عرفان و توحید در ودا و ریگ ودا

اشعار ریگ ودا شامل سروده هایی در مدح خدایان بزرگ اسطوره ای آریایی است. هر بخش از ریگ ودا بنام منتره است. اساس آیین ودایی ضمن داشتن یک مفهوم فلسفی از حیات، ایجاد وحدت و پیوستگی دنیای فانی با دنیای باقی خدایان است. در آخرین سرودهاى ودا (ریگ ودا) خداى یگانه اى جلوه مى کند که سایر خدایان را تحت الشعاع قرار مى دهد و به صورت واحد مستقلى متجلى مى شود. این خالق و پروردگار جهان به عناوین مختلفى بیان شده. او را ویشواکارما، پوروشا و پراجاپاتى نام گذارده اند. مطالبى چند از این مفهوم خداى یگانه انتزاع مى شود: یکى صفت خلاقیت و آفرینش است که به این پروردگار عالم منتسب است، دیگرى آئین قربانى است. در یکى از اشعار ریگ ودا گفتگوئى است ساده بین نخستین والدین نوع بشر یعنى برادر و خواهر دوقلو یاما و یامى. یامى برادرش را على رغم نهى الهى به زناى با خود اغوا کرد و وانمود ساخت که آنچه او مى خواهد، همان بقاى نسل است. یاما با اتکا بر مبانى عالى اخلاقى مقاومت کرد. ولى یامى به انواع و اقسام تحریکات متوسل گشت و بالاخره سلاح آخر خود را به کار برد و گفت که او ضعیف و زبون است. عالى ترین اشعار، سرود شگفت آور آفرینش است که در طى آن یک وحدت وجود عالى و یک گونه شکاکیت مقدس دین قدیمى ترین کتاب و دینى ترین مردم تجلى مى کند: نه هستى وجود داشت و نه نیستى، نه آسمان درخشان دیده مى شد و نه سقف پهناور آسمان در بالا گسترده بود. چه چیز همه را مى پوشاند؟ چه پنهان شان مى کرد؟ آیا گرداب بیکران آب بود؟ مرگ وجود نداشت، و مع ذلک هیچ چیز جاودان نبود. بین روز و شب مرزى وجود نداشت. وجود یکتا، به تنهائى نفس مى کشید. جز او هنوز دیگرى وجود نداشت. ظلمت بود و همه چیز در ظلمتى عمیق پنهان بود. اقیانوسى بود بدون نور، نطفه حیات که هنوز در پرده نهفته بود. طبیعت یکتا را از درون گرماى سوزان شکفت. آنگاه نخست عشق پدید آمد و سپس سرچشمه تازه عقل عیان گردید.

آرى شعرا با تمیز و بینائى دل و با تفکر، پیوند بین موجودات خلق شده و خلق نشده را دریافتند. این اخگر از زمین آمده و در همه جا نفوذ کرده و یا از آسمان آمده است؟ سپس بذرها افشانده شد، و قدرتهاى نیرومند برخاستند. طبیعت در زیر و قدرت و اراده در بالا. کیست آن که بر این راز آگاه است؟ و در اینجا کیست که آشکار گرداند و بگوید از کجا، از کجا، این آفرینش رنگارنگ سرچشمه گرفت؟ خدایان خود دیرتر خلعت هستى در بر کردند. که مى داند این آفرینش بزرگ از کجا سرچشمه گرفته است؟ آن کس که سرچشمه این آفرینش بزرگ است، اعم از این که آن را با اراده خود آفریده و یا خاموش و گنگ بوده است، عالى ترین بیننده ایست که در عالى ترین آسمانها وجود دارد. او از این راز آگاه است، یا شاید این راز حتى بر او پوشیده باشد. به این ترتیب با وجود تعدد خدایان در دین ودا، آثارى از واحدپرستى دیده مى شود و خدایان متعدد را با وجوه مختلف از یک خداى ناشناس ‍ نمودار مى سازد. سرود یکصد و بیست و یک از کتاب دهم ریگ ودا این نگرانى را با عباراتى بس شیوا چنین بیان مى کند: آن که حیات مى بخشد، نیرو مى دهد، سایه او جاودانى است، سایه اش مرگ است، ان خدا که ما با قربانیهاى خود او را احترام مى کنیم، کیست؟ آن که وجود، کوهها، برف، دریا و رودخانه هاى دور دست از اوست، آن که آسمان، ناحیه قدرت اوست، آن خدا که ما با قربانى هاى خود او را احترام مى کنیم، کیست؟ آن که با قدرتش چشمان را در بالاى همان آبهایى مى گرداند که آتش قربانى را قدرت مى دهد و تولید مى کند،آن که تنها خدا در فوق تمام خدایان است، آن خدا که ما با قربانیهاى خود او را احترامى مى کنیم، کیست؟ خردمندان خداى واحد را نامهاى مختلف مى گذارند و آن را آگنى و میترا و وارونا مى نامند.
 

جوهره عرفانى و انسانى وداها

جوهره عرفانى ودا
حکمت، ودا است؛ ودا است؛ ودا علم حقیقى است. جز ودا همه علوم موهوم اند... ودا با دیدن، بینش و بینائى فارسى همریشه است... ودا یا ویدیا چنین علمى است... در برابر عقل، تنها راه نجات، پیدا کردن ویدیا است و معرفت راستین و به اصطلاح عرفان.

جوهره انسانى ودا
من از نظر ودا در هند، عبارت است از مجموعه روابط و اتصالاتى که فرد در رابطه با دیگران حس مى کند و آن را به طور کاذب و نادرس من مى پندارد و حس مى کند. بنابراین من یک حقیقت واقعى نیست، صدها رشته از دیگران و دیگرها در فرد سر بهم آورده اند و گره خورده اند تا عقده هائى چنین به وجود آمده است و به صورت احساس کاذبى در آمده است و این گرهى است که هر کس آن را من خویشتن حس مى کند... پس مجموعه آن حرکات و تصویرها، یک وجود حقیقى نیست، که اگر آئینه یک خودآگاهى کاذب یا اویدیا داشته باشد، اکنون که در برابر جمعیت است، خود را پر مى بیند، و چون به مرحله ویدیائى (مرحله خودآگاهى) برسد، احساس مى کند که همه اینهایى که به نام خودش مى دیده و همه به عنوان من خودشان مى شناسند و مى بینند، دروغ است. همه دیگرها و دیگرانند، که اگر این پیوندها را با آنها ببرد، یک تبلور هیچ مى شود. من چنین چیزى است. پس اولین عصیان باید علیه من این بزرگترین دروغ باشد، و این عصیان، عصیان انسان است علیه من. به چه وسیله؟ چگونه؟ با ویدیا. که ویدیا همچنان که مى تواند ما را به حقیقت و به اسرار کائنات برساند، از دروغهاى بزرگ هم مى تواند آگاهمان کند. همه علوم از من مى گویند و تنها ویدیا است که مى تواند دروغ بودن و پوچ بودن من را ثابت کند. و آن حقیقت ماوراء من را که در زیر من مدفون است و هیچ احساسى نسبت به آن نداریم، کشف کند و خود را که حجاب خود شده است، از میان بردارد.


Sources :

  1. عبداللّه مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- ج اول- بخش ادیان و مذاهب هندوستان

  2. مقالات مرکز گفتگوی ادیان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی- بخش ادیان- مقاله آیین هندو

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/112011