ادله نبوت و رسالت حضرت اسحاق علیه السلام

قرآن

در هشت آیه از قرآن کریم، با صراحت و مستقیم و یا با کنایه و غیر مستقیم بر نبوت حضرت اسحاق (ع) تأکید شده است:

1- اسحق را نبی قرار دادیم
خداوند می فرماید: «و وهبناله اسحاق و یعقوب و کلا جعلنا نبیا؛ و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم.» (مریم/ 49) چنانکه از ظاهر آیه شریفه به صراحت استفاده می شود، خداوند حضرت اسحاق (ع) را نبی قرار داد و به مقام نبوت منصوب نمود، یعنی به مقام پیغام آوری از طرف خداوند متعال و دریافت وحی و الهام از عوالم غیب رسید. بدون شک این صریح ترین موضوعی است که از آیه شریفه استفاده می شود.

2- بشارت به پیامبری از صالحین
خداوند می فرماید: «و بشرناه باسحاق نبیا من الصالحین؛ و ما او را به اسحاق، پیامبری از شایستگان بشارت دادیم.» (صافات/ 112)
ظاهر آیه شریفه بر سه موضوع با صراحت تأکید دارد:
1) حضرت ابراهیم را به فرزندی به نام اسحاق بشارت می دهد.
2) اسحاق (ع) را به عنوان پیامبری عالیقدر معرفی می نماید.
3) اسحاق( ع) را توصیف به وصف «صالحین» می نماید.

3 - نبوت و کتاب آسمانی در ذریه ابراهیم (ع) قرار دادیم.
خداوند می فرماید: «و وهبناله اسحاق و یعقوب و جعلنا فی ذریته النبوة و الکتاب؛ و ما اسحاق و یعقوب را به او (حضرت ابراهیم) بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمانش قرار دادیم.» (عنکبوت/ 27)
آیه شریفه بر دو موضوع تأکید دارد:
1) موهبت الهی بر حضرت ابراهیم (ع) که اولا، در کهولت سن فرزندی مانند اسحاق و نوه ای مانند یعقوب به او داد ثانیا، منصب و مقام نبوت را در نسل و ذریه او قرارداد و نیز دریافت کتاب آسمانی را شایسته ذریه او دانست.
2) نبوت حضرت اسحاق و یعقوب (ع) و در ادامه نبوت فرزندان یعقوب که ذریه ابراهیم (ع) می باشند.

4 - دریافت کتاب، حکم و نبوت
خداوند می فرماید: «اولئک الذین اتیناهم الکتاب و الحکم و النبوة؛ آنها کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنان دادیم.» (انعام/ 89) لفظ «اولئک» اشاره است به هیجده پیامبری که در آیات 84 تا 86 سوره انعام نامبرده شده اند که از جمله آنان حضرت اسحاق (ع) است. با اینکه لفظ «اولئک» مخصوص اشاره به بعید است، لکن با توجه به علو شأن و رفعت مقام انبیاء (ع) از این لفظ استفاده شده است، بنابراین از لفظ اولئک هم برای اشاره به بعید و هم برای نشان دادن علو شأن و مقام افراد استفاده می شود. اگر چه ظاهرا کلمه «آتیناهم الکتاب و الحکم» این است که خداوند به همه آنها «کتاب و حکم» داده چنانکه نبوت هم داده، لکن این ظاهر قابل استناد نیست زیرا این چنین جمله از باب توصیف مجموع است به وصف مجموع و منافات ندارد با اینکه بعضی از این مجموع بعضی از آن اوصاف را نداشته باشند، زیرا (چنانکه مشهور است) کتاب تنها به برخی از انبیاء مانند «نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت محمد (ص) داده شده است. بنابراین شاید هیچ دلیل و قرینه ای مبنی بر اینکه بعضی از پیامبران مذکور در آیه شریفه دارای کتاب باشند به غیر از آیه ای مذکور نداشته باشیم. در حالی که پیامبرانی مانند: ابراهیم، نوح، داود، موسی و عیسی (ع) که در ضمن ذکر نام هیجده پیامبر دیگر آمده است به یقین دارای کتاب بوده اند. اما در مجموع آیه می فرماید. «ما به آنان کتاب دادیم». در هر جای قرآن کریم، که کتاب به انبیاء (ع) نسبت داده شده، مقصود صحفی است که شرایع دینی در آن نوشته شده و انبیاء (ع) با آن شرایع در بین مردم و در موارد اختلاف آنان حکم می کرده اند.

5 - پیامبرانی بیم و امید دهنده
خداوند می فرماید: «رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل و کان الله عزیزا حکیما؛ پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حکیم است.» (نساء/ 165) ذکر آیه شریفه فوق، به دنبال ذکر آیاتی است که از چهارده پیامبر (ع) که از جمله آنها حضرت اسحاق (ع) است سخن گفته سپس آنها را در این آیه «بشیر و نذیر» معرفی می کند و این خصوصیت انبیاء را مرتبط با اتمام حجت بر مردم می داند در نهایت از این آیه شریفه نیز استفاده شد، که خداوند حضرت اسحاق (ع) را در زمره پیامبرانش ذکر نمود و او را حامل رسالت بیم و امید بر مردم دانست تا بدین وسیله حجت الهی بر مردم تمام گردد.

وحی

6- نزول وحی
خداوند می فرماید: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبین من بعده و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق؛ ما به تو وحی فرستادیم، همانگونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم و (نیز) به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق.» (نساء/ 163) قرآن کریم نزول وحی بر رسول اکرم (ص) را همانند نزول آن بر نوح و پیامبران بعد از او و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و... می داند. در آیه ای دیگر قرآن با رد ادعای اهل کتاب که هدایت را در پیروی از آیین یهودی یا مسیحی می دانستند، به پیامبر اکرم (ص) فرمان می دهد که به آنان بگوید از آیین خالص ابراهیم پیروی کنند و یادآوری کند که آنها به خدا و دستوری که برای آنها فرستاده و آنچه بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب نازل شده، ایمان بیاورند: «و قالوا کونواهودا او نصـری تهتدوا قل بل ملة ابرهیم حنیفـا وما کان من المشرکین* قولوا ءامنا بالله وما انزل الینا وما انزل الی ابرهیم و اسمـعیل و اسحـق و یعقوب؛ و گفتند: یهودی یا نصرانی شوید تا هدایت یابید. بگو: بلکه آیین ابراهیم را [پیروی می کنیم] که ملازم حق است و او از مشرکان نبود. بگویید: ایمان آوردیم به خداوند و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگانش نازل شده و آنچه به موسی و عیسی داده شد و به آنچه پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان داده شدند. ما میان هیچ یک از آنها فرق نگذاریم و سر به فرمان اوییم.» (بقره/ 135- 136)
این آیه با رد ادعای اهل کتاب که هدایت را در یهودی و نصرانی شدن می دانستند، دین حنیف ابراهیم (ع) را شایسته پیروی می داند و به پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان فرمان می دهد که بگویند: به خدا و آنچه بر او و ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و... نازل شده، ایمان آورده اند. (آل عمران/ 84) در آیه ای دیگر بیان شده که وحی به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به صورت خاص برای انجام کارهای خیر، برپایی نماز و ادای زکات بوده است: «و اوحینا الیهم فعل الخیرت و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة؛ و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکات را وحی کردیم و آنان پرستشگر ما بودند.» (انبیاء/ 73)
از ابن عباس نقل شده که مراد از کارهای خیر شرایع نبوت است. برخی مفسران گفته اند این وحی می تواند تشریعی یا تکوینی باشد; ولی علامه طباطبایی با استدلال بر صدور فعل این دسته از روی وحی، تشریعی بودن آن را رد کرده، آن را وحی تسدیدی (راهنمایی باطنی الهی) می داند. گروهی از مفسران این آیه را دلیل بر نبوت این سه پیامبر دانسته و گفته اند: دلیل ذکر نماز و زکات به صورت خاص این است که نماز بزرگترین عبادت بدنی و زکات شریف ترین عبادت مالی است. به هر حال از آیه شریفه چند نکته استفاده می شود:
1) همانطوری که بر حضرت نوح و پیامبران مابعدش و بر حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و (دیگر پیامبران) وحی می شد بر پیامبر اسلام نیز خداوند وحی می نمود.
2) از ظاهر آیه نبوت حضرت اسحاق (ع) بدست می آید زیرا اولا نام او را در ردیف سایر پیامبران بزرگ ذکر نموده، ثانیا، می فرماید به او وحی می کردیم مانند سایر پیامبران در نتیجه این دو نکته، شاهد مناسبی است بر نبوت آن جناب.
3) نکته دیگری که در مجموع فهمیده می شود (و مفسرین گرامی بدان اشاره نموده اند) این است که آیه شریفه ضمن مقابله با افکار باطل یهودیان که در میان پیامبران خدا تفرقه می افکنند، بعضی را تصدیق و بعضی را انکار می کردند اینگونه تصریح فرموده: «ما بر تو وحی فرستادیم همانطوری که بر نوح و پیامبران بعد از او (مانند) ابراهیم، اسماعیل و اسحاق و وحی فرستادیم.»
4) اساسا آیه شریفه در مقام بیان این مطلب است که ما آنچه به تو دادیم چیز بی سابقه و نوظهوری نبوده بلکه امر وحی یکنواخت است و هیچ اختلافی بین مصادیق آن نیست، زیرا ما به همان کیفیتی به تو وحی می کنیم که به نوح و انبیای بعد از او می کردیم و نیز به همان کیفیت به ابراهیم و انبیاء بعد از او (اسماعیل، اسحاق و یعقوب) وحی کردیم و از میان انبیاء بعضی کتاب آوردند مانند داود که زبور را آورد که خود وحی و از سنخ وحی و نبوت بود و مانند موسی که معجزه تکلیم را داشت که خود نوعی دیگر از وحی نبوت بود و مانند غیر او چون اسماعیل، اسحاق و یعقوب که بدون کتاب آمدند ولی آمدنشان مستند به وحی نبوت بود، یعنی پیامبر صاحب کتاب از آمدن آنان خبر داده بود.

ضرورت ایمان

7- لزوم و ضرورت ایمان، نسبت به آنچه که بر اسحاق (ع) نازل شده است
خداوند می فرماید: «قل ءامنا بالله و ما انزل علینا و ما انزل علی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق؛ بگو: به خدا ایمان آوردیم و (نیز) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق نازل گردید.» (آل عمران/ 84) جمله «قل ءامنا» خطاب به رسول خدا (ص) است که به وی دستور می دهد بر طبق میثاقی که از او و غیر او (سایر انبیاء) گرفته شده رفتار کند و از جانب خود و همه مؤمنین امتش بگوید: «ءامنا بالله و ما انزل علینا» و نیز گفته اند خداوند به پیامبر (ص) (و همه پیروان او) دستور می دهد که نسبت به همه تعلیمات پیامبران پیشین، علاوه بر آنچه بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده ایمان داشته باشند و می فرماید: «بگو ایمان به خدا آوردیم و ایمان به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (پیامبران تیره های بنی اسرائیل) نازل شده و آنچه به موسی و عیسی و همه پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است نیز ایمان آورده ایم و ما در میان آنها فرقی نمی گذاریم و در برابر او (خداوند) تسلیم هستیم.» در نتیجه از آیه شریفه سه نکته به روشنی به دست می آید:
الف) بر حضرت اسحاق (ع) نیز همانند سایر پیامبران از سوی خداوند متعال، اموری نازل می شده و این مطلب دلیلی است بر نبوت آن جناب.
ب) ضرورت و لزوم ایمان نسبت به اموری که بر آن جناب نازل شده همانند اموری که بر سایر پیامبران نازل شده است.
ج) تمام اموری که بر پیامبران الهی نازل شده نه تنها با یکدیگر منافات و مخالفتی ندارند بلکه از وحدت و هماهنگی لازم برخوردارند، و تماما در یک راستا و به یک هدف بر پیامبران نازل شده اند.

8 - همانند آیه شریفه مورد بحث آیه دیگری نیز آمده است که می فرماید:
خداوند می فرماید: «قولوا ءامنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق؛ بگویید: ما به خدا ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق نازل گردید.» (بقره/ 136) در مورد کلمه «قولوا ءامنا» گفته اند خطاب به مسلمین است، یعنی خداوند خطاب به مسلمین دستور می دهد که به مخالفان خود بگویید: ما به خدا و به آنچه از ناحیه او بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و دیگر پیامبران نازل شده ایمان داریم و هیچ فرقی میان آنها نمی گذاریم و در برابر فرمان حق تسلیم هستیم. و نیز گفته اند خطاب به پیامبر (ص) و مؤمنین است که خداوند به آنها دستور داد، اظهار نمایند دین خود را (که به چیزی متدینند) و قبل از هر چیزی اظهار نمایند ایمان به خدا را زیرا ایمان بخدا اولین واجب است (که احتیاج به ارائه معجزه از سوی انبیاء ندارد بلکه امری است فطری) و ایمان به «ما انزل الینا» یعنی قرآن کریم (ایمان به اینکه بحق نازل شده و واجب الاتباع است) و ایمان به آنچه بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و سایر انبیاء نازل شده. و نیز ایمان به آنچه بر موسی و عیسی نازل شده و ذکر جمله «ما اوتی موسی و عیسی» به صورت جداگانه بدین دلیل است که روی سخن با یهود و نصاری بوده و آنها مردم را تنها به سوی آنچه بر موسی و عیسی نازل شده دعوت می کردند. و در نهایت، آیه شریفه با ظرافت خاصی پاسخ یهودیان و مسیحیان را که «ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و اسباط» را از اهل ملت خود می شمردند می دهد، هر یک از دو طایفه یهود و مسیحیت، پیامبران مذکور را از کیش خود می دانستند اما آیه شریفه با این جمله «ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط» «و ما اوتی موسی و عیسی» با ظرافت خاصی پاسخ می دهد.
به عبارت دیگر اگر در مورد دسته اول پیامبران نیز «ما اوتی» می گفت دلالت صریح نمی داشت که آنان شخصا صاحب ملت و وحی بوده اند و احتمال داده می شد، هر آنچه بر دسته اول داده شد. به موسی (ع) و عیسی (ع) نیز داده شده است و آنها تابع این دو پیامبر موسی (ع) و عیسی (ع) بوده اند بنابراین برای دفع این توهم و شبه برای دسته اول از لفظ «ما انزل» استفاده شده است.

نبوت و امامت

خداوند می فرماید: «و جعلناهم ائمة یهدون بامرناو اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاءالزکوة و کانوا لنا عابدین؛ و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی می کردیم و تنها ما را عبادت می کردند.» (انبیاء/ 73)
از ظاهر آیه شریفه چند نکته استفاده می شود:
الف) جمله «و جعلناهم ائمة» دلالت دارد بر اینکه علاوه بر حضرت ابراهیم (ع) فرزندانش حضرت اسحاق و یعقوب (ع) نیز مقام امامت داشته اند.
ب) معنای هدایت در جمله «یهدون بامرنا» راهنمایی و ارشاد که رسالت عموم پیامبران است، نمی باشد، بلکه به معنای رساندن به مقصود است.
ج) جمله «و اوحینا الیهم» بر این نکته دلالت دارد که خداوند بر هر سه پیامبرش حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب (ع) وحی می کرده است.

معنای جمله «یهدون بامرنا»
«یهدون بامرنا» به معنای رساندن به مقصود است یعنی یک نوع تصرف تکوینی در نفوس که با آن تصرف راه برای بردن دلها به سوی کمال و انتقال دادن آنها از موقفی به موقف بالاتر هموار می شود، و چون تصرف تکوینی و عملی باطنی است، ناگزیر مراد از امری که با آن هدایت صورت می گیرد نیز امری تکوینی خواهد بود نه تشریعی که صرف اعتبار است، بلکه حقیقی است چنانکه در آیه شریفه «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون* فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی؛ چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى ‏گويد باش پس [بى ‏درنگ] موجود مى ‏شود. پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست.» (یس/ 82- 83) فرموده است.
بنابراین هدایت به امر خدا از فیوضات معنوی و مقامات باطنی است که مؤمنین به وسیله عمل صالح به سوی آن هدایت می شوند و به رحمت پروردگار ملبس می گردند. و چون امام به وسیله امر، هدایت می کند، فهمیده می شود که خود او قبل از هر کس متلبس به آن هدایت است و از او به سایر مردم منتشر می شود، و بر حسب اختلافاتی که «ائمه» در مقامات و درجات دارند هر کسی به قدر استعداد و ظرفیت خود از آن بهره مند می شود. از اینجا می فهمیم که امام رابط میان مردم و پروردگارشان در اخذ فیوضات ظاهری و باطنی است، همچنان که پیامبر رابط میان مردم و خدای متعال در گرفتن فیوضات ظاهری یعنی شرایع الهی است که از راه وحی نازل گشته و از ناحیه پیامبر به سایر مردم منتشر می گردد و نیز می فهمیم که امام دلیل و نشانه ای است که نفوس را به سوی مقاماتش راهنمایی می کند، همچنان که پیامبر دلیل و نشانه ای است که مردم را به سوی اعتقادات حق و اعمال صالح راه می نماید. در نتیجه حضرت ابراهیم و دو فرزندش اسحق و یعقوب (ع) هم مقام نبوت و امامت را داشته اند، اگر چه بعضی از برگزیدگان خداوند تنها نبی یا امام بوده اند.

نتیجه:
در مجموع با ذکر آیات شریفه، این نکته روشن شد که، در دو آیه با صراحت حضرت اسحاق (ع) به عنوان نبی و پیامبر معرفی شد و در شش آیه دیگر به دلیل ملازم نبی بودن آن حضرت مورد تأیید قرار می گرفت. و نیز این نکته (مخصوصا با توجه به آیه 86 ال عمران و 135 بقره) به دست می آید که بر ما لازم است نسبت نبوت آن جناب مؤمن باشیم، هم چنانکه لازم بود نسبت به آنچه که بر او نازل شده مؤمن باشیم، همانند ایمان بر آنچه که بر پیامبر عظیم الشأن اسلام نازل گشته است.


Sources :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد1 ص 470، جلد 2 ص 520، جلد 5 ص 228 ، جلد 7 ص 347، جلد 14 ص 428

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏1 صفحه 126 و 303 و 477

  3. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 9 صفحه 217 - 218

  4. عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

  5. سیدهاشم رسولی محلاتی- تاریخ انبیاء

  6. محمد خراسانى- دائره المعارف قرآن کریم- جلد 3- مقاله اسحاق

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/112969