کوره امتحان در جنگ احزاب داغ شد، و همگى در این امتحان بزرگ درگیر شدند، روشن است در اینگونه موارد بحرانى مردمى که در شرائط عادى ظاهرا در یک صف قرار دارند به صفوف مختلفى تقسیم مى شوند، در اینجا نیز مسلمانان به گروه هاى مختلفى تقسیم شدند: جمعى مؤمنان راستین بودند، گروهى خواص مؤمنان، جمعى افراد ضعیف الایمان، جمعى منافق، جمعى منافق لجوج و سرسخت، گروهى در فکر خانه و زندگى خویشتن و در فکر فرار بودند، جمعى سعى داشتند دیگران را از جهاد باز دارند و گروهى تلاش مى کردند رشته اتحاد خود را با منافقین محکم کنند. خلاصه هر کس اسرار باطنى خویش را در این رستاخیز عجیب و "یوم البروز" آشکار ساخت.
در آیات گذشته از جمعیت مسلمانان ضعیف الایمان و وسوسه ها و گمانهاى بدى که با آن دست به گریبان بودند سخن در میان بود. پیامبر در اثنای حفر خندق از طریق وحی گزارش داد که خدایم به من وعده داده است که بر کسری و قیصر پیروز می شوم و این جمله را همگان از مؤمن و منافق از پیامبر (ص) شنیدند وقتی چشمان منافقان بر سیل خروشان سپاه شرک افتاد زبان به طعن گشودند و گفتند، ما در این جا امنیت نداریم چگونه محمد از خدایش به ما نوید پیروزی بر دو قدرت بزرگ می دهد این وعده فریبی بیش نیست چنانکه قرآن می فرماید: «و إذ یقول المنافقون والذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله إلا غرورا؛ و هنگامى كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است مى گفتند خدا و فرستاده اش جز فريب به ما وعده اى ندادند.» (احزاب/ 12)از منافقان و بیماردلان نام می برد، ممکن است مقصود از افراد بیمار همان افراد ضعیف الایمان باشند که در هیچ قلمروی از کفر و ایمان ثبات ندارند چنانکه احتمال دارد مقصود همان منافقان باشند، زیرا هیچ مرضی بدتر از بیماری نفاق نیست.
مى فرماید "به خاطر بیاورید هنگامى را که منافقان و آنها که دلى بیمار داشتند مى گفتند: خدا و پیامبرش چیزى جز وعده هاى دروغین به ما نداده اند"! (إذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله إلا غرورا). در تاریخ جنگ احزاب چنین آمده است که در اثناى حفر خندق که مسلمانان هر یک مشغول کندن بخشى از خندق بودند روزى به قطعه سنگ سخت و بزرگى برخورد کردند که هیچ کلنگى در آن اثر نمى کرد، خبر به پیامبر (ص) دادند پیامبر (ص) شخصا وارد خندق شد، و در کنار سنگ قرار گرفت و کلنگى را به دست گرفت و نخستین ضربه محکم را بر مغز سنگ فرود آورد، قسمتى از آن متلاشى شد و برقى از آن جستن کرد، پیامبر (ص) تکبیر پیروزى گفت، مسلمانان نیز همگى تکبیر گفتند.
بار دوم ضربه شدید دیگرى بر سنگ فرو کوفت قسمت دیگرى در هم شکست و برقى از آن جستن نمود پیامبر تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند. سرانجام پیامبر سومین ضربه را بر سنگ فرود آورد و برق جستن کرد، و باقیمانده سنگ متلاشى شد، حضرت (ص) باز تکبیر گفت و مسلمانان نیز صدا به تکبیر بلند کردند، سلمان از این ماجرا سؤال کرد، پیامبر (ص) فرمود: «در میان برق اول سرزمین "حیره" و قصرهاى پادشاهان ایران را دیدم، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها پیروز مى شوند!، و در برق دوم قصرهاى سرخ فام "شام و روم" نمایان گشت، و جبرئیل به من بشارت داد که امت من بر آنها نیز پیروز خواهند شد! در برق سوم قصرهاى "صنعا و یمن" را دیدم و جبرئیل باز به من خبر داد که امتم باز بر آنها پیروز خواهند شد، بشارت باد بر شما اى مسلمانان!»
منافقان نگاهى به یکدیگر کردند و گفتند «چه سخنان عجیبى؟ و چه حرفهاى باطل و بى اساسى؟ او از مدینه دارد سرزمین حیره و مدائن کسرى را مى بیند، و خبر فتح آن را به شما مى دهد، در حالى که هم اکنون شما در چنگال یک مشت عرب گرفتارید (و حالت دفاعى به خود گرفته اید) و حتى نمى توانید به بیت الحذر بروید (چه خیال باطل و پندار خامى؟!).»
آیه فوق نازل شد و گفت که این منافقان و بیماردلان مى گویند خدا و پیغمبرش جز فریب و دروغ وعده اى به ما نداده است، (آنها از قدرت بى پایان پروردگار بیخبرند. و راستى در آن روز چنین اخبار و بشارتى جز در نظر مؤمنان آگاه فریب و غرورى بیش نبود، اما دیده ملکوتى پیامبر (ص) در لا به لاى جرقه هاى آتشینى که از برخورد کلنگهایى که براى حفر خندق بر زمین کوبیده مى شد جستن مى کرده مى توانست گشوده شدن درهاى قصرهاى پادشاهان ایران و روم و یمن را ببیند، و به امت جان بر کفش بشارت دهد، و از اسرار آینده پرده بردارد.
شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که منظور از "الذین فی قلوبهم مرض" همان منافقان است، و ذکر این جمله در واقع توضیحى است براى کلمه "منافقین" که قبل از آن آمده است، و چه بیمارى بدتر از بیمارى نفاق؟! چرا که انسان سالم و داراى فطرت الهى یک چهره بیشتر ندارد، انسانهاى دو چهره و چند چهره بیمارانى هستند که دائما در اضطراب و تضاد و تناقض گرفتارند. شاهد این سخن چیزى است که در آغاز سوره بقره آمده است که در توصیف منافقین مى گوید «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا؛ در دلهاى آنها یک نوع بیمارى است و خدا (به خاطر اعمالشان) بر بیمارى آنها مى افزاید.» (بقره/ 10)