گناه یعنى سرپیچى از فرمان خدا. فرمان هاى خداوند گاهى فرمان انجام عملی هستند و گاهى فرمان ترک یک عمل. گناهکار کسى است که از این دستورات سرپیچى کند؛ یعنى افعالى را که به آنها امر شده است ترک کند و افعالى را که از آنها نهى شده است انجام دهد.
خداوند به مصالح و مفاسد اعمال آگاه است و مى داند کدام فعل انسان را به هدف غایى خویش مى رساند و کدام عمل او را از رسیدن به هدف خلقت باز مى دارد. بنابراین همه اوامر الهى به اعمالى تعلق دارد که از نظر اخلاقى داراى ارزش مثبت بوده و موجب سعادت دنیوی و اخروی فرد و اجتماع می شوند و نهى خداوند همیشه از عملى است که انسان را از هدف غایى دور مى کند.
نقل شده که رسول الله (ص) در حجة الوداع فرمودند: «یا ایها الناس و الله ما من شیئ یقربکم من الجنة و یباعدکم من النار إلا و قد أمرتکم به و ما من شئ یقربکم من النار و یباعدکم من الجنة إلا و قد نهیتکم عنه؛ اى مردم، سوگند به خداوند، چیزى نیست که شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور سازد، مگر آنکه شما را به آن فرمان دادم و هیچ چیز نیست که شما را به جهنم نزدیک و از بهشت دور سازد مگر آنکه شما را از آن نهى کردم.»
گناه، عصیان و مفاهیمى مانند آنها، همیشه به افعالى که از نظر اخلاقى ارزش منفى دارند اشاره مى کنند. کسى که مى خواهد در مسیر کمال باشد و زندگى اخلاقى و سعادت بخشى داشته باشد، با اطمینان به علم و خیرخواهى خداوند، باید فرمان هاى او را راهنماى خویش قرار دهد و مطابق دستورات الهى عمل نماید.
در کتاب و سنت، اعمال مختلفی با عنوان گناه نام برده شده اند. هرگناه در هر عرصه از عرصه هاى زندگى که باشد به رابطه انسان با خدا آسیب مى رساند. برخى از گناهان علاوه بر رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خود یا دیگران را نیز آسیب مى رسانند. مثلا ظلم به دیگران، دزدى، غیبت و... هم رابطه انسان با خدا را ضعیف مى کنند و هم به رابطه انسان با دیگران و اجتماع آسیب مى رسانند.
حقیقت گناه
باید ببینیم گناه چیست؟ آیا خود عمل ناشایست گناه است و در مقابل خود فعلى دیگر حسنه است و یا آنکه نفس فعل و حرکات و سکناتى که فعل از آن تشکیل شده در گناه و ثواب یکى است و اگر یکى است -که همین طور هم هست- پس گناه شدن گناه از کجا و ثواب شدن عمل ثواب از کجا است؟
مثلا عمل زنا و نکاح (ازدواج) چه فرقى با هم دارند که یکى گناه شده و دیگرى ثواب، با اینکه حرکات و سکناتى که عمل، از آن تشکیل یافته در هر دو یکى است؟ و همچنین خوردن که در حلال و حرام یکى است؟ اگر دقتى کنیم خواهیم دید تفاوت این دو در موافقت و مخالفت خدا است، مخالفت و موافقتى که در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته مى شود، نه خود فعل، چون نفس و حرکات و سکنات که یا آن را زنا مى گوییم و یا نکاح، به هر حال از بین مى رود و تا یک جزئش از بین نرود، نوبت به جزء بعدى اش نمى رسد و پر واضح است که وقتى خود فعل از بین رفت عنوانى هم که ما به آن بدهیم چه خوب و چه بد از بین می رود.
و حال آنکه ما مى گوییم: عمل انسان چون سایه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است که یا موجب عقاب می شود و یا ثواب و همواره با آدمى هست تا در روز قیامت که نهان ها آشکار می شوند، خود را نمایان کند.
این را نیز مى دانیم که اگر ذات کسى شقى و یا آمیخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتکب عمل زشت و گناه نمى شود، (همان حرکات و سکناتى را که در یک فرد شقى به صورت زنا در مى آید، انجام مى دهد، بدون اینکه زنا و کار زشت بوده باشد) پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى که به تمام معنا شقى است و یا ذاتى که آمیخته با شقاوت و خباثت است.
حال که چنین شد، اگر فرض کنیم چنین ذاتى از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طیب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد و آن ذات مبدل به ذاتى گشت که هیچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه این تبدل این است که آثارى هم که در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بودیم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد و آن این است که: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگیرد.
بزرگی گناه
باید توجه داشت که گناه هر چند کوچک باشد چون نافرمانى خداست، بزرگ است.
علت این امر بزرگی و عظمت مقام خداوند می باشد. برای روشن شدن موضوع، به این مسئله توجه کنید که بی ادبی یک انسان نسبت به دوستان نزدیکش و یا گوش نکردن به حرف آنها، قابل بخشش است و زشتی آن خیلی زیاد نیست. اما اگر همین کار را در مقابل یکی از اساتیدش انجام دهد، زشتی بیشتری دارد و از آن زشت تر این است که مثلا این کار را در مقابل یک مرجع تقلید و یا شخص دیگری که احترام زیادی دارد -مثلا رئیس جمهور- انجام دهد. و به همین صورت هر چه مقام و احترام شخص مقابل بیشتر شود، زشتی بی ادبی و نافرمانی در برابر او هم افزایش می یابد. حال تصور کنید که اگر شخصی که نسبت به او بی احترامی می شود و از اوامر او سرپیچی می شود، کسی باشد که بزرگتر از آن است که قابل توصیف باشد و بزرگی و مقام و توانایی ها و حتی وجود همه موجودات از جانب اوست و نعمت های بی شماری را به انسان ارزانی داشته است، زشتی این عمل چقدر افزایش می یابد.
رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) در سخنى به ابوذر فرمودند: «لاتنظر الى صغر الخطیئة ولکن انظر الى من عصیته؛ کوچکى گناه را ننگر، بلکه بنگر چه کسى را نافرمانى مى کنی.»
حضرت امام زین العابدین (ع) در مقام طلب آمرزش از خداوند، می فرمایند: «یا إلهی لو بکیت إلیک حتى تسقط أشفار عینی، و انتحبت حتى ینقطع صوتی، و قمت لک حتى تتنشر قدمای، و رکعت لک حتى ینخلع صلبی، و سجدت لک حتى تتفقأ حدقتای، و أکلت تراب الأرض طول عمری، و شربت ماء الرماد آخر دهری، و ذکرتک فی خلال ذلک حتى یکل لسانی، ثم لم أرفع طرفی إلى آفاق السماء استحیاء منک ما استوجبت بذلک محو سیئة واحدة من سیئاتی؛ اى خداى من، اگر به درگاهت بگریم تا پلک هاى چشمانم بیفتد و با آواز بلند ناله کنم تا صدایم قطع شود و در پیشگاه تو بایستم تا پاهایم ورم کند، و در برابرت رکوع کنم تا استخوان پشتم از جا در آید و براى تو سجده کنم تا کاسه چشمانم بگودى رود و همه عمرم، خاک زمین بخورم و تا پایان روزگارم آب خاکستر بنوشم و در خلال این ها به ذکر تو مشغول شوم تا زبانم کند شود آنگاه به خاطر شرمندگى، چشم به اطراف آسمان بلند نکنم، با این کارها هرگز مستوجب از بین رفتن گناهى از گناهانم نمى شوم.»