میلیاردها انسان در روی کره زمین هر روز با طلوع خورشید برمی خیزند زندگی روزانه خود را با وظایف و مشاغل و مسئولیت ها و برنامه های گوناگون سپری می کنند و سال های عمرشان یکی پس از دیگری طی می شود، عده قابل توجهی از این جمعیت عظیم هیچ گاه در طول عمرشان نمی توانند به آگاهی حقیقی در مورد جهان هستی و روابط و نظامات آن برسند و محدوده تفکرشان در کلیشه های خاصی متوقف می ماند و گاه به حالتی رباط گونه به دور از هر اعتلا و رشد فکری ایام زندگیشان طی می شود، این شکل از حیات بشری، آفتی برای تعالی و کمال فکری انسان است و او را در استفاده بهینه از توانایی ها و دانایی هایش و بهره برداری صحیح از نعمات و امکاناتی که در اختیار اوست در جهت یک رنگی متعالی و سعادتمند، محدود می سازد.
در جوامعی که معیارهای مادی کاملا جایگزین ارزش های معنوی شده اند و فضائل اخلاقی را به فراموشی سپرده اند متامع و علایق و مدارج دنیوی نهایت و غایت آمال و آرزوهایشان شده است و در قفس دنیاپرستی ها اسیر و در غفلت و جهالت عمرشان به پایان می رسد. برای انسانی که در محیط سالم دینی پرورش یافته و از کودکی روح و فکرش از تسلط تلقینات گمراه کننده مصون بوده است آگاهی به واقعیت حاکم بودن الله بر عالم هستی بسیار ساده است و مفهوم «لا قوه الا بالله؛ هیچ نیرویی جز نیروی خدا نیست» از آیه 39 سوره کهف را درک می کند ولی کسانی که در فضاهای فکری به دور از آموخته های صحیح دینی پرورش یافته اند برای رسیدن به این حقیقت نیاز به یک تحول فکری دارند زیرا در طی سال ها در مسیر یادگیری هایی بوده اند که پرده های نامرئی در افق بینششان ایجاد کرده است و فقط با یک تغییر اساسی در زیربنا و ساختار اندیشه هایشان تحت هدایت و یاری الله امکان پذیر است چنان که در قمستی از آیه 97 سوره الاسراء می خوانیم: «ومن یهد الله فهو المهتد؛ و هر که را الله هدایت کند هدایت شده است».
انسانی که اعتقاد حقیقی به الله دارد به آرامش و ثبات روانی می رسد و از مواجهه با دشواری ها نمی هراسد مقاوم و صبور در مواجهه با معضلات است و می داند که می تواند برای حل آن ها به الله پناه ببرد و از او راهنمایی و یاری بطلبد به این آگاهی دست می یابد که گفتار و اعمالش در این دنیا محاسبه ای دارد و نباید تابع هواهای نفسانی گردد. اما آنانی که افکارشان در زنجیر شرک و دنیاپرستی و باورهای باطل زندانی است و منع تصورات باطلند به اطراف خود می نگرد ولی توان دیدن واقعی و شناخت حقایق و عبرت گرفتن از جریانات پیرامونشان را ندارند و به آسانی تحت تلقینات فریب کاران قرار گرفته به گمراهی دچار می شوند و ظواهر مادی آن ها را غافل از آخرت می گرداند و به رذایل اخلاقی مبتلا می شوند. هیچ گاه مفهوم حساب اعمال در ذهنشان نمی گنجد صراط مستقیم را نمی شناسد و از شکر و سپاس برای نعمات خالق هستی غافلند بصیرتی در انجام عبادات ندارند، توبه به درگاه الله به سبب گناهان را درک نمی کنند. آیه 18 از سوره ابراهیم شرحی از وضعیت آن ها است: «مثل الذین کفروا بربهم أعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لا یقدرون مما کسبوا على شیء ذلک هو الضلال البعید؛ مثل اعمال کسانی که به خدا کافر شده اند چون خاکستری است که در روزی طوفانی، بادی سخت بر آن بوزد. توان نگه داشتن آنچه را که به دست آورده اند ندارند. این است گمراهی بی انتها». با عنایت به مطالب فوق، توجه به آموزش اخلاق دینی در میان تحصیل کردگان دانشگاهی حائز اهمیت بسیار به نظر می رسد و با دقت در تأثیر آن ها در امور و آحاد هر جامعه ای در ابعاد گوناگون هدایت آن ها در جهات صالحه از ضروریات است.