زندگی اجتماعی و دینی مردم آفریقا (زمان و نقش آن)

مفهوم زمان
تعریف واژه دین مشکل است و حتى این تعریف در زمینه زندگى سنتى آفریقایى مشکل تر مى شود. دین براى آفریقایی ها پدیده اى وجودى است، و با مساله هستى ارتباط دارد. در زندگى سنتى، فرد در مشارکت دینى که قبل از تولد آغاز مى شود و تا بعد از مرگش ادامه دارد غوطه ور است. لذا براى او، و براى جامعه بزرگترى که او بخشى از آن است، زیستن همانا درگیر شدن در صحنه نمایش مذهبى است. و این مساله اى اساسى است زیرا به این معنى است که انسان در جهانى مذهبى زیست مى کند. هم آن عالم و هم عملا تمام فعالیت هاى او در آن از طریق درک و شناخت مذهبى دیده و تجربه مى شود. اسامى افراد در آنها معانى مذهبى دارند، صخره ها و تخته سنگ ها فقط اشیاى صرف نیستند، بلکه اشیاى مذهبى اند، صداى طبل به زبان دین صحبت مى کند، گرفتگى خورشید یا ماه به سادگى پدیده بى صداى طبیعت نیست، بلکه پدیده اى است که با جامعه اى که آن را مشاهده مى کند سخن مى گوید، که اغلب از فاجعه اى قریب الوقوع خبر مى دهد. مثال هاى فراوانى از این قبیل وجود دارد. مساله این است که براى آفریقایی ها، کل هستى پدیده اى مذهبى است، انسان عمیقا وجودى مذهبى است که در جهانى مذهبى زندگى مى کند. ناتوانى در درک و شناخت این نقطه آغازین، میسیونرها، مردم شناسان و مدیران استعمارى و دیگر نویسندگان خارجى ادیان آفریقایى را نه فقط به شناخت نادرست ادیان بلکه به ناتوانى در شناخت مردم آفریقا هدایت کرده است.

رابطه هستی شناسی و انسان شناسی در باور مردم آفریقا
دین آفریقایی ها، هستى شناسی است به این معنى که هر چیزى بر اساس ارتباط آن با انسان دیده مى شود. این مقوله ها عبارتند از:
1 ـ خدا به عنوان تبیین نهایى خلقت و حفظ و بقاى هم انسان و هم تمام موجودات.
2 - ارواح از موجودات وراء انسانى و ارواح آدمهایى که در گذشته اى دور فوت کرده اند تشکیل مى شوند.
3 ـ انسان موجودى زنده است و شامل کسانى مى شود که متولد خواهند شد.
4 ـ حیوانات و گیاهان، یا بقیه حیات زیستى.
5 ـ اشیا و پدیده هاى فاقد زندگى زیستى.

اگر به شیوه انسان مدارانه بحث شود، خدا مبدع انسان است، ارواح سرنوشت آدم را رقم مى زنند، انسان مرکز این وجودشناسى است، حیوانات، گیاهان و پدیده ها و اشیا محیطى را تشکیل مى دهند که انسان در آن زندگى مى کند، ابزارى براى هستى را فراهم مى سازند و اگر نیاز باشد انسان با آنها رابطه عرفانى برقرار مى کند. این وجودشناسى انسان محورانه، اتحاد و همبستگى کاملى است که هیچ چیز نمى تواند آن را بشکند یا نابود کند. نابودى یا از بین بردن یکى از این مقوله ها همانا نابودى کل هستى از جمله نابودى خالق هستى است که این امکان ناپذیر است. نحوه اى از هستى مستلزم همه صورتهاى دیگر است و باید تعادلى برقرار باشد تا این انحاء هستى نه بسیار از یکدیگر دور شوند و نه بسیار به یکدیگر نزدیک گردند. علاوه بر این پنج مقوله به نظر مى آید نیرو، قدرت و توانى وجود دارد که در تمام جهان سارى است. خداوند منبع و نظارت کننده نهایى این نیرو است، اما ارواح به بخشى از آن دسترسى دارند. تعداد کمى از انسانها دانش و توانایى بهره بردن، تحت تاثیر قرار دادن و استفاده از آن را دارند، نظیر درمانگران، جادوگران، روحانیون و باران سازان که برخى در جهت خیر و برخى دیگر در جهت شر جامعه شان عمل مى کنند.

مفهوم آفریقایى زمان
براى این که دیده شود چگونه این هستى شناسى با نظام مذهبى جور در مى آید، باید درباره مفهوم آفریقایى زمان به عنوان کلیدى براى درک و شناختمان از مفاهیم اساسى فلسفى و دینى بحث نمود. شاید مفهوم زمان کمک کند تا عقاید، نگرشها، آداب و رسوم و طریقه معمول زندگى مردم آفریقایى را نه تنها در ساختار سنتى بلکه در شرایط جدید (چه سیاسى، اقتصادى، آموزشى یا زندگى کلیسایى)، بیان کند:

الف: زمان بالقوه
مساله زمان در زندگى سنتى مردم آفریقا از لحاظ دانشگاهى اهمیت اندکى دارد. زمان براى آنان آمیزه اى از حوادثى است که اتفاق افتاده است، وقایعى که اکنون پدید مى آیند و نیز آن وقایعى که بطور اجتناب ناپذیرى یا بى درنگ اتفاق مى افتند. آنچه که اتفاق نیفتاده و یا احتمال ندارد که بى درنگ اتفاق افتد در مقوله «بى زمانى» قرار مى گیرد. آنچه که وقوعش حتم است و یا درون ضرب آهنگ پدیده هاى طبیعى قرار مى گیرد، در مقوله زمان بالقوه یا اجتناب ناپذیر است. مهم ترین نتیجه اى که از این باور بدست مى آید این است که، بر طبق عقاید یا مفاهیم سنتى زمان پدیده اى دو بعدى است، با گذشته اى طولانى، زمان حال و فى الواقع هیچ آینده اى. مفهوم طولى زمان در اندیشه غربى، با گذشته اى نامعین، حال و آینده اى نامحدود، عملا با تفکر آفریقایى بیگانه است. آینده واقعا وجود ندارد زیرا حوادثى که در آن قرار دارد اتفاق نیفتاده اند. آنها تحقق نیافته، بنابراین نمى توانند آینده را بسازند. اما اگر حوادث آینده بطور حتم اتفاق بیفتد، و یا درون ضرباهنگ اجتناب ناپذیر طبیعت واقع شوند، در بهترین شرایط زمان بالقوه را مى سازند و نه زمان واقعى را. آنچه که هم اکنون اتفاق مى افتد بى هیچ شک آینده را آشکار مى کند، اما وقتى حادثه اى اتفاق افتد، دیگر در آینده نیست بلکه در حال و گذشته است. پس زمان واقعى آن چیزى است که در حال یا گذشته قرار دارد. بجاى این که به جلو برود «به عقب» حرکت مى کند و در اصل مردم افکار خود را متوجه آنچه که اتفاق افتاده مى کنند و نه چیزهاى آینده. این آگاهى از زمان که دو بعد حال و گذشته بر آن حاکم است بر درک و شناخت یک آفریقایى، از فرد، جامعه و جهانى که پنج مقوله وجودى مذکور در بالا را تشکیل مى دهد غلبه دارد. زمان بایستى به تجربه درآید تا معناى آن درک شود و واقعیت یابد. فرد زمان را تا حدى در زندگى شخصى خود مى شناسد، و تا حدى از طریق جامعه اى که نسل ها پیش از تولد او وجود داشت تجربه مى کند. چون آنچه که آینده است تجربه نشده است، حسى را بر نمى انگیزد، بنابراین نمى تواند بخشى از زمان را تشکیل دهد، و مردم نمى دانند چگونه درباره آن بیاندیشند. البته مگر چیزى باشد که در درون ضرباهنگ پدیده هاى طبیعى واقع مى شود. در زبانهاى آفریقاى شرقى، کلماتى واقعى یا تعابیرى که مفهوم آینده دور را بیان کند وجود ندارد. سه زمان فعل که به آینده اشاره دارد دوره اى حدود شش ماه را در برمى گیرد، حداکثر یا بیشتر از دو سال. وقایع نزدیک مى بایستى در محدوده این زمانهاى فعل قرار گیرد در غیر این صورت چنین وقایعى وراى افق آن چیزى قرار مى گیرد که زمان حقیقى را مى سازد. در نهایت مى توانیم بگوییم که این آینده کوتاه فقط بسط و امتداد زمان حال است. مردم به حوادث آینده دور حداکثر دو سال از زمان حال علاقه اندکى دارند، یا اصلا علاقه اى ندارند و زبانهاى آنان فاقد کلماتى است که بتوان به واسطه آنها چنین حوادثى را درک و بیان نمود.

ب ـ محاسبه زمان و گاه شمارى
هنگامى که آفریقایی ها زمان را محاسبه مى کنند، براى هدفى خاص و دقیق و در رابطه با حوادث است و نه صرف محاسبه ریاضى. از آنجا که زمان آمیزه اى از رویدادهاست، مردم نمى توانند آن را در خلاء محاسبه کنند و این کار را نمى کنند.

تقویم هاى عددى و تقویم هاى پدیدارى در جوامع آفریقایی
تقویم هاى عددى، با یکى دو استثنا در جوامع سنتى آفریقایى وجود ندارد. اگر چنین تقویمهایى وجود داشته باشد، چندان قدمتشان زیاد نیست، شاید به چند دهه اخیر برمى گردد، و مطمئنا سابقه آنها به قرنها نمى رسد. به جاى تقویم هاى زمانى چیزهایى وجود دارند که ما مى توانیم آنها را تقویم هاى پدیدارى بنامیم، که در آن حوادث یا پدیده هایى که زمان را تشکیل مى دهند در رابطه با یکدیگر و همانطور که اتفاق مى افتند یعنى زمان را مى سازند محاسبه یا لحاظ مى شوند. بطور مثال، مادر باردار ماه هاى قمرى باردارى خود را محاسبه مى کند، مسافر روزهایى را که باید راه برود (در سالهاى گذشته)، تا از بخشى از کشور به بخش دیگر برود محاسبه مى کند. روز، ماه، سال، زمان زندگى یک شخص، یا تاریخ بشر، تماما بر حسب حوادث خاص خود آنها محاسبه یا تقسیم مى شوند، زیرا همین حوادث است که آن ها را معنى دار مى کند. براى مثال، طلوع خورشید، رویدادى است که همه افراد جامعه آن را درک مى کنند. بنابراین مادامى که خورشید طلوع مى کند، این که در ساعت پنج صبح طلوع کند یا هفت صبح مهم نیست. وقتى کسى مى گوید که دیگرى را در هنگام طلوع خورشید خواهد دید، مهم نیست که ملاقات ساعت پنج صبح انجام مى گیرد یا ساعت هفت صبح زیرا وعده ملاقات در طول دوره معمول بالا آمدن خورشید است. به همین شکل، مهم نیست که مردم ساعت نه به تختخواب بروند یا ساعت دوازده شب مهم رفتن به تختخواب است، این که یک شب ساعت ده و شب دیگر نیمه شب این کار را صورت دهند بى اهمیت است.

تفاوت زمان در جامعه آفریقا و جامعه غربى
براى این مردم زمان وقوع حادثه معنى دارد و نه لحظه دقیق آن. در جامعه غربى یا صنعتى، زمان کالایى است که باید از آن استفاده کرد و خرید و فروخت، اما در زندگى سنتى آفریقایى، زمان را باید خلق یا ایجاد کرد. انسان برده زمان نیست. بلکه او هر قدر بخواهد زمان را مى سازد. وقتى خارجیها بخصوص از اروپا و آمریکا به آفریقا مى آیند مى بینند مردم در جایى نشسته اند، بدون این که آشکارا هیچ کارى انجام دهند، اغلب اشاره مى کنند که «این آفریقایی ها با بیکار نشستن وقت را تلف مى کنند!»، حرف معمول دیگرشان این است: «آه همیشه آفریقایی ها دیر مى کنند!»، توسل به چنین قضاوت هاى شتابزده اى آسان است، اما این قضاوت ها ناشى از عدم اطلاع از مفهوم زمان براى اقوام آفریقایى است. کسانى که در جایى نشسته دیده مى شوند، حقیقتا وقت را تلف نمى کنند. بلکه منتظر زمان یا در فرایند زمان هستند.

مفهوم بنیادین زمان زیربناى رفتارهاى مردم آفریقائى در روستاها
کسى نمى خواهد این نقطه کوچک را بکار بگیرد، اما قطعا مفهوم بنیادین زمان زیربناى رفتارهاى مردم آفریقائى در روستاها را تشکیل مى دهد و تا حد زیادى زندگى کسانى را که در شهرها کار مى کنند. در میان چیزهاى دیگر، زندگى اقتصادى مردم عمیقا متکى به تصور آنها از زمان است، و بسیارى از اعمال و عقاید مذهبى با این مفهوم بنیادى از زمان ارتباط تنگاتنگى دارند. روز در زندگى سنتى بر حسب رویدادهاى مهم محاسبه مى شود. بطور مثال در میان قبله «انگور» ساعت دوازده ظهر وقت استراحت مردم و گله است از چاه ها و رودخانه هاست قبل از آنکه گله ها براى آبخورى به آنجا رانده شوند وگرنه ممکن است آن را آلوده کرده و یا به کسانى که آب را حمل مى کنند آزار برسانند. ساعت دو بعد از ظهر زمان آبخوردن گله هاست و چوپانان آنها را به محل هاى آبخورى هدایت مى کنند. ساعت سه بعد از ظهر زمان ترک محل هاى آبخورى و چریدن دوباره است. ساعت هفت بعد از ظهر دوباره وقت دوشیدن شیر گاوها قبل از خواب است، و در این هنگام روز واقعا به پایان مى رسد.

ماه قمرى به جاى ماههاى شمارشى
ماه قمرى به دلیل وقوع تغییرات در ماه به جاى ماههاى شمارشى به حساب مى آید. در زندگى مردم، برخى رخدادهاى معین با ماههاى خاصى ارتباط دارند، از این رو ماهها بر طبق حوادث مهم واقع در آن و یا شرایط غالب جوى نامگذارى مى شوند. براى مثال، ماه «گرم»، یا ماه اولین باران ها، ماه وجین کردن علف، ماه برداشت لوبیا، ماه شکار و غیره وجود دارد. مهم نیست که ماه شکار بیست و پنج روز بکشد یا سى و پنج روز: رویداد شکار چیزى مهم تر از طول بسیار دقیق ماه است. ماه اکتبر «خورشید» نامیده مى شود، زیرا در این زمان خورشید بسیار گرم است. ماه دسامبر «به عمویت آب بده» نامیده مى شود زیرا آب بسیار کم است و مردم به سهولت تشنه مى شوند. ماه فوریه «بگذار زمین را بکنند» نامیده مى شود، زیرا در این زمان است که به زودى باران خواهد بارید و مردم شروع مى کنند به آماده کردن مزارعشان براى کاشتن بذر. ماه مه «دانه گندم در خوشه» نامیده مى شود زیرا در این زمان دانه شروع به ثمره دادن مى کند. ژوئن «ماه کثیف» نامیده مى شود، زیرا بچه ها حالا مى توانند دانه تازه را بخورند و با این کار دهانشان را کثیف مى کنند. جولاى به نام «علف خشک» معروف است زیرا باران متوقف مى شود، زمین خشک شده و علفها شروع مى کنند به پژمرده شدن. آگوست «دانه شیرین» نامیده مى شود و این زمانى است که مردم دانه شیرین برداشت مى کنند و مى خورند. سپتامبر به نام «درخت سوسیس» معروف است، زیرا در این زمان درخت سوسیس (گیگالیاى آفریقایى) این میوه شبیه سوسیس بزرگ به نظر مى آید، و دوره دوازده ماه این گونه کامل مى شود، پدیده هاى طبیعى یک بار دیگر خود را تکرار مى کنند و سال پایان مى پذیرد.

سال در باور مذهبی مردم آفریقا
سال نیز از حوادث تشکیل شده است. اما در مقیاسى وسیع تر از رویدادهایى که روز یا ماه را تشکیل مى دهند. جایى که جامعه کشاورزى است، این فعالیت هاى فصلى است که سال کشاورزى را تشکیل مى دهد. براى نمونه نزدیک خط استوا مردم دو فصل باران و دو فصل خشک را مى شناسند. وقتى تعداد دوره هاى فصل کامل مى شود، سال نیز کامل مى گردد. زیرا این چهار فصل اصلى است که تمام سال را مى سازد. تعداد واقعى روزها مهم نیست زیرا سال نه به شیوه تعداد دقیق روزها بلکه براساس وقوع حوادث محاسبه مى شود. از این رو ممکن است یکسال سیصد و پنجاه روز و سال بعد سیصد و نود روز داشته باشد. پس سالها ممکن است از نظر طول با یکدیگر فرق داشته باشند و اغلب فرق دارند، اما از نظر فصلها یا حوادث جارى تفاوت نداشته باشند. از آنجا که سالها از نظر طول ریاضى با یکدیگر متفاوت اند، تقویمهاى عددى در زندگى سنتى، بى معنى و ناممکن هستند. جداى از محاسبه سال، مفهوم زمان آفریقایى بى تفاوت وخاموش است. مردم انتظاردارند که سالها درضرباهنگى بى پایان مانند روز وشب، ومانند هلال یا بدرشدن ماه بیایند وبروند. آنان انتظاردارند رخدادهاى ماه باران،کاشت، برداشت، فصل خشک، دوباره فصل باران، دوباره کاشت و غیره تا ابد ادامه یابد. هر سال مى آید و مى رود و به بعد زمان گذشته اضافه مى گردد. براى آنان زمان بى پایان یا ابدیت چیزى است که تنها در محدوده زمان گذشته واقع است یعنى چیزى شبیه زمان نامعین (زمنى)، است (آن سوى افق رخدادهائى قرار دارد که تجربه و تاریخ بشر را مى سازند).
(ادامه دارد...).


Sources :

  1. جان اس مبیتی- ادیان و فلسفه آفریقایی- مترجم مرضیه شنکایی- نشر ادیان- تاریخ نشر 1383

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/113652