برده و برده داری در تاریخ اسلام

برده در اسلام

احکامى در قرآن براى بردگان ذکر شده است که اصل وجود بردگى را حتى در زمان پیامبر (ص) و صدر اسلام اثبات مى کند، مانند احکامى که در مورد ازدواج با بردگان، یا احکام محرمیت یا مساله مکاتبه (قرارداد براى آزادى بردگان) که در آیات متعددى از قرآن در سوره نساء، نحل، مؤمنون، نور، روم و احزاب آمده است. اینجا است که بعضى بر اسلام خرده مى گیرند که چرا این آئین الهى با آن همه محتوا و ارزشهاى والاى انسانى مساله بردگى را به کلى الغاء نکرده، و طى یک حکم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان را اعلام ننموده است؟! درست است که اسلام سفارش زیادى در مورد بردگان کرده، اما آنچه مهم است آزادى بى قید و شرط آنها است، چرا انسانى مملوک انسان دیگرى باشد و آزادى را که بزرگترین عطیه الهى است از دست دهد؟!
برای پاسخ، در یک جمله کوتاه باید گفت که اسلام برنامه دقیق و زمانبندى شده براى آزادى بردگان دارد که بالمال همه آنها تدریجا آزاد مى شوند، بى آنکه این آزادى عکس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد. اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است، بلکه در حالى ظهور کرد که مسأله بردگى سراسر جهان را گرفته بود، و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته بود، حتى بعد از اسلام نیز در تمام جوامع مساله بردگى ادامه یافت، تا حدود یکصد سال قبل که "نهضت آزادى بردگان" شروع شد، چرا که به خاطر دگرگون شدن نظام زندگى بشر مسأله بردگان به شکل قدیمى دیگر قابل قبول نبود. الغاى بردگى نخست از اروپا شروع شد سپس در سایر کشورها از جمله آمریکا و آسیا گسترش یافت. بردگی از طریق اسارت در جنگ مطابق فطرت و مبتنی بر دلیل عقلی است.
در قرآن اولا اسارت کفار حربی تنها طریق معتبر بردگی است. ثانیا این طریق مبتنی بر فطرت و قابل دفاع است. ثالثا جهت گیری اسلام به سوی تربیت اسلامی بردگان و آزادی تدریجی بردگان است. رابعا در صورت احراز مصلحت حکومت اسلامی می تواند عملا همه بردگان را آزاد کند، ولی نمی تواند احکام الهی (از جمله حکم بردگی) را نسخ کند. قرآن کریم هیچ یک از اسباب بردگی را امضا یا تأیید نکرده است. اصولا قرآن از مبدأ بردگی و اینکه چگونه برده گرفته شود نفیا و اثباتا بحث نکرده است. بنابراین هیچ یک از اسباب بردگی مستند قرآنی ندارد. قرآن حتی از استرقاق اسرای جنگی بحث نکرده است، چه برسد به اینکه آن را تأیید یا امضا کند.
مهمترین آیه بحث اسیر جنگی چنین است: «فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذلک ولو یشاء الله لانتصر منهم ولکن لیبلو بعضکم ببعض و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمالهم؛ پس چون با کافران (حربی) روبرو شدید، گردن هایشان را بزنید تا آنکه ایشان را به زانو درآورید (و در دست شما اسیر شوند) آنگاه بندهایشان را سخت استوار کنید و پس از آن یا منت نهید (و بدون فدیه آزادشان کنید) یا فدیه بستانید (و در مقابل عوض آزادشان کنید)، تا (اهل) کارزار بارهای (سلاح) خود را فرو گذارد. چنین است (حکم الهی) و اگر خداوند می خواست از ایشان انتقام می کشید، ولی (چنین نکرد) تا بعضی از شما را به بعضی دیگر بیازماید و کسانی که در راه خدا کشته شده اند، هرگز (خداوند) اعمالشان را تباه نخواهد کرد.» (محمد/ 4)
در این آیه درباره اسیر جنگی دو راه حل ارائه شده، یکی آزادی بلاعوض و دیگری آزادی با عوض از قبیل مبادله با اسیران مسلمان یا دریافت غرامت و مانند آن. اما راه حل سومی به نام استرقاق نه در متن آیه آمده نه از آیه قابل استنباط است، بلکه قطعا استرقاق اسیر جنگی قابل استناد به قرآن کریم نیست.
دیگر آیات بحث اسارت جنگی در قرآن عبارتند از: انفال 67 و 70، احزاب 26، بقره 85 و دهر 8، که هیچ یک کمترین دلالتی به استرقاق اسیر جنگی ندارند. چیزی که قرآن در رابطه با برده به مسلمانان گفته یکی جنگیدن برای مستضعفین است (که در گذشته مستضعفین عمدتا برده ها بوده اند) و دیگری خریدن و آزاد نمودن برده است: «وما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریة الظالم أهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چرا در راه خدا و مردان و زنان و بچه های مستضعفی نمی جنگید که می گویند: خدایا ما را از این شهری که شهروندان آن ستمگرند بیرون ببر و از طرف خودت برای ما مسئولی قرار بده (یعنی وی را جایگزین ستمگر یا برده دار کن) و از جانب خودت کسی را برای ما قرار بده که سر بزنگاه به ما کمک کند.» (نساء/ 75)
می توان نتیجه گرفت: اولا؛ قرآن فی الجمله مسئله بردگی را امضا کرده است و پذیرفته است که آدمیان به آزاد و برده تقسیم می شوند و بردگان در بسیاری موارد از حقوق کمتری از آزادگان برخوردارند. ثانیا؛ بحث اسباب بردگی مطلقا در قرآن کریم مطرح نشده است. یعنی نحوه برده شدن آدمیان در قرآن مسکوت گذاشته شده، به علاوه هیچ تأکیدی بر حفظ نظام بردگی و هیچ تشویقی بر گرفتن برده مشاهده نمی شود. از آن سو آزاد کردن بردگان به شدت مورد تشویق قرآن و در زمره عبادات محسوب شده است. ثالثا؛ مجموعه آیات مرتبط با بردگی نحوه مواجهه قرآن با قضیه خارجیه برده داری را نشان می دهد. قضایای خارجیه زمان مند و موقتند. از قضایای خارجیه، احکام قضایای حقیقیه و ثابت قابل استنباط نیست. آنچه در باب قرآن و بردگی حائز نهایت اهمیت است، روح کلی تعالیم اسلامی و انسان شناسی قرآنی است که مغفول افتاده است.

احکام بردگان در قرآن

قرآن کریم مجموعا به ده حکم از احکام بردگان اشاره کرده است:
1– لزوم احسان به بردگان خداوند می فرماید: «و اعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا و بذی القربی والیتامی و المساکین و الجارذی القربی و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبیل و ما ملکت ایمانکم؛ و خداوند را بپرستید و چیزی را برای او شریک نیاورید و به پدر و مادر و به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین و در راه مانده و برده خود نیکی کنید.» (نساء/ 36)
2– تشویق مؤمنان آزاد به ازدواج با بردگان صالح و مؤمن با اذن مالکشان. خداوند می گوید: «ولا تنکحوا المشرکات حتی یؤمن و لامه مؤمنه خیرما من مشرکه ولو اعحبتکم ولا تنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم؛ و زنان مشرک را به همسری خود درنیاورید، مگر آنکه ایمان آورند و کنیزی مؤمن بهتر است از زن آزاد مشرک، هر چند شما را از او خوش آید و (زنان مسلمان را) به همسری مشرکان درنیاورید، مگر آنکه ایمان آورند و برده ای مؤمن بهتر از مرد آزاد مشرک است، هر چند شما را از او خوش آید.» (بقره/ 221)
و نیز می فرماید: «و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات فمن ما ملکت ایمانکم من فتیاتکم المؤمنات و الله اعلم بایمانکم بعضکم من بعض فانکحو هن باذن اهلهن و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیرمسافحات و لا متخذات اخدان؛ و هر کس از شما که توانایی مالی نداشته باشد که با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند (بهتر است) با ملک یمین هایتان از کنیزان مؤمن ازدواج کند و خداوند به ایمان شما داناتر است. همه از یکدیگرید، پس با اجازه سرپرستشان با آنان ازدواج کنید و مهرهایشان را به وجه پسندیده به ایشان بدهید (در حالی که) پاکدامنان غیر پلیدکار باشند و دوست گیران نهانی نباشند.» (نساء/ 25)
قرآن کریم به طور کلی به ازدواج جوانان و افراد بی همسر اعم از آزاد و برده تشویق فراوان کرده است: «وانکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم؛ و بی همسران خویش و بردگان و کنیزان صالح خود را به همسری (دیگران) دهید و اگر تهیدست باشند، خداوند از بخشش خویش آنان را توانگر می گرداند و خداوند گشایشگر داناست.» (نور/ 32)
3– نهی از واداشتن کنیزان به فحشا. خداوند در سوره نور می فرماید: «و لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحیوه الدنیا و من یکرههن فان الله من بعد اکراههن غفور رحیم؛ و کنیزانتان را (به ویژه) اگر عزم پاکدامنی دارند، به فحشا وادار نکنید که مال دنیا به دست آورید و هر کس ایشان را اجبار کند، بداند که خداوند با توجه به اکراهشان، آمرزگار مهربان است.» (نور/ 33)
4– مجازات فحشا در کنیز نصف حره است. خداوند در قرآن می فرماید: «فاذا احصن فان اتین بفاحشه فعلیهن نصف ما علی المحصنات من العذاب؛ آنگاه چون (کنیزان) ازدواج کردند، اگر مرتکب ناشایست (زنا) شدند، مجازات آنان به اندازه نصف مجازاتی است که بر زنان آزاد مقرر است.» (نساء/ 25)
5– در قصاص تساوی در حریت و رقیت لازم است. «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر و العبد بالعبد؛ ای مؤمنان بر شما در مورد کشتگان قصاص مقرر گردیده است که آزاد در مقابل آزاد و برده در مقابل برده (قصاص شود).» (بقره/ 178) پس آزاد به واسطه قتل برده قابل قصاص نیست.
6– کنیزان زنان مسلمان نسبت به ایشان محرم محسوب می شوند و لازم نیست زنان مسلمان در برابر کنیزانشان حجاب شرعی را رعایت کنند. (نور/ 31) ضمنا مخاطب حجاب شرعی نیز ظاهرا زنان مؤمنه آزاد هستند. (احزاب/ 59)
7– لازم است کنیزان برای ورود به خوابگاه مالکان متأهلشان در سه وقت خاص استیذان کنند. (نور/ 58)
8– استمتاع جنسی از کنیزان همانند همسران برای مالک مجاز است. «فان خفتم الاتعدلوا فواحده اوماملکت ایمانکم؛ و اگر می ترسید که مبادا (با چهار زن) عادلانه رفتار نکنید، فقط به یک تن یا کنیز اکتفا کنید.» (نساء/ 3)
«و الذینهم لفروجهم حافظون* الاعلی ازواجهم اوما ملکت ایمانکم فانهم غیر ملومین* فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون؛ (مؤمنان) کسانی (هستند) که پاکدامنی می ورزند مگر در مورد زنانشان یا کنیزانشان که در این صورت نکوهیده نیستند، پس هر کس که از این فراتر رود، اینانند که تجاوزکارند.» (مؤمنون/ 5- 7، معارج/ 29- 31)
9– جواز استمتاع مالک از کنیز شوهردارش بعد از استبراء. «و المحصنات من النساء الاماملکت ایمانکم؛ (استمتاع از) زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر کنیزتان.» (نساء/ 24) در این آیه و آیه ماقبل آن چهارده صنف از زنان که ارتباط جنسی با آنان مطلقا (چه از طریق ازدواج و چه به عنوان ملک یمین) ممنوع است معرفی شده اند. چهاردهمین صنف، زنان شوهردار هستند. «و علی هذا یکون قوله الاما ملکت ایمانکم رفعا لحکم المنع من محصنات الاماء (علی ماورد فی السنه) ان لمولی الامه المزوجه ان یحول بین مملوکته و زوجها ثم ینالها عن استبراء ثم یردها الی زوجها؛ به نظر می رسد اوج مالکیت و حضیض مملوکیت در این آیه قابل رؤیت باشد.» (الميزان 4 / 267)
10– عدم مالکیت برده. قرآن کریم در ضمن مثال به عدم مالکیت برده اشاره کرده است: «ضرب الله مثلا عبدا مملوکا لایقدر علی شیء و من رزقناه منا رزقا حسنا فهو ینفق منه سرا و جهرا هل یستوون الحمدلله بل اکثر هم لایعلمون؛ خداوند مثلی می زند بین برده ای مملوک که قدرت بر هیچ کاری ندارد و بین کسی که از سوی خویش به او روزی نیکویی بخشیده ایم و او از همان پنهان و آشکار می بخشد، آیا این دو برابرند؟ سپاس خداوند را، آری بیشترین شان درنمی یابند.» (نحل/ 75) ملاحظه دقیق احکام دهگانه بردگان در قرآن ما را به دو نکته راهنمایی می کند:
اول- استفاده مالک از ابعاد مختلف برده مطلق نیست و محدود به ضوابط شرعی است.
دوم- محدوده شرعی استفاده مالک از ابعاد مختلف برده بسیار گسترده است.

حکمت های جواز برده داری در اسلام

یکی از اصول و ارکان ایدئولوژی اسلامی اصل مساوات و نفی تبعیض است. از نظر اسلام انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند، مردم از این نظر دو گونه یا چند گونه آفریده نشده اند، رنگ، خون، نژاد، قومیت ملاک برتری و تفوق نیست، سید قرشی و سیاه حبشی برابرند. آزادی دموکراسی و عدالت در اسلام زاده برابری و مساوات انسانهاست. از نظر اسلام تنها در شرایط محدود و معینی، به خاطر یک سلسله مصالح که برای خود آن افراد و برای جامعه اسلامی ضروری است، به طور موقت سلب برخی حقوق از افراد می شود و این وضع هیچ ربطی به گوهر و ذات و خون و نژاد افراد ندارد. دوره موقت بردگی بردگان که از نظر اسلام داخل مقوله فرهنگی و آموزشی و پرورشی است نه مقوله اقتصادی و بهره کشی، و دالان موقتی است برای تربیت اسلامی، از این قبیل است. از جمله ملکات مستحسنه ائمه معصومین (ع) این بود که برده زیاد می خریدند و مدتی این برده ها را در خانه خودشان نگه می داشتند.
چون فلسفه بردگی در اسلام این است که بردگان دوره ای را از دوره کفر تا دوره آزادی بگذرانند و یک دالانی را طی کنند که تحت تربیت افراد مسلمان باشند و از این ناحیه، اسلام بهره های انسانی بسیار خوبی گرفته است. ائمه اطهار یکی از کارهاشان همین بود؛ چون یکی از مصارف زکات این است که برده بخرند و آزاد کنند، اما نه برده ای را که هیچ تربیت اسلامی پیدا نکرده از این طرف بخرند و از آن طرف آزاد کنند، بلکه اگر برده ای بود که قبلا تربیت اسلامی پیدا کرده بود که چه بهتر، و اگر این طور نیست مدتی در یک خانواده واقعا مسلمان نگهداریش کنند تا آداب و اخلاق اسلامی را عملا بیاموزد و بعد آزادش کنند.
در اسلام تنها برده گیرى اسراى جنگى در جنگ مسلمین با کفار، پذیرفته شده است. اسلام همه اسباب استعباد، را لغو کرده و تنها مسأله جنگ را باقى گذاشت و سببیت آن را براى استرقاق لغو نفرمود، آن را هم تنها در جنگهایى معتبر دانست که بین مسلمین و کفار اتفاق افتد که در این صورت مسلمین مى توانند اسیر کافر را استرقاق نمایند، نه جنگهایى که بین خود مسلمین رخ مى دهد، که در این جنگها اسیر گرفتن و استرقاق کردن نیست بلکه یاغى از این دو طائفه آن قدر سرکوب میشود تا سر در اطاعت امر خدا فرود آورده و رام گردد، چنان که فرمود: «و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما فإن بغت إحداهما على الأخرى فقاتلوا التی تبغی حتى تفی ء إلى أمر الله فإن فاءت فأصلحوا بینهما بالعدل و أقسطوا إن الله یحب المقسطین* إنما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم؛ و اگر دو طائفه از مؤمنین به جان هم افتادند پس بین آن دو اصلاح کنید، و اگر دیدید که یکى از آن دو طایفه به دیگرى زور مى گوید و به ناحق ستیزه مى کند با آن طائفه در افتید و آن قدر بستیزید تا به حق و امر خدا گردن نهد، پس اگر به سوى خدا برگشت نمود با رعایت عدالت بین آن دو را اصلاح کنید و در هر کارى رعایت عدالت و انصاف را بنمائید، به درستى که خداوند دوست می دارد مردم عدالت پرور را، جز این نیست که مؤمنین همه برادران همند، پس میان برادران خود اصلاح کنید.» (حجرات/ 9- 10)
جهت این امضاء کردن و معتبر شمردن برده گیرى اسراى جنگى این است که به طور کلى دشمن محارب، هدفى جز نابودى انسانیت و از بین بردن نسل بشرى و ویران ساختن آبادى ها ندارد، و فطرت بشر بدون هیچ تردیدى چنین کسى را محکوم به زوال دانسته و بر هر کسى واجب مى داند که اینگونه دشمن هاى بشریت را جزو مجتمع بشرى به شمار نیاورده و آنان را مستحق تمتع از مزایاى حیات و تنعم به حقوق اجتماعى نداند، و نیز حکم مى کند به وجوب از بین بردن آنان و یا دست کم استرقاقشان، علاوه بر این، بشر، حکم فطریش و سنت عملیش هم (تا آنجا که تاریخ نشان داده) از روزى که در زمین منزل گزید تا امروز همین بوده و بعد از این هم همین خواهد بود.

راهها و اسباب رفع بردگی از نظر آیات قرآن

اسلام برنامه "آزادى تدریجى بردگان" را طرح کرده، و به همین دلیل از هر فرصتى براى آزاد ساختن آنان استفاده کرده است، مسئله آزادی بردگان یا اسباب رفع بردگی مورد بحث و عنایت قرآن کریم واقع شده و چهار محور زوال بردگی را به رسمیت شناخته شامل دو سبب اختیاری و دو سبب الزامی به شرح زیر:
الف – تشویق به عتق: «و ما ادریک ما العقبه* فک رقبه؛ و تو چه دانی عقبه چیست؟ آزادسازی برده.» (بلد/ 12- 13) در این سوره بـلـد از افراد خواسته شده که برده را آزاد کنند و به یتیم و مسکین غذای کیفی و رسمی بدهند و به خداوند ایمان بیاورند. و بعد گفته که افرادی که این کارها را بکنند از فرزانگان خواهند بود.
ب – تشویق به مکاتبه: «والذین یبتغون الکتاب مماملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا و آتوهم من مال الله الذی آتیکم؛ و کسانی از ملک یمین هایتان که قصد بازخرید خویش را دارند، اگر در آنها خیری سراغ دارید، آنان را بازخرید کنید و به آنان (برای کمک به بازخریدشان) از مال الهی (سهمی از زکات) که به شما بخشیده است، ببخشید.» (نور/ 33) اسلام برنامه "آزادى تدریجى بردگان" را طرح کرده، و به همین دلیل از هر فرصتى براى آزاد ساختن آنان استفاده کرده است، یکى از مواد این برنامه مسأله "مکاتبه" است که به عنوان یک دستور در آیات مورد بحث به آن اشاره شده است.
ج – آزادی بردگان از طریق زکات: «انما الصدقات للفقراء والمساکین و العاملین علیها و المؤلفة قلوبهم و فی الرقاب و الغارمین و فی سبیل الله و ابن السبیل فریضة من الله و الله علیم حکیم؛ زکات فقط برای تهیدستان و بینوایان و کارگزاران آن و دلجویی شدگان و بردگان و وامداران و هزینه در راه خدا و در راه ماندگان است و فرضیه ای الهی است و خداوند دانای فرزانه است.» (توبه/ 60) از منظر قرآنی یکی از ویژگی های ابرار هزینه کردن برای آزادی بردگان است. (بقره/ 177)
د – آزادی بردگان به عنوان خصال کفارات: قرآن کفاره سه گناه را آزادی برده قرار داده است:
اول: قتل خطایی: «وما کان لمؤمن أن یقتل مؤمنا إلا خطأ ومن قتل مؤمنا خطأ فتحریر رقبة مؤمنة ودیة مسلمة إلى أهله إلا أن یصدقوا. فإن کان من قوم عدو لکم وهو مؤمن فتحریر رقبة مؤمنة وإن کان من قوم بینکم وبینهم میثاق فدیة مسلمة إلى أهله وتحریر رقبة مؤمنة فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین توبة من الله وکان الله علیما حکیما؛ هیچ مؤمنی مؤمنی را نمی کشد مگر به اشتباه. و اگر کسی مؤمنی را اشتباها بکشد مؤمن برده ای را آزاد بکند و خون بهای درست و سالمی نیز به خانواده مقتول بدهد مگر اینکه خود آن خانواده از آن گذشت کنند. اگر فرد کشته شده از قومی باشد که دشمن شما است و مقتول ایماندار باشد (قاتل) یک برده مؤمن را آزاد کند. و اگر مقتول از قومی باشد که میان شما و آنها پیمانی باشد (قاتل) خون بهای درست و سالمی را به خانواده مقتول بدهد و برده مؤمنی را آزاد کند. اگر کسی (برده ای را برای آزاد کردن) پیدا نکرد دو ماه پشت سر هم روزه بگیرد، این پذیرشی از جانب خداست و خدا داناست و با حکمت کار می کند.» (نساء/ 92) (منظور از خون بهای "درست و سالم" در آیه این است که اگر خون بها حیوانات یا اشیاء قیمتی باشند درست و سالم باشد).
دوم: کفاره قسم «لا یؤاخذکم الله باللغو فی أیمانکم ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الأیمان فکفارته إطعام عشرة مساکین من أوسط ما تطعمون أهلیکم أو کسوتهم أو تحریر رقبة فمن لم یجد فصیام ثلاثة أیام ذلک کفارة أیمانکم إذا حلفتم واحفظوا أیمانکم کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تشکرون؛ خداوند به خاطر سوگندهای سر زبانی شما از شما حسابرسی نخواهد کرد، ولی برای سوگندهائی که در قرار و مدارهای خود می خورید از شما حسابرسی می کند، که (در صورت عمل نکردن) جبران آن سوگند: غذای رسمی و کیفی دادن یا "پوشاک دادن به 10 نفر بینوا از میانگین تغذیه یا پوشاکی است که به خانواده خود می دهید، و یا آزاد نمودن برده ای. اگر کسی هیچ یک از موارد مزبور را نتوانست (یعنی خود فقیر بود) 3 روز روزه بگیرد. این برای جبران سوگندتان وقتی که سوگند می خورید (ولی عمل نمی کنید) است. و مواظب سوگند خوردن خود باشید. خدا به این شکل آیات خود را به شما نشان می دهد به امید اینکه سپاسگذار باشید (یا از هر چیزی استفاده درست بکنید).» (مائده/ 89)
سوم: کفاره ظهار «الذین یظاهرون منکم من نسائهم ما هن أمهاتهم إن أمهاتهم إلا اللائی ولدنهم وإنهم لیقولون منکرا من القول وزورا و إن الله لعفو غفور* و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا فتحریر رقبة من قبل أن یتماسا ذلکم توعظون به والله بما تعملون خبیر* فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین من قبل أن یتماسا فمن لم یستطع فإطعام ستین مسکینا ذلک لتؤمنوا بالله و رسوله و تلک حدود الله و للکافرین عذاب ألیم؛ کسانی از شما که به همسران خود می گویند: تو مانند مادر من هستی! آنها (یعنی همسران) مادران آنها نیستند. مادران آنها فقط کسانی هستند که آنها را زائیده اند. به راستی که حرفهای ناخوشایند و دروغ می زنند. اما خدا بخشنده است و مسائل را برای تعیین تکلیف شدن به آینده موکول می کند. کسانی نیز که به همسران خود می گویند: تو مانند مادر من هستی! و بعدها باز هم آن را تکرار می کنند، پیش از اینکه با آنها آمیزشی داشته باشند برده ای را آزاد کنند.» (مجادله/ 2- 4)


Sources :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه تفسير الميزان- جلد 6 ص 357- 338 و 353 و 358 و 501- 499 و 497-495، جلد 4 ص267

  2. مرتضی مطهري- مسئله حجاب- صفحه 145-144

  3. مرتضی مطهري- وحی و نبوت- صفحه 127

  4. مرتضی مطهري- آشنایی با قرآن- جلد 4 صفحه 61 و 62

  5. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 14 ص 468 و جلد 17 ص 377

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/111372