کوثر جوشان نور

یکی از علمای یهود در ضمن احتجاجی که با پیامبر اسلام (ص) داشت، گفت: «نوح از شما بهتر است، زیرا او بر سفینه سوار شد و آن سفینه بر کوه "جودی" فرود آمد و او نجات یافت، و شما چنین فضیلتی ندارید.»
رسول خدا (ص) فرمود: «خداوند در ساق عرش، نهری به من داد که نگهبانان آن، فرشتگانند و آن نهر پیوسته در جوشش است و جوشش آن فقط نور، و سرزمین آن هم مشک سفید است و این نه تنها برای من است که برای امت من هم خواهد بود، چون رسیدن به این کوثر، برای همه سالکان کوی حق باز است. بنابراین خدای سبحان به من چیزی داد که بالاتر از کشتی نوح است و انسان را از هر طوفان و غرق شدنی نجات می دهد و انسان برای همیشه سیراب خواهد شد. انسان وقتی از گرسنگی، سیر و از تشنگی سیراب گردد، آنگاه می آرمد.»
کوثر و معارف بلند آن قوای علمی و عملی انسان را سیراب می کند. نیروی علمی ما تشنه معارف کوثری و نیروی عملی ما عطشان لذایذ کوثری است. پس انسان چاره ای جز تمسک به قرآن و عترت ندارد، گرچه هر آیه و روایتی به نوبه ی خود کوثری است، اما سرچشمه ی کوثر در قیامت کبری ظهور می کند: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»
قرآن و عترت همتا و متحدند و در حوض کوثر واحد می شوند، یعنی این کثرت به آن وحدت منتهی می گردد و این نهرهای به ظاهر متعدد و جدای از هم به آن منبع یگانه ی جوشش، که سرچشمه زلال است، می رسند. قرآن و عترت به مثابه تار و پود یک طنابند و این همان حبل الله است که متمسکان خود را به کوثر می رساند. کار قرآن و عترت آن است که تشنگان را سیراب کنند و انسان تا به کوثر نرسد، سیراب نمی شود. انسان از آب شور تکاثر هرگز سیراب نخواهد شد. انسان سرسپرده ی به دنیا، مانند تشنه ای است که راه چشمه زلال را گم کرده است، او هر چه از آب شور بنوشد بر عطش خود می افزاید، تنها آبی عطش انسان را فرو می نشاند که از کوثر باشد.
ظهور کوثر در جهان بینی الهی از جهت عقل نظری، علم، و در عقل عملی، تقوا، عدل و عمل صالح است، یعنی همان تعدیل و تنزیه قواست. انسان، تشنه ی کمال است و هیچ مکتب و هیچ عملی قدرت این را ندارد که عطش انسان را فرو نشاند، مگر آنچه از ساق عرش فطرت بجوشد و از بهشت برین سر بر آورد. کسی که نسبت به مادیگری احساس تشنگی می کند، تشنگی او کاذب است. عطش راستین انسان، متوجه کوثر است و انسان تا به کوثر نرسد هرگز نمی تواند. آرامگاه، بهشت است، از این رو بهشت دارالقرار است، اما جهنمیان، چون به آرامگاهشان نرسیده اند، هرگز نمی آرمند، اگرچه از آن بیرون نخواهند آمد. از این رو گاهی می گویند: «یا لیتها کانت القاضیة؛ اى كاش آن [مرگ] كار را تمام مى‏ كرد.» (حاقه/ 27) و گاه می گویند: «یا مالک لیقض علینا ربک؛ اى مالك [بگو] پروردگارت جان ما را بستاند.» (زخرف/ 77) ای کاش آتش به حیات دوزخی ما خاتمه می داد، یا از مالک دوزخ درخواست می کنند تا مرگشان را از خدای سبحان بخواهد.
در ادامه، حضرت رسول (ص) فرمود: گروه اندکی به نوح (ع) ایمان آوردند: «ما امن معه إلا قلیل؛ با او جز [عده] اندكى ايمان نياورده بودند.» (هود/ 40) اما به من در زمان خودم عده ی زیادی ایمان آوردند: «یدخلون فی دین الله أفواجا؛ ببينى كه مردم دسته‏ دسته در دين خدا درآيند.» (نصر/ 2) و با ظهور حضرت مهدی (ع) اسلام فراگیر خواهد شد، به طوری که «لیظهره علی الدین کله؛ تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند.» (توبه/ 33)
عارف نامدار، جناب محی الدین ابن عربی در فص مربوط به حضرت نوح می گوید: «سر این که دعوت نوح موفق نبود و در طی نه قرن و نیم جز اندکی به او ایمان نیاوردند این بود که نوح (ع) قومش را به تنزیه محض دعوت کرده است و قومش مبتلا به تشبیه صرف بودند و تشبیه صرف از تنزیه محض، کاملا جداست و این مقام، مقام فرقانی است. اگر نوح (ع) هم مانند پیغمبر اسلام (ص) بین تنزیه و تشبیه جمع می کرد دعوتش قرین موفقیت بود و سر این که چنین نکرد، آن بود که مقام نوح (ع) مقام جمع کامل بین تنزیه و تشبیه نبود. اما چون مقام رسول اکرم (ص) مقام اسم اعظم و مقام قرآن بود که بالاتر از فرقان و مقام جمع الجمعی است، در دعوت مردم بین تنزیه و تشبیه جمع کرد: «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر؛ چيزى مانند او نيست و اوست‏ شنواى بينا.» (شوری/ 11) از این رو تبلیغ آن حضرت با موفقیت همراه بود.»
مطلب عرفانی مزبور، خواه تام باشد یا ناتمام، اصل آن که برتری رسول اکرم (ص) و افزونی مواهب خدای سبحان به آن حضرت و موفقیت وی در تبلیغ و هدایت مردم باشد، هم ریشه قرآنی دارد و هم ریشه ی عقلی. آثار کامیابی آن حضرت در ارشاد و هدایت جامعه نیز مشهود است، البته هنوز همه ی امتها به رشد کامل عقلی که به ندای حیات بخش انسان کامل پاسخ مثبت دهند نرسیده اند، لیکن انتظار آن معقول و تلاش برای آن مقبول است.
 


Sources :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 166

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/110207