پیشینه و زمینه پیدایش آیین مزدکی

آیین مزدک

آیین مزدک که به خرم («شاد» و «خوش») یا درست دین نیز شهره است، در دوره حکومت قباد اول (488 ـ 531)، شاهنشاه ساسانی، در ایران شکوفا شد. نام این دین برگرفته از نام مزدک، بنیادگذار آن است. مفاهیم اجتماعی آیین مزدک مهم است، به ویژه به این خاطر که اغلب می اندیشند شکل آغازین و شرقی سوسیالیسم و کمونیسم را داشته است، اما این یک مبالغه است که می خواهد آیین مزدک را به یک نهضت اساسا اجتماعی تقلیل دهد.

مؤسس آیین مزدک
بنا به گفته کریستن سن ایران شناس دانمارکی، آئین مزدک یکی از شاخه های دین مانی است که در رم و در روزگار دیو کلسین (300 م) به وجود آمد. پایه گذار این آئین شخصی به نام زرتشت فرزند خرکان بوده که بوندوس نیز نامیده می شده است. پیروان این آئین خود را درست دینان می نامیدند. آوازه پیروان زرتشت خرکان دو قرن بعد بلندتر شد. به گفته همین ایران شناس خرکان از مردم فسا (فارس) بوده و همو است که مؤسس آئین مزدک بوده است. زرتشت حامی مزدک بوده است. محققان زادگاه مزدک را شهر پسا یا فسا می دانند. زرتشت حامی مزدک در خوذای نامک نیز مسطور است.

ظهور آیین مزدک
مذهب مزدک را اشتقاقی از مانویت دانسته اند. مزدک در عهد قباد پدر انوشیروان مدعی نوعی رهبری مذهبی شد و قباد در ابتدا از روی عقیده و علاقه یا به عنوان یک نقشه سیاسی برای کوباندن طبقه اشراف و روحانیون زردشتی به او گروید و کار مزدک سخت بالا گرفت، ولی به فاصله اندکی در همان زمان قباد به دستیاری فرزندش انوشیروان و یا در زمان سلطنت خود انوشیروان مزدکیان قتل عام شدند و از آن پس به صورت یک فرقه سری در آمدند. مزدکیان در دوره اسلام نیز لا اقل تا دو سه قرن وجود داشته اند.
در دوره اسلام نهضتهای ایرانی ضد خلافت و احیانا ضد اسلامی را غالبا مزدکیان رهبری می کرده اند. به همین جهت زردشتیان با آنها همراهی نکرده، با مسلمین علیه آنها همکاری می کردند. می گویند بانی اصلی آیین مزدکی مردی زردشت نام از اهل فسای شیراز بود و به نوعی مانویت دعوت می کرد مخالف کیش رسمی مانوی. این مرد دعوت خود را در روم ظاهر کرد و سپس به ایران سفر کرد و به دعوت پرداخت. در روم این شخص به نام «بوندس» معروف بوده است. کریستن سن پس از ذکر مطلب بالا می گوید: «بنابراین دین مزدک همان آیین "درست دین" است که "بوندس" انتشار داد.»

از درست دینی تا اشموغی

طبری در تاریخ مشهور خود موسوم به الرسل و الملوک، از «زراذشت پسر خرگان» نام می برد که آیینی نوین بنا نهاد و مزدک مروج آیین او بود: چون پادشاهی بر خسرو استوار شد آیین مردی دو روی را که از مردم پسا بود و زراذشت پسر خرگان نام داشت از میان برداشت. این آیین بدعتی بود در کیش مجوس و مردم در این بدعت از او پیروی کردند و کار او بالا گرفت. از کسانی که مردم را به این آیین همی خواند یکی بود از مردم مذریه، به نام مزدک پسر بامداد.
مالالاس هم از یک مانوی مرتد شده به نام بوندس یاد کرده که دو قرنی پیش از مزدک، در حوالی سال 300 میلادی در روم ظهور کرد و سپس به ایران آمد و تعالیم خویش را که «درست دینی» نامیده می شد، بگسترد. «درست دینی» دقیقا همان عنوانی است که همواره مزدکیان آیین خود را با آن می خواندند و در زبان پهلوی به معنای کیش عدل و برابری است.
در کتاب دینکرد نیز از «احکام بدعت آمیز زرتشت فسایی» که «پیروانش را دریست دین می خوانند»، به گونه ای جداگانه از «آیین مزدک» یاد شده است؛ و بالاخره مسکویه نیز از «زرادشت الثانی» یاد کرده که انوشه روان پیروان او و مزدکیان را با هم سرکوب کرد. کریستن سن، از مجموع این روایات، که جملگی نشان می دهند مؤسس آیین مزدکی کسی مقدم بر مزدک پسر بامداد بوده، نتیجه گرفته که «بوندس» و «زراذشت پسر خرگان» هر دو به یک شخص اشارت دارند و: «فرقه مورد بحث ما یکی از شعب مانویه بوده که قریب دو قرن قبل از مزدک در کشور روم تاسیس یافته و مؤسس آن یک نفر ایرانی، زرتشت نام پسر خرگان از مردم پسا بوده است.»
به سخنی دیگر، طبری سهوا آن «زراذشت» را هم عصر با انوشیروان دانسته است و اندیشه هایی که بعدها با نام مزدک شهره شدند، به واقع حدود دویست سال قبل از آن، با نام درست دینی و توسط زرتشت پسر خرگان (که شاید بوندس لقب او بوده) پدیدار گشته بودند. با آنچه از شیوه تاریخ نگاری کهن می دانیم، «سهو» طبری محل اعجاب نیست؛ اما این که اندیشه های مرتدانه ای چون تعالیم زرتشت پسر خرگان توانسته بودند علی رغم نابردباری دستگاه دینی موبدان، چنان دوامی داشته باشند، البته حیرت آور است.
حتی اگر مانند کریستن سن معتقد باشیم: «زرتشت {پسر خرگان} پیشوایی بوده که دعوات او فقط جنبه نظری داشته است»، باز هم ماندگاری آن تعالیم نظری در ذیل سایه سنگین تعصب دینی موبدان، بس پرسش برانگیز است. به عبارت دیگر، وقتی می دانیم «روحانیان زرتشتی بسیار متعصب بودند و هیچ دیانتی را در داخل کشور تجویز نمی کردند» و در مواجهه با دگرکیشان، هیچ گونه مماشاتی روا نمی داشتند، پس می توان پرسید که چگونه اندیشه های زرتشت پسر خرگان چندان تاب آوردند که در درون بلندپایگان دستگاه دینی، کسانی چون مزدک را همراه خویش ساختند؟

طعن و نفرین مخالفان جامعه مزدیسنی در منابع دینی زرتشتی

با مراجعه به منابع دینی زرتشتی، درک بهتری از اهمیت این نکته ممکن می شود: در این کتب ما مکررا با طعن و نفرین مخالفان جامعه مزدیسنی مواجه می شویم. دسته بزرگی از اینان با عنوان دیویسنان، مشخص می شوند. از قرار اینان کسانی بودند که رسالت زرتشت را از بنیاد قبول نداشته اند و نیایش های آنان متوجه اهریمن هم بوده است. اما علاوه بر دیویسنان، دسته ای و «جدا راهان» اطلاق شده است. آنان کسانی بودند که خویش را پیرو زرتشت دانسته و اوستا را می خوانده اند، اما قایل به تفسیر و تاویل خاصی از آن بوده اند. بیست فصل نخست از کتاب سوم دینکرد درباره پرسش و پاسخ میان اشموغان مختلف با موبد سنت پرست است."
دینکرد، درست دینان یا پیروان زرتشت خرگان را «اشموغان اشموغ» یا بدترین بدعت گذاران شمرده که با نام و در لفاف دین مزدیسنی، تفسیر خاص خویش را رواج می دادند. منصور شکی با استناد به این نکات و ذکر شواهدی از منش بدون مدارای موبدان زرتشتی در دوره ساسانی، نتیجه گرفته که: «قدر مسلم این است که با تمام کوششی که دولتمردان و موبدان ساسانی در برانداختن دگراندیشی نمودند، جداراهان در نهان و آشکار با گذشت زمان هرچه بیشتر نیرو گرفتند، تا آن جا که به رهبری مزدک بامدادان در شورشی پرشکوه پیشوایی دیانت را به دست گرفتند و به نوآوری های خود مشروعیت بخشیدند.»
اما باید توجه داشت که اطلاق صفاتی چون «اشموغان اشموغ» به درست دینان در کتاب دینکرد (که در دوره اسلامی نوشته شده) لزوما به معنای وجود همین برخورد با درست دینی در فاصله زمانی میان زرتشت خرگان و مزدک نیست. به سخن دیگر، به نظر می رسد که آرای زرتشت خرگان از همان ابتدا مظهر اشموغی یا بدعت گذاری شمرده نمی شدند وگرنه چگونه ممکن بود که چنین اندیشه هایی توسط یک روحانی درباری به شاه ساسانی عرضه شده و این یک نیز، آنها را رسما پذیرفته و مجدانه ترویج کرده باشد؟ این گونه باید پذیرفت که آیین زرتشت خرگان به نحوی در درون جامعه مزدیسنی تحمل می شده تا آن گاه که در نتیجه فتنه های دوره مزدکی، این آیین به بدترین انواع بدعت گذاری مبدل گشت. اما چنین چیزی، با آنچه از نابردباری موبدان می دانیم، چگونه قابل قبول تواند بود؟
پاسخ را باید در تمرکز دستگاه دینی زرتشتی بر «درست رفتاری» دید: «وقتی ملک و دین با هم هم پشت و همداستان باشند، تنها به جای آوردن درست اعمال مذهبی وسیله تمیز مؤمن از کافر است، نه داشتن ایمان درست.» این گونه، از چشم موبد متعصب و دولتی زرتشتی، کافر کسی بود که از آنچه او «رفتار درست» می دانست، دست می کشید و به آیین هایی چون مسیحیت می گروید؛ این اعمال در چشم او هنجارهای کهن جامعه را سست می گردانید و استیلای بی گفتگوی موبدان را در مخاطره می افکند. بیهوده نیست که به روایت سرگذشت نامه های سریانی، این موبدان مسیحیان را وادار به انجام «اعمال درست»، نظیر ستایش خورشید می کرده اند. آنچه ما را مجاب می کند تا وجود نحله ها و گرایشهای نظری گوناگون در درون زرتشتی گری رسمی دوره ساسانی را بپذیریم، این واقعیت است که اصلی ترین متن دینی زرتشتیان (یعنی اوستا) بس غامض و تاویل بردار بود. امروزه، گواهی های فراوانی در دست است که نشان می دهند در دوره ساسانی اساسا سروده های زرتشت یا گاهان برای موبدان فهمیدنی نبود و پاره های دیگر اوستا نیز به دلیل فراموش شدن رموز زبان آن، چنان که باید درک نمی شد. روشن است که این وضع، از هر حیث مساعد کننده بروز انواع و اقسام تفسیرها و تاویل ها بود. اما از این تفسیر و تاویل ها، آنها که اساس دین و دولت را در مخاطره نمی انداختند، در درون مجامع موبدی پذیرفته شده و مابقی طرد می گشتند.

سخن نظام الملک

روایت نظام الملک از اظهارنظر موبدان راجع به سخنان مزدک، شاهدی است بر رواج تفاسیر گوناگون از اوستا. در زند و اوستا سخن ها هست که هر سخن ده معنا دارد و هر موبدی و دانایی را در او قولی و تفسیری دیگر است، ممکن باشد که او آن قول را تفسیر نیکوتر و عبارتی خوش تر سازد. بر این منوال، به نظر می رسد که در دوره ساسانی (به ویژه در انتهای آن، یعنی هنگامی که اندیشه های فلسفی گوناگون و باورهای دینی متفاوت در ایران زمین رخنه یافته بودند) روحانیان ایرانی به دلیل ناتوانی از فهم زبان اوستایی، درگیر تفاسیر گوناگونی بودند که با الهام از مکاتب بیگانه از متن اوستا به عمل می آمد.
این موبدان که به دلیل بهره مندی از حمایت دولتی، چندان مقید به مناظرات کلامی نبودند، تمام توجه خویش را به درست رفتاری مردمان معطوف کرده و ناگزیر از مماشات با تفاسیر گوناگونی بودند که از زند و اوستا می شد. در نتیجه، فرد ایرانی می توانست در عین «درست رفتاری»، پاره ای باورهای خاص را در «حوزه اندیشه» بپروراند و به آنها دل ببندد. این امر، دلیل پدیداری فرقه های نظری گوناگونی در دل زرتشتی گری ساسانی بود که برخی از آنها تا پس از اسلام هم ماندگاری یافتند. اگر چه از برخی از این فرقه ها (نظیر کیومرثیه و زروانیه) که شهرستانی در کتاب خود یاد کرده تقریبا هیچ ردی در تاریخ برجا نمانده است، لیکن می توان مطمئن بود که چنین فرقه هایی در درون زرتشتی گری ساسانی وجود داشته اند.

رمز ماندگاری تعالیم نظری زرتشت خرگان
این گونه، می توان رمز ماندگاری «تعالیم نظری» زرتشت خرگان را تا آن گاه که کواد و مزدک جنبه های عملی آن را به پیش نکشیده بودند، درک کرد: نه زرتشت خرگان و نه مزدکیان، مدعی یک رسالت نو یا متحول کردن اساس باورهای مزدیسنی نبودند. این هر دو، بر آن بودند که معنای درست تری از «زند و اوستا» به میان نهاده اند و این ادعا نیز در نتیجه فراموش شدن زبان اوستایی، چیز جدیدی در جامعه موبدان نبود. جالب توجه است که خواجه نظام الملک هم در روایت خویش، همین نکته را به روشنی بازنموده است. مزدک گفت: مرا فرستاده اند تا دین زردشت تازه گردانم که خلق معنای زند و اوستا را فراموش کرده اند و فرمان های یزدان نه چنان می گزارند که زردشت آورده است... ملک گفت: ای بزرگان و موبدان، در این معنا چه گویید؟ گفتند: اول چیز آن است که ما را هم به دین ما و کتاب ما می خواند و زردشت را خلاف نمی کند و... بی تردید تا این جای کار عکس العملی ایجاد نمی کرد؛ اما آن هنگام که از این تعالیم نظری نتایج عملی ظهور کرد و کار بر مدار هتک و طرد اشراف و بزرگان گردید، درست دینی نمونه تمام عیار بددینی و اشموغی شد و البته دوران مدارا به پایان رسید.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- خدمات ایران و اسلام- انتشارات صدرا- 1382

  2. آرتور کریستن ‏سن- ایران در زمان ساسانیان- ترجمه رشید یاسمى- انتشارات صداى معاصر- 1378

  3. آرتورکریستن سن- سلطنت قباد و ظهور مزدک- ترجمه احمد بیرشک- کتابخانه طهورى- 1374

  4. آرتورکریستن سن- مزداپرستى در ایران قدیم- ترجمه ذبیح ‏الله صفا- انتشارات هیرمند- 1376

  5. اوتاکر کلیما- تاریخچه مکتب مزدک- ترجمه جهانگیر فکرى ارشاد- انتشارات توس- 1371

  6. حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش ادیان ایران باستان- مانویت

  7. عبداللّه مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 1- بخش ادیان و مذاهب ایران باستان دین مانی

  8. حنیف رضا گلزار- مقاله جنبش های مانی و مزدک ریشه‌ها‏، اندیشه‌ها و پیامدها- ماه نامه اطلاعات سیاسی اقتصادی- 1387 - شماره 249-250- خرداد و تیر

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/113571