جشنهای آئینی زرتشتیان (اشو زرتشت و چله)

زاد روز اشو زرتشت، هودرو

زرتشتیان زاده شدن فرزندان، چه پسر و چه دختر را گرامی می دارند. در گذشته هنگامی که کودکی از مادر متولد می گردید، پدر او در همان سال به یاد فرزندش نهالی از درخت همیشه سبز مانند: سرو، مورد یا کاج را در جایی مناسب در خاک می نهاد و برای رشد و سر سبزی این درخت نیز مانند فرزندش کوشش می نمود. از رسوم ایرانیان باستان در روزگار گذشته برگزاری روز زاد روز برای خود و فرزندان بوده است و این جشن مربوط به طبقه خاصی نبوده بلکه بی نیاز و نیازمند آن را برپا می داشتند. روز ششم از ماه فروردین «خورداد» نام دارد در این روز پیامبر ایرانی از مادر زاده شده است و در سن سی سالگی در همین روز به پیامبری برگزیده شده است و با همین انگیزه و پی آمدهای سرنوشت ساز دیگری که در تاریخ گذشته ایرانیان رخ داده است. زرتشتیان این روز را جشن می گیرند و گرامی می دارند. آنها در این روز به نیایشگاهها و آدریان محل سکونت خود می روند و با تهیه آش رشته و سیرک خوراکی های سنتی و اجرای مراسم آفرینگان و جشن خوانی خورداد و فروردین ماه را در هر سال گرامی می دارند.

درگذشت اشو زرتشت (پنجم دی ماه)

به روایت برخی از نوشته های اوستایی زرتشت، پیامیر ایرانی پس از پایان رسالت خود که بخشی از آن آموزش راستی و رستگاری و آرامش به انسانها بود، در شهر بلخ به سر می برد. او هفتاد و هفت سال از عمرش می گذشت و در آتشکده شهر بلخ به آموزش و راهنمایی انسان ها می پرداخت و این هنگامی بود که گشتاسب کیانی، فرمانروایی آن سامان را به عهده داشت. گشتاسب و پسرش اسفندیار از بلخ که پایتخت آن زمان بود خارج شده بودند و فرمانروای تورانی ارجاسب، که دشمن دیرینه ایرانیان بود از موقعیت استفاده کرد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشگری بسیار به ایران فرستاد. لشگر تورانی، دروازه های شهر بلخ را با همه دلاوریهای ایرانیان در هم شکستند و هنگامی که اشو زرتشت پیامبر ایرانی با لهراسب و گروهی از پیروانش در آتشکده بلخ به نیایش مشغول بودند با یورش برای پاس داری از ارزشهای نیک آموزشهای پبامبرشان اشو زرتشت، در روز خور ایزد و دیماه به آدریان و معابد روی می آورند و نیایش پروردگار یکتا را به جا می آورند.

مراسم شب چله یا جشن یلدا

آخرین روز آذر ماه، نخستین شب زمستان و درازترین شب سال است. ایرانی ها این شب را جشن می‎گیرند. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‎شوند و تابش نور ایزدی افزونی می یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند. در ایران باستان و گذشته های دور پیش از زرتشت، پیامبر قوم آریا، و در میان مردمانی که زندگی خود را با کشاورزی و دامپروری می گذراندند، تضادهای طبیعی مانند سپیدی و سیاهی، روشنایی و تاریکی، روز و شب و گرما و سرما و تضادهایی در خوی انسانی مانند خوبی و بدی، دوستی و دشمنی آشنا شده بودند و در باور خود آنچه را که برای زندگی مفید قرار می گرفت از جلوه های خدای خوب، و آنچه را که بد و زیان آور بود، از جلوه های خدای بد می پنداشتند.
به همین انگیزه آنها روز و روشنایی را بیشتر دوست می داشتند چون هنگام کار و کوشش خوشی و بالندگی بود و با فرارسیدن شب آتش می افروختند تا جلوه های بد زندگی پایدار نگردد و در شب های دراز زمستان دور آتش گرد می آمدند تا روشنایی را افزون سازند و چون درازترین شب سال یعنی آخرین شب از ماه آذر فرا می رسید به انگیزه این که از فردای آن شب، روشنایی بیشتر خواهد شد و روزها درازتر خواهد بود، شادی می کردند. در گذشته ایرانیان میوه هایی را که تا آن زمان سالم مانده بود با آجیل و خوراکی های دیگر فراهم می نمودند و همه با هم تا پاسی از شب را با شادی و سرور می گذراندند و با این شیوه به پیشباز چله بزرگ می رفتند، که از فردای آن روز شروع می شد و تا جشن سده یعنی چهل روز ادامه داشت و تا زمانی بود که سرمای واقعی زمستان فرا می رسید.
پس از آن چله کوچک آغاز می گشت، یعنی سرمای زمستان کاهش می یافت. چله کوچک از روز پس ازجشن سده شروع می شد و تا بیستم اسفند ماه ادامه داشت و این هنگامی بود که سرمای زمستان به آرامی کاهش می یافت و پس از آن شکفتن شکوفه ها فرا رسیدن بهار را نوید می دادند. اکنون نیز زرتشتیان، در شب چله که آخرین شب از ماه آذر است گرد هم می آیند، خویشان و آشنایان در یکی از خانه ها که اغلب خانه بزرگترها به ویژه مادر بزرگ، یا محل مناسب دیگری است با هم دیدار می کنند. هر خانواده میوه هایی مانند، انار، هندوانه، خربزه، سیب، به و انگور را تهیه می کند و با خود به جشن شب چله می آورند. غیر از میوه گاهی آجیل، شیرینی و شربت نیز در خوراکی های شب چله وجود دارد. تا پاسی از شب همه دور هم می نشینند و گاهی مادربزرگ داستانهای شیرین روزگارهای گذشته را برای بچه ها تعریف می کنند.

روز و شب

بزرگترین جشنهای زرتشتیان (ایران باستان)، نوروز بود که با اعتدال ربیعی همراه است. هنگامی که خورشید روی مدار استوا قرار می گیرد و روز و شب برابر می شوند. این روز اول فروردین برابر، 21 مارچ است. جشن مهرگان که دومین جشن بود که با اعتدال پاییزی همزمان بود. این اعتدال در روز 23 سپتامبر برابر با اول مهر است و مهرگان ده روز دیرتر یعنی روز مهر از مهرماه که دهم مهر باشد جشن گرفته می شود. بعد از این دو جشن، جشنهای تیرگان و دیگان مهم بودند. جشن تیرگان برابر روزی است که خورشید در دورترین نقطه شمالی از استوا قرار دارد و بزرگترین شب و کوتاهترین روز است. (این روز در حدود 22 دسامبر و جشن دیگان در روز 23 دیماه روز دی به آذر دی ماه برابر 23 دسامبر برگزار می شود.)
جز این روزها، زرتشتیان روز خرداد فروردین ماه (روز ششم فروردین) را که روز تولید اشو زرتشت است جشن می گیرند و این همان روزی است که ابوریحان از آن به عنوان نوروز بزرگ نام می برد. جشن سده جشن پیدایش آتش است. سد روز از پایان تابستان گذشته و یا سد شب و روز به نوروز مانده است و کهن بودن آن به پایه جشنهای نوروز و مهرگان می رسد. از نظر نجومی (طبیعی) نیاکان ما در روزگاران بسیار کهن، سال را به دو پاره (فصل) بخش می کردند. تابستان که هفت ماه به درازا می کشید، در نخستین روز فروردین ماه آغاز و آخرین روز مهر ماه پایان می یافت. زمستان از آغاز آبان ماه شروع می شد و تا پایان اسفند به طول می انجامید. جشن سده، سومین روز از آغاز زمستان و یا سد روز و شب (پنجاه روز و پنجاه شب) به اول تابستان بود. از نظر تاریخی نسبت این جشن به هوشنگ شاه داده شده است. در شاهنامه آمده است که روزی هوشنگ شاه با همراهانش در کوهی می رفتند ناگهان چیزی دراز، تیره تن، و سیاه رنگ دید که ماری بود و هوشنگ باهوش و هنگ، سنگی گرفت و سوی مار پرتاب کرد که آن را بکشد. سنگ به سنگ دیگری برخورد کرد و چون هر دو سنگ چخماق بودند، فروغ (جرقه ای) پدیدار شد، به بوته گرفت و مار فرار کرد. از این رویداد هوشنگ شاه شادمان شد و خداوند را نیایش کرد که راز آتش را به او آشکار کرده است. شادمان و پیروز، هوشنگ شاه آتش را از همان هنگام قبله قرار داد، آن روز را جشن اعلام کرد و این سنت تا امروز برجاست.
از نظر دینی این جشن به یاد آورنده اهمیت نور، آتش و انرژی است. نوری که از خداوند جداست و از خدواند جدا هم نیست. قبله ای که در همه جا هست، درونی دل و جان همه نشانه هایی از فروغ اهورا مزدا هستند، بهشت در اوستا به نام روشنایی بی پایان خوانده شده است.
حکیم عمر خیام در کتاب نوروز نامه می نویسد: «هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می آوردند، بعد از آن به امرور، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را برپا می داشتند. از مهمترین جشنهای ماهانه میت وان مهرگان و تیرگان را نام برد که جزء پنج جشن بزرگ ایرانیان بوده اند. (در کنار نوروز، سده و یلدا) و در سراسر امپراطوری مراسم مربوط به آنها با شکوه تمام برگزار می شده است. از میان جشنهای ماهانه، مهرگان بی شک مهمترین و باشکوه ترین جشن بوده است. روز مهر از مهرماه. این جشن سابقه ای پیش اوستایی دارد. در باور مردمان آن زمان، این خورشید بوده است که به طبیعت زندگی می بخشیده. آنان خورشید را مهر نام نهادند و مهر نامی است که برای مفهوم دوستی و محبت برگزیده اند و به این ترتیب نشان داده اند که اساس هستی و آنچه که به عالم هستی، بودن می بخشد "مهر" است. "مهر" از مهمترین عناصر "اشا" قانون حاکم بر طبیعت است و همواره بر ضد "دروژ" در مبارزه. آنان که راه مهر را پیمایند به مبدأ می رسند.»
در سنت میترائیسم، میترا، ایزد نگهبان خورشید، حافظ پیمان و سمبل مهر ورزیدن است. شخصیت مسیح گونه میترا را در متن های مقدس دوره پیش اوستایی می توان یافت. میترا هنگامی که جهان را "دروژ" فرا گرفته بود و از "اشا" تقریبا خبری نبود، به صورت گاو نر سفیدی به زمین متجلی شد و به عنوان فدیه گناهان بشر خود را قربانی کرد تا جهان از تباهی مصون بماند و خورشید مهر دوباره بر تارک هستی فروزان گردد و این همان است که در مورد مسیح از کتاب مقدس می خوانیم. مسیح که درود خدا بر او باد، به روی صلیب جان داد تا نوع بشر از تباهی رها شود، مسیح که سمبل مهر ورزیدن می گوید، راه منم، راستی منم، زندگی منم، هیچ نمی تواند به خدا برسد مگر به وسیله من و این چیزی نیست جز باور مردمان بدوی زمانهای دور که تنها راه رسیدن به مبدأ، پیمودن راه مهر است.
از نقطه نظر اسطوره ای در روز مهر از ماه مهر، نیروی راد و راستی (اشا) به سرکردگی کاوه بر آتش دروژ ضحاک به پیروزی رسید و فریدون پادشاه شد. بنابراین مهرگان سمبلی از پیروزی نهایی مزدا بر اهریمن است. بر اساس منابع یونانی در جشن مهرگان پادشاهان لباس ارغوانی می پوشیدند و به همراه مردم در مجالس عمومی باده گساری می کردند. این تنها روز در ایران باستان بوده که مردم می توانستند در ملا عام باده گساری کنند. از جشن مهرگان در کتاب تلمود، از کتب مقدس یهود هم سخن رفته است و این نشان می دهد که این جشن مختص ایرانیان نیست و در بسیاری از مناطق دنیای باستان برگزار می شده است. در متون تاریخی زرتشتی آمده است که مهرگان روزی است که در آن انسان نر و ماده از کیومرث که در باور زرتشتی مثال نوع بشر است آفریده شد. همچنین آمده است که خورشید برای اولین بار درخشندگی خود را در این روز شروع کرد و در واقع این روز، روز آغاز جهان بوده است.


Sources :

  1. ج. پ آسموسن- اصول و عقاید و اعتقادات دیانت زرتشتی- ترجمه فریدون وهمن- بنیاد فرهنگ ایران- بی‌تا

  2. هنریک ساموئل نینبرگ- دینهای ایران باستان- ترجمه سیف الدین نجم آبادی- تهران 1359

  3. گئو ویدن گرن- دینهای ایران باستان- ترجمه منوچهر فرهنگ- انتشارات آگاهان دیده 1377

  4. مهرداد بهار- دینهای آسیایی

  5. هایده رمضان رستم آبادی- زرتشتیان در ایران- پاییز 1384

  6. موبد اردشیر آذرشسب- مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان- سازمان انتشارات فروهر

  7. کورش نیکنام- از نوروز تا نوروز آئین ها و مراسم سنتی زرتشتیان ایران- موسسه انتشاراتی فرهنگی فَروَهَر

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/113498