قرآن کریم، مؤمنان هراسناک از معاد را زنده می داند و می فرماید: سخن پیامبر، که منذر همگان است، فقط در زنده ها اثر می گذارد: «إنما أنت منذرمن یخشیها؛ تو فقط كسى را كه از آن مى ترسد هشدار مى دهى.» (نازعات/ 45) «لینذر من کان حیا؛ تا هر كه را [دلى] زنده است بيم دهد.» (یس/ 70) پس معلوم می شود تنها آنان که حیات معنوی دارند می هراسند، البته چنین نیست که رسول اکرم (ص) دیگران را انذار نکند، خطاب انذار متوجه دیگران نیز هست: «تنذر به قوما لدا؛ مردم ستيزه جو را بدان بيم دهى.» (مریم/ 97) لیکن چون حیات معنوی ندارند و «ألد الخصام» (بقره/ 204) یعنی کینه توز و لجوج و سرسختند، انذار پیامبر در آنان اثر ندارد و از آینده ی پس از مرگ هراسناک نیستند. غرض آن که تخصص در قابل است وگرنه فاعل تخصیصی ندارد و اجابت دعوت وحی انسان را زنده می کند و زنده از انذار غیبی می ترسد و همین هراس به نوبه خود کمال است و کسانی که از معاد نمی ترسند، از این حیات معنوی محرومند گرچه دارای حیات ظاهری و طبیعی باشند.
بر این اساس عالم موحد، فقط از خدا می ترسد: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه ولا یخشون أحدا إلا الله؛ همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى كنند و از او مى ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند.» (احزاب/ 39) چنانکه تنها، عالم موحد در پیشگاه خدای سبحان خاشع است: «إنما یخشی الله من عباده العلمؤا؛ از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى ترسند.» (فاطر/ 28) بنابراین در ترس واقعی فقط عالمان موحد از خدا می ترسند و نیز آنان فقط از خدا هراسناکند و کسی که خشیت از خدا داشته باشد به مقام راضی و مرضی می رسد: «رضی الله عنهم ورضوا عنه ذلک لمن خشی ربه؛ (بینه/ 8)
گرچه طمأنینه ی روح، راضی به قضا و قدر بودن و مورد رضای خدا قرار گرفتن، شرط ورود به جنة اللقاء است: «یا أیتها النفس المطمئنة * ارجعی إلی ربک راضیة مرضیة * فادخلی فی عبادی * وادخلی جنتی؛ تو اى جان آرام یافته، به اطمینان رسیده! به سوى پروردگارت بازگرد که تو از او خشنود و او از تو خشنود است. پس به جمع بندگانم در آى. و در بهشت من داخل شو.» (فجر/ 27- 30) لیکن شرط رسیدن به مقام رضا که سالک، هم راضی باشد و هم مرضی، آن است که اولا از خدا هراسناک باشد و ثانیا در این خشیت موحد باشد.
مصداق کامل اوصاف یاد شده، وجود مبارک رسول اکرم (ص) است، از این رو اسوه همه راضیان، مرضیان، مطمئنان و اهل خشیت می باشد، چنانکه همه انبیای الهی در خشیت از خدا موحدند. یعنی هرگز نه از غیر می ترسیدند و نه به طور شرک، هم از خدا و هم از غیر خدا هراسناک بودند. انسان معاد شناس چون فقط خدا را حسیب می داند، از او هراسناک است، چنانکه در دنیا هم می ترسد که مبادا خدای سبحان نعمت را از او بگیرد. این گونه شناخت دینی، بازگشت به سوی خداست و به نوبهی خود سیر معادی است، از این رو در اوصاف شب زنده داران چنین آمده است که آنان با خوف و طمع با خدای خویش به راز و نیاز می پردازند: «تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا وطمعا ومما رزقناهم ینفقون؛ از بسترهاى خواب [براى عبادت شب] پهلو تهى مى کنند و پروردگارشان را با خوف و رجا مى خوانند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق مى کنند.» (سجده/ 16) این خوف و طمع، همه ی مراحل عقلی، وهمی و خیالی را شامل می شود. یعنی هم خوف و طمع نسبت به دوزخ و بهشت حسی و هم غیر حسی را در بر می گیرد.
افزون بر آنچه در تبیین خوف عقلی گذشت نکته ای که درباره ی خوف، رهبت و خشیت پیامبران (ع) درخور توجه است، این که رسالت، نبوت و ولایت، مانع تکلیف نیست، گرچه همراه با عصمت می باشد. چنانچه عصمت نیز مانع تکلیف نیست، بلکه موجب اطاعت و مانع از معصیت است و معصیت کردن فرع بر تکلیف است، اگر کسی مکلف نباشد، اطاعت و عصیان او معنا ندارد.
عصمت باعث رفع تکلیف نیست، بلکه نقش عصمت این است که چون انسان معصوم از درون اشیاء خبر دارد و می داند که باطن گناه همانند سم است، دست به گناه نمی زند. نشانه ی مکلف بودن پیامبر (ص)، گذشته از برهان عقلی و ظواهر بسیاری از نصوص قرآنی که به طور عام یا مطلق همه انسانها را در بر می گیرد، ادله خاص قرآنی است که مستقیما رسول اکرم (ص) را مخاطب قرار داده است؛ مانند «لا تکلف إلا نفسک؛ جز بر نفس خویش مکلف نیستى.» (نساء/ 84) و «لئن أشرکت لیحبطن عملک؛ اگر شرک ورزى مسلما عمل تو تباه مى شود.» (زمر/ 65) اساس مطلب آن است که انسان تا زمانی که مختاراست و در نشئه طبیعت زندگی می کند، مکلف است، چنانکه آیه ی «وهدیناه النجدین؛ و او را به دو راه مشخص ره نمودیم.» (بلد/ 10) در مورد همگان صادقاست.
بر این اساس خداوند می فرماید: هم امتها مسئولند و هم پیامبران، چون همه مکلفند: «فلنسئلن الذین أرسل إلیهم و لنسئلن المرسلین؛ پس قطعا از کسانى که [پیامبران] به سوى آنان فرستاده شده اند خواهیم پرسید، و از فرستادگان نیز خواهیم پرسید.» (اعراف/ 6) و لازمه ی مسئولیت و حسابرسی، تکلیف است.
سالک معادشناس چون خود را مکلف می بیند، همواره در دنیا بین خوف و رجا، و رغبت و رهبت حرکت می کند. از این رو خداوند به همگان دستور رهبت می دهد: «وإیای فارهبون؛ تنها از من بترسيد.» (بقره/ 40) این آیه اختصاص به افراد معینی ندارد بلکه همه راهیان کوی حق را در برمی گیرد. آنان که حق پویند، همواره خود را در حال احرام کوی حق می بینند و نیایش تلبیه را پیوسته بر زبان یا در دل دارند و خدا را به عنوان "مرهوب إلیه" و "مرغوب إلیه" یاد می کنند: "لبیک اللهم... لبیک مرهوبا ومرغوبا إلیک...". چنانکه وجود مبارک رسول اکرم (ص) از خدا مسئلت می کند که خشیت از خودت را به ما مرحمت کن، تا بین ما و گناه حایل شده، نگذارد ما معصیت کنیم: "فاقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا و بین معصیتک".
نکته شایان ذکر این که خشیت، یعنی "منشأ اثر دانستن"، تنها در برابر خداوند رواست، چون او مبدأ همه آثار است، ولی خوف که "ترتیب اثر عملی" است، نسبت به هر موجود زیانباری رواست. خشیت و رهبت از خدا، کمال و از غیر خدا نقص است. مؤمن موحد آن کمال را دارد و از این نقص منزه است، لیکن منافق از آن کمال محروم و به این نقص مبتلاست، از این رو خداوند درباره اهل نفاق می فرماید: شما در دل اینها بیش از خدا اثر دارید: «لأنتم أشد رهبة فی صدورهم من الله ذلک بأنهم قوم لا یفقهون؛ شما قطعا در دلهاى آنان بيش از خدا مايه هراسيد چرا كه آنان مردمانیند كه نمى فهمند.» (حشر/ 13)
نترسیدن از خدا و هراس از غیر خدا، نشانه ی عدم فقاهت و آگاهی است. چون منافقان، فقیه و مبدأ و معادشناس نیستند، از غیر خدا می ترسند و از خدا نمی ترسند. چنانکه هراس از خدا و نترسیدن از غیر او نشانه ی بینش توحیدی و معادشناسی و فقاهت دینی است. وجود مبارک رسول اکرم (ص) که از هر کمالی برخوردار و از هر نقصی منزه است، از نقص بی رهبتی هم مبراست و این رهبت الهی برای آن حضرت ملکه شده بود، آن گونه که در حادثه های کوچک، مانند خاموش شدن چراغی هم می فرمود: «إنا لله وإنا إلیه راجعون؛ ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم.» (بقره/ 156)