تشکیل حکومت و به عهده گرفتن اداره امور جامعه از مواردى است که نه تنها در هدایت انسان ها که هدف وحى و تشریع الهى است، نقش تعیین کننده دارد، بلکه در جهت زنده ماندن احکام و آیات الهى و نجات آن ها از انزوا، اندراس، دفن شدن و محبوس گشتن در کتب و کتابخانه از سهم ویژه اى برخوردار است. از این رو، پیامبر اکرم (ص) و خاندان گرامى اش (ع) همواره در صدد تأسیس حکومت بودند و این را مسئولیتى مهم از جانب خداى سبحان مى دانستند. امام صادق (ع) در این باره مى فرماید: «خداى عزوجل پیغمبرش را به نیکى ادب نمود، وقتى تأدیب او را به کمال رساند، فرمود: تو آراسته به اخلاق عظیم هستى. سپس امر دین و امت را به او واگذارد تا بندگان او را رهبرى کند و به امت نیز فرمود: آنچه را رسول به شما داد بگیرید و آنچه را از آن نهى کرد برحذر باشید. آن گاه امام (ع) فرمود: رسول خدا (ص) به وسیله روح القدس استوار، موفق و مؤید شده بود. از این رو، در سیاست و رهبرى امت دچار لغزش و خطا نشد» (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 17 صفحه 4).
ائمه اطهار (ع) هم که حامل امانت هاى رسالت بودند این مسئولیت را بر عهده داشتند. امام على (ع) مى فرماید: «آنچه را خدا به رسولش تفویض کرده، به ما نیز تفویض نموده است». به عبارت دیگر، اهل بیت پیامبر اکرم (ع) به منزله جان رسول خدا (ص) بودند و تحت تعلیم و تأدیب الهى و با تأیید و تسدید فرشتگان به مقام خلق عظیم رسیدند. در نتیجه، آن ها نیز سیاست مداران بندگان خدا گردیده اند: «و ساسة العباد و ارکان البلاد» (شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره). بررسى دقیق و واقع گرایانه و ملاحظه شرایط زمانى و مکانى نشان مى دهند موضع گیرى هر امامى در عصر خود معقول ترین و پسندیده ترین روش ممکن بود و هر حرکت و موضع گیرى دیگرى غیر از آن ممکن بود ضربه جبران ناپذیرى به اسلام و تشیع وارد کند. کلام امیرالمؤمنین (ع) به فاطمه زهرا (ع) که اگر مى خواهى صداى اذان باقى بماند باید صبر کنیم، نمونه کوچکى از آن هاست.
از منظر اهل بیت (ع)، سیاست عین دیانت است. گواه این مدعا سیره اهل بیت (ع) است؛ هر یک از آن ذوات مقدس در تدبیر امور جامعه و به دست گرفتن حکومت، در حد توان تلاش و کوشش کرد. از این رو، کسانى که سیاست را جداى از دیانت مى دانند، نمى توانند مدعى پیروى از اهل بیت (ع) باشند. علامه جوادى آملى در این باره مى نویسد: «عهدنامه مالک اشتر نخعى -که حقا اصول سیاسى اسلام ناب محمدى (ص) و علوی (ع) است- با نغمه ناموزون جدایى دین از سیاست چگونه قابل جمع است؟ چطور ممکن است اقدام رسول اکرم (ص) براى تشکیل حکومت اسلامى در اولین فرصت ممکن پس از هجرت، و تلاش امیرالمؤمنین (ع) براى تصدى امر خلافت پس از رحلت آن حضرت را دید و تصویر صحیحى از اسلام منهاى سیاست ارائه داد؟! چطور مى توان موضع گیرى امیرالمؤمنین و امام مجتبى (ع) در مقابل معاویه و موضع گیرى حسین بن على (ع) در مقابل معاویه و فرزنـد سگ بازش یزید و نیز موضع گیرى سایر ائمه (ع) در مقابل سلاطین و حکام جور را شاهد بود و شعار جدایى دین از سیاست را همراه با شعار پیروى از آن ذوات مقدس سر داد؟! چگونه مى توان کلام امام رضا (ع) را در مسجد جامع مرو، با جدایى دین از سیاست جمع کرد؟!... در حالى که سیاست مداران براى نابودى دین خدا، انحراف آن و خام کردن بندگان خدا، هر روز و هر لحظه نقشه اى جدید مى کشند و طرحى نو در مى اندازند، آیا مى توان بدون دخالت در سیاست و بدون آشنایى با اصول سیاست و حتى سیاسیون، قائم به امر خدا، خیرخواه بندگان او و حافظ دینش بود؟» (عبدالله جوادى آملى، ادب فناى مقربان، قم، اسراء، 1382، ص 262).
نکته دیگر این است که اهل بیت (ع) اصول سیاست خود را بر اساس بینش توحیدى استوار ساخته بودند. از این رو، به محورهایى مانند تصحیح روابط فردى و اجتماعى، قیام به قسط و عدل، ترجیح غیر بر خویشتن و نجات انسان ها از قید بندگى غیر خدا توجه خاصى داشتند. آنان برخلاف غداره بندان سیاسى کار، مردم و بیت المال را امانت الهى مى دانستند و هرگز اصول اخلاقى و انسانى را براى حاکمیت یافتن زیر پا نمى گذاشتند. حکومت اسلامى، که توسط پیامبر (ص) و على (ع) و امام حسن (ع) برپا شد، هر چند متأسفانه بسیار کوتاه بود. اما نمونه کامل حکومت دینى بود. گرچه این اولیاى الهى در مدت حکومت خویش به علت کارشکنى ها و توطئه هاى متعدد داخلى و خارجى، نتوانستند به همه آرمان هاى اصلاحى خود دست یابند، اما بى شک، در ارائه الگوى حکومتى بر مبناى تعالیم اسلام و منطبق با معیارهایى که در این آیین معرفى شده اند توفیق کامل داشتند.