شبهه منافات عصمت آدم علیه السلام با توبه ایشان

اصل شبهه

توبه آدم نیز، یکی دیگر از دستاویزهای مخالفان عصمت است. برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد عصمت حضرت آدم (ع) ذکر نموده اند که خداوند در ادامه ماجرای آدم و ابلیس و فریبکاری شیطان در سوره طه آیه 121 می فرماید: «و عصی آدم ربه فغوی؛ آدم از امر پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد.» سپس می فرماید: «ثم اجتباه ربه فتاب علیه و هدى؛ سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و هدایتش کرد.» (طه/ 122) ممکن است پرسیده شود پس چرا آدم توبه کرد؟ اگر ظلم و عصیان و غوایت، همه در مورد نهى ارشادى باشد، دیگر توبه چه معنا دارد، که آدم بگوید: «ربنا ظلمنا أنفسنا، و إن لم تغفر لنا، و ترحمنا، لنکونن من الخاسرین؛ پروردگارا به خود ستم کردیم، و اگر ما را نیامرزى، و رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود.» (اعراف/ 23) آنها بیان می کنند سؤالی که در اینجا پیش می آید این است که اگر پیامبران، معصوم از هر گونه گناه (چه کبیره و چه صغیره) می باشند، پس نافرمانی و عصیان حضرت آدم چگونه توجیه می شود؟ آیا گناه آدم و عصمت او در تناقض و تنافی با هم نیستند؟ اگر معتقد به عدم ارتکاب گناه و اشتباه از سوی پیامبران هستیم، پس چرا حضرت آدم توبه نمود. لذا این با عصمت ایشان منافات دارد.

عناصر منطقی شبهه

1- طبق اعتقاد مسلمانان پیامبران از گناه و خطا و نسیان مصونیت دارند و معصوم هستند لذا حضرت آدم نیز معصوم می باشد.
2- ولی طبق آیات 121 و 122 سوره طه حضرت آدم دچار خطیئه شد و به خاطر آن توبه نمود.
3- پس حضرت آدم معصوم نبوده است.

پاسخ شبهه

در داستان آدم در دو مورد لفظ «فتاب علیه» به کار رفته است، یکی در سوره بقره آیه 37 که می فرماید: «فتلقى ءادم من ربه کلمات فتاب علیه إنه هو التواب الرحیم؛ پس آدم از پروردگار خویش سخنانى دریافت کرد [و توبه نمود] پس خدا توبه اش را پذیرفت، حقا که او توبه پذیر مهربان است.» و دیگری در سوره طه آیه 122 که می فرماید: «ثم اجتباه ربه فتاب علیه و هدى؛ سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و هدایتش کرد.» و در هر دو مورد، فاعل فعل، خدا است نه آدم. توضیح اینکه در لغت عرب این لفظ با دو نوع حرف «علی» و «الی» استعمال می گردد، اگر با حرف نخست استعمال شد، به معنی رجوع بزرگ بر تائب از طریق لطف و رحمت می باشد و اگر با حرف دوم استعمال گردید به معنی رجوع تائب بر مولی با ندامت و پشیمانی است.
قرآن آنجا که این لفظ را به خدا نسبت می دهد با «علی» استعمال می کند چنانکه می فرماید: «لقد تاب الله علی النبی والمهاجرین والانصار الذین اتبعوه فی ساعة العسرة؛ خدا با نظر لطف و مرحمت به سوی پیامبر و مهاجران و انصار نگریست، آنان که در سخت ترین لحظات از او پیروی کردند.» (توبه/ 117) ولی آنگاه که آن را به بندگان خدا نسبت می دهد لفظ «الی» به کار می برد، مانند «توبوا الی الله توبة نصوحا؛ به سوی خدا باز گردید و توبه نصوح انجام دهید.» (تحریم/ 8)
روی این اصل هرگز در آیات هر دو سوره، تصریحی بر توبه آدم از گناه نیست آنچه هست رجوع و بازگشت خدا به سوی آدم است، نه بازگشت آدم به سوی خدا. چیزی که هست جمله «فتاب علیه» در آیه «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه» حاکی از تقدیر یک جمله است و آن اینکه «تاب آدم فتاب الله علیه؛ آدم توبه کرد، خدا نیز توبه او را پذیرفت و از نظر رحمت و لطف به او نگریست.» ولی باید توجه نمود که توبه انسان دلیل بر صدور گناه نیست؛ زیرا انسانهای بزرگ مانند انبیا و اولیا که از نظر شناخت خدای خود در سطح بس بالاتری قرار دارند، پیوسته خود را در طریق انجام وظائف در برابر حق متعال مقصر دیده و در هر لحظه زبان به استغفار می گشایند. آدم در برابر آن لطف بزرگی که خدا در حق او انجام داده و آن کوتاهیی که او در استماع سخن ناصح کرده بود، خود را در برابر آن لطف عظیم خجل و شرمنده دید، حتما باید اظهار ندامت کند و راه توبه را پیش گیرد و تصمیم بگیرد که جز خدا، سخن کسی را نپذیرد.
اگر یادآور شویم که عمل آدم هرچند یک عمل مباح و جائز بود، اما با توجه به عظمت مقامش، عمل او یک نوع جرم نسبی بود نه جرم مطلق! در این صورت توبه، معنای روشن تری برای خود خواهد گرفت. از این بیان، معنای «هدی» در جمله «ثم اجتبیه ربه فتاب علیه و هدی» (طه/ 122) به خوبی روشن گردید؛ زیرا این هدایت در برابر آن غوایت و سردرگمی است که به آدم دست داد و سپس در پرتو لطف الهی به مقام نبوی برگزیده شد و راه سعادت را بازیافت چنانکه جمله «اجتبیه» از آن حکایت می کند.
علامه طباطبایی می گوید: «ممکن است پرسیده شود، چرا آدم توبه کرد؟ اگر ظلم و عصیان و غوایت، همه در مورد نهى ارشادى باشد، دیگر توبه چه معنا دارد، که آدم بگوید: و اگر ما را نیامرزى و به ما رحم نکنى حتما از خاسران خواهیم شد؟»

دیدگاه علامه

در جواب علامه می گوید: «توبه به معناى برگشتن است، و برگشتن نیز در موارد مختلف معانى مختلفى به خود مى گیرد، همانطور که یک بنده سرکش و متمرد، از اوامر مولا، و اراده او، می تواند به سوى مولایش برگردد، و مولایش هم او را، به مقام قربى که داشت، و از دست داده بود، برگرداند، همچنین یک مریضى که طبیبش او را از خوردن چیزى از میوه ها، و یا خوردنى دیگر نهى کرده، و به خاطر حفظ سلامتى او نهى کرده، و بیمار، دستور وى را مخالفت نموده، و در نتیجه بیماریش شدت یافته، و خطر مرگ تهدیدش نموده، او هم می تواند توبه کند، و دوباره به طبیب مراجعه نماید، تا او به رژیمى دستور دهد، تا دوباره به حال اول برگردد، و عافیت از دست رفته خود را باز یابد، که در این مورد طبیب به وى می گوید: "باز یافتن عافیت، محتاج به تحمل مشقت و دشوارى، و ریاضت در فلان مقدار از زمان است، باید در این مدت این رژیم دشوار را عملى کنى، تا سلامتى مزاجت که داشتى به تو برگردد، و بلکه از اول هم بهتر شوى."
بنابراین توبه به معناى رجوع، و برگشتن بنده به خداست، که اگر از ناحیه خدا قبول شود، گناه به کلى محو و نابود مى گردد، و گناه کار تائب، مثل کسى می شود که اصلا گناهى نکرده، و با چنین کسى معامله بنده مطیع و منقاد را مى کنند، و در خصوص مورد عملى که کرده، معامله امتثال و انقیاد را می نمایند و اگر نهى از خوردن درخت نهى مولوى بود، و توبه آدم هم توبه از گناه عبودى، و رجوع از مخالفت نهى مولوى مولى بود، باید بعد از توبه دوباره به بهشت برمى گشت، چون توبه مخالفت او را از بین برده بود، زیرا صریح قرآن است که خدا توبه آدم را پذیرفت، و حال آنکه مى بینیم بعد از توبه هم در زمین باقى ماند، و به بهشتش برنگرداندند. از اینجا معلوم می شود که بیرون شدن از بهشت، به دنبال خوردن از درخت، یک اثر ضرورى، و خاصیت تکوینى آن خوردن بوده، عینا مانند مردن به دنبال زهر خوردن، و سوختن به دنبال در آتش افتادن، هم چنان که در همه موارد تکلیف ارشادى، اثر، اثر تکوینى است، نه اثر مولوى، مثلا مجازات، در مورد تکلیف مولوى است، مانند سوختن در آتش دوزخ، در برابر ترک نماز، و استحقاق مذمت، و دورى از خدا در برابر مخالفت هاى عمومى، و اجتماعى.»
به هر حال توبه آدم نیز، یکی دیگر از دستاویزهای مخالفان عصمت است. در حالی که توبه، اعم از صدور گناه است. چه بسا انسان، کاری را انجام می دهد که مناسب با مقام او نیست؛ سپس پشیمان می شود و از آن توبه می کند. مقام و موقعیت آدم ایجاب می کرد که (با آن همه مقدمات) عهد الهی را فراموش نکند. اکنون که کاری دور از شأن خود انجام داده (هرچند ذاتا عمل حرامی نبوده است) شایسته است که نادم و پشیمان شود و توبه کند. پیامبر گرامی در روایتی چنین آمده است: «ان رسول الله کان یتوب الی الله عز و جل کل یوم من غیر ذنب.»


Sources :

  1. واحد پاسخ به سوالات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم- پرسمان عصمت- ویراست اول- تابستان 1386

  2. محمدتقى مصباح یزدى- آموزش عقاید- تهران- جلد 2 ـ 1 صفحه 238

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه تفسیر المیزان- جلد 1 ص 137ـ 136 و 208-210 و جلد 14 ص 222 ـ 219

  4. محمدتقى مصباح یزدى- راهنماشناسى- صفحه 177 ـ 175

  5. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 11 صفحه 90-91

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/112791