پیوندهای ماسونگری و جریان روشنگری

ماسونگری

به نقل از آلیا عزت بگوویچ در مورد خاستگاه بهشت های زمینی و ریشه عبرانی آن می نویسد: «کلیه کودتاها و انقلاب ها، اتوپیاها، سوسیالیزم ها و دیگر جریان ها که خواستار دستیازی به بهشت زمینی هستند ریشه در عهد عتیق (تورات) دارند و کنه آن ها یهودی است.» وی در ادامه این نظر نکته جالب توجه دیگری را به شرح زیر عنوان می نماید: «… فلسفه ماسونی که بشارت دهنده رنسانس انسانی بر مبنای شالوده علمی می باشد خود، پوزیتویستی و یهودی است. در صورتی که رابطه درونی و بیرونی پوزیتویسم، ماسونگری مورد کنکاش قرار می گرفت بسیار جالب توجه می بود. چنین بررسی و پژوهشی تنها ناظر بر بعد فکری و نظری موضوع نبوده بلکه می تواند مبین تأثیرات و ارتباطات (متقابل) آن ها (با یکدیگر) باشد.» حقیقتا هم چنین تحقیق و پژوهشی ارتباطات و تأثیرات (متقابل) آن ها را شفاف و علنی می سازد و در صورت بررسی و تحقیق در خصوص رهبران (جریان) روشنگری، تأثیرات ماسونگری مطرح شده توسط عزت بگویچ را به وضوح مشاهده می کنیم.

پیوندهای ماسونگری و جریان روشنگری
در این که یکی از اولین بنیانگذاران جریان روشنگری و یا حد اقل از پیشاهنگان آن در انگلیس «فرانسیس بیکن» است، اجماع نظر وجود دارد. بیکن، با فرآوری معرفت نظری مبتنی بر تجربه، الهام بخش روشنگران دنباله رو خود بود. بیکن هم چنین اتوپیاپی دارد (جزیره بن سالم). او متوجه می شود که یهودیان برای خدا نذر و نذورات زیادی می کنند. بنا به اعتقاد همگان «جوابین، نامی است مرکب از نام دو ستون که در آستانه ورودی معبد مقدس سلیمان برپا بوده و در تورات از آن نام برده شده است.» راستی چرا اتوپیای فرانسیس بیکن این همه تحت تأثیر (فرهنگ) عبرانی است. آیا بیکن خود یک یهودگرا است و یا این که عضوی از یک تشکیلات یهودگرا می باشد؟ در واقع فرانسیس بیکن عضو یک چنین تشکیلاتی است. او یک ماسون و پیشاهنگ در «حرکت علمانیگری» است. پیام های موجود در اتوپیای او که حامل نشانه های (فرهنگ) عبرانی است از سوی «برادران» دنباله رو او به خوبی مورد ستایش قرار خواهد گرفت.

اولین تشکیلات ماسونی

بیکن در سال 1645 یعنی 19 سال پس از انتشار (کتاب خود) «آتلانتس جدید» با معرفی «خانه دانش» تحت عنوان Invisible College اولین گردهمایی خود و یاران خود را آغاز می کنند. ویژگی مشترک تمامی اعضای کالج مذکور بدون استثنا ماسون بودن آن هاست. اعضای Invisible College بعدها وظیفه بسیار مهمی را عهده دار شدند و در راستای بازگشت مجدد یهودیان به انگلیس کمک بزرگی به کرامول کردند. کالج مذکور بعدها ضمن تبدیل شدن به یک نهاد رسمی تحت حمایت «چارلز دوم» شاه پروتستان به «انجمن پادشاهی لندن برای توسعه دانش طبیعی» تغییر نام می دهد. در سال 1671 نیوتن به عضویت این انجمن پذیرفته می شود و در سال 1703 نیز به عنوان رئیس انجمن انتخاب می گردد.
علاوه بر نیوتن، کریستوفر ورن، روبرت بویل و جان لاک و شخصیت های مشابه دیگری به این انجمن می پیوندند. «رویال سوسایتی» در قرن 18 و 19 به ترتیب به یکی از قلعه های مهم خردگرایی و پوزیتیویزم بدل می گردد. دیگر شخصیت های مهم جریان روشنگری انگلستان از جانب همان نهاد ماسونی مورد حمایت قرار می گیرند. قانون اساسی آماده شده توسط جان لاک برای کلنی مستقر در کارولینای جنوبی که مبانی ماسونگری را در صدر برنامه خود قرار داده مورد تأیید قرار می گیرد. در حقیقت کارولینای جنوبی (بعدها) اولین قلعه بزرگ تشکیلات ماسونی آمریکا می گردد.

تأثیر فراماسونری بر جریان روشنگران فرانسوی
تأثیر فراماسونری بر جریان روشنگران فرانسوی نیز بسیار واضح و آشکار است. «ژان ژاک روسو»، «مونتسکیو»، «ولتر»، «دیدرو» و «دایره المعارف نویسان»، همگی آنها عضو تشکیلات شناخته شده مذکور هستند. چنان که نشریه ارگان ماسون های ترکیه به نام «معمارسینان» می نویسد: «در سال 1789 توسط اندیشمندان ماسون انقلاب فرانسه پایه گذاری شد. گفتنی است که بیانیه حقوق بشر که در بردارنده مفاهیم بنیادی آزادی برابری و برادری است توسط افرادی مثل مونتسکیو، ولتر، روسو و دیدرو تدوین شده است.» با توجه به این که مدارک و اسناد زیادی در ارتباط با (تاریخ) ماسونگری در آلمان موجود نمی باشد بررسی جریان روشنگری آلمان از این دیدگاه ممکن نیست. اما مکتب آلمان نیز دارای بعضی ارتباطات قابل توجه (در این رابطه) می باشد.

منبع اصلی ماسونگری و چیستی این منبع
آموزه ای که منبع اصلی «فلسفه ماسونی» است، «منبع و شالوده باطنی گری عبرانی» یعنی «کتاب کابالا» است. اصولا رابطه ماسونگری با کابالا موضوعی است که باید به صورت مفصل مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. ما در این جا فقط به بیان چند نکته کوچک از منابع ماسونگری بسنده می کنیم. به عنوان مثال: نشریه «New Age» ارگان انتشاراتی ماسونهای آمریکا، رابطه ماسونگری و کابالا را چنین توصیف می کند: «کابالا گشاینده درهای شعور و معرفت و موجب انبساط روح و عامل ظهور و پیدایی ارزش های معنوی است. ماسونگری، آن (کابالا) را در راستای فهم (فلسفه) زندگی انسان ضروری معنوی می داند.» در منابع ماسونگری ترک نیز با چنین تلقیهایی از کابالا روبرو می شویم: «مشاهده می کنیم که یهودیگری، خارج از کتاب مقدس دارای (یک سلسله) آداب و سنن سری (سنت شناسی- کابالا) می باشد و تنها کسانی که بر آن واقف باشند معنی حقیقی کتاب مقدس را می فهمند ما نیز می کوشیم تا فلسفه عالی ای را که حول محول (کابالا) شکل گرفته درک کنیم.»

جذبه و تأثیر کابالا بر اومانیستها

کابالا که نفوذ و تأثیر آن در جای جای حرکت اصلاحات به چشم می خورد در ارتباط با جریان انسان مداری (اومانیسم) نیز نقش بزرگی را به عهده داشت. اومانیسم یا انسان مداری جریانی بود که در اواخر عصر میانه (قرون وسطی) به طور خاص در ایتالیا سر برداشت. حرکتی بود که توسط بعضی از روشنفکرانی که منابع روم و یونان قدیم را مورد مطالعه قرار داده و علیه اعتقادات کلیسای کاتولیک قد علم کرده بودند به وجود آمد. نکته جالب توجه در این رابطه این که ریشه و بنیاد جریان اومانیسم نیز که در روند جدایی اروپا از دین و رویکرد به کاپیتالیسم و کاپیتالیستی شدن آن نقش داشت در حقیقت ریشه و بنیادی عبرانی دارد. «وابستگی اومانیستها به کابالا» که در تاریخ رسمی زیاد به آن پرداخته نمی شود از طرف مالاچی مارتین نویسنده مشهور و استاد انستیتوی پاپی کتاب مقدس واتیکان مورد یادآوری قرار می گیرد. وی در کتاب مطول خود با عنوان:

The keys of this Blood: the struggle for wotld Dammination Between pope John Paul 11
mikhail Gorbachev and the capitalist West

موضوع کشمکش صدها ساله در میان سه جهان کاتولیک، کاپیتالیسم و سوسیالیسم را مورد بررسی قرار داده است. وی از ماسونگری و «نفوذ عبرانی» به عنوان عنصر بسیار مهم در این کشمکش ها سخن به میان می آورد. مارتین از «فاکتور عبرانی» که در میان اومانیستها به وضوح قابل مشاهده است چنین یاد می کند: «جو آشفته و سر در گمی که خارج از شرایط عادی سال های اولیه رنسانس ایتالیا ایجاد شده بود، موجب آغاز فعالیت های انجمن های اومانیستی با هدف ناآرام سازی نظم ایجاد شده گردید. به دلیل این که این انجمن ها چنین اهدافی را دنبال می کردند، حد اقل لازم بود در ابتدای کار اقدامات خود را به صورت پنهانی انجام می دادند. اما علاوه بر پنهان کاری، این انجمن ها ویژگی دیگری را نیز صاحب بودند. این انجمن ها در مقابل تفاسیر سنتی کلیسا و دیگر منابع حاکمیت و محدودیت های فلسفی فک.ری و دینی اعمال شده از جانب کلیسا را در محافل خصوصی و سیاسی مورد اعتراض قرار می دادند. این جمعیت ها در ارتباط با آیات خاص کتاب مقدس تفاسیر متفاوتی داشتند. آن ها این فهم خود را از تعدادی مذاهب و منابع مافوق طبیعی واقع در شمال آفریقا خصوصا مصر دریافت می داشتند و در رأس این ها نیز کابالای یهود قرار داشت. کابالای یهود بیانگر علم انسان فانی نسبت به قدرت الهی و چگونگی انتقال آن به خود در محدوده مرزهای موجود بین خدا و انسان، در سنت موسی (ع) است. احکام تورات یافتن آمادگی مقدماتی ای است که قبل از روبرو شدن با کابالا دستیازی به آن لازم است و این امر در جهان مادی انسان تأثیرات و تغییرات بزرگی را موجب خواهد گردید.»

نقش کابالا برای اومانیستهای ایتالیا
اومانیستهای ایتالیا در ارتباط با کابالا، ضمن اینکه با زمان پیش رفتند، این منبع را به عنوان یک راهنمای عمل پذیرفتند. مفهوم «گنوسیس» (سنت ما ورای طبیعی ای که در اوان مسیحیت زاییده شد و باز با کابالا در ارتباط است) را مجددا تفسیر نمودند و این مفهوم را در سطح وسیعی به حالت دنیامداری درآوردند، کاری که می خواستند بکنند این بود که از طریق کابالا نیروهای پنهان طبیعت را در راستای اهداف سیاسی- اجتماعی مورد استفاده قرار دهند.

علم سیمیا

قبل از روشنگری و عصر دانش یعنی در سال های قبل از آغاز عصر روشنگری و عصر دانش و قبل از به حرکت درآمدن جریان عقلیگری توسط فرانسیس بیکن در قرن 17، اومانیستها آن را آغاز نموده بودند. این حرکت شامل (علم) سیمیا بود. از این علم در کنار دیگر علوم به کابالیستیک تعبیر می شد. سیمیا قدرت تغییر ساختار عنصری مواد و در رأس آن ها فلزات بود. آن چه که اومانیستهای کابالائیست به دنبال آن بودند در حقیقت ماده معدنی (سنگ جادویی) بود که بتوانند با آن جوهر فلزات پایه را تغییر دهند. به عنوان مثال آن ها باور داشتند که با این ماده قدرت تبدیل نمودن مس به طلا را خواهند داشت. همراه با آن مهم ترین هدف کابالائیستها تلاش برای دستیابی به دانش سری مرتبط با قدرت طبیعت و افسانه مربوط به سنگ فیلسوف (سنگ جادو) و استحصال قدرتی بود که با آن بتوانند دنیا را از نو بسازند.
اعضای انجمن های اومانیستی اعلام می داشتند که در جستجوی معمار بزرگ کائنات و وقف نمودن خویش برای اویند. نام این معمار بزرگ کائنات از چهار حرف مقدس عبرانی یعنی YHWH (یهوه) تشکیل شده بود. یهوه نام خدای یهود است. نامی که از سوی میرندگان و فناپذیران قابل تلفظ نخواهد بود. به همین علت اومانیستها سمبولهایی مثل پیرامیت و چشم را نیز که عموما عاریت گرفته شده از منابع مصری است مورد استفاده قرار دادند. انجمن های اومانیستی ای که قبل از رنسانس پدید آمده بود در طول زمان به قدرت های بین المللی دینی و سیاسی و اجتماعی ای بدل شدند که اتحادهای اروپایی را شکل داده و مقدرات جهانی را رقم می زدند.

نفوذ باورهای عبرانی بر اندیشه های اومانیستی
گسترش اندیشه های اومانیستی به سمت شمال (اروپا) و پذیرفته شدن آن (در آن نواحی) در قرن 15م. با کمک و مساعدت اصلاحات پروتستانیستی صورت پذیرفت. همان گونه که مشخص است اولین معماران این اصلاحات مارتین لوتر، فیلیپ ملانچتون، جوهانس روچین و جان آموس کومینسکی می باشند که خود به مکتب های نهانگرای مختلفی وابسته بودند. مورد توجه قرار گرفتن عنوان «معمار بزرگ کائنات» که به همان YHWH یا خدای یهود دلالت دارد، از سوی اومانیستها، خود بیانگر تأثیر و نفوذ (باورهای) عبرانی بر آن ها بود.

پیوندهای جریان روشنگری و باطنی گری عبرانی
مالاچی مارتین در سطور بعدی (کتاب خود)، از اشتراکات ماسونها و اومانیستها سخن به میان می آورد: «در این فاصله در دیگر مناطق شمالی اروپا اتحادیه ای مشترک با اومانیستها شکل گرفت. اتحادیه ای که هیچ کس اهمیت آن را در آن زمان درک نکرد… در قرن سیزدهم که شکل گیری جمعیت های اومانیست- کابالائیست نو به نو آغاز شده بود، در انگلیس، اسکوچیا و فرانسه نیز جمعیت های بنای عصر جدید در حال پدید آمدن بود. این جمعیت ها آرام آرام به صورت لژهای ماسونی درآمدند و در آن دوران هیچ کس نمی توانست حدس بزند که بین ماسونها و اومانیستهای ایتالیا همفکری وجود دارد. ماسونگری نیز همانند اومانیستها از کلیسای کاتولیک روم فاصله گرفته و همانند اومانیست مذهب های ایتالیا خود را در لوای پرده ای از رمز و راز پنهان داشت. این دو گروه جهات مشترک دیگری نیز داشتند، چنان که از اسناد و نوشته های به جا مانده از ماسونگری بر می آید باور و اعتقاد به معمار بزرگ کائنات به همان شکل از سوی ماسونها نیز پذیرفته شده بود. این معمار بزرگ (متفاوت از نظر سنت کاتولیکی) بخشی از جهان مادی و ساختار و تفکر و اندیشه تنویر شده (عصر روشنگری) است. این باور جدید (پذیرفته شده از جانب اومانیستها و ماسونها) هیچ وجه تشابهی با اندیشه و اعتقادات مسیحیت کلاسیک نداشت، بسیاری از مفاهیم هم چون گناه، دوزخ، بهشت، پیامبران، ملائکه، عالمان و پاپ (از جانب این باور) مورد انکار قرار می گرفت.»


Sources :

  1. نصیر صاحب خلق- پروتستانتیزم و پیورتیانیسم و مسیحیت صهیونیستی- انتشارات هلال- 1383

  2. نصیر صاحب خلق- مقاله ماسونها و جریان روشنگری- سایت باشگاه اندیشه

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114785