یک جلوه مهم در مفهوم اگادایی عصر مسیحا اندیشه استقلال سیاسی است که یک امید آتشین یهودیان در مناطق پراکندگی بود. یکی از امورائیم (حکمای تلمودی) قدیم به نام سموئیل می گفت که تنها تفاوت زمان مسیحا با عصر حاضر آزادی سیاسی آن خواهد بود. ربانیون دیگر که تخیلات هوس آلود بیشتری داشتند، معتقد بودند که مصر، حبشه و [فرزندان] اسماعیل خراج گزار شده، هدایای خود را برای مسیحای پادشاه خواهند آورد. در مورد اینکه آیا اقوام غیر یهودی در عصر مسیحا به یهودیت خواهند گروید یا نه، میان ربانیون اختلاف نظر وجود داشت. برخی معتقد بودند که ایمان آنان پذیرفته نخواهد شد، مانند زمان داود (ع) و سلیمان (ع)؛ زیرا انگیزه آنان در تغییر عقیده برخورداری از شادیهای فراوان آن دوره خواهد بود و نه پذیرش خالصانه اصول یهودیت. دیگران معتقد بودند که آرزوی تمام امتها برای ورود به یهودیت برآورده خواهد شد، اما به سختی.
ربانیون مزمور دوم زبور داوود را چنین تفسیر می کردند که صحنه ای از آینده را ترسیم می کند که همه اقوام نزد خدا خواهند آمد، در حالی که هر کدام می کوشد از شکوه بزرگ آینده سهمی داشته باشد. آنان با نادیده گرفتن اعمال و باورهای شرک آمیز خود و مطرح کردن گناهان بنی اسرائیل، خواهند کوشید نشان دهند که این قوم نیز چندان بهتر از سایر اقوام جهان در برابر شریعت خدا عمل نکرده است. بنابراین، خدا آن اقوام را امتحان خواهد کرد، ولی آنان از امتحان الهی موفق بیرون نخواهند آمد و از انجام ساده ترین حکم کتاب مقدس عاجز خواهند بود. داوری نهایی شامل بنی اسرائیل خواهد شد ولی خداوند با آنان از سایر امتها خیلی آسان تر خواهد گرفت. یکی از نامهای مسیحا «حد رک» (سخت- نرم) خواهد بود؛ زیرا او با امتها به سختی و با بنی اسرائیل به نرمی رفتار خواهد کرد.
اورشلیم آینده
ربانیون بر اساس تصویری که اشعیا و سایر نویسندگان قدیم ترسیم کرده بودند، عقیده داشتند که در آینده اورشلیم به طور شگفت آوری بازسازی خواهد شد و از سطح کنونی تا ارتفاع ده فرسنگ بالا رفته، از هر سو باز خواهد بود و تا دروازه های دمشق گسترش خواهد یافت؛ معبد در جلال و عظمت خود نوسازی و ظروف مقدس «خیمه اجتماع» باز گردانده خواهند شد. هارون و فرزندان او زیر نظر موسی خدمت خواهند کرد.
پیمانی تازه برای عمل به شریعت
برخی از امورائیم (حکمای تلمودی) معتقد بودند که در زمان مسیحا قربانی منسوخ خواهد شد، مگر قربانی شکرانه، و نمازهای روزانه برداشته خواهد شد، مگر نماز شکرگزاری. گرچه در مواردی از تلمود و تفاسیر «میدراشیم» سخن از شریعت تازه ای می رود که مسیحا آن را عرضه خواهد کرد ولی معمولا مسلم دانسته می شود که همه توصیه ها و احکام شریعت قدیم دقیقا اجرا خواهد شد. تقریبا تمام اشاراتی که به شریعت تازه وجود دارد، می تواند اشاره به عهد تازه ای باشد که برای عمل دقیق تر به شریعت قدیم منعقد خواهد گردید.
ربانیون در مورد بر انگیخته شدن مردگان در آخرالزمان تأکید می کردند، ولی گویا اندیشه روشن و مشخصی پیرامون جزئیات این پدیده نداشتند. برخی از ربانیون همه مردگان و برخی تنها بنی اسرائیل را شایسته رستاخیز می دانستند. برخی هم تنها افراد زیر را لایق آن می شمردند. کسانی از بنی اسرائیل که درستکار بوده، یا شریعت را آموخته، یا به علمای شریعت کمک کرده و یا به عقیده بعضی، دست کم به یکی از فرمانهای تورات عمل کرده باشند. کتاب میشنا می گوید: «کسانی که منکر وجود وعده رستاخیز در کتاب مقدس باشند، از جهان آینده بهره ای ندارند. از آنجا که رستاخیز در اورشلیم صورت خواهد گرفت، کسانی که در جاهای دیگر به خاک سپرده شده اند، مجبور خواهند بود از طریق گذرگاههای زیرزمینی که برای آنان پدید خواهد آمد، روانه سرزمین مقدس شوند. دلیل اینکه یعقوب و یوسف آرزو داشتند در فلسطین به خاک سپرده شوند، این بود که دوست نداشتند هنگام رستاخیز زحمت یک سفر طولانی را متحمل شوند. به سبب همین عقیده، بسیاری از یهودیان عصر نگارش این کتاب هنگام سالخوردگی به فلسطین مهاجرت می کنند. بر اساس یک نظر، پس از آمدن مسیحا، مرگی وجود نخواهد داشت.
مهمانی نیکان
در ادبیات ربانی، اشارات اندکی به یک مهمانی یافت می شود که در پایان روزگار برای صالحان ترتیب داده خواهد شد. محتویات خوان عبارت خواهند بود از: ماهی «لویاتان» که از نخستین روز آفرینش کشته شده و برای چنین هدفی ذخیره گردیده است؛ یک گاو نر ترسناک که بر هزار کوه می خوابد و از محصول هزار کوه تغذیه می کند؛ شرابی که از آغاز آفرینش در دانه های انگور نگهداری شده است. این چشم انداز مادی تا بدان جا پیش می رود که می گوید خوردن آن گاو هنگامی حلال خواهد شد که در یک درگیری خونین با ماهی لویاتان به وسیله پولکهای او مجروح شود و تنها کسانی که در عصر حاضر، احکام شرعی تغذیه را مراعات می کنند، به آن مهمانی دعوت خواهند شد. گرچه این چشم انداز مادی عمومیت پیدا کرد و در زمانهای بعد داستانهای چندی از آن پدید آمد، ولی ما همچنین با اعتقادات عالی تر و اخلاقی تری برخورد می کنیم که مکتبهای عقلانی تر متفکران یهودی به پیروی از ابن میمون انتخاب کرده اند. البته فلسفه عقلانی از تخیلات هوس آلود جلوگیری نمی کرد. بسیاری از نسلهای یهود به تصویرهای ربانیون از عصر مسیحا بدون تأویل می نگریستند، با آنکه گفتار ربی گملئیل را شاعرانه می دانستند که می گفت: در زمان آینده خاک فلسطین نانهای کیک و لباسهای ابریشمی خواهد رویانید، درختهای فلسطین پیوسته میوه خواهند داد و زنان فلسطینی هر روز خواهند زایید.
عدم اطمینان و اختلاف شدیدی در دیدگاه ربانیون پیرامون تاریخ آمدن مسیحا وجود داشت. تعداد زیادی از عقائد افراط آمیز که کاملا قاطعانه در این باب سخن گفته، بر تعدادی از سنتها و محاسبات عرفانی استوار شده که در آن زمان از احترام برخوردار بوده اند. یک عقیده قدیمی وجود داشت که جهان شش هزار سال ادامه خواهد یافت و در هزاره هفتم نابود خواهد شد. این هزاره ها با تعداد روزهای آفرینش تناسب دارد. نخستین دو هزاره را «بایر» (به عبری:تهو) می دانستند؛ زیرا هیچ وحیی در آن نبود. دو هزاره دوم دوران شریعت (تورا) یا وحی بود و دو هزاره سوم را روزگاری می دانستند که آمدن مسیحا در آن انتظار می رود (یوموت هماشیح)
مسؤولیت بسیاری از این اندیشه ها را بر دوش الیاس نبی می گذارند؛ زیرا معتقدند که بیشتر مکاشفات ربانیون در این مسأله کار او است. وی به یکی از امورائیم افشا کرد که پسر داود پس از هشتاد و پنج یوبیل (جشن پنجاه ساله) خواهد آمد. (4250 سال) یکی از ربانیون در یک دست نویس که گفته می شد از شهر رم آمده است، خوانده بود که پس از گذشت 4231 سال از آغاز آفرینش (مبدأ تاریخ یهود) جهان یتیم خواهد شد، برخی از سالهای بعدی را جنگ تمساحها آشفته خواهد کرد، سالهای دیگر هنگام جنگ یأجوج و مأجوج و بقیه آن سالهای مسیحاست، ولی خدا جهان را پیش از آغاز هزاره هفتم نوسازی نخواهد کرد. ربی حنینا می گوید: «هنگامی که چهارصد سال از ویرانی اورشلیم بگذرد، اگر کسی مزرعه ای را که هزار دینار ارزش دارد به قیمت یک دینار بفروشد، آن را خریداری مکن؛ زیرا آمدن مسیحا نزدیک خواهد بود و چیزی دست تو را نخواهد گرفت.» بیشتر این اندیشه ها از اعداد رمزی 7 و 40 بهره می گیرد و بر باب دوازدهم کتاب دانیال تکیه می کند.
نهی از محاسبه تاریخ آمدن مسیحا
هنگامی که مشاهده شد بسیاری از این تاریخها گذشت و مسیحا نیامد، ربانیون مردم را از چنین محاسباتی بر حذر داشتند و آمدن مسیحا را به کارهای نیک مردم مشروط کردند. یک ربانی تا بدان جا پیش رفت که اندیشندگان پیرامون تاریخ آمدن مسیحا را لعنت نمود؛ زیرا اگر محاسبات ایشان غلط از آب در آید، مردم یکسره از آمدن او نومید خواهند شد. آنان معتقد بودند یکی از شرطهای خدا با بنی اسرائیل این است که ایشان درباره آخرالزمان اصرار نکنند و رازهای آن را فاش ننمایند. گفته می شود که حضور الهی [شخینا] بدان علت از یعقوب دور شد که وی تصمیم داشت این راز را پیش از مرگ به فرزندان خود افشا کند. بر اساس یک عقیده، یکی از شرائط آمدن مسیحا این است که مردم از نجات کاملا نومید باشند. اعتقاد مسلط بر ربانیون این بود که اگر بنی اسرائیل حتی برای یک روز از گناهان خود توبه کنند، آمدن او جلو خواهد افتاد. همین که بنی اسرائیل دو سبت، بلکه یک سبت را دقیقا طبق شریعت نگه دارند، وی خواهد آمد. عموما تصور می شد که ظهور او در ماه «نیسان» یا «تشری» خواهد بود. گرچه این تصاویر افراطی از دوران مسیحایی و شخص مسیحا همیشه به معنای حقیقی گرفته نمی شد و مردم آنها را عقائد دینی قطعی نمی دانستند، اصل وجود چنین چیزهایی بر مفهوم یهود از دوران مورد شوق و انتظار آینده تأثیری جدی داشت. آنان از روی ناآگاهی و شاید بر خلاف خواست معلمان تلمود، بر گرد مسیحا هاله ای از صفات الهی و فوق طبیعی قرار می دادند و عصر آمدن او را همراه با کارهای شگفت آور و حضور موجودات عالم بالا می دانستند. شاید آن تیره بختان گمان می کردند که انسان به تنهایی نمی تواند کاری را از پیش ببرد. هرچه فاصله قوم تبعیدی با روزگار درخشان قدیم بیشتر می شد، اعتقاد به صفات فوق طبیعی مسیحا افزایش می یافت.
عدم توجه به لطف و احسان «ژولیان مرتد»
هنگامی که ژولیان امپراطور روم که مورخان مسیحی او را «مرتد» می نامند، به سال 362 میلادی به بازسازی معبد اورشلیم فرمان داد، از تلاش صمیمانه وی در این امر قدردانی به عمل آمد، ولی فرمان او به سبب بی رغبتی یهودیان اجرا نشد. آنان نمی توانستند تصور کنند که معبد بدون معجزات و شگفتیهایی که ربانیون توصیف کرده اند، بازسازی شود و بدین علت آنان نمی خواستند به لطف و احسان دنیوی امپراطور روم تکیه کنند. داستانهایی نیز در این باب در کتابهای تاریخی قدیم یافت می شود که می تواند حقیقتی در آن نهفته باشد، مبنی بر اینکه امپراطور با دست و دل باز آماده بود تمام هزینه ساختمان را بپردازد و اینکه جوامع یهودی دور و نزدیک مبالغ هنگفتی را برای نوسازی معبد تقدیم کردند و زنان زینت آلات خود را فروختند و با دامن پیراهن خود سنگ و آجر آوردند. ولی این حقیقت که داستان مذکور در ادبیات یهودی آن زمان نیامده نشان می دهد که اکثریت یهودیان به هدیه سخاوتمندانه ژولیان چندان توجه نکردند. ایشان منتظر یک مسیحا بودند که ادعای خود را با انجام مجموعه ای از معجزات اثبات کند و تعداد زیادی از پدیده های شگفت آور، پیش از آمدن وی و مقارن با آن مشاهده شود.
هنگام فرا رسیدن هر یک از تاریخهایی که این یا آن ربانی برای ظهور مسیحا پیش بینی می کرد، هیجانی عمومی میان مردم پدید می آمد. در چنین زمانهایی یک شیاد یا فریب خورده خواب نما به میدان می آمد و فرصت را غنیمت شمرده، با عمل خود هزاران تن را به بدبختی و وحشت مبتلا می کرد. بر اساس یک سنت قدیمی که اندکی پیشتر بدان اشاره شد، بنا بود مسیحا در هشتاد و پنجمین یوبیل، یعنی بین سالهای 4250-4200 یهودی (490-440 میلادی)، ظهور کند. هنگامی که این دوره فرا رسید انتظار بهبودی وضع یهودیان قوت گرفت؛ زیرا از سویی، یزدگرد پادشاه سلسله ساسانی ایران (420-400 میلادی) به یهودیان روی خوش نشان داد و از سوی دیگر، گرفتاریهای مداومی به جان رم، دشمن کینه توز یهودیان افتاد و سقوط نهایی آن را به سال 476 میلادی قطعی کرد.
این آرمان باز هم قوی تر شد؛ تا اینکه یک دلباخته پرشور به نام موسی در جزیره کرت (کندیا) برپا خاسته، خود را مسیحا خواند و تمام جوامع یهودی جزیره را که در آن زمان یک مرکز یهودی مهم بود، مجذوب خود ساخت. یهودیان کسب و کار خود را رها کردند و جریان عادی زندگی به امید پر التهابی مبدل شد مبنی بر اینکه موسای جدید با خشک کردن دریا از طریق معجزه آنان را به سرزمین موعود (فلسطین) رهبری خواهد کرد. ایشان در مورد رسالت و قدرت او چنان یقین داشتند که همه اموال خود را به او تقدیم کردند و مرد و زن و بچه همگی، به دنبال او به جانب دریا به راه افتادند. وی بر صخره ای که بر دریا مشرف بود، ایستاد و به مریدان خود فرمان داد که خویش را به دریا افکنند و مطمئن باشند که دریا برای آنان شکافته خواهد شد.
نتیجه این امر را می توان به آسانی دریافت. جمعی غرق شدند و شماری را دریانوردان نجات دادند. یک مورخ مسیحی که این جریان را گزارش می کند، می افزاید که متعاقب این امر بسیاری از یهودیان جزیره کرت به مسیحیت روی آوردند. بر اثر این حادثه ناگوار، ربی آشی یکی از آخرین امورائیم که به عنوان یکی از مؤلفان تلمود بابلی شهرت دارد، آن سنت قدیمی را بدین گونه تفسیر کرد: «پیش از کامل شدن هشتاد و پنج یوبیل از تاریخ یهودی، کسی نباید منتظر مسیحا باشد، ولی پس از گذشتن این مدت، انسان می تواند انتظار او را آغاز کند.» بدین گونه، یهودیان که به هدیه سخاوتمندانه یک امپراطور رومی توجهی نکرده بودند، قربانی تخیلات یک دلباخته پرشور و نیرنگهای یک شیاد شدند که مدعی اعجاز بود. با این وصف، باید پذیرفت که این مطالب افراطی و خیالی در آن دوران تاریک که برای یهودیان تاریک تر هم بود، آتش شوق و امید را در دلها فروزان نگه می داشت.
علاوه بر این، یهودیان معتقد بودند که قبل از فرا رسیدن عصر مسیحایی، تیره بختیها و سرگردانیهایی برای بنی اسرائیل پیش خواهد آمد و بر اثر این باور، گمان می کردند که افزایش آزارهای دشمن و خشونت رفتار فرمانروایان به آمدن مسیحا سرعت می بخشد. پیش بینی حوادث خارق العاده ای که همراه با آمدن او رخ خواهد داد (مانند جنگهای اقوام و آمدن الیاس برای آماده کردن زمینه ظهور او) بسیاری از شیادان را از ادعای مسیحایی منصرف کرد؛ زیرا اعتماد مردم تنها در صورتی جلب می شد که تمام تفصیلاتی که ربانیون گفته بودند، به گونه ای انجام گیرد. از این رو، شمار کسانی که گاه و بیگاه به دروغ ادعای مسیحایی داشتند در قیاس با رنج و محنت یهودیان در قرون میانه به گونه شگفت آوری اندک است.
تأثیر مثبت تصاویر عالی عصر مسیحا در روحیه قوم
تصاویر شکوهمند پادشاهی آینده، موقعیت عالی بنی اسرائیل در آن، انتقام مسیحا از دشمنان ایشان و رؤیای اورشلیم و معبد بازسازی شده همواره اسرائیلیان ستم دیده و سیلی خورده را تسلی می داد. آنان امید خود را با احساسات قوی پرورش می دادند: مادر نغمه آن را در گوش کودک می سرود، پدر در مناسبتهای مختلف آن را برای خانواده باز می گفت، معلم آن را بر ذهن و قلب شاگردان نقش می کرد؛ و تمام اینها به منظور ایجاد روحیه تحمل و تقویت امیدواری صورت می گرفت؛ تا در برابر حملات سخت دشمن مقاومت کنند و به دین خود وفادار مانند. یهودیان قدیم در مورد آزار دهندگان خود بیش از آنکه حس نفرت و انتقام داشته باشند، احساس دلسوزی و تمسخر می کردند. یهودی پارسای قدیم حتی هنگامی که به چارمیخ کشیده می شد و شدیدترین شکنجه دژخیمان بر او وارد می گردید، با خود می گفت: «اکنون من شکنجه می شوم، اما این شکنجه ها در قیاس با سعادت و شکوهی که در انتظار من است، چیزی به حساب نمی آید. من ممکن است از زخمهای تنم بمیرم، اما هنگامی که مسیحا بیاید و شکوه گذشته پادشاهی یهودا را برگرداند من نیز دوباره زنده خواهم شد. در آن روز همه این بازجویان، قاضیان و جلادان سر بر آستان من خواهند سایید و برای بار یافتن التماس خواهند کرد. آن زمان همه ملتهای زمین خدمتکار من خواهند شد و مشتاق آن خواهند بود که رعایای مسیحای پادشاه باشند. آنان اکنون نمی بینند، اما من می بینم و باور می کنم و به همین دلیل می توانم با آرامش بمیرم!»