عصر اطلاعات و ارتباطات فرآمده تمدن غربى بوده و نسبت به تمدن اسلامى پدیده بیرونى شمرده مى شود هر چند عناصر بنیادین آن در تمدن اسلامى ریشه دارند و یا یافت مى شوند و به همین جهت تمدن اسلامى مى تواند با آنها سازگارى بیابد. از جانبى دیگر این عصر به جهت ویژگیها کارکرد و حقوق جدیدى که براى انسان پدید آورده است مانند حق برقرارى پیوند با دیگران حق تولید و پخش پیام حق دستیابى به منابع اطلاعاتى و… از نیازهاى اساسى حیات انسانى به شمار مى آید و نمى توان آن را از گردونه حیات بشرى حذف کرد. و سر نفوذ تند و سریع آن نیز در همین نکته نهفته است. البته این به معناى بى کم و کاست بودن این عصر و نیز ایده آل ترین مرحله زندگى بشر نیست. با توجه به دو مسأله بالا این عصر چون موج وارد تمدن اسلامى شده و خواهد شد و یا تمدن اسلامى ناگزیر از رفتن به سوى آن است. به طور طبیعى جایگاه این عصر دو جزء اساسى سیستم تمدنى اسلام یعنى انسان و دنیاست که با دو جزء محورى دیگر این سیستم; یعنى خداباورى و آخرت پذیرى پیوند حاصل کرده و به این ترتیب از رشد ناهماهنگ این عصر و نیز از پیامدهاى نادرست آن مانند معنویت ستیزى سرخوردگى و… جلوگیرى به عمل مى آید. و از این راه تمدن اسلامى بار دیگر براى بشریت خدمت بزرگى را ارائه خواهد کرد. به طور طبیعى این خدمت مرهون کارآمدى تمدن اسلامى در چنین عصرى است.
کارآمدى هر امرى به سه پایه عنصر یا فرایند استوار است که به طور طبیعى تمدن اسلامى آن سه را جهت کارآمدى مى باید در خود فراهم آورد.
اول. تعیین هدفها
این هدفها دسته گسترده اى را در بر مى گیرند; ولى در مجموع در سه مرحله یا هدف مى توان آنها را بیان کرد و پى گرفت.
1- هدفهاى نهایى
2- هدفهاى میانى
3- هدفهاى اولى یا کوتاه مدت
در تمدن اسلامى این سه هدف نیز وجود دارد: هدف نهایى تمدن اسلامى استوارسازى پایه هاى جامعه انسانى خدامحور است. هدف میانى تمدن اسلامى برآوردن حقوق انسانى و حقوق الهى در سایه یک نظام حقوقى. هدف اولى تمدن اسلامى استقرار و گسترش عدالت اجتماعى است. دو هدف اخیر گذشته از آن که هویت هدفى دارند در مراحلى به مانند روش رسیدن به هدف نهایى نیز کاربرد دارند.
دوم. آمادگى هماهنگ شدن با هر محیط و شرایط
این عنصر و عامل دربرگیرنده دو فرایند است:
1. فرایند نفوذ و تأثیر
2. فرایند پذیرش و جذب
فرایند نفوذ و تأثیر بدین معناست که تمدن اسلامى مى باید پیام خود را به گونه اى عرضه بدارد که در دنیاى معاصر و عصر اطلاعات نفوذ کرده و مورد پذیرش قرار بگیرد. این امر بستگى به روش عرضه و استوارى دورنمایه پیام دارد. و در صورت همراه نبودن این دو این فرایند نازا مى ماند. فرایند پذیرش و جذب به این صورت است که تمدن اسلامى مى باید واقعیتهاى کاربردى منطقى و حیاتى یک جامعه (جامعه انفورماتیک) را بپذیرد و در چارچوب ساختار خویش آن را درونى نموده و با آن ادامه حیات بدهد. آمادگى و توان همسان و هماهنگ نشدن با دو فرایند یاد شده از ویژگیهاى مهم عصر اطلاعات- ارتباطات به شمار مى آیند. و آن دو فرایند در این عصر رشد چشمگیرى داشته اند و از دلیلهاى مهم فراگیرى تمدن غربى و این که آگاهى مردم مشرق زمین از شخصیتها آموزه ها ارزشها دستآوردهاى مغرب زمین بیش تر از آگاهى آنان از میراث فرهنگى خودشان است. تواناسازى و گستردن دو فرایند به وسیله تکنولوژى اطلاعات- ارتباطات و نیز بیوتکنولوژى تکنولوژى هسته ای… است.
هر چند شرایط عینى و فنى کنونى جامعه هاى اسلامى به گونه اى است که این عنصر با دو فرایندش بالندگى درخور توجه ندارند; لیکن از نظر مبنایى ریشه عمیق در تمدن اسلامى دارند. و نیز تجربه تاریخى اسلام تا قرون 5 و 6 مؤید این ژرفاست.
1- «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظـا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم فى الامر؛ پس به سبب رحمت و بخشایش از سوى خداوند چنان نرم خویى با آنها داشتى که اگر درشت خو و ستیز دل بودى از گرد تو پراکنده مى شدند. پس آنان را ببخش و از ایشان فراگذار و به ایشان آمرزش خواه و در کارى که پیش آید با آنان مشورت کن.» (آل عمران/ 159)
2- «کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون؛ هم چنان که فرستادیم در میان شما رسولى از نژاد شما و از شما که مى خواند بر شما آیات و سخنان ما را و شما را رهبرى و پاک مى کند و کتاب و حکمت به شما مى آموزد و چیزهایى که هرگز ندانسته اید به شما مى آموزد.»(بقره/ 151)
3- «و ما انت علیهم بجبار فذکر بالقرآن من یخاف وعید؛ ما داناتریم به آنچه آنان مى گویند. و تو [اى محمد] برایشان نه پادشاهى نه کامران پس پند ده به قرآن کسانى را که از وعده هاى بیمناک من مى ترسند.» (ق/ 45)
از آیات مبارکه بالا نکته هاى زیر نتیجه گیرى مى شود:
الف. پیام رسان (فرد گروه جامعه) شایستگیهاى اخلاقى رفتارى معرفتی… باید داشته باشد.
ب. عرضه پیام در یک سیستم باز و آزاد انجام بپذیرد و از الگوهاى به طور کامل داراى وجود خارجى و کاربردى استفاده شود.
ج. پیام گذشته از آن که از حیث درونمایه گوناگون باید باشد دربردارنده گزاره ها و جستارهاى جدید و راهگشا نیز باشد.
د. پیام مى بایست مورد نقد قرار گیرد و در عرضه پیام نباید از هیچ اهرم فشار و زور استفاده بشود بلکه افزایش سطح معرفتى به مانند داربست قبول آگاهانه و آزادانه به جد مورد توجه قرار بگیرد.
1- «و مایستوى الاعمى و البصیر* و لا الظلمت و لا النور* و لا الظـل و لا الحرور* و مایستوى الاحیاء و لا الاموات ان الله یسمع من یشاء؛ نابینا و بینا (نادان و دانا) یکسان نیستند. نه تاریکیها با روشنى (کافر و مؤمن) هم سان باشند و نه سایه خنک با گرماى سوزان (بهشت و دوزخ) یکى باشند. و مساوى نیستند زندگان و نه مردگان. البته خداست که مى شنواند هر که را بخواهد.» (فاطر/ 19- 22)
2- «الا تزر وازرة وزر اخرى* و ان لیس للانسان الا ما سعى* و ان سعیه سوف یرى؛ هیچ کس بار کسى دیگر را نکشد. این که پاداش انسان نیست مگر آنچه خود کرده است. این که کوشش او به او نموده خواهد شد.» (نجم/ 38- 40)
هـ. اسباب ابزار و علتهایى که پیشرفت توسعه و تکامل حیات انسانى وابسته به آنهاست مى باید تولید و پرورش داده شوند. در این جا و در چنین واقعیتهایى فرقى میان این که آنها در چه جامعه اى (دینى- غیر دینى) و به وسیله چه کسانى (مسلمان- کافر) فراهم مى آیند وجود ندارد; بلکه به عنوان واقعیتهاى حیاتى آنها را مى باید پذیرفت و در پرورش و پاسدارى از آن کوشید.
و. پایه هاى بنیادین حیات انسانى تلاش (فکرى- فیزیکى) اوست; از این روى مى باید بستر حقوقى امنیتى و فنى این تلاش مهیا گردد و فرآورده هاى آن قدر گذارده شود و بهره بهینه از آن برده شود. با توجه به این دو دسته از آیات کریمه به روشنى نتیجه مى توان گرفت که تمدن اسلامى به همخوانى برابرسازى و هماهنگ سازى خود با هر محیط و شرایط به مانند روشى براى کارآمدیش توجه ویژه دارد.
پاره اى از آنچه بوده و هست و رویدادهاى منطقى و کاربردى و در ضمن حیاتى که در عصر اطلاعات و ارتباطات با آنها روبروییم و جایگاه آنها را در تمدن اسلامى در زیر عنوان می شود.
الف. به صحنه آمدن عقلانیت بشرى که به گونه بسیار شفاف و انباشته در علم و تکنولوژى نوین جلوه و نمود دارد تا جایى که این دو کارآمدترین بخش در عصر اطلاعات و ارتباطات هستند. و از آن جهت که علم و تکنولوژى کم و بیش تمامى پهنه زندگى را پوشش مى دهند و اثر شگرف بر کارها و زوایاى گوناگون حیات انسان گذارده و کارکردهاى اجتماعى خدماتى و ساختارى بس بزرگ را به ارمغان آورده که پاره اى از آنها قلمرو کاربرد دین را در میدانهاى مدیریتى اجتماعى اقتصادى فنی… به ظاهر محدود نمایانده است و از سوى دیگر ورود و بایستگى حضور علم نوین و تکنولوژى علم محور (تکنولوژى اطلاعاتى تکنولوژى زیستى با بیوتکنولوژى تکنولوژى فضایى و هسته ای…) براى پویایى و کارآمدى تمدن اسلامى گریزناپذیر و حیاتى است. از این روى احترام و اعتماد به عقلانیت بشرى شناخت و بازشناسى قلمرو کارکرد اسلام و همین طور علم و تکنولوژى راز کارآمدى تمدن اسلامى در عصر ارتباطات ـ اطلاعات است. تمدن اسلامى گنجایش گسترده و آمادگى هماهنگ شدن با هر محیط و شرایط را براى بارورى و بالندگى عقلانیت بشرى دارد.
ب. از مؤلفه هاى دیگر عصر اطلاعات- ارتباطات بسیارى و گوناگونى حق و حقیقت است (نه به معناى نسبى گرایى) این گوناگونى برآیند کارکرد و داد و ستد تکنولوژیهاى ارتباطى پیشرفته مانند: ماهواره، اینترنت، کامپیوترهایى که گذشته از وظیفه شمارش گرى کارکرد تولیدى و کارپردازانه در عرصه هاى صنعتى و معرفتى دارند، تلویزیونهاى الکترونیک و… و از چنین گوناگونى و بسیارى گریزى نیست. چون تکنولوژیهاى یاد شده اندیشه ها روشها ارزشها فرهنگهاى گوناگون را در درون یک فضا و محیط درکنار هم و روى در روى هم قرار مى دهد. به طور طبیعى این رویارویى چالشهاى مهارناشدنى را ممکن است به وجود بیاورد و تنها روش پیشگیرى از این وضعیت پذیرش گوناگونى و بسیارى حق و حقیقت است آن هم نه به عنوان طرح کوتاه مدت و گذرا بلکه به مانند واقعیت معرفت شناختى و هستى شناختى; زیرا این گوناگونى و بسیارى ریشه در دو مبناى یاد شده دارند و از آن جا سرچشمه مى گیرند. به طور طبیعى تمدنى در این فضا و محیط مى تواند بزید و داده هاى خود را عرضه بدارد که مؤلفه یاد شده را به طور منطقى در آن محیط بپراکند و پرورش بدهد.
در تمدن اسلامى سالیان دراز روشها و اندیشه ها و باورهاى گوناگون در یک نظام کنشى زیست کرده اند. و این زیست میسور و ممکن نمى بود و نیست مگر در پرتو مبانى انسان شناختى و جهان شناختى اسلام. در اسلام در کنار و در پرتو حق واحد کامل نهایى از حقایق معرفتى روشى و وجودى سخن به میان آمده است. قرآن مى فرماید: «ذلک بان الله هو الحق و ان ما یدعون من دونه الباطل وان الله هو العلی الکبیر؛ اینها [همه] دلیل آن است که خداوند، همو حق است و غیر از او هر چه مى خوانند باطل است و این که خدا بلند مرتبه بزرگ است.» (لقمان/ 30) در این شریفه (الله) متعال عالیترین حق و نهایى ترین حقیقت معرفى شده است. و هر حقیقتى عالى تر و کامل تر چه در صورت معبود و چه غیر آن خوانده بشود جزء باطل چیزى نمى تواند بود. معناى این سخن نفى گوناگونى و بسیارى حق در مراحل و حوزه هاى دیگر نیست; زیرا در قرآن کریم امور گوناگون مانند: سخن حق عمل حق روش و راه حق خلقت و عذاب حق قتل حق… ملکیت ریاست قدرت اندیشه و… آمده است. بسیارى و گوناگونى یاد شده داراى دو مبنا است که در قرآن کریم بر آن دو تأکید فراوان رفته است. این دو مبنى عبارتند از:
1. هستى شناختى. (Ontological)
2. معرفت شناختى. (Epistemological)
هستى شناسى حق و حقیقت در مکتب قرآن و اسلام ما را به سوى حقهاى بسیار و گوناگون راهنمایى مى کند; زیرا در آن جا سخن از حقهاى بسیار و گوناگون رفته است مانند: «و یعلمون ان الله هو الحق المبین؛ و بدانند که خداوند به راستى خداى بر حق و پیدا و آشکار است.» (نور/ 25) «یوم یسمعون الصیحة بالحق ذلک یوم الخروج؛ روزى که خلق آن صیحه را به حق بشنوند آن روز هنگام خارج شدن از گورهاست.» (ق/ 42) «کیف یهدى الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق؛ چگونه خداوند قومى را به راه آورد که پس از ایمان کافر شدند و پس از آن که گواهى به حق بودن رسول داده بودند.» (آل عمران/ 86)
«ما خلق الله السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق؛ خدا آسمانها و زمین و هر چه در بین آنهاست همه را جز به حق نیافریده است.» (روم/ 8) «ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل؛ بسیارى از دانشمندان جهودان و ترسایان مالهاى مردم را به ناروایى و نابایستى مى خورند.» (توبه/ 34) «و حبط صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعملون؛ کردار آنان در دنیا تباه مى گردد و آنچه از کارها که کرده اند باطل و نیست مى شود.» (هود/ 16)
در دو آیه کریمه اخیر شیوه و روش تولید درآمد گسترش معیشت دنیوى را که شمارى پیش گرفته بودند باطل مى داند و به طور طبیعى روش آبادانى و توسعه حیات دنیوى را که ثبات و پیامدهاى منطقى کاربردى و دینى دارد حق مى داند. برآیند معرفت شناسى مورد توجه قرآن نیز گوناگونى و بسیارى حق است. چون در قرآن کریم روشهاى گوناگون و اسباب بسیار جهت شناخت و معرفت آمده است که لازمه آن پذیرش حقهاى بسیار و گوناگون است. روش حسى- تجربى که براى کاوش و شناخت استفاده مى گردد به طور طبیعى حقیقتها و واقعیتهاى در خور حس و آشکار را ثابت مى کند. روش قیاس استنتاجى و استدلال برهانى پدیده هاى عقلى را تبیین و مفروض مى گیرد. راه شهود و دریافت درونى نیز حقایق از سنخ خود را ثابت مى کند. در یک مکتب منطقى به نظر نمى آید که از سویى روشهاى گوناگون معرفت را به کار بگیرد و کسان را براى فهمیدن و به کار بستن آنها برانگیزد و از سویى به حقیقتها و واقعیتهاى گوناگون و بسیار اعتراف نکند.
در قرآن به بهره گیرى و تولید روشهاى گوناگون معرفت و معیشت تأکید فراوان رفته است. به طور طبیعى دستاورد به کار بستن و بهره بردارى از این روشها که همان حقیقتها و واقعیتهاى گوناگون در حوزه هاى گوناگون زیستى هستند پذیرفته و خوشایند است. البته این به معناى پذیرش تمام نتیجه هاى به دست آمده نیست هر چند پذیرش واقعیتها و حقیقتهاى گوناگون است. در غیر آن مى باید ورود تناقض و پارادوکس را در قرآن پذیرفت و حال آن که دامن قرآن برابر نص روشن قرآن از چنین کژى و تناقض تباینى پاک و پالوده است. از این روى قرآن در کنار روشهاى حسى- تجربى عقلى و شهودى به حقیقتهایى از سنخ هر کدام اعتراف دارد. «و لو نشاء لأرینکم فلعرفتهم بسیمهم و لتعرفنهم فى لحن القول و الله یعلم اعملکم؛ اگر مى خواستیم سیماى ایشان را به تو مى نمایاندیم و هر آینه آنان در آساى سخنشان خواهى شناخت و خداوند کردارهاى شما را مى داند.» (محمد/ 30)
در این کریمه از راه پدیده هاى فیزیکى که در چهره انسانهاى منافق پدیدار مى شوند و نیز از راه فرایند گفتار به شخصیت آنها معرفت و راه مى یابد. «للفقراء الذین احصروا فى سبیل الله لایستطیعون ضربا فى الارض تحسبهم اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم؛ زکات و صدقه براى نیازمندان است که از جان و مال و فرزندان خود در راه خدا بازداشته و مانده اند و توانایى بازرگانى و روزى جستن از رفتن به مسافرت ندارند و نادانان گمان برند که ایشان بى نیازند از آن که از مردم چیزى نخواهند و عفت آبرو نگاه دارند. اگر در ایشان نگرى به سیما آنان را شناسى.» (بقره/ 273) در این کریمه نشان داده شده که چگونه به فقر که یک پدیده فیزیکى است از راه دگرگونى کیفى و کمى فیزیکى که درچهره شخص و حتى جامعه فقیر نمایان است پى برده مى شود. «افلم ینظروا الى السماء فوقهم کیف بنینها و زینها و مالها من فروج؛ آیا به آسمان نمى نگرند بالاى سرشان که چگونه ما آن را ساختیم و نگارش دادیم که هیچ عیب و شکافى در آن نیست؟» (ق/ 6) نکته هایى که از این کریمه به دست مى آیند عبارتند از:
1. بایستگى نظر کردن به گیتى و چگونگى آفرینش و کارکرد آن.
2. نظر کردن تماشاى سطحى نیست بلکه بسیارى از روشهاى معرفتى (فلسفى هنرى علمى تکنیکى و…) را دربر مى گیرد. و این روشها ناگزیر داده هایى را پیرامون گیتى تولید مى کنند.
3. بیشترین مطلوب در آیه کریمه کشف و معرفت به چگونگى آفرینش و کارکرد سازه هاى نظام گیتى است. و تنها روشى که از پى این مهم به خوبى بر مى آید روش علمى به معناى امروزى آن است و این روش تا اکنون دستاوردها قانونها دیدگاه ها و در مجموع حقیقتهاى گوناگون و بسیارى را در راستاى ساز و کار آفرینش و کارکرد ستارگان سیارگان و گیتى ارائه کرده است. «أفلم یسیروا فى الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او آذان یسمعون بها؛ آیا آنان در زمین سیر و سیاحت نکردند تا دلهایى داشته باشند که با آن هوشیارى دریابند و یا گوشهایى که سخنان راست و درست بشنوند.» (حج/ 46) نتیجه هایى که از این آیه مى توان گرفت:
1. رفتار مناسبات و نظامهاى اقتصادى سیاسى فرهنگى و اجتماعى برآمده از آن مناسبات که در طول حیات اجتماعى بشر به وجود آمده اند مى باید به عنوان منبع معرفتى پژوهیده شوند.
2. دست کم دو روش مهم در این پژوهش لازم است: روش عقلى و روش تجربى- حسى.
3. این دو روش در جریان کاوش به دسته اى از حقیقتهاى گوناگون در حوزه یاد شده دست مى یابند و مهم ترین دلیل مطلب کشف و تولید قانونها و قاعده هاى گوناگون حاکم بر سیر تحولى (تکاملى- تنزلى) حیات و تاریخ جامعه هاى بشرى و نیز فرآورده هاى فرهنگى و تمدنى آنهاست که نمى توان همه را باطل دانست.
از آنچه تا اکنون گفته شد این نکته روشن شد که جامعه اسلامى جامعه چند صدایى و چند روشى است نه تک صدایى و تک روشى. این واقعیت در رفتار و گفتار پیشوایان دین تبلور کامل دارد. چنانکه اسوه دانش و ارزش على (ع) مى فرماید: «فلا تکلمونى بما تکلم به الجبابرة ولاتتحفظوا فی بما یتحفظ به عند اهل البادره و لاتخالطونى بالمصانعه؛ پس با من چنانکه با سرکشان گویند سخن مگویید و چونان که با تیزخویان کنند از من کناره مجویید، و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید.» (نهج البلاغه/ خطبه 216) به این ترتیب هر قدر جامعه انسانى تکامل بیابد به همان اندازه به سوى جامعه انسانى اسلامى نزدیکى پیدا کرده و کارآمدى تمدن اصیل اسلامى نمایان تر مى گردد. ذکر این نکته را لازم مى بینیم که نه نتیجه و نه مطلوب از بسیارى و گوناگونى حق و حقیقت بر اساس دو مبناى یاد شده پذیرش نسبى گرایى و نسبیت مطلق نیست.
بسیج نیرو به فرایند شناخت پرورش و بهره گیرى بهینه از گنجاییها توانمندیها و نیروهاى (انسانى و غیر انسانى) گفته مى شود. به طور طبیعى به حقیقت پیوستن این امور تابعى است از یک سلسله دگرگونیهاى دیگر مانند شرایط اقتصادى علمى روحی…. از این روى در جامعه هاى گوناگون و نیز در مرحله هاى گوناگون از سیر تکاملى حیات بشرى عناصر و ساز و کارهاى ویژه اى لازم است که توجه به این ویژگى خود از نکته هاى بس ارزشمند در بسیج نیرو به شمار مى آید. در عصر اطلاعات- ارتباطات عنصر سوم از عناصر کلیدى شناخته شده است. و دلیل آن در روباتیزه و اتومانیزه شدن امور پیدایش نوینى از صورت بندیهاى اقتصادى اجتماعى فرهنگى مدیریتی… که برآیند دگرگونیهاى ساختارى و زیربناى جامعه است که پیامد آن جایگزینى و تولد عناصر عوامل و لایه هاى اجتماعى است مانند دگرگون شدن جایگاه سیاستمداران سرمایه داران به مدیران تکنسینها و دانشمندان تبدیل دانش (علم اطلاعات فنآورى) به ابزار تولید و زیربناى جامعه. بر همین اساس شتاب و اندازه تولید کالاهاى فرهنگى اقتصادى سیاسى علمى و فنى بالا گوناگون و افزون پذیر است و روشها دگرگون شونده و تجدید پذیر و اندیشه ها گوناگون هستند. ناگزیر سامان دهى و بهره گیرى بهینه از این همه نیروها و گنجاییهاى نوشونده و دگرگون پذیر کارى است دشوار و در ضمن حیاتى و لازم. تمدن اسلامى در چنین عصرى در صورتى در مقام اجرا و سامان دهى کارآمد مى تواند بود که در بسیج نیرو به معناى یاد شده کامیاب باشد. این کامیابى مرهون کارکردها و از جمله ساز و کار زیر است.
شتاب و هماوردى
از شاخصه عصر نوین است و از شاخصه هاى شتاب و هماوردى دانش و فن محورى آنهاست. تمدن اسلامى براى آن که بتواند در این هماوردى شرکت بجوید و کامکار بشود مى باید بنیاد هماوردى سازنده را در قلمرو تحت پوشش خود زنده و پویا نگهدارد. نیکویى هماوردى این است که نخست شرکت آور است. دو دیگر انرژیهاى نهفته و توانشهاى در سطح گسترده تبدیل به انرژى جنبشى- حرکتى و گرماى و نیز عاملها مى گردند. و پیامد طبیعى این فرایند توسعه همه جانبه و برآورده شدن نیازهاست و این مصداق روشنى از بسیج نیرو است. در اسلام در کنار این که اصل هماوردى و سابقه مشروع است دو ویژگى آن; یعنى منطقى و سازنده بودن و دیگر سرعت در اوج خوشایندى قرار دارند به گونه اى که بدون این دو هماوردى پدیده زشت و ویرانگر بیش نخواهد بود. به همین جهت در قرآن هر جا که صحبت از هماوردى رفته است آن دو ویژگى آن را همراهى مى کنند.
«و لکل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات؛ و براى هر قومى جهت و قبله اى است که رو به سوى آن مى کند.» (بقره/ 148) پیشى گرفتن در امر خیر که در کریمه یاد شده ذکر و دستورش رفته است و نیز ممنوع بودن به کاربردن واژگان زشت در برخورد با کافران در شریفه مبارکه: «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم؛ کسانى را که جز خدا مى پرستند دشنام ندهید تا ایشان خدا را از روى دشمنى بدون دانش و معرفت دشنام دهند.» (انعام/ 108)
نیز باز بودن فرایند گفتگو که لازمه آن ارائه اندیشه ها و روشهاى مخالف و موافق و سپس گزینش اندیشه برهانى است در کریمه: «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه؛ آن بندگان کسانى هستند که سخن مى شنوند و بهترین آن را پیروى مى کنند.» (زمر/ 18) همه حکایت از انسانى منطقى و سازنده بودن هماوردى دارند. پسوندهایى که به معناى واقعى کلمه در عینیت عصر اطلاعات ـ ارتباطات ناپیدا و یا لاغر و غریبند. و همچنین کریمه هاى: «و سارعوا الى مغفرة من ربکم؛ و بشتابید به آمرزشى از پروردگارتان.» (آل عمران/ 133) «اولئک یسارعون فى الخیرات؛ آنان در کارهاى نیک مى شتابند و هم آنان در انجام آن پیشتازند.» (مؤمنون/ 61) سرعت را براى هدایت هماوردى مناسب جریان زمان مى داند. به این ترتیب هماوردى شتابنده سازنده سرچشمه اسلامى دارد که براى حرکت پیش رونده عصر اطلاعات نیاز حیاتى محسوب مى شود.
توازن
مراد این است که ساز و کار حیات بشرى به گونه هماهنگ و برابر تولید رشد و توسعه بیابد. به طور طبیعى پس از پیدایش توازن در عناصر و عوامل حیاتى تعادل به وجود مى آید که خود پیش زمینه صلح پایدار و امنیت فراگیر است و تا زمانى که این تعادل پدید نیاید امنیت فراگیر و توسعه انسانى که مستلزم استفاده و پرورش بهینه تمام گنجاییها و نیروهاست به حقیقت نخواهد پیوست. بنابراین موزون سازى به مانند مهمترین ساز و کار کارآمدى تمدن اسلامى و یا هر تمدن دیگر از جایگاه والایى برخوردار است; اما متأسفانه هم تمدن فعلى اسلامى و هم تمدن غربى در این بخش آسیب پذیرند. دلیلهاى علمى- منطقى و تاریخى تأیید و ثابت کننده این معناست که رشد ناموزون از میزان کارآمدى مى کاهد به ویژه در شرایطى که مجموعه تلاشهاى فکرى فنى و حتى اعتقادى و دینى به صورت سیستمى انجام بپذیرد مانند عصر اطلاعات- ارتباطات. در این وضعیت از آن جهت که میان تمام مراتب اجزاء و عوامل سیستم پیوند کارکردى و حیاتى وجود دارد و بازدهى و بقاى سیستم در گرو عملکرد متعادل تکمیل کننده و هماهنگ اجزاى آن است و فساد یک جزء و عنصر تمام سیستم را از کار مى اندازد. به طور طبیعى کارآمدى مرهون عملکرد سیستماتیک است و سیستم تنها با هماهنگى اجزاء زنده و پویاست. به این ترتیب کارآمدى سخت نیازمند موزون بودن است. اما تجربه تاریخى نیز گواه این مدعاست.
تمدن صنعتى در بدنه مادى و کارهاى تولیدى رشد خوبى داشت ولى در بعد کارهاى خدماتى و معنوى به معناى فراگیر رشد ناخوشایند داشت. درست همین موزون نبودن سنگ بناى تمدن فراصنعتى با فرهنگ فرامدرن گردید و امروزه تمدن فراصنعتى به سوى این موزون سازى مى خواهد حرکت داشته باشد و از دستآوردهاى آن کلیت و تمامیت زدایى از علم است. در اسلام دستورهاى راهبردى ارزنده اى وجود دارد که در صورت عمل به آنها و عینیت بخشى آنها در جسم و روح جامعه از رشد ناموزون تمدن اسلامى جلوگیرى مى شود. خداوند متعال مى فرماید: «و ابتغ فیما آتیک الله الدار الآخرة و لاتنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک و لاتبغ الفساد فى الارض؛ و در آنچه خدا به تو داده سراى آخرت را بطلب و سهم خود را [نیز] از دنیا فراموش مکن و همان طور که خدا به تو احسان کرده احسان کن و در زمین فساد مجوى، که خدا فسادگران را دوست نمى دارد.» (قصص/ 77) و در شریفه دیگر آمده است: «قل من حرم زینت الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؛ بگو چه کسى زینت الهى را که خدا براى بندگانش پدید آورده و روزى هاى پاکیزه و مطبوع را حرام کرده است؟» (اعراف/ 32)
ابوالبخترى از پیامبر اکرم (ص) نقل مى کند حضرت رسول(ص) چنین دعا فرمود: «اللهم بارک لنا فى الخبز فانه لولا الخبز ماصلینا ولاصمنا ولا ادینا فرائض ربنا؛ خداوندا نان را برای ما پر برکت گردان چرا که اگر نان نبود ما نه می توانستیم نماز بخوانیم و نه روزه بگیریم و نه سایر عبادات پروردگارمان را انجام دهیم.» (الفروع من الکافى ج73/5) و باز هم از رسول گرامى اسلام نقل شده است که فرمود: «لو قامت القیامه وفى ید احدکم فیلة (صغار النخل) فان استطاع ان لایقوم حتى یغرسها فلیفعل؛ اگر قیامت برپا شود و در دست یکى از شما نهال نخلى باشد اگر بتواند براى قیامت بر نخیزد تا آن نهال را بکارد این کار را انجام بدهد.»
امیرالمؤمنین على (ع) مى فرماید: «اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا و اعمل لآخرتک کانک تموت غدا؛ برای به دست آوردن دنیا چنان عمل کن گویا اینکه تا ابد زنده خواهی ماند و برای به دست آوردن آخرتت چنان عمل کن که گویا فردا خواهی مرد.» امام باقر (ع) مى فرماید: «انى لابغض الرجل ان یکون کسلانا عن امر دنیاه و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل؛ من دشمن مى دارم مردى را که در امر زندگى دنیوى افسرده و کسل باشد و هر کس در زندگى دنیوى کسالت داشته باشد در امور اخروى کسل تر است.» (الفروع من الکافى ج85/5)
چند نکته خیلى حساس و اساسى نتیجه آیات و روایات یاد شده است:
1. پویش و حرکت بنیاد حیات است.
2. سیر پویش و حرکت هدف مند و نظام مند از دنیا تا آخرت است.
3. آخرت آباد تنها در سایه دنیاى آباد و پر پویش به دست مى آید.
4. دنیاى آباد در گرو توسعه انسانى و تکامل و پیشرفت سیاسى حقوقى اقتصادى فرهنگى بهداشتى خدماتى علمى فنى دینى و اخلاقى جامعه بشرى است.
به این ترتیب توسعه و رشد موزون سازه هاى حیات بشرى اساس کارآمدى تمدن اسلامى و از مهمترین وظیفه هاى آن است و با توجه به زمینه هاى آشکار جامعه هاى اسلامى و عصر اطلاعات و ارتباطات توسعه و رشد هماهنگ در محورهاى زیر براى تولید و تواناسازى کارآمدى تمدن اسلامى لازم به نظر مى آید.
در کشورهاى اسلامى سرمایه گذارى و تواناسازى دو بخش حیاتى است: اول پدیدآورى و گسترش زیرساختهاى سازگار (دانش مدیریت امکانات شرایط روانى- اعتقادى) براى تولید و افزایش کمى و توان کیفى سخت افزار. دوم تنوع نرم افزار فرهنگى همراه با عرضه بهنگام و افزایش شایستگیهاى عرضه در الگوها و هنرهاى مختلف.
امروزه رابطه نرم افزار و سخت افزار چنان پیچیده و گره خورده که یکى بدون دیگرى کارایى ندارد. به همین جهت هرگاه تمدنى از جهت نرم افزار فرهنگى قوى و قدرت مند باشد و در برابر در حوزه سخت افزار در نهایت سستى و رخوت فرو رفته باشد در جامعه انفورماتیک و روباتیزه و اتوماتیزه شده امروزین عرضه و دفاع ناپذیر مى نماید. حالت پس رانى و اثرپذیرى بیشتر کشورهاى اسلامى در برابر فرهنگ تهاجمى غرب برآمده و برساخته از رخوت و سستى است. به عنوان مثال آسوشیتدپرس که یک مرکز واحد خبرى در آمریکا است توان و گنجایى پخش و ارسال نود هزار کلمه را درروز به کشورهاى آسیایى دارد و هر روزه این کار را انجام مى دهد; اما متأسفانه تمام کشورهاى آسیایى نوزده هزار کلمه در روز به آمریکا مخابره مى کنند. و به همین تناسب و حتى بیشتر ناسانى در ارسال پیامهاى تصویرى وجود دارد.
پدیدآوردن پیوندها و سازواریهاى هماهنگ بین حق کسب و پیوند اطلاعات- ارتباطات با حق تولید پخش و نشر هر کدام از مجارى گوناگون. به دیگر سخن برآوردن و زمینه سازى حقوقى قانونى و ساختارى این روند از راه برپایى سیستمى که تمامى افراد جامعه بشرى در سایه یک نظام حقوقى همان گونه که حق دستیابى به اطلاعات و حق پیوند با یکدیگر را دارند حق دست یازى به منابع سیستمهاى اطلاعاتى- ارتباطاتى (شبکه هاى تلویزیون، کامپیوتر، اینترنت، ماهواره، مطبوعات، تریبونها و دانشگاهها، مساجد…) جهت تولید و نشر پیامهاى گوناگون را نیز داشته باشند. در غیر آن استبداد فکرى و روشى که مادر استعمار و واپس گرایى فردى ـ اجتماعى در عرصه هاى فرهنگى سیاسى اقتصادى معرفتى دینی… در زاویه هاى ریز و درشت پدید مى آید و صلح امنیت عمومى عدالت اجتماعى و توسعه انسانى که بنیاد تکامل بشر بشمارند و از مهمترین هدفهاى ادیان توحیدى هستند وجود خارجى در عرصه جهانى نمى یابند از این روى تمدن اسلامى در مقام اجرا مى باید معادله یاد شده را سرپا نگهدارد تا باشد که بشریت صلح عدالت توسعه انسانى و امنیت جهانى را تجربه کند. به ویژه این راهبرد در منطق متن تأیید شده است.
خداوند متعال مى فرماید: «و اذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتب لتبیننه للناس و لاتکتمونه؛ خداوند از کسانى که به آنها کتاب داده شد پیمان گرفت تمام پیام آن را به روشنى براى همه جهانیان بیان کند.» (آل عمران/ 187) و على (ع) فرموده: «ما اخذ الله على اهل الجهل ان یتعلموا حتى اخذ على اهل العلم ان یعلموا؛ خدا بر عهده نادانان ننهاد که دانش آموزند تا بر عهده دانایان نهاد که به آنان بیاموزند.» (نهج البلاغه/ کلمات قصار 478)
توسعه و تولید تکنولوژى الکترونیک و تکنولوژى فضایى در عصر اطلاعات پیوند و داد و ستد انسانها را بیشتر در قالبها و ساز و کارهاى صوتى تصویرى و علامتى گنجانیده و صورت مى دهد و در برابر روند پیوستگى و داد و ستد عریان و رو در روى سیر نزولى گرفته است. ادامه این جریان سبب کمرنگ شدن داد و ستد آشکار خواهد شد که آثار ویرانگر در زمینه هاى آموزش اخلاق مسائل مهرورزانه مسؤولیت اجتماعى و… پدید مى آورد. از این روى دانشمندان علوم ارتباطات انسان شناسان و روان شناسان و جامعه شناسان اجتماعى هر چند پیوندها و داد و ستدهاى صوتى تصویرى را مفید و کارآمد مى یابند لیکن بر این باورند که چنین داد و ستدى پیامدهاى سازنده پیوستگیها و داد و ستدهاى رو در رو را به ویژه در حوزه هاى اجتماعى ندارد.
بنابراین نگهدارى و گسترش داد و ستدهاى رو در روییهاى آشکارا در کنار داد و ستدها رمزى- تصویرى حیاتى و کامل کننده مى دانند. به این ترتیب تولید و حفظ هماهنگى میان دو گونه داد و ستد و پیوند یاد شده به وسیله تمدن اسلامى افقهاى بس روشن و بلندى را فرا روى اسلام در این عصر مى گشاید. و اسلام از راه پاره اى از آداب سنتها و دستورهاى اجتماعى- خانوادگى شعائر و مراسم دینى که کارکرد و پیام اجتماعى- سیاسى دارند و بیشتر در فرایند داد و ستد و پیوندها و پیوستگیهاى آشکار و رو در روى به حقیقت مى پیوندند مانند: نماز جمعه اعیاد نماز جماعت حج و… مى تواند به چنین هماهنگى وجود خارجى بخشد.
علوم اجتماعى فلاسفه عالمان دین استراتیژیستهاى روابط و سیاست بین المللى بر این باورند که آینده جهان در گرو شکل بندى رابطه ها و پیوستگیهاى تمدنهاى بزرگ است هر چند در جهت رابطه ها و پیوستگیها همسویى ندارند. چون شمار درخورى از آنان بر این باورند که تمدنها در آینده روابط پر برخورد و تنش آلود خواهند داشت و جمعى دیگر با خوشبینى حسن روابط را میان آنها مى بیند. ولى هر دو دسته همداستانند که صلح عدالت حقوق انسانى و امنیت جهانى تنها برایند همکارى آنها خواهد بود. هانتینگتون مى گوید: «برخورد تمدنها بزرگترین خطرى است که صلح جهانى را تهدید مى کند و نظم جهانى مبتنى بر تمدنها مطمئن ترین راه مقابله با جنگ جهانى است.از یک سوى تمدنهایى که آینده جهان در گرو شکل پیوستگى و داد و ستد آنهاست هشت یا نه تمدن بزرگ بیشتر نیستند; و از دیگر سوى (دین) در بیشتر تمدنهاى موجود رکن رکین آنها را مى سازد; به ویژه اسلام که بنیاد و شالوده تمدن اسلامى است. در نتیجه مى توان گفت ادیان در ساز و کار شکل گیرى اقتصادى فرهنگى سیاسى اجتماعى علمی… آینده جهان سهم بزرگى خواهند داشت.»
به طور طبیعى در این عصر پرتوقع پرباور پر روش لبریز از گوناگویى پر از اندیشه ساخته شده از داد و ستد و هماوردى و کوشش براى برترى جستن دگرگونى پذیر نوشونده و شتابنده و در ضمن چالش پرور دینى مى تواند به مانند نیروى انگیزاننده عمل بکند و از تمامى گنجایى و توانشها جهت رسیدن به هدف بهره بهینه بگیرد که پیام آموزه ها و دستوراتش در جهت توسعه انسانى آزادى نفى استبداد و استعمار انسانى زدودن سنگوارگى انحصار و بت سازى تولید سیستم باز جمعى و بالابرنده و در فرجام وحدت پذیرى و توحید پرستى باشد. چون این امور پذیرش و کاربرد هر زمانى هر مکانى هر فرهنگى و عام دارد که خوشبختانه در پیام اسلام همه جمعند: «قل یا أهل الکتب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون؛ بگو: اى اهل کتاب! بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما مشترک است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و کسى را با او شریک نکنیم و هیچ کس از ما دیگرى را به جاى خداوند صاحب اختیار نگیرد. پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید: شهادت بدهید به اینکه مسلمانید.» (آل عمران/ 64)
چنانکه گفته شد در عصر اطلاعات- ارتباطات گذشته از آن که حیات بشرى در سراسر کره خاکى پیوند و گره ناگسستنى خورده است سازه هاى حیات بشرى و نیز روش پایندگى و ماندگارى آن بسیار گوناگون و گسترده شده است و دیگر حیات بر یک پاشنه و محور نخواهد چرخید; از این روى مدیریت و انسجام بخشى به آن سازه ها نه تنها در سطح یک کشور بلکه در سطح جهانى اهمیت حیاتى دارد. یک کشور هر چند سازه هاى حیاتى خویش را خوب سامان بدهد; اما در سطح بین المللى آن سازه ها سامان دهى نگردیده باشد باز هم مدیریت یاد شده در سطح همان کشور نیز پاسخ مطلوب نمى دهد. بنابراین روشهاى مدیریتى رفتارى ادارى Adminisrative دیوانسالارى Bureacracy روزمره اى و کار چاق کن و حتى اقتضائى Contingency Approch که بیشتر در قلمروهاى محدود چون شرکتهاى اقتصادى و غیره کاربرد دارند از پس این مهم بر نمى آیند.
به طور طبیعى مى باید روش مدیریتى را برگزید که در بسیج نیرو در چنین عصرى آن هم در سطح بین المللى کارآمد باشد. شایسته ترین روش مدیریت در این عصر مدیریت برنامه ریز سازواره اى یا نظام گراست که به صورت یک سیستم باز و ابر رشته اى عمل مى کند. با این روش گذشته از این که به خوبى مى توان هماوردى و تلاش براى برترى هماهنگى و برابرسازى پیام را تولید کرد. مهمتر از آن پدیدآوردن هماهنگى و به هم بافتگى و نیز استمرار استوارسازى و پابرجا کردن هماوردى سازنده تعادل و موزون سازى و کاربردى شدن و اجراپذیرى آن را با قوت نگهدارى و پایندانى و انجام پذیر گردانید.
مهمترین بخشهاى این ساز و کار مدیریتى به شرح زیر است:
1. درونداد: مرحله آغاز مدیریت است که تمامى داده هاى معرفتى فنى روشى ارزشی… وارد سیستم یا سازواره مى گردند. و فضایى براى هماوردى و برترى جویى سازنده و مشارکت همه سازواره هاى حیاتى فراهم مى شود نظیر سرمایه مواد خام تخصص فن آورى نیروى کار فرهنگهاى گوناگون و….
2. فرایند: مرحله عملیاتى است که در درون سیستم روى دروندادها جهت پدیدآوردن حرکت به سوى هدف انجام مى پذیرد. درست در همین برهه هماهنگى میان بخشهاى گوناگون: (فرهنگ دین دنیا سیاست معیشت خدمات بهداشت علم فن آورى آداب و اخلاق) زاده مى شوند.
3. برونداد: مرحله اى است که سیستم چیزهایى را به پیرامون خویش مى فرستد و فرایند استمرار استقرار استوارسازى هماوردى موزون سازى و تعادل و نیز برابر سازى پیام آغاز و دنبال مى گردد.
4. بازخورد: مرحله کنترل مراحل و بازبینى میزان نزدیکى و دورى دستاوردهاى ساز و کارهاى موجود در این روش مدیریتى با هدفها و مبانى از پیش تعیین شده است. و به این ترتیب نقدپذیرى همیشگى به طور طبیعى و در نتیجه تکامل پذیرى این روش مدیریتى آغاز و پایندان مى گردد.
به طور طبیعى این روش مدیریتى در بسیج نیرو در معناى نام برده بسیار موفق خواهد بود که نتیجه قهرى آن کارآمدى تمدنى است که به این روش توجه کند. بنابراین از آنچه از آغاز نوشتار تا اکنون گفته آمد مى توان نتیجه گرفت که تمدن اسلامى نظر به مبانى بنیادینش در پرورش عناصر و ساز و کارهاى اصلى کارآمدى با شاخ و برگهاى بیان شده آن فوق العاده توانمند و مستعد است.