مقامات و مواهب الهی حضرت سلیمان علیه السلام (قضاوت)

سلیمان نبی

یکی از پیامبران بزرگی که هم دارای مقام نبوت بود و هم دارای حکومت بی‎نظیر و بسیار وسیع، حضرت سلیمان بن داود (ع) است که نام مبارکش هفده بار در قرآن آمده است. او با یازده واسطه به حضرت یعقوب (ع) می‎رسد و از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل می‎باشد. سلیمان (ع) حکومت وسیعی به دست آورد که در آن جن و انس و پرندگان و چرندگان و باد، همه تحت فرمان او بودند، و بر سراسر زمین فرمانروایی می‎نمود. خداوند در تمجید او می‎فرماید: «و وهبنا لداود سلیمان نعم العبد إنه أواب؛ ما سلیمان را به داود (ع) بخشیدیم، چه بنده خوبی! زیرا همواره با خدا ارتباط داشت و به سوی خدا بازگشت می‎کرد و به یاد او بود.» (ص/ 30)
امام صادق (ع) فرمود: «چهار نفر بر سراسر زمین فرمانروایی کردند که دو نفر از مؤمنان بودند و دو نفر از کافران. مؤمنان عبارت بودند از سلیمان و ذوالقرنین (ع)، و کافران عبارت بودند از بخت النصر و نمرود.» قرآن در آیه 12 و 13 سوره سبأ، گوشه‎ای از عظمت و امکانات وسیع سلیمان را بازگو کرده است. خداوند مواهب عظیمی به این پیامبر بزرگ داد، مرکبی بسیار سریع و تندرو که با آن می‎توانست در مدتی کوتاه، سراسر کشور پهناورش را سیر کند، مواد معدنی فراوان برای انواع صنایع و نیروی فعال کافی برای شکل دادن به این مواد معدنی به او عطا کرد. او با بهره گیری از این وسایل، معابد بزرگی ساخت. و مردم را به عبادت خدای یکتا ترغیب نمود، و برای پذیرایی از لشکریان و مستضعفان، امکانات وسیعی در اختیارش قرار گرفت و در برابر این همه مواهب، خداوند به او دستور شکرگزاری داد. حضرت سلیمان در سیزده سالگی حکومت را به دست گرفت و چهل سال حکومت کرد و در سن 53 سالگی از دنیا رفت. مطابق بعضی از روایات، حضرت سلیمان 712 سال عمر کرد. (بحار، ج 14، ص 140) عظمت مقام ظاهری و باطنی حضرت سلیمان (ع) بسیار وسیع و بی‎نظیر بود. نمونه هایی از مقامات و مواهب الهی به حضرت سلیمان (ع) عنوان خواهد شد.

علم حکومت و علم قضاوت

خداوند در سوره نمل می فرماید: «و لقد آتینا داود و سلیمان علما و قالا الحمد لله الذی فضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین؛ ما به داود و سلیمان علم قابل ملاحظه ای بخشیدیم، و آنها گفتند حمد از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.» (نمل/ 15)
تفاوتی که تاریخ داود و سلیمان با تواریخ پیامبران دیگر دارد این است که اینها بر اثر آمادگی محیط فکری و اجتماعی بنی اسرائیل توفیق یافتند دست به تاسیس حکومت عظیمی بزنند، و آئین الهی را با استفاده از نیروی حکومت، گسترش دهند، لذا از لحن سرگذشت پیامبران دیگر که با مخالفت شدید قوم خود روبرو می شدند و گاه آنها را از شهر و دیارشان بیرون می کردند، در اینجا خبری نیست، و تعبیرات به کلی با آنها فرق دارد. این به خوبی نشان می دهد که اگر دعوت کنندگان الهی توفیقی برای تشکیل حکومت بیابند تا چه اندازه مشکلات حل می شود، و راه آنها صاف و هموار می گردد. به هر حال در اینجا سخن از علم و قدرت و توانایی و عظمت است، سخن از تسلیم و اطاعت دیگران حتی جن و شیاطین در برابر حکومت الهی است، سخن از تسلیم پرندگان هوا و موجودات دیگر است، و بالاخره سخن از مبارزه شدید با بت پرستی از طریق دعوت منطقی و سپس بهره گیری از قدرت حکومت است.
و اینها است که داستان این دو پیامبر را از دیگر پیامبران جدا می سازد. جالب اینکه قرآن سخن را از مساله "موهبت علم" که زیربنای یک حکومت صالح و نیرومند است شروع کرده می گوید: "ما به داود و سلیمان علم قابل ملاحظه ای بخشیدیم" «و لقد آتینا داود و سلیمان علما». گرچه بسیاری از مفسران در اینجا خود را به زحمت انداخته اند که ببینند این کدام علم بوده که در اینجا به صورت سربسته بیان شده، و خداوند به داود و سلیمان عطا فرموده، بعضی آن را به قرینه آیات دیگر علم قضاوت و داوری دانسته اند «و آتیناه الحکمة و فصل الخطاب؛ ما به داود، حکمت و راه پایان دادن به نزاعها آموختیم.» (ص/ 20) «و کلا آتینا حکما و علما؛ ما به هر یک از داود و سلیمان مقام داوری و علم عطا کردیم.» (انبیاء/ 79)
بعضی نیز به قرینه آیات مورد بحث که از منطق طیر (گفتار پرندگان) سخن می گوید: این علم را، علم گفتگوی با پرندگان دانسته اند، و بعضی دیگر به قرینه آیاتی که از علم بافتن زره و مانند آن سخن می گوید خصوص این علم را مورد توجه قرار داده اند.
ولی روشن است که "علم" در اینجا معنی گسترده و وسیعی دارد که علم توحید و اعتقادات مذهبی و قوانین دینی، و همچنین علم قضاوت، و تمام علومی را که برای تشکیل چنان حکومت وسیع و نیرومندی لازم بوده است دربر می گیرد، زیرا تاسیس یک حکومت الهی بر اساس عدل و داد، حکومتی آباد و آزاد، بدون بهره گیری از یک علم سرشار امکان پذیر نیست، و به این ترتیب قرآن مقام علم را در جامعه انسانی و در تشکیل حکومت به عنوان نخستین سنگ زیربنا مشخص ساخته است و به دنبال این جمله از زبان داود و سلیمان چنین نقل می کند: "و آنها گفتند حمد و ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید."
جالب اینکه بلافاصله بعد از بیان موهبت بزرگ "علم" سخن از "شکر" به میان آمده، تا روشن شود هر نعمتی را شکری لازم است، و حقیقت شکر آن است که از آن نعمت در همان راهی که برای آن آفریده شده است استفاده شود و این دو پیامبر بزرگ از نعمت علمشان در نظام بخشیدن به یک حکومت الهی حد اکثر بهره را گرفتند. ضمنا آنها معیار برتری خود را بر دیگران در "علم" خلاصه کردند، نه در قدرت و حکومت، و شکر و سپاس را نیز در برابر علم شمردند نه بر مواهب دیگر چرا که هر ارزشی است برای علم است و هر قدرتی است از علم سرچشمه می گیرد. این نکته نیز قابل توجه است که آنها از حکومت بر یک ملت با ایمان شکر می کنند چرا که حکومت بر گروهی فاسد و بی ایمان افتخار نیست.
خداوند در مورد علم قضاوت حضرت سلیمان (ع) می فرماید: «و داود و سلیمان اذ یحکمان فی الحرث اذ نفشت فیه غنم القوم و کنا لحکمهم شاهدین؛ و یادآور (داستان) داود و (فرزند او) سلیمان را هنگامی که در (باره) زراعت و کشت حکم می کردند (و حکم کردن ایشان) آنگاه (بود) که گوسفندان (یکی از) قوم و گروهی بی چوپان در آن کشت رفته و چریدند، و ما برای حکم و فرمان داود و سلیمان و آنان که از ایشان حکم و فرمان خواستند حاضر و آگاه بودیم.» (انبیاء/ 78)
گویند، روزی دو نفر نزد داود (ع) آمدند، یکی از آن دو گفت، ای داود گوسفندان این کس از شب به باغ انگور من آمده آن را ویران و تباه ساخته اند.

قضاوت داود (ع)

داود مطابق حکمی که خداوند بر پیامبران گذشته وحی نموده بود چنین قضاوت فرمود: بر صاحب گوسفند لازم بود که گوسفندانش را در شب حفظ و نگهداری کند تا مال مردم را تباه نکنند، چنانکه بر صاحب باغ لازم است در روز کشت و زرع خود را حفظ کند، بنابراین چون در شب صاحب گوسفند، گوسفندانش را حفظ نکرده و مال تو را تباه ساخته است، ضامن است و برای اینکه قیمت و بهای آنچه از تو تباه شده مساوی و برابر بهای گوسفندان است، صاحب گوسفند باید، گوسفندانش را به صاحب باغ بدهد.

قضاوت سلیمان (ع)

اما سلیمان (ع) مطابق وحی که به او رسیده بود به پدرش گفت: باید گوسفندان را به صاحب باغ داد تا از پشم و شیر و بره آنها استفاده کند و باغ را به صاحب گوسفند داد تا با رنج و تلاش آن را مانند اولش گرداند (که این مسئله یک سال زمان می خواهد) آنگاه باغ را به صاحبش و گوسفندان را نیز به صاحبش باز گردانند. قضاوت هر دو مطابق حکم خدا بود اما حکم سلیمان ناسخ و از میان برنده حکم داود بود. می گویند عادت سلیمان (ع) بر این طریق بود که چون داود در محکمه نشستی وی بر در محکمه بنشستی و هر که بیرون آمدی از کار وی و حکم پدر سئوال می کرد، چون ایلیا و یوحنا (دو شاکی مورد نظر آیه شریفه) از محکمه بیرون آمدند و مضمون قضیه و قصه را اعلام کردند. سلیمان به محکمه آمد (در حالی که یازده سال یا سیزده سال داشت) به پدر گفت: «اگر حکمی غیر از این بودی اوفق و اصلح بودی.» داود گفت «چه نوع حکم توان کرد؟» (آن وقت سلیمان حکمی را که خداوند به او وحی کرده بود بیان نمود).

عالم و قادر به نطق با پرندگان

خداوند می فرماید: «و ورث سلیمان داود و قال یا ایهاالناس علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شی ء ان هذا لهو الفضل المبین؛ و سلیمان از داود (هم از مال و دارائی و هم از خلافت و جانشینی و نبوت و پیغمبری و سلطنت و پادشاهی) ارث برد، و گفت: ای مردم نطق و سخن گفتن مرغان را به ما آموختند، و از هر چیز (که به پیغمبران و پادشاهان داده اند) به ما بخشیدند البته این (دانشها و بخششها) هر آینه همان فضل و برتری آشکار است (که خدای تعالی بما بخشیده است).» (نمل/ 16)
سلیمان (ع) به منظور اظهار نعمت الهی می گوید: «ای مردم، نطق مرغان به ما تعلیم داده شده است.» مطلعین زبان عرب می گویند نطق بر غیر انسان اطلاق نمی شود، در مورد حیوانات نطق به کار برده نمی شود، زیرا نطق عبارت از تکلم است و مرغان تکلم ندارند. مع الوصف چون جناب سلیمان معنی صوت مرغان را می فهمید از این رو در مورد آنان، مجازا نطق به کار برده است. اما برخی گویند: نطق را به طور حقیقی به مرغان اسناد داده است زیرا بعضی از مرغان نظیر طوطی دارای صوت هجاتی هستند. مبرد می گوید: «عرب هر چیزی را که بیان می کند آن چه را مخفی است نطق گوید.»
علی بن عیسی گوید: «مرغان با سلیمان تکلم می کردند و این معجزه سلیمان بود، چنانکه سلیمان از تکلم هدهد خبر داد.» منطق مرغان، آوازی که بر صیغه واحد معانی مختلف را می رساند و در خصوص جمله «اوتینا من کل شیء» احتمالاتی داده اند:
1) یعنی همه چیزهایی که به انبیاء و سلاطین داده می شود به ما داده شده است.
2) هر چیزی که مورد نیاز است به ما داده شده است.
3) علم به همه چیزها به ما داده شد و همه چیزها در تسخیر ماست. البته چیزهایی که صلاحیت داشته باشند که معلوم و مسخر ما باشند. اما اینکه به طور کلی و عموم گفته شده ابلغ و احسن است و این است فضل خداوند که ظاهر و آشکار است.

دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی می فرماید: «در این آیه خداوند به علم حضرت سلیمان که قادر بود صحبت کردن پرندگان را متوجه شود اشاره می کند و اینکه حضرت سلیمان آن علم را منتسب به خداوند و رحمت و عنایتی از او می داند.»
کلمه "منطق" در آیه بالا و نیز کلمه "نطق" هر دو به معنای صوت یا صوت های متعارفی است که از حروفی تشکیل یافته و طبق قرارداد واضع لغت، بر معنی هایی که منظور نظر ناطق است دلالت می کند و در اصطلاح، این صوتها را کلام می گویند و بنابر آنچه راغب گفته: این دو کلمه جز بر سخنان انسان اطلاق نمی شود مثلا به صدای گوسفند و یا گنجشک نطق یا منطق گفته نمی شود، ولی در قرآن کریم در معنایی وسیعتر استعمال شده و آن عبارت است از دلالت هر چیزی بر مقصودش، مثلا در قرآن کریم دلالت پوست بدن را نطق خوانده فرموده است: «و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا أنطقنا الله الذی أنطق کل شی ء؛ مجرمین به پوست بدنهای خود می گویند: چرا علیه ما گواهی دادید؟ در پاسخ می گویند آن خدایی که هر چیز را به نطق در می آورد ما را به نطق در آورد.» (سجده/ 21) و این استعمال قرآن یا از باب تحلیل معناست، که قرآن کریم در بیشتر معانی و مفاهیمی که تنها در جسمانیات استعمال می شود به کار برده و آن را در غیر جسمانیات نیز به کار می برد، مثل دیدن و نظر کردن و شنیدن و لوح و قلم و عرش و کرسی و غیر آن که از نظر لغت موارد استعمالشان تنها جسمانیات است، ولی قرآن با تحلیل معانی آنها، در غیر جسمانیات هم به کار می برد و یا این است که اصولا اینگونه واژه ها برای معنایی اعم از جسمانیات درست و وضع شده، و اختصاص آن (منطق) به انسان از باب انصراف و کثرت استعمال است (مثلا کرسی را بیشتر در یک تخت دارای پایه به کار برده ایم، خیال می کنیم که معنای آن تنها تخت این چنینی است).
به هر حال (چه آن باشد و چه این) منطق طیر عبارت است از هر طریقی که مرغها به آن طریق مقاصد خود را با هم مبادله می کنند و تا آنجا که از تدبر در احوال حیوانات به دست آمده، معلوم شده است که هر صنفی از اصناف حیوانات و یا لا اقل هر نوعی، صوت هایی ساده، و بدون ترکیب دارند، که در موارد خاصی که به هم بر می خورند و یا با هم هستند به کار می برند. مثلا هنگامی که غریزه جنسیشان به هیجان آمده یک جور، و هنگامی که می خواهند بر یکدیگر غلبه کنند جوری دیگر، و هنگام ترس طوری، و هنگام التماس و استغاثه به دیگران طوری دیگر، البته این صداهای مختلف در مواقع مختلف مختص به مرغان نیست، بلکه سایر حیوانات نیز دارند.
ولی آنچه مسلم است، مقصود از منطق طیر در آیه شریفه این معنای ظاهری نیست، بلکه معنایی است دقیقتر و وسیعتر از آن، به چند دلیل:
اول اینکه: سیاق آیه گواهی می دهد بر اینکه سلیمان (ع) از نعمتی حدیث می کند که اختصاصی خودش بوده و در وسع عامه مردم نبوده، که به آن دست یابند و او که بدان دست یافته به عنایت خاص الهی بوده است. و این معنای ظاهری که برای منطق طیر کردیم چیزی نیست که غیر از سلیمان کسی بدان دست نیابد، بلکه هر کسی می تواند در زندگی حیوانات دقت نموده زبان آنها را بفهمد، که مثلا چه صدایی علامت خشم، و چه صدایی علامت رضا است، چه صدایی علامت گرسنگی و چه صدایی علامت تشنگی و امثال آن است.
دلیل دوم اینکه: محاوره ای که خدای تعالی در آیات بعدی از سلیمان و هدهد حکایت فرموده، متضمن معارف عالیه ای است که در وسع صداهای هدهد نیست، چون صداهایی که این حیوان در احوال مختلف از خود سر می دهد انگشت شمار است و این چندصدا کجا می تواند کسی را از راه ترکیب آنها با هم به این معارف دلالت کند؟ آری در کلام این حیوان ذکر خدای سبحان و وحدانیت او و قدرت و علم و ربوبیتش و عرش عظیم او و نیز ذکر شیطان و جلوه گری هایش در اعمال زشت و همچنین ذکری از هدایت و ضلالت و مطالبی دیگر آمده و از معارف بشری نیز مطالب بسیاری چون پادشاه سبا و تخت او و اینکه آن پادشاه زن بود و قوم او که برای آفتاب سجده می کردند، آمده و سلیمان (ع) مطالبی به هدهد فرموده، از جمله اینکه به او دستور داده به سبا برود و نامه او را ببرد و در آنجا نزد ایشان بیندازد و بعد بنشیند و ببیند چه می گویند و چه می کنند و بر هیچ دانشمندی که در معانی تعمق دارد پوشیده نیست که آگاهی به این همه مطالب عمیق و معارف بسیاری که هر یک دارای اصول ریشه دار علمی است، منوط به داشتن هزاران هزار معلومات دیگر است، که چند صدای ساده هدهد نمی تواند آن معانی را برساند.
علاوه بر این، هیچ دلیلی نداریم بر اینکه هر صدایی که حیوان در نطق مخصوص به خودش یا در صداهای مخصوصش، از خود سر می دهد حس ما می تواند آن را درک کرده و تمیزش دهد، به شهادت اینکه یکی از نطق ها که سلیمان (ع) آن را می شناخت سخنانی است که قرآن در آیات بعد، از مورچه بزرگ حکایت کرده و حال آنکه این حیوان صدایی که به گوش ما برسد ندارد، و نیز سخن ما را تایید می کند کشفی که اخیرا علمای طبیعی امروز کرده اند که اصولا ساختمان گوش انسان طوری است که تنها صداهایی مخصوص و ناشی از ارتعاشات مادی مخصوص را می شنود و آن ارتعاشی است که در ثانیه کمتر از شانزده هزار و بیشتر از سی و دو هزار نباشد که اگر ارتعاش جسمی کمتر از آن و یا بیشتر از آن باشد، حس سامعه و دستگاه شنوایی انسان از شنیدن آن عاجز است، ولی معلوم نیست که حس شنوایی سایر حیوانات نیز عاجز از شنیدن آن باشد، ممکن است آنچه را که ما نمی شنویم و یا بعضی از آنها را سایر حیوانات بشنوند.
دانشمندان حیوان شناس هم به عجایبی از فهم دقیق و درک لطیف بعضی حیوانات مانند اسب و سگ و میمون و خرس و زنبور و مورچه و غیر آن برخورده اند، که به نظیر آنها در اکثر افراد آدمیان بر نخورده اند. پس، از آنچه گذشت، روشن شد که از ظاهر سیاق بر می آید که برای مرغان منطقی است که خدای سبحان علم آن را تنها به سلیمان (ع) داده بود. و اینکه بعضی ازمفسرین گفته اند که نطق مرغان معجزه ای برای آن جناب بوده وگرنه خود مرغان هیچ یک زبان و نطق ندارند، حرف صحیحی نیست. جمله «و أوتینا من کل شی ء» در آیه ابتدای سخن، یعنی خدای تعالی از هر چیزی به ما عطایی داده، و جمله "از هر چیزی" هر چند شامل تمامی موجوداتی می شود که ممکن است وجودش فرض شود، چون مفهوم "شی ء؛ چیز" از عمومی ترین مفاهیم است، مخصوصا وقتی کلمه "کل؛ هر" نیز بر سرش در آید، ولیکن از آنجایی که مقام آن جناب، مقام حدیث به نعمت بوده، ناچار مقصود از کلمه" هر چیز" تنها هر چیزی است که اگر به آدمی داده شود می تواند از آن متنعم شود، نه هر چیز، پس قهرا کلمه "کل شی ء" در آیه شریفه مقید می شود به نعمت هایی مانند: علم و نبوت و ملک و حکم، قدرت بر داوری صحیح و سایر نعمت های مادی و معنوی. «إن هذا لهو الفضل المبین» (نمل/ 16) این شکری است از سلیمان (ع) که بدون عجب و کبر و غرور، همان حدیث به نعمت قبل را تاکید می کند، زیرا همه نعمتها را به خدا نسبت داد، در یک جا گفت: "علمنا" (علم منطق طیر را به ما داده اند) یک جا گفت "اوتینا" (و از هر چیز به ما داده اند)، اینجا هم آن دو جمله را تاکید نموده می گوید: "همه اینها فضلی است آشکارا از خدا"، هر چند که بعضی از مفسرین احتمال داده اند که جمله اخیر کلام خدا باشد، نه سخن سلیمان، ولی سیاق این احتمال را نمی پذیرد.

عدم منافات علم سلیمان به منطق الطیر با فهمیدن کلام مورچه

جمله «علمنا منطق الطیر» منافاتی با فهمیدن کلام مورچه ندارد، برای اینکه جمله مزبور نفی غیر طیر را نکرده است، بلکه تنها اثبات می کند که آن جناب زبان مرغان را می دانسته، ممکن است زبان سایر حیوانات یا بعضی دیگر مانند مورچه را هم بداند.
ولی جمعی از مفسرین نفی غیر طیر را مسلم گرفته اند، آن گاه برای رفع منافات میان آن و فهمیدن زبان مورچه به دست و پا افتاده اند، یک بار گفته اند: فهم زبان مورچه تنها قضیه ای بوده که در یک واقعه رخ داده، نه اینکه آن جناب همیشه زبان این حیوان را می فهمیده، باری دیگر گفته اند: آن مورچه مورچه بالدار بود، که خود نیز نوعی پرنده است، بار دیگر گفته اند: کلام مورچه یکی از معجزات سلیمان (ع) بوده، (هم چنان که سنگریزه به معجزه رسول خدا (ص) به زبان در آمد)، و بار دیگر گفته اند صدایی از مورچه برنخاست تا سلیمان (ع) سخن او را بفهمد، بلکه خداوند آنچه را که در دل آن حیوان بوده به سلیمان الهام نمود. ولی از آنچه که درباره منطق طیر بیان شد، تمامی این موهومات را از بین می برد، علاوه بر این سیاق آیات به تنهایی در دفع آنها کافی است.

باد و شیاطین در اختیار حضرت سلیمان (ع)

خداوند می فرماید: «و لسلیمان الریح عاصفة تجری بامره الی الارض التی بار کنا فیها و کنا بکل شیء عالمین* و من الشیاطین من یغوصون له و یعملون عملا دون ذلک و کنا لهم حافظین؛ و تندباد را مسخر سلیمان ساختیم، که به فرمان او به سوی سرزمینی که آن را پر برکت کرده بودیم جریان می یافت، و ما از همه چیز آگاه بوده ایم. و گروهی از شیاطین (را نیز مسخر او قرار دادیم، که در دریا) برایش غواصی می کردند، و کارهایی غیر از این (نیز) برای او انجام می دادند، و ما آنها را (از سرکشی) حفظ می کردیم.» (انبیاء/ 81- 82)
می فرماید: باد وزنده را برای سلیمان مسخر گردانیدیم. هر وقت که او اراده می کرد «تند» می شد و هر وقت اراده می کرد، «کند» می شد و در سرزمین شام که محل سکونت آن جناب و سرزمین با برکتی بود جریان پیدا می کرد. گویند: باد هر بامداد به اندازه یک ماه و هر عصر به اندازه یک ماه راه می پیمود. سلیمان در بعلبک بود و در بیت المقدس برایش بنا می ساختند و ناچار بود به آنجا و جاهای دیگر سفر کند و باد مرکب تیز تک او بود.
وهب گوید: «هنگامی که در جایگاه خود می نشست، مرغان، جن و انس و همه لشکریان در برابرش صف آرائی می کردند. آنگاه باد او را به هر جا که می خواست می برد.» به هر حال در این آیات به بخشی از مواهبی که خدا به سلیمان (ع) داده اشاره می کند نخست می گوید: ما بادهای شدید و طوفانزا را مسخر سلیمان ساختیم که تحت فرمان او به سوی سرزمینی که ما آن را مبارک کرده بودیم حرکت می کرد. و این کار عجیب نیست، چرا که "ما به همه چیز آگاه بوده و هستیم" «و کنا بکل شی ء عالمین».
هم از اسرار عالم هستی و قوانین و نظامات حاکم بر آن آگاهیم، می دانیم چگونه آنها را می توان تحت فرمان آورد، و هم از نتیجه و سرانجام این کار، و به هر حال همه چیز در برابر علم و قدرت ما خاضع و تسلیم است.
جمله "و لسلیمان..." عطف بر جمله "و سخرنا مع داود الجبال" می باشد یعنی قدرت ما چنان است که گاهی کوه ها را مسخر یکی از بندگان خود می سازیم تا همراه او تسبیح گویند، و گاه بادها را تحت فرمان یکی از بندگان خویش قرار می دهیم تا او را به هر جا ببرند. واژه "عاصفة" به معنی تندباد یا طوفان است، در حالی که از بعضی دیگر از آیات قرآن استفاده می شود که بادهای ملایم نیز به فرمان سلیمان بود، چنان که در سوره ص آیه 36 می خوانیم «فسخرنا له الریح تجری بأمره رخاء حیث أصاب؛ ما باد را به فرمان او قرار دادیم که نرم و آهسته و هر جا که می خواست حرکت می کرد.»
البته تصریح به "عاصفه" (تندباد) در اینجا ممکن است به عنوان بیان فرد مهمتر باشد، یعنی نه تنها بادهای ملایم بلکه طوفانهای سخت نیز در فرمان او بودند، چرا که دومی عجیبتر و اعجاب انگیزتر است. و نیز این بادها تنها در مسیر سرزمین مبارک (شام) که قرارگاه سلیمان بود در تسخیر او نبودند بلکه طبق آیه 36 سوره ص به هر جا که می خواست حرکت می کردند، بنابراین تصریح به نام سرزمین مبارک بیشتر به خاطر آن است که مرکز حکومت سلیمان را تشکیل می داد. اما اینکه باد چگونه در اختیار او قرار داشت؟ با چه سرعتی حرکت می کرد؟ سلیمان و یارانش بر چه وسیله ای می نشستند و حرکت می کردند؟ به هنگام حرکت چه عاملی آنها را از سقوط و یا فشار هوا و مشکلات دیگر حفظ می کرد؟ و خلاصه این چه نیروی مرموزی بود که به او امکان یک چنین حرکت سریعی را در آن عصر و زمان می داد؟ اینها مسائلی است که جزئیات آن روشن نیست، همین اندازه می دانیم که این یک موهبت الهی و خارق عادت بود که در اختیار این پیامبر بزرگ گذارده شده بود، و ما از جزئیات آن آگاه نیستیم، و چه بسیار است مسائلی که ما از وجود اجمالیش با خبریم، ولی از شرح و تفصیلش بی خبر، معلومات ما در برابر مجهولاتمان همچون قطره ای در برابر اقیانوسی بزرگ است، و یا همچون ذره غباری در برابر یک کوه عظیم.
خلاصه از نظر بینش یک انسان خداپرست و موحد هیچ چیز در برابر قدرت خداوند مشکل و غیر ممکن نیست، او بر همه چیز قادر و به همه چیز عالم است. البته پیرامون این بخش از زندگی سلیمان مانند بخشهای دیگر زندگی شگفت انگیز او افسانه های دروغین، یا مشکوک بسیار نوشته اند که هرگز مورد قبول نیست. ذکر این نکته نیز لازم است که بعضی از نویسندگان اخیر معتقدند که قرآن چیزی صریحا در باره حرکت سلیمان و بساط او بوسیله باد ندارد، بلکه تنها سخن از تسخیر باد برای سلیمان به میان آورده، و ممکن است اشاره به استفاده سلیمان از نیروی باد در مسائل مربوط به زراعت، و تلقیح گیاهان، و تصفیه خرمنها و حرکت کشتیها بوده باشد، به خصوص که سرزمین سلیمان (شامات) از یک سو سرزمین زراعی بود، و از سوی دیگر قسمت مهمی از آن در ساحل دریای مدیترانه قرار داشت و مورد بهره برداری برای کشتیرانی ولی این تفسیر با آیات سوره "سبا" و "ص" و بعضی از روایات که در این زمینه وارد شده چندان سازگار نیست.
آیه بعد یکی دیگر از مواهب انحصاری سلیمان (ع) را بازگو می کند: "ما بعضی از شیاطین را مسخر او قرار دادیم که برای او در دریاها غوص می کردند" (و جواهرات و مواد پرارزش بیرون می آوردند) و کارهایی غیر از این نیز برای او انجام می دادند. آنچه در آیه فوق به عنوان شیاطین آمده، در آیات سوره سبا به عنوان "جن" مطرح شده است (سبا/ 12- 13) و روشن است که این دو با هم منافات ندارد، زیرا می دانیم "شیاطین" نیز از تیره جن می باشند. جن نوعی از مخلوقات دارای عقل و شعور و استعداد و تکلیف است، که از نظر ما انسانها ناپیدا است و به همین جهت "جن" نامیده می شود و به طوری که از آیات سوره جن استفاده می شود آنها نیز مانند انسانها دارای دو گروهند مؤمنان صالح، و کافران سرکش، و ما هیچگونه دلیلی بر نفی چنین موجوداتی نداریم، و چون مخبر صادق (قرآن) از آن خبر داده می پذیریم.
از آیات سوره ص و سبا و همچنین آیه مورد بحث به خوبی استفاده می شود که این گروه از جن که مسخر سلیمان بودند افرادی باهوش، فعال، هنرمند و صنعتگر با مهارتهای مختلف بودند. و جمله "یعملون عملا دون ذلک" (کارهایی جز این برای او انجام دادند) اجمالی است از آنچه مشروحش در سوره سبا آمده است: «یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب و قدور راسیات اعملوا آل داود شکرا و قلیل من عبادی الشکور؛ برای او هر چه می خواست از معبدها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و دیگ های ثابت می ساختند. ای خاندان داود! شکرگزار باشید، و تعداد کمی از بندگان من سپاسگزارند.» (سبا/ 13)
که نشان می دهد محرابها و معابد بسیار عالی و زیبا و وسائل زندگی مختلف از جمله دیگها و سینی های بسیار بزرگ و مانند آن برای او می ساختند. از پاره ای دیگر از آیات مربوط به سلیمان استفاده می شود که گروهی از شیاطین سرکش نیز وجود داشتند که او آنها را در بند کرده بود «و آخرین مقرنین فی الأصفاد؛ [وحشيان] ديگر را كه جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند.» (ص/ 38) و شاید جمله "و کنا لهم حافظین" نیز اشاره به این باشد که ما آن گروه خدمتگزار سلیمان را از تمرد و سرکشی بازمی داشتیم.

بساط یا بالن بادی سلیمان (ع)

مفسران گفته اند سلیمان (ع) را بساطی بود چهار فرسنگ در چهار فرسنگ به طول و عرض، چون به سفری خواستی رفتن یا غزوی، ساز و لشکر را بر آن بساط نشاندی، و باد عاصف را فرمودی تا بساط برگرفتی و در هوا بردی. و بعضی دیگر گفته اند بساط آن جناب طول و عرضش چهار فرسنگ بوده است و نیز گفته اند یک فرسخ در یک فرسخ بوده است و منبری از طلا در میان بساط می گذاردند که وی بر آن می نشست و برحسب آیه 12 سوره سبا سرعت حرکت بساط سلیمان (ع) از صبح تا شب به مقدار دو ماه حرکت اسب تندرو بوده است. و طبق آیه هشتاد و دو انبیاء مذکور در ابتداء بحث خداوند شیاطین را نیز تحت امر سلیمان (ع) قرار داد که از جمله کارهای که به عهده شیاطین بود غواصی در دریا و بدست آوردن دور و گوهر و جواهرات و اشیاء نفیس از دریا بود و خداوند مراقب آنان بود که درست کارهایشان را انجام دهند و اطاعت امر سلیمان نمایند.
بنابراین آیات مذکور به دو موهبت انحصاری خداوند بر سلیمان (ع) اشاره می کند «باد» و «شیاطین» تحت امر سلیمان قرار گرفتند چنانکه در آیات 12 و 13 سوره سبا به جای شیاطین «جن» را تحت امر سلیمان دانسته است و این دو با هم منافاتی ندارند زیرا شیاطین نیز از تیره جن می باشند، و از آیات سوره «ص و سبا» و آیه مورد بحث به خوبی استفاده می شود که این گروه از جن که مسخر سلیمان بودند افرادی باهوش، فعال، هنرمند و صنعتگر با مهارتهای مختلف بوده اند. که از جمله در آیات به این موارد اشاره می کند: ساخت محرابهای زیبا (یعنی معماری و بنایی) ساخت ظروف، مجسمه سازی، ساخت حوضهای بزرگ آب (مثل آب نماها و اکواریم ها، غواصی و سایر کارها...).

 


Sources :

  1. ملا فتح ‏الله کاشانى- ترجمه منهج ‏الصادقین- جلد 6 صفحه 91

  2. علامه طبرسى- ترجمه تفسیر مجمع ‏البیان- جلد 18 ص 89، جلد 16 ص 152، جلد 21 ص 107 - 108

  3. حسین‏ بن على ‏الخزاعى النیشابورى- تفسیر روض ‏الجنان و روح ‏الجنان- جلد 13 صفحه 254

  4. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 13 ص 473-477، جلد 5 ص 235، جلد 19 ص 270 و 285-288، جلد ‏18 ص 38-50، جلد ‏15 ص 415 و 220

  5. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏16 ص 544، جلد 17 ص 311-312، جلد ‏15 ص 498- 503

  6. زین ‏العابدین رهنما- تفسیر رهنما- جلد 5 صفحه 234

  7. سیدمحمد حسینى همدانى- تفسیر انوار درخشان- جلد 14 صفحه 127

  8. عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

  9. سایت اندیشه قم- مقاله مشخصات سلیمان (ع) و نمونه‎هائی از عظمت او

  10. سایت اندیشه قم- مقاله عدالت و پارسایی سلیمان (ع)

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/113380