اجر همسری پیامبر اکرم

چنین نیست که صرف همسرى رسول خدا (ص) اجر عظیم داشته باشد، و خدا براى هر کس که همسر آن جناب شود کرامتى و حرمتى قائل باشد، بلکه کرامت و احترام براى همسرى توأم با احسان و تقوى است، و به همین جهت است که مى بینیم وقتى براى بار دوم علو مقام ایشان را ذکر مى کند، آن را مقید به تقوى نموده و مى فرماید: «یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا؛ اى همسران پیامبر! شما مانند هیچ یک از دیگر زنان نیستید، اگر تقوا پیشه مى کنید، پس به ناز سخن مگویید، تا آن کس که در دلش بیمارى است طمع ورزد و سخن به متعارف گویید.» (احزاب/ 32) و این تقیید نظیر تقییدى است که نسبت به کرامت اصحاب رسول خدا (ص) کرده، و فرموده: «محمد رسول الله و الذین معه أشداء على الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا... وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و أجرا عظیما؛ محمد (ص) فرستاده خدا، و آنان که با وى ایمان آوردند، در جهاد علیه کفار بسیار سختند، و در بین خود دل رحمند، و مى بینى ایشان را که همواره یا در رکوعند یا سجود... خداوند همین اصحاب را که ایمان آورده اند و عمل صالح کرده اند مغفرت و اجر عظیمى وعده داده است.» (فتح/ 29) پس معلوم مى شود همه کسانى که صحابى رسول خدا (ص) بودند مشمول این وعده نیستند، بلکه تنها شامل آن عده است که ایمان و عمل صالح داشته اند، (پس اگر از یک نفر صحابى انحراف و گناه و ظلمى سرزده باشد، ما نمى توانیم صحبت با رسول خدا (ص) را کفاره آن حساب کنیم).
کوتاه سخن اینکه اطلاق جمله: «إن أکرمکم عند الله أتقاکم؛ تنها گرامى ترین شما با تقواترین شما است.» (حجرات/ 13) با این حرفها تقیید نمى شود، و هم چنان به قوت خود باقى است، و به حکم اطلاق آن حسب و نسب و یا هیچ سببى دیگر ملاک کرامت نزد خدا نخواهد بود. پس اینکه فرمود «یا أیها النبی قل لأزواجک» دستور به آن جناب است که این دو آیه را به همسران خود ابلاغ کند، و لازمه اش این است که اگر شق اول را اختیار کردند، طلاقشان داده، مهریه شان را بپردازد، و اگر شق دوم یعنى خدا و رسول و خانه آخرت را اختیار کردند، بر همسرى خود باقیشان بدارد. «إن کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها؛ اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد بياييد تا مهرتان را بدهم.» (احزاب/ 28) اراده حیات دنیا و زینت آن به قرینه مقابله، کنایه است از اختیار دنیا، و دلدادگى به تمتعات آن، و روى آوردن بدان، و روى گرداندن از آخرت.
«فتعالین أمتعکن و أسرحکن سراحا جمیلا» در کشاف گفته: «کلمه "تعال" در اصل براى این وضع شده که هر وقت در مکانى بلند قرار داشتى، و خواستى کسى را که در مکانى پایین تر قرار دارد صدا بزنى، و بگویى بیا، این کلمه را بکار ببرى، ولیکن در اثر کثرت استعمال، کار آن به جایى رسیده که در همه جا استعمال مى شود، چه مکان بلند، و چه پست، و معناى کلمه "تعالین"، آمدن با پا نیست، بلکه روى آوردن بکارى است، (در فارسى هم مى گوییم بیایید فلان کار را انجام دهیم)، یعنى بیایید با اراده و اختیارتان یکى از دو پیشنهادم را عملى کنید، نه اینکه با پاى خود بیایید، هم چنان که مى گوییم: فلانى دارد مى آید تا با من مخاصمه کند، و یا فلانى رفت درباره من حرف بزند، و یا برخاست تا مرا تهدید کند، که در این موارد هیچ یک از کلمات مى آید، رفت و برخاست به معناى لغوى خود استعمال نشده بلکه همه آنها کنایه است.»
تمتیع عبارت است از اینکه وقتى یکى از ایشان را طلاق مى دهد مالى به او بدهد که با آن زندگى کند، و کلمه "تسریح" به معناى رها کردن است، و سراح جمیل به این معنا است که بدون خصومت و مشاجره و بد و بیراه گفتن او را طلاق دهد. در این آیه شریفه بحث هایى از نظر فقه هست، که مفسرین آن را ایراد کرده اند، و لیکن حق مطلب این است که احکامى که در این آیه آمده شخصى است، و مربوط به شخص رسول خدا (ص) است، و هیچ دلیلى از جهت لفظ در آیه نیست، که دلالت کند بر اینکه شامل غیر از آن جناب نیز هست، و تفصیل همین مطلب در کتب فقهى آمده. «و إن کنتن تردن الله و رسوله و الدار الآخرة؛ اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده گردانيده است.» (احزاب/ 29) که مقابله بین این جمله و جمله «إن کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها»، هر یک از دو کلام را مقید مى کند به مخالف آن دیگرى، و نبودن آن، و در نتیجه معناى جمله مورد بحث چنین مى شود (و اگر طاعت خدا و رسول، و سعادت خانه آخرت را اختیار کردید، و به همین جهت در مقابل تنگى و سختى زندگى صبر کردید، و نیز محرومیت از زینت زندگى دنیا را تحمل نمودید، چنین و چنان مى شود) که به طورى که دیدید مقید شد، به مخالف مضمون جمله دیگر، و در عین حال کنایه است از اینکه در همسرى رسول خدا (ص) باقى بمانند و در برابر تنگى معیشت صبر کنند، چون اگر جز این بود، صحیح نبود که قید احسان را هم در آن اجر موعود شرط کند، و این خود روشن است.
پس معناى آیه این مى شود که: و اگر بقاء نزد رسول خدا (ص) و همسرى او را اختیار کردید، و بر تنگى زندگى صبر نمودید، خداوند برایتان اجرى عظیم آماده کرده، اما به شرطى که نیکوکار باشید، و خلاصه علاوه بر این گزینش، یعنى گزینش خدا و رسول و خانه آخرت، در عمل هم نیکو کار باشید، چه اگر به صرف این گزینش اکتفاء نموده و در عمل نیکو کار نباشید، هم در دنیا زیانکار شده اید و از لذائذ آن محروم مانده اید، و هم در آخرت، و هر دو را از دست داده اید. «یا نساء النبی من یأت منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین؛ اى همسران پيامبر هر كس از شما مبادرت به كار زشت آشكارى كند عذابش دو چندان خواهد بود و اين بر خدا همواره آسان است.» (احزاب/ 30)
در این آیه از خطابى که قبلا به خود رسول خدا (ص) درباره همسران او داشت، عدول نموده، روى سخن را متوجه خود آنان کرده، تا تکلیفى را که متوجه ایشان است مسجل و مؤکد کند، و این آیه و آیه بعدش به نحوى تقریر و توضیح جمله «فإن الله أعد للمحسنات منکن أجرا عظیما؛ پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده گردانيده است.» (احزاب/ 29) مى باشد، و هم اثباتا آن را توضیح مى دهد، که چگونه اجرى عظیم دارید، و هم نفیا که چرا غیر از محسنات از شما آن اجر عظیم را ندارند.
کلمه "فاحشة" در جمله «من یأت منکن بفاحشة مبینة؛ هر یک از شما که گناهى آشکار مرتکب شود.» به معناى عملى است که در زشتى و شناعت به نهایت رسیده باشد، مانند آزار دادن به رسول خدا (ص) افتراء، غیبت، و امثال اینها، و کلمه "مبینة" به معناى آشکار است، یعنى گناهى که زشتیش براى همه روشن باشد. «یضاعف لها العذاب ضعفین» یعنى عذاب براى او دو چندان مى شود، در حالى که مضاعف هم باشد، و "ضعفین" به معناى دو مثل است و مؤید آن این است که در طرف ثواب فرموده: «نؤتها أجرها مرتین؛ اجرش را دو بار مى دهیم.» و بنابراین دیگر نباید به گفتار بعضى اعتناء کرد که گفته اند: مراد از مضاعفه عذاب ضعفین، این است که چنین همسرى از رسول خدا (ص) سه بار عذاب دارد، به این بیان که مضاعفه عذاب به معناى زیاد شدن عذاب است، و چون بر این عذاب دو برابر افزوده شود مجموع سه برابر مى گردد.
آیه شریفه با جمله «و کان ذلک على الله یسیرا؛ اين بر خدا همواره آسان است.» (احزاب/ 30) ختم شده، تا اشاره کند به اینکه صرف همسرى پیغمبر جلوگیر عذاب دوچندان نمى شود، هیچ ملاکى براى احترام نیست مگر تقوى، و همسرى پیغمبر وقتى اثر نیک دارد که توأم با تقوى باشد، و اما با معصیت اثرى جز دورتر شدن، و وبال بیشتر آوردن ندارد.


Sources :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏16 صفحه 457

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/110476