اتهامات فرعونیان در برابر موسی علیه السلام (ساحر)

تهمت

از بررسی آیات قرآن استفاده می شود که فرعون و اطرافیان او در برابر موسی عکس العملهای گوناگونی نشان دادند که در ذیل به آنها اشاره می شود.
تهمت زدن شیوه مخالفان پیامبران در طول تاریخ بود. زیرا تهمت آسانترین حربه است که می توانستند در برابر آنان به کار برند و مردم را از گرایش بازدارند. این تهمت ها در امور یاد شده در زیر خلاصه می شود.

ساحر

خداوند در چند جای قرآن به این تهمت فرعون و فرعونیان اشاره می کند از جمله:
الف: در سوره شعراء می فرماید: «قال للملا حوله إن هاذا لساحر علیم؛ فرعون به سران قومش که اطراف او بودند گفت: واقعا این ساحرى بسیار داناست.» (شعراء/ 34) فرعون از مشاهده صحنه معجزات موسی، سخت جا خورد و در وحشت عمیقى فرو رفت اما براى حفظ قدرت شیطانى خویش که با ظهور موسى (ع)، سخت به خطر افتاده بود و همچنین براى حفظ اعتقاد اطرافیان و روحیه دادن به آنها در صدد توجیه معجزات موسى برآمد، نخست به اطرافیان خود چنین گفت: این مرد ساحر آگاه و ماهرى است! «قال للملإ حوله إن هذا لساحر علیم».
همان کسى را که تا چند لحظه قبل مجنونش مى خواند اکنون به عنوان "علیم" از او نام مى برد! و چنین است راه و رسم جباران که گاه در یک جلسه چندین بار چهره عوض مى کنند، و هر زمان براى رسیدن به مقصد خود به دستاویز تازه اى متشبث مى شوند. فرعون فکر مى کرد چون در آن زمان سحر رایج بود، این اتهام و برچسب بهتر از هر چیز به موسى بعد از نشان دادن این معجزات مى چسبد. سپس براى اینکه جمعیت را بر ضد او بسیج کند چنین ادامه داد: او مى خواهد شما را از سرزمینتان با سحرش بیرون کند! «یرید أن یخرجکم من أرضکم بسحره». شما چه مى اندیشید و چه دستور مى دهید؟! «فماذا تأمرون».
این همان فرعونى است که قبلا تمام مصر را ملک مسلم خود مى دانست، و مى گفت «أ لیس لی ملک مصر؛ آیا حکومت و مالکیت این سرزمین مصر از آن من نیست؟» (زخرف/ 51) اکنون که پایه هاى تخت خود را لرزان مى بیند، مالکیت مطلقه این سرزمین را به کلى فراموش کرده، و آن را ملک مردم مى شمرد مى گوید: سرزمین شما به خطر افتاده، چاره اى بیندیشید! فرعونى که تا یک ساعت پیش از این حاضر نبود گوش به سخن کسى بدهد و همیشه فرمان دهنده مطلق العنان بود و آمر بلا منازع، اکنون چنان درمانده شده است که به اطرافیان مى گوید شما چه امر مى کنید؟! مشورتى بسیار عاجزانه و از موضع ضعف! از آیه 110 سوره اعراف چنین برمى آید که اطرافیان نیز در میان خود به مشورت پرداختند، و آن چنان دستپاچه شده بودند که قدرت تفکر را از دست داده و هر یک رو به دیگرى مى کرد و مى گفت: «تو چه دستور مى دهى؟!»
ب: در سوره یونس می فرماید: «فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هاذا لسحر مبین؛ پس چون حق از نزد ما سویشان آمد، گفتند: به راستى این جادویى آشکار است.» (یونس/ 76) این آیه، از مبارزات چند مرحله اى فرعونیان با موسى و برادرش هارون سخن مى گوید که مرحله نخستین آن انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوء نیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعى بوده است، چنان که قرآن مى گوید: هنگامى که حق از نزد ما به سوى آنها آمد (با اینکه آن را از چهره اش شناختند) گفتند این سحر آشکارى است! «فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبین». جاذبه و کشش فوق العاده دعوت موسى از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره کننده اش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصله اى بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند، و این تهمت چیزى است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام (ص) دیده مى شود.
ج: در سوره نمل می فرماید: «فلما جاءتهم ءایاتنا مبصرة قالوا هاذا سحر مبین؛ پس هنگامى که آیات ما روشنگرانه به سویشان آمد، گفتند: این سحرى آشکار است.» (نمل/ 13) موسى (ع) با قویترین سلاح معجزه، مسلح شد، و به سراغ فرعون و فرعونیان آمد و آنها را به سوى آئین حق دعوت کرد قرآن در آیه بعد مى گوید: هنگامى که آیات روشنى بخش ما به سراغ آنان آمد گفتند: این سحر آشکارى است. و مى دانیم این تهمت تنها در مورد موسى (ع) نبود، بلکه متعصبان لجوج براى توجیه مخالفتهاى خود با انبیاء و براى اینکه سدى بر سر راه دیگران ایجاد کنند تهمت سحر را مطرح مى نمودند که خود نشان روشنى بر عظمت کار خارق العاده آنها بود.
در حالى که مى دانیم پیامبران مردانى وارسته و حق طلب و پارسا بودند و ساحران افرادى منحرف، مادى و واجد تمام صفاتى که یک انسان "تزویرگر" دارد. به علاوه ساحران همیشه قدرت بر انجام کارهاى محدودى داشتند اما پیامبران که محتواى دعوت و همچنین راه و رسم آنها بیانگر حقانیتشان بود و به گونه ای نامحدود دست به اعجاز مى زدند و هیچ شباهتى به ساحران نداشتند.
علامه طباطبایی می فرماید: «کلمه "مبصرة" به معناى واضح و روشن است و اینکه در مقابل گفتند: "هذا سحر مبین"، در حقیقت اهانتى بوده که به آیات خدا کردند و دلالت واضح آنها را بر حقانیت دعوت موسى، به هیچ گرفتند و حتى نسبت به عدد آنها هم توجهى نکردند و جز به این مقدار که این کارها هم کارى است، عنایتى بدان نورزیدند.»

جادوگر ماهر

د: در سوره اعراف می فرماید: «قال الملأ من قوم فرعون إن هاذا لساحر علیم؛ سران قوم فرعون گفتند: به راستى این جادوگرى ماهر است.» (اعراف/ 109) آیه از قول اطرافیان فرعون چنین نقل مى کند که آنها با مشاهده اعمال خارق العاده موسى فورا وصله سحر به او بستند "و گفتند این ساحر دانا و کهنه کار و آزموده اى است!" ولى از آیات سوره "شعراء" استفاده مى شود که این سخن را فرعون درباره موسى گفت «قال للملإ حوله إن هذا لساحر علیم؛ فرعون به اطرافیان خود گفت این مرد ساحر دانایى است.» (شعراء/ 34)
اما این دو آیه هیچگونه منافاتى با هم ندارند، زیرا بعید نیست که این سخن را نخست فرعون گفته باشد، چون همه چشمها به دهان او دوخته شده بود سپس اطرافیان متملق و چاپلوسش که هیچ هدفى جز ارضاى رئیس خود نداشتند، و چشمشان همواره به دهان و قیافه و اشاره او دوخته شده است، سخن او را تکرار کردند و یک زبان گفتند: "صحیح است، این مرد ساحر آزموده اى است" این برنامه اختصاص به فرعون و اطرافیان او ندارد، بلکه درباره همه ستمگران جهان و کارگردانان آنها صادق است.
علامه طباطبایی می فرماید: «خداى تعالى در اینجا کلام فرعون را نقل نکرده که او در این هنگام چه گفته، بلکه گفتگویى را که بزرگان قومش با یکدیگر داشته اند نقل کرده، و از آن چنین بر مى آید که این بزرگان در هر امر مهمى مجلس شور تشکیل داده و با یکدیگر شور مى کرده اند و آنچه را که به اتفاق تصویب مى کردند به نظر فرعون مى رسانده اند تا او آن را به مرحله اجراء در آورد. درباره این معجزه هم با هم مشورت کردند و رأى نهایى خود را چنین اظهار کردند که: "إن هذا لساحر علیم" این مرد به یقین ساحرى است استاد، که مسأله رسالت را بهانه کرده تا بدین وسیله بنى اسرائیل را از چنگ ما نجات داده و آنان را مستقل کرده و به دستیارى آنان شما را از سرزمینتان بیرون کند و دین و طریقت شما را هم باطل سازد، اینک براى باطل کردن نقشه هاى او و خاموش کردن این آتشى که افروخته هر امرى که مى خواهى بفرما تا اجراء شود، آیا مى فرمایى تا او را بکشیم و یا بدار زنیم و یا به زندانش افکنیم؟ و یا در مقام معارضه به مثل در آمده سحرى مثل سحر او فراهم سازیم. آن گاه در این باره نیز با یکدیگر مشورت نموده و به عنوان آخرین رأى تصویب شده اظهار داشتند: "أرجه و أخاه و أرسل فی المدائن حاشرین* یأتوک بکل ساحر علیم؛ او و برادرش را نگهدار و مامورینى به شهرستانها بفرست تا هر چه ساحر درس خوانده و استاد هست همه را حاضر سازند." (اعراف/ 111- 112
از اینجا معلوم مى شود که جمله "فما ذا تأمرون" کلامى است که بعضى از بزرگان قوم فرعون به بعضى دیگر گفته اند، و جمله "قالوا أرجه" حکایت آخرین رأیى است که همه کرسى نشینان فرعون متفقا به عرض او رسانده اند، در موضع دیگرى از قرآن همین حرف را از خود فرعون حکایت کرده و فرموده: «قال للملإ حوله إن هذا لساحر علیم* یرید أن یخرجکم من أرضکم بسحره فما ذا تأمرون* قالوا أرجه و أخاه و ابعث فی المدائن حاشرین* یأتوک بکل سحار علیم؛ به بزرگان اطراف خویش گفت این جادوگرى ماهر است که مى خواهد شما را به جادوى خویش از سرزمینتان بیرون کند بنابراین چه رأى مى دهید؟ گفتند وى را با برادرش نگهدار و مامور جمع آورى به شهرها فرست که همه جادوگران ماهر را پیش تو آورند.» (شعراء/ 34- 37)
از این آیه و از آیه مورد بحث بر مى آید که این کلام را اول خود فرعون پیشنهاد کرده و سپس کرسى نشینان او در اطراف آن مشورت کرده و سرانجام همان را تصویب نموده اند. و از آیه «قال أ جئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرک یا موسى فلنأتینک بسحر مثله؛ گفت اى موسى مگر سوى ما آمده اى که به جادوى خویش از سرزمینمان بیرونمان کنى ما نیز جادویى مانند آن براى تو مى آوریم.» (طه/ 57) که همین حرف را از فرعون نقل مى کند (که در خطاب به موسى گفته) بر مى آید که فرعون آن سخن را بعد از مطالعه کرسى نشینان و تصویب کردن آنان گفته است. از آیه «فتنازعوا أمرهم بینهم و أسروا النجوى* قالوا إن هذان لساحران یریدان أن یخرجاکم من أرضکم بسحرهما و یذهبا بطریقتکم المثلى؛ میان خودشان در کارشان مناقشه کردند و آهسته راز گفتند گفتند اینان دو جادوگرند که مى خواهند به جادوى خویش از سرزمینتان بیرونتان کنند و آیین خوب شما را از بین ببرند.» (طه/ 62- 63) بر مى آید که وزراى فرعون غیر از آن جلسه مشاوره یک جلسه دیگرى بعد از جمع شدن ساحران در نزد فرعون تشکیل داده و محرمانه با یکدیگر مشورت کرده اند.
از آنچه گفته شد معلوم شد که اصل این حرف از خود فرعون بوده، و او آن را به وزراى خود داده تا در پیرامونش مشورت کرده و روى آن رأى دهند، وزراء هم در اطرافش مطالعه کرده و گفتند: «باید آن دو را توقیف نموده و ساحران مملکت را براى معارضه با سحر او جمع کنى.» او نیز قبول کرده و آن را به رخ موسى کشید. بعد از آنکه ساحران مملکت در نزد فرعون گرد آمدند باز وزراء براى مشورت دور هم نشسته و به اتفاق رأى دادند که باید تمام قوا را در راه معارضه به مثل به کار برند.

کذاب (دروغگو)

خداوند در آیات سوره غافر و قصص به این تهمت فرعون اشاره نموده و در سوره غافر می فرماید: «إلى فرعون و هامان و قارون فقالوا سحر کذاب؛ به سوى فرعون و هامان و قارون، ولى آنها گفتند: او جادوگرى دروغزن است.» (غافر/ 24)
خداوند در آیه قبل مى فرماید: ما موسى را با آیات خود و سلطان مبین فرستادیم «و لقد أرسلنا موسى بآیاتنا و سلطان مبین» به سوى فرعون و هامان و قارون، اما آنها گفتند: او ساحر بسیار دروغگویى است! تعبیر به "آیات" اشاره به "معجزات موسى" و "سلطان مبین" به معنى منطق نیرومند و دلائل دندان شکنى است که موسى در برابر فرعونیان داشت. به هر حال "موسى" هم مجهز به منطق عقل بود، و هم کارهاى خارق العاده اى که نشانه ارتباط او با عالم ماوراء طبیعت بود انجام مى داد، ولى موضعگیرى سرکشان فرعونى در مقابل او چیزى جز این نبود که او را متهم به سحر و کذب مى کردند. اتهام سحر در برابر آیات و معجزات بود، و تکذیب در برابر استدلالات منطقى. آرى همیشه سردمداران کفر براى خنثى کردن دلائل صدق مردان حق بر چسبهاى دروغین از این قبیل پیدا مى کردند که امروز هم نمونه هاى فراوانى از آن با چشم خود مى بینیم. قابل توجه اینکه نام سه کس در این آیه آمده است که هر کدام مظهر و سمبل چیزى بودند:
"فرعون" سمبل طغیان و سرکشى و حاکمیت ظلم و جور.
"هامان" مظهر شیطنت و طرحهاى شیطانى.
و "قارون" مظهر ثروتمند یاغى و استثمارگر که براى حفظ ثروت خویش از هیچ کارى ابا نداشت. به این ترتیب موسى (ع) مأمور بود به ظلم حاکمان بیدادگر، و شیطنت سیاستمداران خائن، و تعدى ثروتمندان مستکبر پایان دهد و جامعه اى بر اساس عدالت و داد از نظر سیاسى و فرهنگى و اقتصادى بسازد، اما آنها که منافع نامشروعشان در خطر بود سخت به مقاومت برخاستند.
همچنین خداوند در سوره قصص به این تهمت فرعونیان اشاره می کند و می فرماید: «فلما جاءهم موسى بایاتنا بینات قالوا ما هذا إلا سحر مفترى و ما سمعنا بهاذا فى ءابائنا الأولین؛ پس چون موسى معجزات روشن ما را براى آنها آورد، گفتند: این جز سحرى ساختگى نیست و ما این را در میان پدران نخستین خود نشنیده ایم.» (قصص/ 36)
قرآن در آیه مورد بحث مى گوید: هنگامى که موسى با معجزات روشن ما به سراغ آنها آمد، آنها گفتند: این چیزى جز سحر نیست که به دروغ به خدا بسته شده است! ما هرگز چنین چیزى را در نیاکان خود نشنیده ایم! آنها در برابر معجزات بزرگ موسى به همان حربه اى متوسل شدند که همه جباران و گمراهان در طول تاریخ در برابر معجزات انبیاء به آن متوسل مى شدند حربه سحر، چرا که آن خارق عادت بود و این هم خارق عادت، لکن این کجا و آن کجا؟!
ساحران، افراد منحرف و دنیاپرستى هستند که اساس کارشان بر تحریف حقایق است، و با این نشانه به خوبى مى توان آنها را شناخت، در حالى که دعوت انبیاء و محتواى آن گواه صدق معجزات آنها است. وانگهى ساحران چون به نیروى بشرى متکى هستند همیشه کارشان محدود است، اما پیامبران که از نیروى الهى بهره مى گیرند، معجزاتشان عظیم و نامحدود. تعبیر به "آیات بینات" که اشاره به معجزات موسى است از این جهت به صیغه جمع آمده که ممکن است موسى علاوه بر این دو معجزه، معجزات دیگرى هم به آنها ارائه داده باشد، و یا هر یک از این دو معجزه خود ترکیبى از معجزه هاى متعدد بوده: تبدیل شدن عصا به مار عظیم معجزه اى است، و بازگشت آن به حال اول معجزه اى دیگر، و همچنین درخشندگى دست موسى در یک لحظه معجزه اى است، و بازگشتش به حال اول معجزه اى دیگر! تعبیر به "مفترى" از ماده "فریه" به معنى تهمت و دروغ از این نظر است که مى خواستند بگویند: موسى این نسبت را به دروغ بر خدا بسته!
تعبیر به اینکه ما هرگز چنین چیزى را در نیاکان خود نشنیده ایم با اینکه قبل از موسى، آوازه دعوت نوح و ابراهیم و یوسف در آن سرزمین پیچیده بود یا به خاطر فاصله زیاد و بعد عهد و یا به خاطر این است که مى خواهند بگویند نیاکان ما نیز در مقابل چنین دعوتهایى هرگز تسلیم نشده اند.
علامه طباطبایی می فرماید: «اشاره "هذا" در جمله "ما هذا إلا سحر مفترى" اشاره است به معجزاتى که آن جناب آورد، یعنى اینها جز سحرى من درآوردى نیست، چشم بندى یى است که خودش درست کرده، و به دروغ به خدا نسبت مى دهد. و اما اشاره "هذا" در جمله "ما سمعنا بهذا فی آبائنا الأولین" اشاره است به دعوتى که آورده، که معجزات مزبور را حجت و دلیل بر آن قرار داده، و اما احتمال اینکه مراد از این اشاره هم همان معجزات بوده باشد، احتمال صحیحى نیست، چون با تکرار اسم اشاره نمى سازد، علاوه بر این فرعونیان وقتى معجزات آن جناب را دیدند، بنابر حکایت قرآن گفتند: "فلنأتینک بسحر مثله؛ گفتند ما نیز نظیر آن را خواهیم آورد." (طه/ 58) و حال آنکه در پاسخ موسى گفتند: "ما چنین چیزى در پدران گذشته خود سراغ نداشته، و از آنان نشنیده ایم".
پس معلوم مى شود مراد از "هذا؛ این" در این جمله دعوت موسى (ع) است، نه معجزات وى، از این هم که بگذریم در مقابل معجزات موسى (ع) معنا ندارد که بگویند: ما سابقه نظیر این را نداریم، چون سابقه نداشتن از امثال آن معجزات پاسخگوى آن معجزات، و رد دعوت آن جناب نمى شود. پس معناى آیه این است که آنچه موسى آورده دینى است نوظهور، که از پدران گذشته و قدیمى ما برایمان نقل نشده، که در عصرى از اعصار به آن معتقد بوده باشند، و با این معنا، جمله "ربی أعلم بمن جاء بالهدى؛ گفت پروردگارم به [حال] كسى كه از جانب او رهنمودى آورده." (قصص/ 37)، نیز تناسب دارد.»


Sources :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 8 ص 358، جلد 15 ص 212- 218 و 412، جلد 20 ص 76، جلد 6 ص 287، جلد 16 ص 82، جلد 12 ص 308- 309

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏8 ص 273، جلد 16 ص 50، 13، 303، جلد 15 ص 382، جلد 10 ص 160

  3. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 81-86

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/113174