ویژگیهای حضرت عیسی علیه السلام در قرآن (رستاخیز)

مسیح (ع) نشانه رستاخیز

قرآن وجود مسیح را از نشانه های رستاخیز می شمارد و یادآور می شود که درباره رستاخیز شک و تردید نکنید و نیز عیسی را خدای خود نیندیشید. او بنده ای از بندگان خداست و از ویژگی های او این است که نزول او از علائم رستاخیز است؛ چنانکه می فرماید: «و إنه لعلم للساعة فلا تمترن بها و اتبعون هذا صراط مستقیم؛ و همانا وجود او (عیسی) دانشی برای [فهم] رستاخیز است، پس زنهار در آن تردید نکنید و از من پیروی کنید که راه راست این است.» (زخرف/ 61)
توضیح این آیه بستگی دارد که آیات پیش از آن نیز تفسیر شوند، در آیات قبل چنین آمده است: «و لما ضرب ابن مریم مثلا إذا قومک منه یصدون* و قالوا ء أالهتنا خیر أم هو ما ضربوه لک إلا جدلا بل هم قوم خصمون* إن هو إلا عبد أنعمنا علیه و جعلناه مثلا لبنی إسرائیل؛ و هنگامی که [تولد] پسر مریم [برای قدرت خدا] مثل زده شد، به ناگاه قوم تو از آن سخن [به تمسخر و خنده] سرو صدا راه انداختند. و گفتند: آیا معبودهای ما بهترند یا او؟ [اگر معبودهای ما در آتشند او نیز به دلیل معبود واقع شدن در آتش است]. این [مثل] را برای تو نزدند مگر از روی ستیزه جویی، بلکه آنها مردمی ستیزه جویند. او جز بنده ای که موهبتش دادیم و او را برای بنی اسرائیل سرمشق و نمونه ساختیم نیست.» (زخرف/ 57- 59)
مفسران می گویند آنگاه که آیه «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم أنتم لها واردون؛ در حقیقت شما و آنچه غیر از خدا می پرستید، هیزم دوزخید و همه در آن وارد می شوید.» (انبیاء/ 98) نازل شد، مشرکان قریش به مجادله برخاستند و گفتند: «عیسی نیز معبود مسیحیان است. اگر بناست همه معبودهای جز خدا، حتی مسیح، در آتش بسوزند، اشکالی ندارد که خدایان ما نیز طعمه آتش شوند. هرگز آنها شریفتر از مسیح نیستند و اگر او به چنین سرنوشتی دچار است، خدایان ما هم دچار باشند‍‍.» قرآن در پاسخ آنان می فرماید: «شما اشتباه می کنید. سخن در بتهای مصنوعی شماست و مسیح معبود نبوده او بنده ماست که به او نعمت دادیم. و برای بنی اسرائیل نشانه ای از قدرت خود قرار دادیم. وجود او نشانه رستاخیز است، درباره رستاخیز شک و تردید به خود راه ندهید و از من پیروی کنید.» به تعبیر دیگر، اینکه گفته شد معبودان شما طعمه آتش می شوند، مقصود معبودان غیر عاقل و غیر ذی روح است؛ به گواه اینکه لفظ (ما) به کار رفته است: "و ما تعبدون" اما موجودات شریف و ذی روح و عالی مقامی که دیگران درباره ی آنها پندار باطلی دارند، سبب نمی شود که آنها نیز به آتش دوزخ بسوزند. سوزاندن بتهای چوبین به عنوان تحقیر و ابطال معبود بودن آنهاست، و این معنا در معبودهای ذی عقل و ذی روح موضوعیت ندارد. زیرا خود آنها پیوسته به بندگی خود معترفند.
زمخشری در تفسیر آیه «انکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم» نقل کرده که وقتی این آیه نازل شد، عبدالله ابن زبعری با پیامبر به مجادله برخاست و گفت: «ای محمد (ص) این آیه به ما و خدایانمان اختصاص دارد و یا خدایان همه امتها را شامل است؟» پیامبر فرمود: «دومی است.» گفت: «سوگند به خدای کعبه من بر تو پیروز شدم. زیرا تو می گویی عیسی بن مریم پیامبر است و بر او سلام می فرستی در حالی که نصارا او و مادرش را می پرستند و (عزیر) معبود بنی اسرائیل بود و ملائکه نیز معبود گروهی می باشند. آیا همگی در آتش دوزخند؟ در این صورت ما راضی هستیم که خدایانمان و خودمان در آتش باشیم.»
در پاسخ او این آیه فرود آمد: «إن الذین سبقت لهم منا الحسنی أولئک عنها مبعدون؛ البته کسانی که قبلا از جانب ما به آنها وعده ی نیکو داده شده، از آن [عذاب] دور نگاه داشته شدگانند.» (انبیاء/ 101) در هر حال این آیه می گوید یکی از ویژگیهای مسیح این است که نشانه ی رستاخیز است. مراد از اینکه می فرماید "عیسی علم به قیامت است" چیست؟ بعضی گفته اند منظور وسیله علم به قیامت است. و معنای آیه این است عیسی وسیله ای است که با آن می توان به قیامت علم یافت، برای اینکه هم خودش بدون پدر خلق شده، و هم اینکه مرده را زنده می کند، پس برای خدا کاری ندارد که قیامت را بپا کند، و موجودات مرده را زنده کند، پس دیگر در مسأله معاد شک نکنید، و به هیچ وجه تردید نداشته باشید.
بعضی نیز قائلند که معنای جمله ی "عیسی علم به قیامت است" این است که آن جناب یکی از دلیل های نزدیک شدن قیامت است، که قبل از قیامت به زمین نازل می شود، و مردم از آمدنش می فهمند که قیامت نزدیک شده. مسلما ولادت مسیح نشانه رستاخیز نبوده، وگرنه خود پیامبر شایسته تر به این مقام است که پس از او به دنیا آمده اند، بلکه در زمانی از زمانها ظهور مسیح در میان مردم نشانه ی نزدیکی رستاخیز است و روایات نیز این مطلب را تأیید می کند و می گوید روزی مسیح پیش از رستاخیز به عنوان پیشوای عادل و داور دادگر فرود می آید.
جابر بن عبدالله می گوید از پیامبر شنیدم که می فرمود: «ینزل عیسی بن مریم فیقول امیرهم تعال صل بنا، فیقول: لا، ان بعضکم علی بعض امراء تکرمة من الله لهذه الامة؛ حضرت عیسی نازل می شود و امیر مسلمانان (منظور از این امیر حضرت مهدی (عج) است به طوری که از احادیث دیگر استفاده می شود) می گوید: بیا تا با تو نماز بگذاریم، می گوید: نه بعضی از شما امام و امیر بعض دیگرید و این احترامی است که خدا برای این امت قائل شده (سپس مسیح به مهدی اقتدا می کند).»
در حدیث دیگری از پیامبر (ص) می خوانیم که فرمود: «کیف انتم اذا نزل فیکم ابن مریم و امامکم منکم؛ چگونه خواهید بود هنگامی که فرزند مریم در میان شما نازل شود در حالی که امام شما از خود شما است.» به هر حال اطلاق کلمه ی "علم" بر حضرت مسیح یک نوع تاکید و مبالغه است، اشاره به اینکه نزول او حتما از نشانه های رستاخیز است. به دنبال آن می فرماید: قیام قیامت قطعی است و وقوع آن نزدیک است، و هرگز شک و تردید از ناحیه آن به خود راه ندهید، (فلا تمترن بها) نه از نظر عقیده، و نه از نظر عمل همچون غافلان از قیامت رفتار نکنید. و از من پیروی کنید که این راه مستقیم است (و اتبعون هذا صراط مستقیم)، چه راهی از این مستقیمتر که شما را از آینده خطرناکی که در پیش دارید با خبر می سازد، و راه نجات از خطرات را در روز بعث به شما نشان می دهد؟ ولی شیطان می خواهد پیوسته شما را در غفلت و بیخبری نگهدارد، به هوش باشید.

نزول عیسی (ع) یکی از نشانه های قیامت

در آستانه قیامت حوادثی رخ می دهد که به "أشراط الساعة"، یعنی نشانه های قیامت موسوم است. حذیفة بن یمان از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده است: چهار چیز از نشانه های قیامت است: «الدجال و نزول عیسی (ع) و نار تخرج من قعر عدن أبین تسوق الناس إلی المحشر تقیل معهم إذا قالوا و الدخان. قال حذیفة: یا رسول الله، وما الدخان؟ فتلا رسول الله (ص): "فارتقب یوم تأتی السماء بدخان مبین" یملأ مابین المشرق والمغرب یمکث أربعین یوما ولیلة، أما المؤمن فیصیبه منه کهیئة الزکمة، وأما الکافر بمنزلة السکران یخرج من منخریه وأذنیه ودبره؛ حذیفه پرسید: مراد از دود چیست؟ پیامبر (ص) پس از تلاوت آیه ی فوق فرمود: دودی است که میان مشرق و مغرب را فرا می گیرد و چهل شبانه روز خواهد ماند. اما مؤمن حالتی شبیه به زکام به او دست خواهد داد و اما کافر شبیه مست خواهد شد و دود از بینی، گوش ها و پشت او بیرون خواهد آمد.»
احادیث فراوان دیگری نیز به همین مضمون آمده است. ابومالک اشعری می گوید: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «إن ربکم أنذرکم ثلاثا: الدخان یأخذ المؤمن منه کالزکمة، ویأخذ الکافر فینفخ حتی یخرج من کل مسمع منه، و الثانیة الدابة، و الثالثة الدجال؛ پروردگارتان شما را به سه چیز انذار کرده است: دودی که اثرش در مؤمن همچون زکام است و در کافر به گونه ای است که همه ی بدنش باد می کند و از همه ی منافذ بدن او بیرون می آید. دوم دابه ی زمین و سوم دجال.»
امیر مؤمنان (ع) نیز به نقل از پیامبر می فرماید: «عشر قبل الساعة لابد منها: السفیانی و الدجال و الدخان و الدابة و خروج القائم و طلوع الشمس من مغربها، ونزول عیسی (ع)، و خسف بالمشرق، و خسف بجزیرة العرب و نار تخرج من قعر عدن تسوق الناس إلی المحشر؛ ده نشانه است که قبل از قیامت به ناچار پدید می آید: سفیانی، دجال، دود، دابة الأرض، قیام حضرت مهدی (ع)، طلوع آفتاب از مغرب، نزول عیسی (ع)، زلزله ای در کام کشنده در مشرق، زلزله ای مانند آن در جزیرة العرب و آتشی که از اعماق عدن برمی خیزد و مردم را به سوی محشر می راند.»
مفسران نزول حضرت عیسی (ع) را از نشانه های قیامت دانسته اند. جابربن عبدالله گوید: «سمعت رسول الله (ص) یقول: ینزل عیسی بن مریم فیقول أمیرهم: تعال صل بنا. فیقول: لا. إن بعضکم علی بعض أمراء تکرمة من الله لهذه الامة؛ از نشانه های قیامت نزول حضرت عیسی (ع) است. در آن هنگام سالار آنان عرض می کند: بیا برای ما نماز بگذار تا به تو اقتدا کنیم. حضرت عیسی (ع) نمی پذیرد و می گوید خداوند متعال از باب گرامی داشت این امت (آخرالزمان) برخی از شما (حضرت مهدی (ع)) را بر دیگران بزرگ و سالار قرار داده است.»
در حدیث دیگر فرمود: «کیف أنتم إذا نزل فیکم ابن مریم وإمامکم منکم؛ چگونه خواهید بود وقتی حضرت عیسی بن مریم (ع) نازل شود و امام شما (حضرت صاحب الامر (ع)) از شما باشد.»

شهادت عیسای مسیح (ع)

قرآن کریم، پیامبران الهی را عموما و حضرت مسیح را خصوصا به عنوان شاهد بر اعمال امتهایشان، و رسول اکرم (ص) را شهید شاهدان معرفی می کند: «فکیف إذا جئنا من کل أمة بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا؛ پس چگونه است آن گاه که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را بر اینان گواه آوریم؟» (نساء/ 41)
در سوره نساء اصل شهادت حضرت مسیح چنین بیان شده است: «و إن من أهل الکتاب إلا لیؤمنن به قبل موته و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا؛ و هیچ کس از اهل کتاب نیست مگر آن که پیش از مرگش حتما به او [عیسی] ایمان می آورد و روز قیامت [نیز] بر آنان گواه خواهد بود.» (نساء/ 159) عیسی (ع) نه تنها به اعمال ظاهری آگاه است، بلکه بر اخلاق و عقاید امتش هم احاطه وجودی و علمی دارد. برای اثبات شهادت دنیایی انبیا و به خصوص شهادت عیسای مسیح راههایی وجود دارد: یکی از راهها تلازم است؛ یعنی وقتی خدای سبحان انبیا را شاهدان محکمه ی عدل الهی می داند و جزو گواهان راستین می شمارد، صدق شهادت ملازم با حضور شاهد در صحنه حادثه و مسبوق به تحمل شهادت در دنیاست، پس انبیا هنگام انجام اعمال امت حضور علمی دارند. یعنی در هنگام عمل می بینند امت چه می کند تا در محکمه ی عدل شهادت دهند.
راه دیگر بر اساس استنتاج قیاس است. بدین معنا که قرآن کر یم بعضی از پیامبران، مانند مسیح (ع) را از مقربان می داند و در سوره مطففین می فرماید: مقربان شاهد اعمال ابرارند. بر این اساس قهرا شاهد اعمال دیگران هم خواهند بود. خلاصه آن که انبیا از مقربانند و مقربان شاهد اعمال ابرارند، پس انبیا شاهد اعمال ابرارند و چون ابرار فوق فجارند، کسی که بر ابرار و اعمال آنان احاطه وجودی داشت بر فجار و اعمال آنان نیز احاطه ی وجودی خواهد داشت. زیرا انسان تبهکار از نظر درجه ی وجودی نازلتر از انسان پارسا و متقی است.
توضیح استنتاج مزبور این است که، بشارتی که فرشتگان به مریم (ع) داده اند این بود که خدای سبحان به تو فرزندی به نام مسیح می دهد که از مقربان است: «إذ قالت الملائکة یا مریم إن الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا و الاخرة من المقربین؛ [ياد كن] هنگامى [را] كه فرشتگان گفتند اى مريم خداوند تو را به كلمه ‏اى از جانب خود كه نامش مسيح عيسى‏ بن‏ مريم است مژده مى‏ دهد در حالى كه [او] در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است.» (آل عمران/ 45) مقرب در فرهنگ قرآن کریم از برجسته ترین اوصافی است که نصیب مؤمنان پیشگام می شود. مقربان از ابرار و اصحاب یمین برترند.
قرآن کریم گاهی مردم را به فجار، ابرار و مقربان تقسیم می کند و گاه به اصحاب شمال، اصحاب یمین و مقربان. در هر دو تقسیم، عیسای مسیح از گروه مقربان است که قرآن کر یم از آنان به عظمت یاد می کند: «فاما ان کان من المقربین* فروح و ر یحان و جنت نعیم؛ و اما اگر [او] از مقربان باشد. [در] آسايش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود].» (واقعه/ 88- 89) ظاهر این آیه آن است که اینها خود روح و ریحان و بهشتند. قرآن کریم درباره صحیفه ی اعمال ابرار که برابر آیه 177 سوره مبارکه بقره به اصول سه گانه مبدأ، معاد و وحی معتقد، و به انجام اعمال عبادی نیز مقید می باشند، می فرماید: «کتاب ابرار در علیین است، چه چیز تو را آگاه کرد که علیین چیست؟ (این تبیین، تبیینی است همراه با تکریم). علیین کتاب مهمی است که محیط بر کتاب ابرار است. علیون کتابی است مرقوم که نگارنده اش یا کاتبان کر یم الهیند، یا ابرار آن را نگاشته اند و مقربان شاهد این کتابند.» «کلا إن کتاب الأبرار لفی علیین* وما ادریک ما علیون* کتاب مرقوم* یشهده المقربون؛ نه! چنین نیست [که می پندارند]، بی تردید کارنامه نیکان در «علیین» است. و تو چه می دانی «علیین» چیست؟ کارنامه ای نوشته و خوانا است [که پاداش نیکان در آن است]. که مقربان آن را می بینند [و بدان گواهی می دهند].» (مطففین/ 18- 21)
اگر نگارنده آن صحیفه نفوس ابرار باشد، مقربان به آن نفوس مستحضرند و اگر مراد از کاتبان کریم الهی، فرشتگان باشند که به اذن خدا قلم و رقم می زنند، باز مقربان به آن مستحضرند، زیرا اگر کسی برتر از علیین نباشد، نمی تواند صحیفه ی علیین را مشاهده کند.
پس کسی که به مقام قرب رسیده است باید در اعلی علیین باشد تا بر علیین احاطه ی وجودی داشته باشد. حاصل آن که بر اساس قیاس مزبور، عیسای مسیح شاهد علیین و شاهد اعمال و کتاب ابرار است. همچنین مقربان، احاطه ی وجودی بر کتاب فجار خواهند داشت، زیرا کتاب فجار در سجین است و سجین در برابر علیین مرحله نازل است: «کلا ان کتاب الفجار لفی سجین* وما ادر یک ما سجین* کتاب مرقوم* ویل یومئذ للمکذبین؛ چنین نیست [که خیال می کنند،] مسلما کارنامه بدکاران در «سجین» است و تو چه می دانی «سجین» چیست؟ کارنامه ای است نوشته و خوانا [که مجازات اعمال در آن است]. وای در آن روز بر تکذیب کنندگان.» (مطففین/ 7- 10)
انسانهای کامل که بر علیین احاطه دارند یقینا بر سجین نیز احاطه خواهند داشت، مگر اسراری که خدای سبحان برای حفظ حرمت انسانی اجازه اطلاع از آنها را به کسی ندهد، چنانکه امیرالمؤمنین (ع) در دعای کمیل می فرما ید: «خدایا تو همه ی اعمال مرا می دانی اما به سبب رحمت خویش اجازه نمی دهی که بعضی از حقایق را دیگران بفهمند.» «وکنت انت الرقیب علی و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتک اخفیته و بفضلک سترته.» زیرا خداوند بر هر چیزی شاهد است و شهادتهای دیگران ز یر پوشش شهادت حق است. بنابر این شهادت مقربان بر علیین و سجین و نیز بر اعمال ابرار و فجار، بالعرض است و شهادت خدای سبحان بالذات.
عیسای مسیح درباره شهادت خویش بر امتش، به خدای سبحان عرض کرد: «من مادامی که در بین آنها بودم رقیبانه، و نه به عنوان ناظر و تماشاچی، شاهد اعمالشان بودم؛ اگر صراط مستقیم را طی می کردند تشویقشان می کردم و در صورت انحراف از آن، آنان را تعدیل و به راه راست هدایتشان می کردم. وقتی مرا متوفا کردی و به سوی خود بردی این رقابت از آن توست.» «و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنی کنت انت الرقیب علیهم و انت علی کل شیء شهید» (مائده/ 117)
گرچه انبیا (ع) بعد از وفات نیز شاهد اعمال دیگران هستند، اما شهادت آنها آمیخته با رقابت نیست. یعنی حضور آنها حضور تکلیفی آمیخته با رسالت نیست، که اگر د یدند کسی بیراهه می رود او را نهی کنند. شهادت آمیخته با رقابت مخصوص زمان حیات است. باید توجه داشت این که حضرت مسیح عرض کرد: "تو رقیب بودی"، بدین معنا نیست که بعد از من، تنها رقیب تو خواهی بود، و نه به این معنا که رقابت تو بعد از من بود، زیرا وی خود به آمدن پیامبر دیگری پس از خود بشارت داد: «ومبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد؛ به فرستاده ‏اى كه پس از من مى ‏آيد و نام او احمد است بشارتگرم.» (صف/ 6) و هر پیامبری هم شاهد اعمال امت است.
وی همچنین تأکید می کند: "وأنت علی کل شیء شهید". شهادت و مراقبت خدا مطلق است و او قبل از حیات مسیح، در زمان حیات او و بعد از توفی آن حضرت شهید است. خدای سبحان نه تنها بر امتها، که بر انبیا هم شهید است. پس بر شاهد و مشهود شهید است، اگر چه خداوند شهادت را به دیگران هم نسبت می دهد اما شهادت راستین، مطلقه و بالاستقلال از آن خدای سبحان است. بنابراین شهادت مقربان و از جمله حضرت مسیح، شأنی از شئون شهادت خدای سبحان است: «و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون إلی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون؛ و بگو: [هر کاری می خواهید] بکنید که به زودی خدا و رسول او و مؤمنان کردار شما را خواهند دید، و به زودی به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می شوید، پس شما را به آنچه انجام می دادید آگاه خواهد کرد.» (توبه/ 105)
پس شهادت بر اعمال، مخصوص انبیا و مرسلین (ع) نیست، بلکه از شئون اولیای الهی است و آنان از عقاید، اخلاق و اعمال انسانها آگاهند. البته راه ولا یت همواره باز است و انسان به مقدار تقرب، از ولا یت سهمی دارد و به مقدار ولایت، بر اعمال دیگران هم شاهد است. آنگاه کسی که بر اعمال دیگران شاهد است، از خویشتن خویش غافل نیست، زیرا کسی که مصداق «نسوا الله فأنساهم أنفسهم؛ خدا را فراموش کردند پس خدا هم خودشان را از یادشان برد.» (حشر/ 19) است و شاهد خویشتن خویش نیست و در صحنه ی قلبش تباهی و غفلت راه پیدا کرده است، هرگز توان مشاهده ی دلهای دیگران را ندارد. بنابراین اصل شهادت برای انسان میسور است و قرآن هم راه شهادت را تقرب معرفی کرده است و این راه برای همگان باز است، چون کلمه ی مؤمنون در آیه یاد شده اختصاص به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ندارد، گرچه آنان نمونه ی کامل مؤمنان هستند و درجه شهود دیگران به پایه ی شهود آنان نمی رسد، اما ممتنع نیست که ولیی از اولیای الهی به مقام شهادت اعمال برسد.

شفاعت حضرت مسیح (ع)

عیسای مسیح (ع) هم در دنیا شهید مردم بود، یعنی به آنچه رخ می داد آگاه بود و هم در قیامت در محکمه ی عدل الهی به عنوان گواه امین و صادق گواهی می دهد، پس شاهد بالحق است و قرآن کر یم شفاعت را از آن شاهدان به حق دانسته است: «ولا یملک الذ ین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق؛ و کسانی را که به جای او می خوانند اختیار شفاعت ندارند، مگر کسانی که از روی علم، به حق گواهی داده [و موحد] باشند.» (زخرف/ 86) شفاعت به معنای فدا شدن نیست، چنانکه گروهی پنداشتند که عیسای مسیح فدا شده است تا خدای سبحان گناهان امتش را ببخشد.
شفاعت در روز قیامت به اذن خداست و تا خدای سبحان اذن ندهد کسی حق شفاعت ندارد: «من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه؛ کیست که در پیشگاه او جز به اذن او شفاعت کند؟» (بقره/ 255) خداوند، هم به شافع با ید اذن بدهد، هم درباره کسی که برای او شفاعت می شود و او کسی است که دینش مرضی خدای سبحان باشد: «ولا یشفعون الا لمن ارتضی؛ و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد شفاعت نمی کنند.» (انبیاء/ 28)
بنابراین کافران و منافقان از قلمرو شفاعت بیرونند، نه تنها حق شفاعت ندارند بلکه شفاعت هم نخواهند شد، ز یرا خطوط کلی شفاعت مشخص شده است: کسی می تواند شفاعت کند که مأذون و شاهد بالحق باشد و کسی می تواند شفاعت شود که دینش مرضی باشد و کفر و نفاق مرضی حق نیست: «ولا یرضی لعباده الکفر وان تشکروا یرضه لکم؛ و کفر را برای بندگانش نمی پسندد، و اگر سپاس دارید آن را برای شما می پسندد.» (زمر/ 7)
بنابراین شفاعت در اختیار خدای سبحان است و اگر مسیح (ع) بخواهد شفاعت کند، خداوند باید اذن بدهد.


Sources :

  1. محمد خزائلي-اعلام قرآن- صفحه445

  2. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 365 و 412

  3. سایت اندیشه قم- مقاله حضرت عیسی (ع) در قرآن

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏3 ص 302- 315، جلد ‏14 ص 54- 55 و 62؛ جلد ‏2 ص 490، جلد ‏5 ص 221، جلد ‏16 ص 416- 417، جلد ‏19 ص 304 و 426، جلد ‏18 ص 176

  5. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏2 ص 549- 560، جلد ‏13 ص 54-56، جلد ‏24 ص 72، جلد ‏21 ص 100

  6. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 7 ص 370 و 243- 258، جلد 4 ص 275

  7. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 133-132

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/113309