اعتقادات و اصول مذهبی آیین بودیسم (1)

آیین بودیسم یکى از شاخه هاى کیش هندوست که در هندوستان و حدود دو قرن بعد از مرگ بودا به همت فرمان روایى به نام «آشوکا» رشد و گسترش یافت و بعدها از سرزمین اصلى کوچ و در خارج از مرزهاى هند، به خصوص در آسیاى جنوب شرقى، چین و ژاپن، پیروان فراوانى براى خود دست و پا کرد. برخى از مستشرقان از آیین بودا تعبیر به «فلسفه» مى کنند و برخى نیز نام «دین» بر آن مى نهند. جان بى. ناس در این مورد مى گوید: این مسئله که آیا فلسفه بودیسم را مى توان در واقع دین و مذهب نامید یا نه، مورد بحث و نظر است. البته از لحاظ عقاید آن مرد بزرگ در باب جهان هستى و روش هاى پیچ در پیچ مى توان آن را به عنوان دین تعریف کرد ولى اگر به دیده تحقیق بنگریم، شاید بهتر باشد که بودیسم را یک «مکتب اخلاقى» بدانیم تا یک مکتب فلسفى؛ چرا که بودا به هیچ وجه وارد بحث هاى متافیزیک و فلسفى نمى شود و مى کوشد مسائل فلسفى را هم با تمثیل بیان کند و بحث درباره خدا و روح را بى فایده مى انگارد و به دادن چند تذکر اخلاقى در این باره بسنده مى کند. از دیدگاه علماى ادیان ابراهیمى نیز نمى توان آیین بودا را «دین» نامید؛ زیرا آن گونه که خواهد آمد، این آیین، مبدأ اعلى و وجود امور ماوراء الطبیعى و غیر مادى را برنمى تابد و ماده را تنها موجود ازلى و ابدى مى شمارد که خالقى نداشته است. به تعبیر دیگر، مفهوم ذهنى بودا از دین، مفهومى کاملا اخلاقى است. او در همه چیز به رفتار و سلوک توجه دارد و به مراسم آیینى یا پرستش ما بعدالطبیعه یا خداشناسى...» بى اعتناست. آیین بودا را باید نهضتى اصلاحى در آیین هندو شمرد که سعى مى کرد برخى از عقاید و اعمال افراطى و خشن آیین هندو را تعدیل کند. این آیین «راه نجات را در روش اعتدال و میانه روى و عقل سلیم قرار داده و ریاضت هاى افراطى را خلاف مصلحت عقلانى» مى دانست. بودیسم با جامعه طبقاتى (کاست) که آیین هندو مبلغ و محافظ آن بود مخالفت مى ورزید و به همین دلیل «هر کس که در صف پیروان بودا در مى آمد از تنگناى رسم و رعایت اصول طبقاتى (کاست) آزاد مى شد.» هر چند خودش دچار خرافات و ریاضت هاى افراطى اى بود که داعیه ى مخالفت با آنها را داشت. اساس آیین بودیسم بر این اصل واقع شده که عالم سراسر رنج و بدبختى است و انسان براى رهایى از این رنج باید تلاش کند.

چهار حقیقت عالى و مقدس در آیین بودا
نخستین گفتار بودا از «رنج و رهایی» می گوید؛ دو بیراهه هست که هر دو به رنج می انجامد، یکی کامرانی و دیگری خودآزاری. بودا، که خود سالها پیش از بودا شدن این دو بیراهه را راه می پنداشته، پس از «بودا» شدن درمی یابد که راه نه آن است و نه این؛ و به راه میانه راه می برد، که به خلاف آن دو بیراهه، بزرگوار و جلیل است. راه میانه به راه هشتگانه جلیل معروف است. بودا از پیمودن این راه هشتگامه یا راه هشتگانه جلیل به چهار حقیقت رسید؛ یعنی به حقیقت رنج، حقیقت خاستگاه رنج، حقیقت رهایی از رنج و حقیقت راهی که به رهایی از رنج می انجامد. این راه خود به تنهایی هدف نیست، مقصد و مقصودش نیروانه است. به هر حال محور آئین بودا بر حقیقت جوئى استوار است و طالبان حقیقت باید اصول اساسى چهارگانه اى را باور داشته و به آنها عمل نمایند. بودا آیین خود را بر چهار اصل که نام آن را «چهار حقیقت والا» مى نهد، بنا نهاده است، این اصول داراى فروعى است که فروع آن نیز متفرع بر فروعى دیگر است. آن چهار اصل و حقیقت جلیل عبارت اند از:

اصل اول: دوکا؛ یعنی حقیقت جلیل رنج
بودا می گوید زاییده شدن رنج است؛ پیری رنج است؛ بیماری رنج است؛ مرگ رنج است؛ از عزیزان دور بودن رنج است؛ با ناعزیزان محشور بودن رنج است؛ به آرزو نرسیدن رنج است. سخن کوتاه، همه ی پنج توده ی دلبستگی رنج اند. طبق این اصل این جهان پر از محنت است، زندگى رنج است از ولادت تا مرگ، رنج کودکى، رنج نوجوانى، رنج جوانى، رنج پیرى بیمارى فقر، اضطراب مرگ و... این رنج ها را باید شناخت.

اصل دوم: حقیقت علت تألم یا منشأ رنج
خاستگاه رنج، تشنگی است، یعنی تشنگی کام، تشنگی هستی و تشنگی نیستی. و همین تشنگی است که به دوباره زاییده شدن می برد و به کامرانی بسته است. آمال و آرزوها، هوسها و علائق فراوان آدمى که بنیادش بر شوق شدید به زیستن است، منشاء رنج است. این منشاءها را نیز باید شناخت.

اصل سوم: حقیقت پایان تألم یا قطع رنج
ریشه کن کردن میل و هوس، راه پایان دادن به رنج و تألم است. ستیز با خواسته ها و غرایز مادى هوس ها و آنچه رنج آور است و این با ریاضت بودائى ممکن است. رهایی از رنج همان رهایی از تشنگی یا قطع و توقف تشنگی است، یعنی رها کردن آن، رو گرداندن از آن، آزادی و وارستن از آن است تا نشانی از آن به جا نماند. چون تشنگی از راه حواس پیدا می شود، پس رهایی از آن نیز در خودداری و مراقبت از درهای حواس است.

اصل چهارم: راه رهایی از رنج
«همان راستی و درستی در شناخت، در اندیشه، در گفتار، در کردار، در زیست، در کوشش، در آگاهی و در یکدلی، یعنی سمادی است». که همان راه هشتگانه ی جلیل است. حقیقت طریقت والا براى رفع مایه تألم یا طریق قطع و دفن رنج است که باید جوینده حقیقت آن را بیاموزد. و این تعالیم بوداست. در حقیقت، بودا دو مطلب را اصل آیین خود قرار داده است:
اصل اول: شر و درد و رنج بودن عالم هستى و مایه ى اندوه دانستن هر آنچه انسان ها به آن دل مى بندند و از آن به زندگى تعبیر مى کنند.
اصل دوم: تنها راه نجات از رنج و شر عالم و اندوه زندگى، پیوستن به «نیروانا» است که مى توان آن را نوعى عدم و رها شدن از قید وجود دانست.

راه های هشتگانه عالی در آئین بودا
روش ریشه کن کردن میل و هوس استفاده از هشت راه است. این هشت راه که «هشت منزلت والا» نامیده مى شوند عبارت اند از:

1. بینش درست یا شناخت، دید، نظر (یا فهم) درست (سمادیتی)
شناخت چهار حقیقت جلیل خصوصا و آموزه های بودا عموما. به آن ایمان پاک نیز می گویند، یعنی در زندگى به راستى و درستى باید گام نهاد.

2 - نیت (یا اندیشه) درست
یعنی به کار بردن آموزه های بودا با الزامی شرافتمندانه. به آن اراده پاک نیز می گویند؛ با ایمان پاک اراده پاک حاصل تواند شد.

3 - گفتار درست
دم فروبستن از دروغگویی، از چرندبافی، از درشت گویی، و از یاوه گویی، آگاهی فرد از تأثیر سخنان خود. از آن به گفتار پاک نیز تعبیر می شود یعنی؛ راست باید گفت و به حق باید گفت.

4- کردار درست
روگردانی از آزردن زندگی، یعنی کشتن، از دزدی، از آلوده دامنی، یعنی کامرانی و شهوترانی، آگاهی فرد از تأثیر اقدامات خود. به آن کردار پاک نیز می گویند؛ کردار پاک از ایمان پاک مى باشد.

5- معیشت درست
خودداری از پیشه های زیان آور، چون اسلحه فروشی، برده فروشی، طالع بینی و مانند اینها، به تعبیر درست تر اجتناب از مشاغل نادرست و پرداختن به مشاغلی که به تقویت آموزه های بودا بینجامد. از آن به کسب و کار پاک نیز تعبیر می شود؛ کسب پاک و مشروع با اخلاق و امانت دارى باید باشد.

6- کوشش درست
برای دور ماندن از هر گونه بدی، پیروز شدن به هر گونه بدی، شکوفاندن و نگاهداشتن هر گونه نیکی است که در رهرو پیدا می شود. کنترل درهای حواس در این مرحله صورت می پذیرد. از آن به کوشش پاک نیز تعبیر می شود؛ یعنی پرهیز از وسوسه هاى ناپاک و بدى ها و...

7- بینش درست
این است که رهرو به تن، احساس ها، دل و نیز دمه ها، یعنی چیزها و نمودهای خاص دانستگی و آگاهی روشن دارد و دانسته زندگی می کند. به آن اندیشه پاک نیز می گویند، یعنی تصورات پاک و اندیشه پاک باید داشت.

8- تمرکز درست یا تمرکز کامل اندیشه (گونه ای از مراقبه بودایی)
باید تمرکز فکر و اندیشه داشت تا کارها درست آید. دو راه اخیرالذکر از راههای هشتگانه، اشاره به موضوع مراقبه دارد. این هر دو راه، دو گونه مراقبه هستند که دومی، متضمن مراقبه تمرکزگراست و اولی متضمن مراقبه بینش یابانه، دست برداشتن از پندارها و دست یافتن به نیروانه ست. هر بودائى باید به اصول و فروع عمل کند تا آرامش خاطر یابد و از رنج رها شود و نجات یابد.

طریق سه آموزش راه های هشتگانه
رهرو، هشت گام راه هشتگانه ی جلیل را از طریق سه آموزش پیش می گیرد، یعنی نخست از برترین رفتار آغاز می کند که همان راستی و درستی در «گفتار»، «کردار» و «معیشت» است. سپس به برترین مراقبه رومی آورد که همانا سیر در عوالم درونی و نظاره و مراقبه ی دل است یعنی به راستی و درستی در کوشش، به مراقبه توجه می کند، و آنگاه به برترین شناسایی (پرجنا) می رسد که مشتمل بر نیت درست و شناخت درست است .. بنابراین مشاهده می شود، راه نجات و رستگاری و راه رسیدن به شناخت درست از نظر بودا، با «عمل» آغاز می گردد. رهرو ابتدا سخن، اعمال و نحوه زیست و معیشت خود را مطابق آموزه های بودا به سامان می آورد، سپس، در گام دوم همت او مصروف «سیر درون » است. در این گام، رهرو با فراگرفتن تمرکز، ذهنیت خویش را تسکین داده و سپس به مرحله عمیق تر مراقبه که بینش یابی باشد، نائل می گردد. در گام سوم، دو حاصل، پدیدار می گردد، یکی دستیابی به «آزادی» برای رهایی از تعلقات و به کاربردن آموزه های بودا با الزامی شرافتمندانه و دیگری دستیابی رهرو به «شناخت درست»؛ که این هردو، برترین شناسایی (پرگیا)، است.

زنجیر علی یا همزایی مشروط
بودا در هر یک از سه پاس شبی که به روشن شدگی می رسد به یک دانش یا شناخت دست می یابد. در پاس میانی شب به شناخت زادن و از میان رفتن موجودات می رسد و در آن به نظاره می پردازد. آنگاه از خود می پرسد کدام علت است که از آن پیری و مرگ برمی خیزد، و پی می برد که زاییده شدن علت پیری و مرگ است و با دنبال کردن نتیجه گیری در این گونه نسبت های میان علت ها می بیند که زاییده شدن، از وجود برمی خیزد و این هم از رو آوردن به محسوس برای خشنود ساختن حواس، یعنی دلبستگی. این دلبستگی چگونه پیدا می شود؟ از تشنگی؛ و این خود از احساس؛ و این از تماس برمی خیزد؛ و تماس هم از باقیمانده شش بنیاد حس برمی خیزد؛ و این از باقیمانده نام و شکل، یعنی منش و شخصیت؛ و باز این نیز از باقیمانده دانستگی؛ و دانستگی هم از نیروهای مؤثر در نادانی، یعنی از کردار سازها؛ و اینها هم که جوانه های هر گونه وجود را در خود دارند، از نادانی برمی خیزند. بدین سان به شناخت قسمی «زنجیر علی» می رسد. پس وجود ساخته یک زنجیر علی دوازده حلقه ای است. (ادامه دارد...).


Sources :

  1. حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- صفحه 45 به بعد

  2. جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه 204، صفحه 188 و صفحه 189

  3. عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش بودیسم

  4. داریوش شایگان- ادیان و مکتب های فلسفی هند- ص‌فحه 167-161

  5. کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه بودایی

  6. ع. پاشایى- سخن بودا- نشر میترا- صفحه 47-30

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/111997