جایگاه قانون و حقوق مردم و حکومت در اندیشه سیاسی انبیاء

نقش پیامبران الهی در ارائه قوانین
بر اساس عقاید اسلامی که شواهد تاریخی نیز آن را تأیید می کند، از ابتدای حیات بشری، پیامبران وجود داشته اند و هدف آنان بیان تعالیم و دستورات دینی و آسمانی بوده است. عده ای از پیامبران، صاحب کتاب بودند که طبعا بخشی از این کتب -علاوه بر مسائل عبادی و ارتباط انسان ها با خدا- به حقوق و روابط اجتماعی انسان ها با یکدیگر مربوط می شده است. جوامع بشری به شدت تحت تأثیر این تعالیم بوده اند و قوانین آنان کم و بیش از تعالیم پیامبران متأثر بوده است. برای مثال، حضرت ابراهیم (ع) در بابل متولد شد و سال ها پس از آن حضرت، مجموعه قوانین حمورابی تدوین شد که بر اساس شواهد تاریخی و گفته مورخان، از تعالیم حضرت ابراهیم (ع) بهره برده است. بنابراین، در بحث تاریخچه حقوق هیچ گاه نمی توان نقش پیامبران و تعالیم آسمانی آنان را نادیده گرفت. البته ما نمی خواهیم ادعا کنیم همه آنچه را که متفکران مطرح کرده یا می کنند از انبیا گرفته شده، بلکه می خواهیم بگوییم: بسیاری از مطالبی را که اندیشمندان در زمینه آزادی، عدالت، حکومت، رهبری و به طور کلی، در زمینه حقوق و سیاست مطرح می کنند، مستقیم یا غیر مستقیم، متأثر از اندیشه های والای پیامبران و رهروان راستین مکتب توحیدی است و کار اساسی اندیشمندان این بوده که مقررات اجتماعی، سیاسی و حقوقی را بر اساس جهان بینی الهی و در چارچوب قوانین آسمانی -که توسط انبیا در ذهنیت دینی مردم به وجود آمده بود- دسته بندی و تنظیم کنند.

جایگاه حقوق مردم و حکومت در اندیشه سیاسی نهضتهای انبیا
نگاهی گذرا به تاریخ اندیشه های سیاسی، به ویژه در زمینه دولت و جامعه و حکومت، نشان می دهد که تاریخ نگرها و تاریخ نگارهای عمده، بر اساس تفکر مادی، گذشته انسان را مورد تجزیه و تحلیل و مطالعه قرار داده اند و در نتیجه، تصویری که از زندگی انسان و از جمله حیات سیاسی او، ترسیم کرده اند تاریخی صددرصد مادی بوده است. در صورتی که سمت گیری و حرکت و نهضت انبیا، گرچه عمدتا در جهت دعوت به سوی خدا و فضیلت و عدالت بوده، ولی نقطه آغاز دعوت انبیا همواره حرکت های سیاسی و ارائه طرحی صریح در زمینه دولت و جامعه و حکومت بوده است و به منظور اقامه قسط و عدل، به عنوان راه خدا و زمینه ساز دعوت به سوی خدا، بر پایی نظام سیاسی-الهی برای آنها ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی می شده است. انبیا، در اقامه قسط و عدل و برپایی جامعه ای که بندگان خدا در آن، از عدالت و امنیت و صلح برخوردار باشند، پیش از هر چیز به نفی سلطه های شیطانی و استکباری پرداختند و بدون تغییر نظام جامعه و دولت و اقتدارات حاکم، هر نوع قدم اصلاحی را ناپایدار و سرانجام بی اثر دانستند. اولین برخورد انبیای هر جامعه، با قدرت حاکم بر آن جامعه بوده و نخستین سخنشان نیز عدم مشروعیت قدرت های بشری حاکم بر مردم و نفی آن ها بوده است تا آنجا که این سخن را قبل از نام خدا به کار می گرفته اند، چنان که شعار لااله الاالله می تواند نمونه بارزی از این اندیشه تاریخی انبیا باشد. انبیا مدعی بودند هیچ انسانی حق حکومت بر مردم را ندارد و آن ها را که برای خود، اقتدارات فائقه و حاکمیت عالی قایل هستند و در حقیقت، به گونه ای داعیه خدایی دارند و خود را به صفات خدایی می آرایند باطل می دانستند، و خود را فرستاده خدا برای استقرار نظام خدایی و بر پایی حاکمیت قانون خدا، معرفی می کردند. تکیه انبیا بر اجرای قانون و حاکمیت قانون بود و قانون نیز در مکتب انبیا، نه از طریق بشر، بلکه از جانب خدا تعیین می گردید. و انبیا مجری این قانون الهی بودند.
اصولا مبارزه با بت پرستی که در سرلوحه حرکت های انبیا قرار داشت، با توجه به این حقیقت که بت ها معمولا اشکال انسانی داشتند، نوعی مبارزه با حاکمیت انسان هایی جبار بود که بت ها، نشانگر الگوی آن حاکمیت بودند. انبیا بنیانگذار انقلابی عمیق در تفکر مادی در زمینه دولت و جامعه و حکومت بودند و به دنبال این تحولات، نه تنها فرهنگ و تمدن ها را دگرگون کردند، اصولا تفکر نوینی به بشر در زمینه های سیاسی دادند و انسان را از قید اسارت قدرت های جبار حاکم رهانیدند و مفاهیم صحیح آزادی، عدالت، امنیت، صلح و حکومت را تفهیم کردند. در برخورد انبیای بزرگی چون ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اکرم با قدرت های استکباری زمان خود، دو نوع تفکر در زمینه حکومت می یابیم و به وضوح مشاهده می کنیم که همه این انبیای بزرگ به خاطر اینکه دعوتشان پایه های اقتدارات جباران و حاکمان زمانشان را سست می کرده و برای حکومت نامشروع آن ها خطری جدی محسوب می شده، مورد آزار و شکنجه واقع می شدند و سرانجام هم در معرض مرگ قرار می گرفتند.


Sources :

  1. محمدمهدی كريمی نيا- مقاله تاريخ فقه و حقوق- مجله معرفت- ش 93 صفحه 43-59

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/111756