خارج ساختن مکه از سلطه قریش یکی از هدفهای مهم و استراتژیک رسول خدا (ص) بود. پیامبر (ص) علاقه زیادی به این شهر داشت و برای حضرتش جای بسی خشنودی بود که بتواند آن را از سلطه قریش آزاد کند و از لوث بتها پاک گرداند. این هدف مهم زمانی عملی شد که پایه های حکومت اسلامی در مدینه استوار شد و اقتدار آن در ناحیه های اطراف مدینه تثبیت گردید.
رسول خدا (ص) دستور داد تا مسلمانان برای جنگ با مردم مکه، مجهز و آماده شوند، و آن گاه عرضه داشت «بار الها چشم و گوش قریش را از کار ما بپوشان و از رسیدن اخبار ما به ایشان جلوگیری فرما تا ناگهانی بر سرشان بتازیم و قریش را در شهرشان مکه غافلگیر سازیم.»
در این هنگام بود که حاطب بن ابی بلتعه نامه ای به قریش نوشت و به دست آن زن داد تا به مکه برساند، ولی خبر این خیانتش از آسمان به رسول الله رسید، و علی (ع) و زبیر را فرستاد تا نامه را از آن زن بگیرند.
رسول خدا (ص) در داستان فتح مکه ابوذر غفاری را جانشین خود در مدینه کرد و ده روز از ماه رمضان گذشته بود که با ده هزار نفر لشکر از مدینه بیرون آمد، و این در سال هشتم هجرت بود، و از مهاجر و انصار حتی یک نفر تخلف نکرد.
فتح مکه کار آسانی نبود و اقدام رسول خدا (ص) باید آخرین اقدام می بود، چرا که در صورت شکست این عملیات، قریش نیروی دوباره ای می گرفت و حمله هایش را علیه مدینه از سر می گرفت. از این رو، پیامبر خدا (ص) بسیج عمومی اعلام کرد و از مسلمانان مدینه و نیز قبیله های اطراف خواست که خود را برای نبردی سخت آماده سازند.
به راستی انجام یک عملیات نظامی گسترده و پوشیده داشتن اخبار و اطلاعات آن تا زمان انجام عملیات کار بس دشواری است. رسول خدا (ص) در جریان فتح مکه این کار را با موفقیت کامل انجام داد و دشمن را به طور کامل غافلگیر ساخت. اقدامهای حضرتش در این راستا چنین بود: رسول خدا (ص) از همان آغاز که تصمیم به فتح مکه گرفته بود، مقصد حرکت را پوشیده داشت؛ حتی نزدیکترین افراد از آن بی خبر بودند.
با آنکه مردم می دانستند که جنگی در پیش است، ولی نمی دانستند که کجا و با چه کسانی. آن حضرت برای هر چه بیشتر پنهان ماندن مقصد حرکت، یکی از فرماندهان را در رأس هشت نفر به یکی از ناحیه های اطراف اعزام کرد، شاید به این منظور که مردم تصور کنند که او خود نیز قصد عزیمت به آن ناحیه را دارد.
پیامبر بزرگوار اسلام برای مبارزه با هر نوع اقدام جاسوسی دشمن دستور داد تمام راههای مدینه را زیر نظر بگیرند و هرگونه رفت و آمدی را کنترل کنند. ستون پنجم قریش که چنین دید، زنی را مأمور کرد تا تحرکات داخل مدینه را به مکیان گزارش دهد. شاید به دلیل اینکه انجام چنین مأموریتی برای زنان ناممکن می نموده آن زن از چنگ مأموران کنترل رهید. با این حال، خدای بزرگ پیامبرش را از این امر آگاه ساخت و حضرتش دستور داد که آن زن را دستگیر کنند.