برخی از ابتکارات عقلی و فلسفی علامه طباطبایی (حرکت)

تدفیق در حرکت جوهری

استاد علامه رحمةالله معتقد بودند که بنیانگذار حرکت جوهری، گرچه در بسیاری از مسائل فلسفی، تحول بنیادین ایجاد کرد؛ ولی فرصت نیافت همه ابعاد و تمام فروع و نتایج آن را به طور کامل تشریح کند.
این دیدگاه، استاد رحمةالله را بر آن داشت تا در این بحث، تحقیق بیشتری انجام دهند و مطالب نغز و درخور توجهی ارائه دهند که برخی از آنها بر پایه استنباط ظریف کتابهای صدرالمتألهین استوار است و برخی نیز بر اساس اجتهاد عمیقی است که ایشان درباره موضوع مزبور داشته اند و چه بسا ممکن است بسیاری از آنها مورد عنایت و قبول صدرالمتألهین رحمةالله نیز نبوده است که به برخی از این مطالب اشاره می شود.

بعد چهارم جسم

جسم بنابر حرکت جوهری، دارای چهار بعد است نه سه بعد (حکیم سبزواری در تعلیقه اسفار به بعد چهارم اشاره کرده است)، زیرا گذشته از طول و عرض و عمق، دارای بعد چهارمی به نام زمان است که در وجود خارجی، متن حرکت جوهری آن است و پیوند بین زمان و حرکت و مسافت، همانند پیوند جنس و فصل است که از عوارض تحلیلی یکدیگرند نه از عوارض خارجی هم، زیرا این عناوین در خارج متحد و همه آنها با وجود واحر موجودند و چون زمان که در خارج، عین حرکت است، یکی از ابعاد جوهری جسم را تشکیل می دهد، هیچ موجود مادی ساکنی در جهان طبیعت وجود ندارد و اگر سکونی مطرح می شود، نسبی است نه مطلق.
تذکر: باید توجه کرد که ابعاد سه گانه تعلیمی (طول، عرض و عمق) در حوزه جسم محفوظند و زمان و حرکت جوهری بالاصاله در متن صورت نوعیه که مسافت حرکت است و به تبع آن در صورت جسمیه طرح می شود. قهرا قلمرو بعد چهارم به منطقه ابعاد سه گانه دیگر تفاوت مرموز و مستوری دارد که تحقیق آن در این مختصر نمی گنجد.

حدوث زمانی جهان طبیعت

حدوث زمانی سراسر جهان طبیعت و امتناع قدم زمانی ماده و هرگونه موجود مادی دیگر؛ یعنی موجودات مادی نه تنها بر اثر امکان ذاتی، دارای وسمه حدوث ذاتی اند، بلکه حدوث زمانی نیز ذاتی (به معنای هویت نه ماهیت) آنهاست، زیرا زمان که در خارج، عین حرکت است، ذاتی وجود آنهاست و برهان معروف متکلمان، قادر به اثبات حدوث زمانی برای ذات ماده، مبدأ قابلی و موجود مادی نخواهد بود، زیرا هر برهانی به مقدار حد وسط خود نتیجه می دهد و حد وسط در برهان معروف «العالم متغیر و کل متغیر حادث» همانا تغیر عرضی جهان طبیعت است نه تغیر ذاتی آن، چون تغیر جوهری مورد قبول آنان نیست و از این جهت که تغیر در محدوده اعراض و عوارض ماده و طبیعت است، حدوث زمانی نیز در همان محدوده خواهد بود و هرگز راه برای اثبات حدوث زمانی در متن طبیعت و ماده نیست؛ ولی بنا بر حرکت جوهری، تغیر که حد وسط برهان قرار داده شده، در متن طبیعت محقق است؛ در نتیجه، حدوث زمانی نیز در عین طبیعت و متن وجود خارجی ماده و طبیعت محقق خواهد بود.

طرح مسئله حرکت در فلسفه اولی

طرح مسئله حرکت در فلسفه اولی به عنوان بحث از یکی از درجات وجود و نحوه هستی، نه طرح آن در علم طبیعی به عنوان پدیده عارض بر جسم طبیعی که این خود موجب نتایج فراوان دیگر است.
«جسمانیة لحدوث و روحانیة البقاء» بودن روح که از مباحث عمیق است و با حرکت جوهری پیوند ناگسستنی دارد، زیرا این مطلب هم با آن مبنا بهتر ادراک می شود و هم زمینه تحقق آن را فراهم می کند.
حرکت عالم به سوی علم: حرکت عالم به سوی علم و نیل به معلوم، برخلاف آنچه بین حکما مشهور بود و طبق آن، صورتهای علمی به سوی عالم منتقل می شود و درجات تجرد را یکی پس از دیگری طی می کند.
ارجاع محمولات بالضمیمه به خارج محمول؛ زیرا در اعراض ذاتی و خواص طبیعی، ماده قوه همه آنها را داراست و با تحول ذاتی، آنچه در نهاد مواد هست، شکوفا می شود و چیزی از خارج ضمیمه آنها نخواهد شد، بلکه از صمیم و درون آنها برمی خیزد و این تحلیل، مستلزم برهم زدن بساط مقولات ده گانه نیست، بلکه با حفظ آنها قابل پذیرش است.

وقوع حرکت در حرکت

وقوع حرکت در حرکت؛ زیرا اعراض تابع جوهر و قائم به وجود آن هستند و چون جوهر سیال است، توابع آن نیز دارای حرکت تبعی (نه عرضی) خواهند بود؛ یعنی اعراض واقعا به تیع جوهر، حرکت دارند و چون در خود آن اعراض نیز حرکت یافت می شود، پس دارای حرکتی دیگر خواهند بود و حرکتی بر حرکت دیگر پدید می آید و قیام حرکت به حرکت، مانند قیام عرض به عرض، وقتی به یک جوهر ذاتی برسد، مانعی ندارد، زیرا در این حال به حرکتی ختم می شود که خود، عین متحرک است و نیز قیام حرکت به حرکت، گرچه موجب پیچیدگی و کندی است؛ ولی هرگز مایه سکون نخواهد بود؛ اما صدرالمتألهین رحمةالله آن را محذور وقوع در حرکت می دانست و دیدگاه علامه رحمةالله این بود که هرگز مسئله حرکت جوهری، جدای از قبول حرکت در حرکت نیست و حکیم متأله، ملاصدرا که پایه گذار حرکت جوهری بود، فرصت تحلیل همه فروع آن را نیافت. (الحکمة المتعالیه، ج3، ص78)
تلازم تغییر با حرکت: هیچ گونه تغیری بدون حرکت نیست، بلکه هرگونه تحولی رهین حرکت است، بنابراین تا تغیر تدریجی نباشد، تغیر دفعی محقق نمی شود (نهایة الحکمه، ص 202)، چنان که همه حرکتهای حقیقی، تکاملی است و هرگز حرکت ذاتی و حقیقی، از کمال به سوی نقص نخواهد بود، هرچند حرکت عرضی از کمال به ضعف یافت می شود.
جهان ماده یک واحد حقیقی سیال است که به سمت ثبات و تجرد حرکت می کند. (الحکمة المتعالیه، ج3، ص62، 182 «حاشیه کتاب»)

تبیین و توجیه ارتباط امر متغیر با ثابت

توجیه ارتباط متغیر با ثابت و همچنین تصحیح پیوند حادث زمانی با مبدأ قدیم؛ بهترین راهی که حکمای پیشین در این باره می پیمودند، این بود که برای جسم سپهری، حرکتی مستدیر قائل بودند که یک جهت ثابت داشت و یک جهت متغیر و گاهی با حرکت توسطیه و قطعیه این مشکل را حل می کردند و گاهی بادوام اصل حرکت و تجدد اوضاع مخصوص آن، این پیوند را برقرار می کردند؛ ولی سرانجام اصل اشکال (پیوند حادث و قدیم و متغیر و ثابت) برطرف نمی شد، زیرا با فرض پذیرش همه آن مبانی، این پرسش مطرح بود که پیوند بین دو جهت و حالت یک متحرک و ارتباط میان دو چهره و وجهه یک شیء، چگونه توجیه می شود و اگر چیزی از آن جهت که ثابت است، به مبدأ ثابت مرتبط باشد و فیض یابد و از آن جهت که متغیر است، واسطه دریافت تدریجی فیض برای امور متغیر و مادی باشد، آیا این دو جهت شیء واحد در طول یکدیگرند یا نه؟ اگر در طول یکدیگر نباشند که وساطت معنا ندارد و اگر سلسل علل در طول یکدیگر باشند، پیوند میان این چهره متغیر شیء معین با چهره ثابت همان شیء، چگونه حل می شود؟
مبنای حرکت جوهری به این پرسش و مانند آن چنین پاسخ می دهد که حرکت از آن جهت که حرکت یعنی تغیر است هیچ ارتباطی با ثابت ندارد و در طول علل نیست و متعلق جعل علت و معلول چیزی نیست، زیرا حرکت، ذاتی موجود مادی است و هرچه در جهان علیت قرار دارد (خواه علت و خواه معلول) اصل وجود است و لوازم ذاتی آن وجود، در سلسله علل نیست، بنابراین آنچه را مبدأ ثابت می آفریند، اصل وجود شیء مادی است و آنچه لازم ذاتی این وجود مادی بوده و از حریم مجعول ذاتی بودن بیرون است، همان تغیر و سیلان آن است.
پس ثابت و سیال، دو حلقه از یک رشته خاص به نام سلسله طولی علل نیست، بلکه آنچه در اصل سلسله طولی قرار دارد، وجود علت و نیز وجود معلول است نه سیلان آن، و آنچه به نام تغیر و حرکت نامیده می شود، لازم ذاتی یکی از حلقه های این سلسله است، نه اینکه خود از حلقات آن سلسله باشد. همین تحلیل، راهگشای جمع میان حدوث زمانی سراسر عالم طبیعت و دوام فیض خداوند دائم الفضل است.
در بین این ثمرات گرانقدر حرکت جوهری، آنچه به اجتهاد خلل ناپذیر علامه رحمةالله مرتبط بود و در همه مسائل وابسته به آن، در برابر صدرالمتألهین ایستادگی می کرد، همان مسئله وقوع حرکت در حرکت بود که زمینه تحلیل پژوهشگران را فراهم کرده است تا با نقد و تحلیل آن به نتیجه نهایی برسند.

تأمل در مقوله «أین»

استاد علامه رحمةالله اثبات مقوله مستقلی به نام «أین» را دشوار می دانستند و آن را به مقوله «وضع» ارجاع می دادند. بنابر دیدگاه ایشان، شمار مقولات کم می شود، اما اصل این تقلیل، مشکلی ایجاد نمی کند، چون حصر مقولات در ده، عقلی نیست و احتمال کاهش یا افزایش آنها وجود دارد.
البته ایشان در بحث مقولات در کتاب نهایة الحکمة نظر نهایی خودشان را مطرح نکرده اند و مانند دیگر حکیمان سخن گفته اند؛ ولی در تشریح وقوع حرکت در مقولات فرموده اند: «مقوله ای مستقل بالذات به نام «أین»، محل شک است.» (نهایة الحکمه، ص206)

نظریه استخدام

از آرای مهم علامه رحمةالله در حوزه انسان شناسی، نظریه استخدام است. فتوای حضرت استاد درباره این نظریه به گونه ای منسجم ارائه نشده، اما با دقت در بحثهای مختلف تفسیر قیم المیزان، به ویژه آنچه درباره نیاز انسان به وحی و نبوت بیان شده است و با در نظر گرفتن مبانی فلسفی ایشان در براهین محکم «حکمت متعالیه» از قبیل «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» بودن روح آدمی، می توان به تبیینی دست یافت که معنای «طاغی بالطبع و مدنی بالفطره» بودن انسان را تأمین می کند. براساس همین مبنای استوار است که آدمی به رغم تعدد مراتب و قوای جسمانی و روحانی خود، حقیقت واحدی را شکل می دهد که از کارگاه خاک سر برکشیده و تا بارگاه قدس الهی بال و پر می گشاید.


Sources :

  1. عبدالله جوادی آملی- شمس الوحی تبریزی- سیره علمی علامه طباطبایی- نشر اسراء- 1386- صفحه 211-205

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/111685