اصول و اعتقادات دین هندویی (طبقه اجتماعی)

از بررسى طبیعت ذاتا متنوع آیین هندو آشکار مى شود که هرگونه تلاشى در جهت توضیح مختصر آموزه هاى بنیادین و یا «اعتقادات پایه» این آیین فقط گمراه کننده و نارسا خواهد بود. اعتقادات و آموزه ها فراوانند اما کمى از آنها قبول عام مى پذیرند. نظام هاى اعتقادى، کلامى و فلسفى تفصیل یافته اى را مى توان یافت که به سنت هاى فرقه اى یا مکتب هاى فلسفى خاص تعلق دارند؛ سنت ها و مکتب هایى که اغلب سادانا (روش عملى و اصول) خاص خود را به پیروان توصیه مى کنند. اما اینها استثناها و موارد خاص هستند، نه کل فراگیر آیین هندو. با این وجود، در سطح عمومى ترى مى توان به اصولى زیرینى (مفروضات و پنداشت های خاص)، دست یافت که روی هم رفته نوعی فهم و ادراک متداول و یا متعارف را به وجود می آورند. هرچند که این درک و فهم براى هر کس، بنا به شخصیتش، خانواده اش، طبقه اى که به آن تعلق دارد، منطقه اى که در آن نشو و نما کرده است، و شاید دیدگاه هاى فرقه اى اش، مشمول جرح و تعدیل مى گردد.

مهم ترین اصول دین هندویی

یکى از مهم ترین و پرمایه ترین مفاهیم براى همه هندوها مفهوم «دارما» است. دارما سطوح معانی مختلفی دارد، اما هیچ واژه انگلیسی معادل آن وجود ندارد. خود اصطلاح هندوئیسم در زبانهای هندی معمولا به صورت «دارمای هندو» و یا «دارمای متعلق به هندوان» ضبط می شود که در این بیانگر دین یا شیوه درست زندگی هندوهاست. در سطح کیهانی «دارما» همان «ساناتا دارما» است، دارمای ابدی و جاودانی که همان قانون نظم ثابت جهانی است که چنین فرمان می دهد: هر چیزی در عالم باید مطابق قوانینی که بر طبیعت خاص آن چیز مصداق دارند، عمل کند. وقتی به سطح عالم انسانی، جهان بشری، می آییم، دارما سر منشأ قانون اخلاقی است. از یک طرف «سادارنا دارما» وجود دارد، قانون اخلاق عمومی که بر هر کسی اطلاق دارد. این قانون شامل احکامی در باب انجام عمل مستحسن نظیر رفتن به زیارت، تکریم برهمن ها و تقدیم پیش کش ها و نذورات خیر خواهانه و نیز احکام سلبی در مورد نهی از صدمه رساندن، دروغ گفتن و غیره است. از طرف دیگر، وارنا شراما دارمای نسبی وجود دارد. در حقیقت امروزه «وارناشرامادارما» به معنای پذیرفتن و پیروی از قواعد و آداب طبقه اجتماعی خاص هر فرد (درجاتی)، گرفته می شود. به این ترتیب دارما، در بین معانی دیگر، هم چنین به معنای نظم ابدی، راستی و درستکاری، دین، قانون و وظیفه است. اهمیت محوری دارما موجب شده که عده ای بگویند هندوئیسم نوعی شیوه زندگی است، اظهار نظری که تا حدود زیادی، هر چند نه صد درصد، درست است.

طبقه اجتماعی کاست

آنچه کسى را هندو مى کند متولد شدن از پدر و مادر هندو، و در نتیجه، تعلق به طبقه آنهاست. طبقه اجتماعی (کاست) عامل اصلى در تعیین موقعیت دینى و اجتماعى فرد است. موضوع کاست چنان پیچیده است که مى توان آن را برپایه اندیشه دینى «آلایش و پالایش» که از جمله اساسى ترین دغدغه هاى آیین هندو است، تبیین نمود. هیچ کس را گریز از «آلایش» نیست، چرا که طبیعت بدن مولد و منبع آلودگى است. براى نمونه، همه بیرون ریزهاى آدمى آلاینده اند. آب دهان، پیشاب، عرق، مدفوع، آب پشت، خون حیض و نفاس. زن در حال عادت ماهانه و در روزهاى پس از تولد بچه اش ناپاک است و محدودیت هایى، که از کاستى به کاست دیگر تفاوت مى کند، درباره او اعمال مى گردد تا مبادا دیگران را، بخصوص از طریق غذا، آلوده سازد. اما گویا نیرومندترین منبع آلودگى مرگ باشد. نه فقط کسانى که جنازه را لمس مى کنند به شدت آلوده مى شوند، بلکه اهل خانه متوفى و برخى از بستگانش نیز در اثر مرگ آلوده مى شوند و لازم است در دوره هاى زمانى متفاوت از امورى چند اجتناب ورزند. براى فایق آمدن بر اقسام آلودگى راه هاى گوناگون زیادى وجود دارد، اما روشى که به ویژه عمومیت بیشترى دارد استعمال آب جارى است. غسل و استحمام صبحگاهى یک نفر هندوی مومن و پرهیزگار، تنها یک شست و شوى ساده نیست، بلکه تطهیرى عبادی است که وی را به حالتی از پاکیزگی که در هندوئیسم لازمه نزدیک شدن به یک الوهیت است، در می آورد. کاست گروه تمایز یافته و آباء و اجدادى هرکس است که معمولا قانون درون همسرى بر آن حاکم است، یعنى پیوند زناشویى معمولا در درون کاست صورت مى گیرد. هر کاست به وسیله اعمال محدودیت هاى گوناگون در خصوص تماس با دیگر طبقه هایى که آنها را آلوده، و در نتیجه، ناخالص مى داند از خلوص جمعى خویش صیانت مى کند. بنابراین، دادن نسبت «خلوص» یا «ناخالصى» به کاست ها، تا حدودى، به موقعیت قضاوت کنندگان بستگى دارد. طبقه برهمنان که همیشه در رأس این سلسله قرار دارند خالص ترینند، و بنابراین، نسبت به آلودگى نیز آسیب پذیرند. در پایین، طبقه کسانى قرار دارد که، براى مثال، با حیوانات مرده و پوست و چرم آنها سروکار دارند، یا کسانى که در کار سوزاندن اجساد هستند. کاستهایى که در این میانه جا دارند، از هر منطقه اى که باشند، به لحاظ مرتبه، خود را در بین این دو حد درجه بندى مى کنند. «خوراک» از مهم ترین موضوعات مشمول محدودیت است، زیرا به سادگى مى تواند حامل آلودگى باشد. در گفتگوهاى مربوط به غذا با وضوح تمام سلسله مراتب میان کاست ها را تفهیم مى کنند؛ بنابراین، از همان ابتدا معلوم مى شود که فلان کاست یا گروه از کاست، آب و غذاى خام یا آماده به همان کاست را مى پذیرد یا رد مى کند.

تماس بدنى با طبقه هاى غیر قابل تماس

در گذشته موضوع تماس بدنى با طبقه هاى غیر قابل تماس «نجس»، که امروزه آنها را «هاریجان ها» مى خوانند، از موضوعات حساس بود، اما اکنون اهمیت چندانى ندارد، و شاید این به خاطر غیر قانونى اعلام شدن آن رسم بوده است. با وجود این، طبقه هاى هریجن هنوز در پایین ترین سطح قرار دارند. در جامعه هاى بسته، مثل روستاهایى که از طبقه هاى مختلف تشکیل شده است، این سنت رفتارهاى تبعیض آمیزى را در حوزه ارتباطات شخصى موجب مى گردد، اما در جامعه هاى شهرى که از انعطاف بیشترى برخوردارند گرفتگى کمترى مشاهده مى شود. اگر عضوى از طبقه، قواعد مربوط به خالص نگه داشتن کاست را نقض کند، آلودگى به بار آمده ممکن است بر کل گروه کاست اثر گذارد، از این رو امکان دارد کیفر اجتماعى سختى بر ضد فرد متخلف اعمال گردد، و چه بسا از او بخواهند تا به اعمال و مناسک گوناگون پالاینده مبادرت ورزد تا بار دیگر او را از تمام حقوق کاستى برخوردار سازند. موقعیت آیینى شخص وابسته و محدود به موقعیت گروه کاستى است که در آن زاده شده است. اما دارمای مربوط به کاست فقط به این نمى پردازد که چه کسى با چه کسى مى تواند ازدواج کند و یا رفتار هرکس با دیگرى باید تحت چه ضوابطى انجام پذیرد. بلکه، براى مثال، مى تواند بگوید که چه شغلى باید انتخاب کند، آیا مى تواند گوشت بخورد، مصرف الکل براى آنها جایز است، و یا بیوه زنان مى توانند دوباره ازدواج کنند یا نه. چیزى در کاستى مقبول است و در کاست دیگر ناپذیرفتنى. به این ترتیب، دارما در این سطح، بر پایه «عرف» و به پشتوانه مجازات هاى اجتماعى و قدرت معنوى، نوعى قانون اخلاقى نسبى پدید مى آورد. اما این به هیچ روى تمام دارما نیست.

نظام اخلاقى خانوادگى هندو

صمیمانه ترین جمعى که یک هندو به آن تعلق دارد خانواده است. عمدتا در درون خانواده است که دارما از نسلى به نسل دیگر منتقل مى شود؛ چه در جریان طبیعى رشد و بالندگى از طریق عرف و سرمشق ها، و چه به وسیله داستان ها و اسطوره هایى که معمولا نیز بسیار اخلاقی اند و در خود آرمانى ترین روابط و وضعیت ها را ارائه مى کنند، و چه به وسیله کتاب مقدس و احکام، هرچند احتمالا این قسم اخیر در عمل نقش کم اهمیت ترى را ایفا مى کند. انتقال نسل به نسل دارما به سبب گستردگى طبیعى خانواده هندویى به نسبت خانواده هاى غربى آسان تر است، زیرا عرصه وسیع ترى را براى تأثیرات دینى و اخلاقى بر روى بزرگسالان فراهم مى آورد. نظام اخلاقى خانوادگى هندو بسیار مستحکم است، به طورى که ساختار قدرت و نقش ها و مسئولیت هاى هر کدام از وابستگان معمولا وفادارانه مراعات مى شود. آیین هاى هندویى مربوط به چرخه زندگانى و همچنین رسوم گوناگون خانوادگى و کاستى در درون خانواده اجرا مى گردد و بخش مهمى از زندگى دینى را شکل مى دهد. به این ترتیب یک هندو از همان سال هاى نخست زندگى به طور طبیعى با هر دو جنبه خاص و عام دارما آشنا مى گردد. دارما چیزى بیش از یک نظام اخلاقى است، و با وجود این که چنین مى نماید، تفاوت فاحشى با نظام هاى اخلاقى آن گروه ادیان که خدایى اخلاقى را اصل گرفته اند دارد.

آموزه کرمه و سمساره

دارما از پشتوانه ایدئولوژیک دیگر اصول مهم بر خوردار است، مثل نظریه سمساره (چرخه بى پایان تولدهاى مکرر که نفس دچار آن است)، آموزه کرمه که به موضوع سمساره ربط دارد و مى گوید: هر عملى ثمرات اجتناب ناپذیرى را به بار مى آورد، به طورى که موقعیت کنونى فرد در این زندگانى، در اثر رفتار او در یکى از تولدهاى قبلیش مقدر گشته است، و نیز اندیشه «پاپا» (گناه) و «پونیا» (پاداش) ). اعمال خلاف دارما، چه از روى قصور صورت گرفته باشد و چه تقصیر، پاپه یا گناه است، و بر وزر و وبال فرد مى افزاید. پیروى از دارما ثواب است، و اعمالى از قبیل زیارت، تقدیم هدیه به برهمنان، یا بانى مراسم مذهبى شدن از جمله ثواب هاى مخصوصند. کار ثواب، یا پونیه، موجب افزایش اندوخته شخص مى شود، و یا حتى ممکن است آن را نثار روح اموات کرد. برخى مناسک که جنبه کفاره دارند، مثل شستوشو در رود گنگ، موجب کاهش پاپه و در نتیجه بالا رفتن کفه ثواب مى شوند. همین توازن میان گناه و ثواب است که سرانجام بر پایه قانون کرمه تعیین خواهد کرد که فرد در زندگانى آینده خویش به چه صورت زاده خواهد شد؛ به صورت حشره، حیوان یا آدمى، و اگر به صورت آدمى، در چه منزلتى. قانون کرمه را بیشتر هندوان براى توضیح اوضاع و شرایط فعلى مردم به کار مى گیرند، اما اندیشناک بودن درباره زندگانى آینده، روى هم رفته، عامل تعیین کننده اى در رفتار فعلى آنها محسوب نمى شود، چراکه اکتساب ثواب از راه پیروى دارما به خودى خود یک هدف و از جمله چهار هدف زندگى هندویی به شمارمى رود. اگر در زمینه سلوک رفتارى محدودیت هاى فراوانى براى یک هندو مطرح است، در عقیده تقریبا آزادى مطلق وجود دارد. اگر هندو آیین ها و رسومى را که جزء ذاتیات لاینفک دارما اوست مراعات کند دیگر مى تواند به هرچه خواست معتقد باشد. اما برخى اصول فلسفى، همچون سمساره و کرمه، میراث هندوهاست؛ چه ردش کنند و چه آن را تا جایى که ممکن است جرح و تعدیل نمایند.

مفهوم برهمن

در بین این اعتقادات عمده ترین آنها مفهوم «برهمن» و یا مطلق فاقد تشخص یا روح جهانی است که زیربنای تنوع پدیداری عالم وجود است و در آن واحد هم درونی (ذاتی) و هم متعالی است. پرسش هایی که راجع به خداوند مطرح می شوند می توانند واژه «برهمن» را در پاسخ داشته باشند. پاسخ های دیگر نمایشگر برهمن در صورتی متشخص تر، مانند «بهاگوان» یا «ایشوارا»، «رب» می باشند. پرستندگان ویشنو و شیوه ممکن است خداى خویش را جایگزین بهاگوان کنند. به بیان کلى، دیدگاه هندو را اگر از حیث وحدتش بنگریم آمیزه اى است از همه خدایى ویکتاپرستى، آمیزه اى که هم مى توان با تأکید بر مفهوم برهمن به عنوان «جان جهان»، و هم با تأکید بر مفهوم بهگوان به عنوان «خداى برین» از آن یاد کرد.

نگرش هندو به خدا

در باب نگرش هندو به خدا مفاهیم قابل توجه دیگرى نیز مطرح است. یکى از آنها اصل «ایشتادوا» یا «خداى برگزیده هر شخص» است که براساس آن، هرکس مى تواند منحصرا خدایى را که ترجیح مى دهد به عنوان خداى متعال پرستش کند. رویکرد غیر انحصارى هندو نیز به همین اصل باز مى گردد. آنها دیگر خدایان و عقاید را انکار نمى کنند و با آن ضدیت نمى ورزند، بلکه تمسک به آن را براى دیگران مى پذیرند و موجه مى شمارند، هرچند برایش به اندازه مال خودشان ارج و منزلت قائل نباشند. بنابراین، پرستنده ویشنو، مثلا، همه دیگر خدایان عمده را فرعى مى شمارد، و چنین مى انگارد که آنان خادمان یا تجلیات ویشنوى یکتاى متعال هستند. پرستشگر شیوه نیز به همین صورت. این گونه که هست، گاهى برشمردن همه خدایانى که در هند مى پرستند فهرستى بهت انگیز به دست مى دهد، و شاید حکایت از شرک کند، از این رو گمراه کننده خواهد بود اگر بدون در نظر آوردن دیدگاه فرد پرستشگر بخواهیم قضاوتى بکنیم. هر شخص یک خداى متعال دارد، که ممکن است نام هاى مختلف داشته باشد و دریافت هاى گوناگون از آن بشود، و نیز دواها، یعنى خدایان و نیروهاى روحانى گوناگونى هم براى او مطرح است. آنها را نیز شایسته احترام و چه بسا پرستش مى دانند، اما تجلیات فرعى شان مى انگارند، و اغلب کارکرد ویژه اى براى آنها قائلند. نویسنده اى بدرستى خاطر نشان کرده است که شاید انسان عمرى را در هند سرکند و هیچ گاه به یک «مشرک» به مفهوم غربیش برنخورد، زیرا حتى روستایى بى سوادى که همین حالا پیشکش هایش را به چندین معبد تقدیم کرده است اذعان دارد که «بهاگوان اک هى»، یعنى «خدا یکى است». و بالاخره، الوهیت را، علاوه بر اینها، در انسان هاى بسیار مقدس، در حیواناتى همچون گاو، در برخى درخت ها، رودخانه ها و کوه ها، و در محل هاى مقدس بى شمار در پهنه شبه قاره مى توان شاهد بود. (ادامه دارد...).


Sources :

  1. سیمن ویتمن- آیین هندو- مترجم علی موحدیان عطار- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1382

  2. جان ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده- ترجمه عبدالرحیم گواهی- جلد 1- صفحه 541-528

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/113853