خداوند هیچ عملی را برای انسان حرام نکرده مگر آنکه آن عمل مفاسد و ضررهایی برای فرد و اجتماع دارد. برخی از این آثار سوء مربوط به بعد معنوی زندگی انسان ها می باشند.
نابودى اعمال گذشته
طبق برخی از آیات قرآن کریم و همچنین روایات اسلامی، گناه موجب نابودی اعمال خیر انسان می شود. قرآن کریم کارهای کافران را مثال می زند به تلی از خاکستر که باد تند بوزد و آن را از بین ببرد. این مثل، مثل کارهای خوبی است که (آنها) به قصد قربت هم انجام داده اند و واقعا هم کاری کرده اند ولی بعد عناد و کفرشان یا چیز دیگری سبب شده است که آن عمل از هم پاشیده شود. به هر حال قرآن این منطق را دارد چه برای کافر و چه برای مسلمان که: «و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا؛ و ما به سراغ اعمالى که انجام داده اند مى رویم و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا قرار مى دهیم.» (فرقان/ 23)
قرآن می گوید: بسا هست که انباری از عمل نیک وجود دارد ولی ما می آییم آن را مثل غبار پراکنده می کنیم. یعنی نظام تکوینی ما این است، آنها گناهانی مرتکب می شوند که اثر آن گناهان این است که اعمال خیرشان را به کلی از میان ببرد و نیست و نابود کند.
از امام صادق (ع) روایت شده است: «جدوا واجتهدوا وان لم تعملوا فلاتعصوا فان من یبنى ولایهدم یرتفع بنائه وان کان یسیرا ومن بنى ویهدم یوشک ان لایرتفع بنائه؛ تلاش و کوشش کنید (در عمل صالح) و اگر عمل (صالح) نمى کنید گناه نکنید، زیرا کسى که بنا را مى سازد و خرابش نمى کند ساختمان او هرچند اندک بالا مى رود و کسى که بنا را مى سازد و خراب مى کند بنایى ندارد.»
کسى که گناه مى کند، ساخته خود را تخریب مى کند و کشته خود را مى سوزاند. دست او از همه چیز خالى است و سپرى ندارد که او را از عذاب نگاه دارد. رسول خدا (ص) فرمود: «کسى که "سبحان الله" بگوید خداوند در بهشت درختى براى او مى کارد». مردى برخاست و عرض کرد: «پس ما درختان زیادى در بهشت داریم». پیامبر فرمودند: «آرى ولى مبادا که آتشى به سوى آنها روانه کنید و همه را بسوزانید».
عدم قبولى اعمال
علاوه بر این که گناه اعمال صالح گذشته را نابود مى کند، مانع قبولى اعمال دیگر نیز مى شود. پذیرفته نشدن اعمال از آن روست که انسان گناهکار تا زمانى که بر گناه خود اصرار مى کند و یا به فکر جبران خطاى خود برنیامده است، از دایره تقوا بیرون است زیرا انسان متقی، فردی است که فرامین الهی را انجام می دهد. در حالی که خداوند در قرآن کریم فرموده است: «انما یتقبل الله من المتقین؛ خدا فقط از تقوا پیشگان مى پذیرد.» (مائده/ 27)
در روایات نیز بر اهمیت ورع (ترک گناه) و تقوى در قبولى اعمال تأکید شده است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «ولو صلیتم حتى تکونوا کالاوتاد، و صمتم حتى تکونوا کالحنایا لم یقبل الله منکم الا بورع حاجز؛ اگر آنقدر نماز گزارید که چون میخ هاى کوبیده بر زمین شوید و آنقدر روزه بگیرید که چون چوب هاى تراشیده ضعیف گردید، خدا از شما نمى پذیرد مگر با ورع بازدارنده از گناه.»
محرومیت از انجام اعمال صالح
هر عمل صالح که در نزد خداوند پذیرفته شود و عاملى همچون گناه آن را نسوزاند، انسان را رشد مى دهد و به کمال نزدیک مى کند. توفیق انجام اعمال صالح و حفاظت آنها، براى هر کسى پدید نمى آید. لطف خداوند در دادن توفیق عمل صالح، شامل کسانى است که از گناه پرهیز مى کنند. امام صادق (ع) فرموده اند: «ان الرجل یذنب فیحرم صلوة اللیل وان عمل السیى ء اسرع فى صاحبه من السکین فى للحم؛ همانا شخص گناهى مى کند و در اثر آن از نماز شب محروم مى شود و تأثیر کار بد در عامل آن از تأثیر کارد در گوشت سریع تر است.»
در روایت آموزنده ای آمده است: شخصی از امیرالمؤمنین امام علی (ع) سؤال کرد که چرا من از شب خیزی و از خواندن نافله سحر محرومم؟ امیرالمؤمنین جواب خیلی ساده ای داد، فرمود: «انت رجل قد قیدتک ذنوبک؛ مردی هستی که گناهانت، دست و پایت را به غل و زنجیر بسته اند.» نمی گذارند بلند شوی. این خیلی عجیب است و خود یک حقیقتی است. «محرومم» معنایش این است که نه فقط بیدار نمی شوم، بیدار هم که بشوم نمی توانم بلند شوم. فرمود یک غل و زنجیر نامرئی به دست و پایت هست، خودت هم نمی دانی. یعنی اگر می خواهی بلند شوی اول باید آن غل و زنجیرها را باز کنی. قید و کنده نامرئی به دست و پایت زده شده؛ تا آنها را باز نکنی، نمی شود. باز کردن آنها یعنی چه؟ یعنی قبلا توبه کردن، خود را پاک کردن و شستشو دادن، تا بعد خداوند چنین توفیقی به تو بدهد.
عدم استجابت دعا
یکى از آثار گناه، عدم استجابت دعاست. انسان گناهکار خدا را نافرمانى کرده است و دعوت پروردگار به صلاح و نیکى را نپذیرفته است؛ پس چگونه انتظار دارد که خدا دعاى او را مستجاب نماید؟ در روایت آمده است: روزى گذر حضرت موسى (ع) به یکى از اصحابش افتاد که در حال سجده بود. هنگامى که بازگشت باز همان شخص را در سجده دید. فرمود: اگر حاجت تو به دست من بود آن را برآورده مى کردم. خداوند به موسى (ع) وحى کرد که: اى موسى اگر آنقدر سجده کند که گردن او بشکند، باز هم از او نمى پذیرم تا از آنچه مرا ناخوشایند است رو گرداند و به آنچه دوست دارم رو آورد.
امام باقر (ع) فرمودند: «همانا بنده از خدا حاجتى مى خواهد، اقتضا دارد که زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مى دهد خداوند به فرشته مى فرماید: حاجت او را روا مکن و او را محروم ساز زیرا در معرض خشم من در آمد و سزاوار محرومیت شد».
در روایات، گناهان خاصى معرفى شده اند که مانع برآورده شدن دعا هستند. تعدى به حقوق دیگران، گناهى است که از استجابت دعا جلوگیرى مى کند.
امیرالمؤمنین (ع) فرموده اند که خداوند به حضرت عیسى (ع) فرمود: «انى لااستجیب لاحد منهم (بنى اسرائیل) و لاحد من خلقى لدیهم مظلمة؛ دعاى هیچ یک از بنى اسرائیل و هیچ یک از آفریدگانم را که حقى از دیگران بر گردن دارد، برآورده نمى کنم.»
امام صادق (ع) نیز فرموده اند: «من سره ان یستجاب دعاؤه فلیطب مطعمه و کسبه؛ کسى که چون دعایش برآورده شود شادمان مى شود باید (اگر طالب این شادمانى است) خوراک و درآمدش را پاکیزه از حرام سازد.»
محرومیت از آمرزش خدا
خداوند بخشاینده گناهان است. همه بندگان جز معصومین (ع) کم یا زیاد دچار خطا و گناه مى شوند. بنده اى که پس از گناه استغفار کند آمرزیده مى شود، ولى آنکه بر گناه خود اصرار مى کند خود را از آمرزش الهى محروم مى سازد. او نمى اندیشد که خداوند به او مهلت داده تا مگر توبه کند. گمان مى کند گناه او ضررى به او نمى رساند و به گناه ادامه مى دهد و به دعوت خداوند که او را مى خواند تا بیامرزد بى اعتنایى مى کند. «یدعوکم لیغفرلکم من ذنوبکم ویؤخرکم الى اجل مسمى؛ (خداوند) شما را مى خواند تا پاره اى از گناهانتان را ببخشاید و تا زمان معینى شما را مهلت دهد.» (ابراهیم/ 10)
نتیجه این بى اعتنایى، محروم شدن از بخشایش پروردگار است. امام صادق (ع) فرمودند: «من هم بسیئة فلایعملها، فانه ربما عمل العبد السیئة فیراه الرب فیقول و"عزتى وجلالى لااغفرلک بعد ذلک ابدا؛ کسى که آهنگ گناهى کرد باید از آن خوددارى کند، زیرا بسا که بنده گناهى کند و پروردگار او را ببیند و بگوید: قسم به شکوه و جلالم که پس از این دیگر تو را نیامرزم.»
ترس از مرگ
کسى که به عاقبت گناه فکر کند و بداند کیفر دردناکى در انتظار گناهکاران است، طبیعى است که از گناه بپرهیزد؛ ولى اگر علیرغم آگاهى از آخرت دردناک گناهکار، باز هم گناه نماید بى شک از مرگ خویش هراسناک خواهد بود و ترجیح مى دهد که به مرگ نیاندیشد. زیرا زندگى پس از مرگ را براى خود زندگى اى دهشتناک خواهد دید. هراس از مرگ براى کسى که به عمل صالح روى مى آورد مبارک است و براى کسى که بر خطا و گناه خویش باقى مى ماند رنج آور و مایه تلخى زندگى است. امیرالمؤمنین (ع) در مواعظ خویش فرموده اند: «لاتکن من... یکره الموت لکثرة ذنوبه ویقیم على ما یکره الموت من اجله؛ از آنان مباش... که مرگ را خوش نمى دارند چون گناهشان بسیار است و به چیزى که به سبب آن مرگ را خوش نمى دارند (یعنى به گناه) ادامه مى دهند.»
ارتکاب گناهان بزرگ تر و دچار شدن به کفر و الحاد
علاوه بر آنکه تکرار گناه و مداومت آن موجب تیرگى و واژگونى قلب و مسخ انسان از حالت انسانیت به حالت درنده خویى و حیوان صفتى مى گردد، باعث ارتکاب انسان به گناهان بزرگ تر مى شود. به عنوان مثال: گنهکارى که براى اولین بار لب به شراب مى زند، چون مسلمان است، آشامیدن چند قطره از شراب براى او بسیار سخت است، ولى بار دوم کمى آسان مى شود و وقتى زیاد تکرار شد، آشامیدن چند لیوان از آن براى او از آب خوردن آسان تر مى گردد. آرى! تداوم گناه حتى گناهان بزرگ را براى انسان آسان مى گرداند.
در قرآن کریم آیات متعددى در این رابطه وجود دارد، از جمله: «ثم کان عاقبة الذین اساؤا السوأى ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزءون؛ سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند» (روم/ 10)
در تاریخ بسیار دیده شده که افرادى بر اثر تداوم گناه و طغیان کارشان به کفر و انکار حق و به مسخره گرفتن آن رسیده است، این ها از آثار شوم گناه است که دامنگیر گنهکار مى گردد، چنان که مداومت بر کارهاى نیک و عبادات، موجب صفاى دل و نورانیت بیشتر روح و جان مى شود. در این باره به روایات زیر توجه کنید:
پیامبر اکرم (ص) در ضمن گفتارى فرمودند: «فان المعاصى تستولى الضلال على صاحبها حتى توقعه رد ولایة وصى رسول الله و دفع نبوة نبى الله و لا تزال بذلک حتى توقعه فى رد توحید الله و الالحاد فى دین الله؛ همانا گناهان گمراهى را بر گنهکار مسلط مى نماید تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصى رسول خدا و انکار نبوت پیامبر و به همین منوال انکار یکتایى خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده مى گرداند.»