کـار شـدنـد و تـوانـستند چند ضربت به حضرتش وارد آورند، ولى رشادت و فـداکارى چند تن از اصحاب، به ویژه حضرت على (ع) مانع اجراى نیت پلیدشان شد.
قرآن در نکوهش این گروه و این بی انضباطی می فرماید: «و لقد صدقکم الله وعده إذ تحسونهم بإذنه حتى إذا فشلتم و تنازعتم فی الأمر و عصیتم من بعد ما أراکم ما تحبون منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الآخرة ثم صرفکم عنهم لیبتلیکم و لقد عفا عنکم و الله ذو فضل على المؤمنین؛ و [در جنگ احد] حقیقتا خدا به وعده ى خویش با شما وفا کرد، آن گاه که به اذن خدا آنها را تار و مار مى کردید، تا وقتى که سست شدید و در کار جنگ اختلاف نمودید و نافرمان شدید بعد از آن که خداوند چیزى را که دوست مى داشتید (پیروزى) به شما نشان داد. گروهى از شما دنیا مى خواهد و گروهى آخرت. سپس شما را از [غلبه بر] آنها بازداشت تا شما را بیازماید، و البته خدا از شما درگذشت، و خدا بر مؤمنان صاحب فضل و کرامت است.» (آل عمران/ 152) هر یک از مقاطع آیه، اشاره به نکته ای است که یادآور می شویم:
1 ـ «و لقد صدقکم الله وعده إذ تحسونهم بإذنه» حاکی از آن است که خداوند به مسلمانان وعده ی پیروزی داده بود و وعده ی خدا را در نخستین ساعات جنگ جامه ی عمل پوشیده بود، حالا خداوند کی چنین وعده ی پیروزی را به آنان داده بود، چندان روشن نیست، شاید آیه ناظر به وعده ای است که خداوند پس از جنگ بدر به مسلمانان داده بود و آن اینکه اگر دشمن از این پس (بعد از جنگ بدر) بازگردد خداوند شماها را با پنج هزار فرشته یاری خواهد کرد چنانکه می فرماید: «بلى إن تصبروا و تتقوا و یأتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسة آلاف من الملائکة مسومین؛ آرى، اگر شکیبایى و پارسایى کنید و دشمنان در این هیجان و شتاب خویش بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یارى خواهد کرد.» (آل عمران/ 125) وعده ی الهی وعده ی بی قید و شرطی نبود، بلکه مشروط به دو شرط بود: 1 ـ استقامت ورزند 2 ـ تقوا پیشه ی خود سازند «تصبروا و تتقوا» ولی متاسفانه اکثریت نگهبانان تپه، هر دو شرط را از دست دادند نه استقامت ورزیدند و نه فرمان پیامبر را که هیچ گاه این نقطه را ترک نکنید، محترم شمردند.
2 ـ «حتی إذا فشلتم و تنازعتم فی الامر» این قسمت از آیه اشاره به درگیری لفظی است که میان فرمانده تیراندازان و گروه تحت فرمان رخ داد، فرمانده گروه یادآور شد که پیامبر به ما امر فرموده است که هیچ گاه این نقطه را ترک نکنیم خواه مسلمانان در میدان پیروز شوند یا مغلوب. بخاری می نویسد: «پیامبر (ص) فرمود: هرگاه دیدید که مرغان هوا ما را می ربایند از جای خود حرکت نکنید تا من به شما اجازه دهم و اگر دیدید که دشمن را مغلوب کردیم باز در همین جا مستقر باشید تا فرمان من به شما برسد.»
3 ـ «و عصیتم» اشاره به مخالفت صریح آنان با فرمان رسول گرامی است که سنگین ترین خسارت را به دنبال داشت.
4 ـ «منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الاخره» اشاره به انگیزه های متفاوت است که بر نگهبانان تپه حاکم بود، دنیا خواهان برای دستیابی به غنایم دشمن، آنجا ترک کردند، در حالی که آخرت خواهان تا آخرین لحظه در آنجا ماندند و از اسلام دفاع کردند و سرانجام جام شهادت نوشیدند.
5 ـ «ثم صرفکم عنهم» اشاره به غفلت آنان از دشمن است و اگر انصراف از دشمن را به خدا نسبت می دهد، به خاطر ایناست که آنچه در جهان رخ می دهد، خارج از قلمرو اراده ی خدا نیست ولی در عین حال مقدمات انصراف را خود آنان پدید آوردند که این دو نوع نسبت در قرآن زیاد وارد شده است. مانند: «و إذ قال موسى لقومه یا قوم لم تؤذوننی و قد تعلمون أنی رسول الله إلیکم فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم و الله لا یهدی القوم الفاسقین؛ پس چون [از حق] برگشتند، خدا هم دل هایشان را برگرداند.» (صف/ 5) «و إذا ما أنزلت سورة نظر بعضهم إلى بعض هل یراکم من أحد ثم انصرفوا صرف الله قلوبهم بأنهم قوم لا یفقهون؛ خدا نیز دل هایشان را [از حق] بازگرداند.» (توبه/ 127)
6 ـ «لیبتلیکم» میدان نبرد، در حالی که میدان نبرد است میدان آزمایش است افراد مخلص از افراد مادی بازشناخته می شوند.
7 ـ «و لقد عفا عنکم و الله ذو فضل على المؤمنین؛ و البته خدا از شما درگذشت، و خدا بر مؤمنان صاحب فضل و کرامت است.» (آل عمران/ 152) این قسمت از آیه از لطف و آمرزش گسترده ی خدا حکایت می کند که شامل حال این نوع افراد بی انضباط گردید، در حالی که این گروه مستحق آن بودن که در دادگاه الهی محاکمه شوند، ولی به عللی عفو و بخشش بر خشم و غضب خدا سبقت گرفت و این گروه مورد عفو قرار گرفتند.

 


Sources :

  1. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 379

  2. پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه- ارزیابی سیاسی و نظامی جنگهای پیامبر

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/110070