مختصات سبک شعر خراسانی (قالبها)

قالبهای ادبی رایج در سبک خراسانی

قالب هایی که به یقین در این دوره رواج داشته است، قصیده، مثنوی و رباعی است. قصیده قالبی عربی و اشعار بازمانده از محمدبن وصیف در این قالب است. اما کهن ترین قصیده ی کامل که از شعر فارسی دری به ما رسیده، قصیده ی «مادر می» رودکی است. مثنوی و رباعی ظاهرا قالب هایی است که ریشه در شعر فارسی دارد و از فارسی به عربی راه یافته است. صاحب المعجم، با تردید، ابداع قالب رباعی را به رودکی نسبت داده که در صحت سخن او شک است، اما نمونه هایی از کهن ترین رباعی های فارسی در اشعار بازمانده از رودکی دیده می شود. مثنوی نیز از قالب های قدیمی فارسی است و شاهنامه ها و منظومه های متعدد، در این دوره، در این قالب شعری سروده شده است مانند شاهنامه مسعودی مروزی که فقط سه بیت آن باقی مانده، و هزار بیت دقیقی و شاهنامه فردوسی و آفرین نامه ی ابوشکور و کلیله و دمنه سندباد نامه ی رودکی.
نمونه هایی از دو قالب شعری دیگر نیز در این دوره قابل تشخیص است: غزل و قطعه. نمونه هایی اندک و ابتدایی از غزل را در شعر رودکی، شهید بلخی و رابعه می توان دید و می توان حدس زد که همین نمونه ها به تدریج در شعر فارسی تکامل یافته است. اما قرن های سوم و چهارم، دوره ی غزلسرایی محسوب نمی شود و غزل را شاعران این دوره بیشتر مترادف با تغزل به کار می برده اند. قطعه نیز (که در اصل بریده ای است از قصیده) در این دوره دیده می شود و بسا که این قطعه ها، ابیاتی بازمانده از میانه ی قصیده ها بوده باشد. در میان اندک قصیده های که تا قرن چهارم از شعر فارسی در دست است، هم قصیده های کوتاه و هم قصیده های نسبتا بلند دیده می شود. بعضی از آنها با تغزل و بعضی از آنها (که بیشتر در شکایت و رثاء و امثال این سروده شده اند) مقتضب است. تغزل قصاید، بیشتر توصیف طبیعت و شراب و معشوق است و لغز در آنها دیده نمی شود. قصیده ی «مادر می» رودکی طبق اسلوب اصلی قصیده هم تغزل دارد و بیت تخلص و هم متن و هم شریطه.
اشعار این دوره معمولا ردیف ندارد و در بعضی از آنها ردیفهایی چون «بود»، «را»، «آمد» و امثال آن دیده می شود. گهگاه در آنها وزنهای سنگین به کار رفته است مانند:
ترک از درم بر آمد خندانک *** آن خوبروی چابک مهمانک
«رابعه» بر وزن مفعول فاعلاتن مفعولن.
چنان دانم کم خواستار نیست *** یا شهر مرا جز تو یار نیست
«خسروی سرخسی» بر وزن مفاعیل مفعول فاعلان. نمونه هایی از اشعار تمام مصرع نیز در این دوره دیده می شود مانند:
بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی *** و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی
به پاکی گویی اندر جام مانند گلابستی *** به خوشی گویی اندر دیده بیخواب خوابستی
همچنین نمونه هایی از اشعار مسجع در این دوره:
آمد نسیم سنبل با مشک و با قرنفل *** وآورد نامه ی گل باد صبا به صهبا
آب کبود بوده چون آینه ی زدوده *** صندل شدست سوده کرده به می مطرا
نارو به نارون بر ساری به نسترن بر *** قمری به یاسمن بر برداشتند آوا

ویژگی های ادبی سبک خراسانی

الف) مهمترین عنصر بیانی در شعر سبک خراسانی
در شعر این دوره، صنایع لفظی اندک است. همچنین مجاز و کنایه، بر شعر غلبه ندارد. اگر چه استعاره در شعر هست، اما، غالب نیست. بیشترین نوع استعاره ای که می توان یافت تشخیص است، مهمترین عنصر بیانی، در شعر این دوره، تشبیه است. اکثر تشبیهات این دوره، تشبیه های حسی است. اگر چه انواع تشبیه را در شعر آنان می توان بازشناخت، اما توجهی خاص به تشبیه های مفصل در شعر آنان دیده می شود. گاهی شاعر، این تشبیهات را با فعلها یا واژه هایی که بیانگر نوعی هشدار یا تحسین و امثال آن است همراه می کند. نمونه هایی از اینگونه تشبیه ها:
بگشای چشم و ژرف نگه کن به شنبلید *** تابان به سان گوهر اندر میان خوید
برسان عاشقی که ز شرم رخان خویش *** دیبای سبز را به رخ خویش درکشید
«کسایی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص130»
آن خوشه های رز نگر آویخته سیاه *** گویی همی شبه به زمرد درو زنند
و آن بانگ جزد بشنو در باغ نیمروز *** همچون سفال نو که به آبش فروزنند
«کسایی، پیشاهنگان شعر فارسی،ص136»
بر پیلگوش قطره ی باران نگاه کن *** باشد چو اشک عاشق گریان غمزده
گویی که پر باز سپید است برگ او *** منقار باز لؤلؤ ناسفته برچده
«کسایی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص139»
می بینی آن دو زلف که بادش همی برد *** گویی که عاشق است که هیچش قرار نیست
یا نی که دست حاجب سالار لشکر است *** از دور می نماید کامروز بار نیست
«خبازی نیشابوری، پیشاهنگان شعر فارسی، ص177» این تشبیه ها محسوس است و مفصل، و شاعر آنها را از طبیعت و محیط اطراف خود و مشاهدات روزانه ی خویش بر گرفته و ساخته است و اگر چه همه ی آنها طبیعی است و به ظاهر عادی و معمولی، شاعر دریافتن وجه شبه ها و مشبه به ها دقت کرده است و با آوردن واژه ها و عبارت هایی چون «بگشای چشم»، «ژرف نگه کن»، «نگر»، «بشنو»، «نگاه کن »، «می بینی»، هر چند که همه حشو است حالتی خاص به بیان خویش بخشیده است. شاعرانی که به مسایل نامحسوس و عقلی و اخلاقی گرایش داشته اند گهگاه، مشبه را در تشبیه ها از امور مجرد و ذهنی برگزیده اند:
اگر غم را چو آتش دود بودی *** جهان تاریک بودی جاودانه
«شهید بلخی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص13»
کسان که تلخی زهر طلب نمی دانند *** ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
«رودکی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص55»
چه پوشی جوشن غفلت که روزی *** تو باشی تیر محنت را نشانه
«بدیع بلخی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص172» و از این گونه است: دریای عقل، میدان نشانه، تیر محنت، خیل ستارگان خیال، می داغ دوست.

ب) کاربرد دیگر عناصر ادبی در سبک خراسانی
در شعر این دوره، تشخیص به وفور به کار رفته است، به همین سبب در شعر این عصر، جانداری و تحرکی خاص دیده می شود. تشخیص ها مانند: گوش ملک، قدم همت، روی وفا، چهر امید، گردن فردا و... در شعر دوران سامانی، تلمیح ها و تشبیه هایی که بر مبنایی مفاهیم علمی ساخته شده باشد فراوان نیست. اشارات نجومی در شعر آنان، بیش از سایر علوم است. استفاده ی شاعران از اصطلاحات نجومی نیز، در حدی ساده و معمولی است و توجه به ریزه کاری های نجوم و احکام نجوم در شعر انعکاس ندارد و آنچه هست در حد معمول است.
سوسن لطیف و مشکین *** چون خوشه های پروین
شاخ و ستاک نسرین ** چون برج ثور و جوزا
«کسایی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص128» گه گاه بعضی از اشارات فلسفی و منطقی نیز در شعر برخی از شاعران دیده می شود مانند:
مکرماتش به نوع ماند راست *** نوع باقی و شخص بر گذر است
«خسروی سرخسی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص182» البته این گونه اشارات و مفاهیم نیز اندک است. در شعر شاعران این دوره، بازتاب جغرافیای خراسان قابل توجه است. این ویژگی تا قرن پنجم همچنان ادامه دارد. شاعران در آوردن صفتها، تعبیرها، و بعضی تشبیه ها و صور خیال، از نامهای جغرافیایی خراسان و ترکستان و نواحی اطراف آنها معمولا فراوان استفاده کرده اند:
روی به محراب نهادن چه سود *** دل به بخارا و بتان طراز
ایزد ما وسوسه ی عاشقی *** از تو پذیرد نپذیرد نماز
«رودکی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص54»
نرگس نگر به گونه مگر عاشقی کند *** بر چشمکان آن صنم خلخی نژاد
«کسایی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص135»
نگاری باید اکنون خلخی زاد *** به رخساره بت چین را مجاهز
«بدیع بلخی،پیشاهنگان شعر فارسی،ص171» و از این گونه است: بهارخانه ی کشمیران، گرگ طراز، چاچی کمان، خنجر کابلی، ریگ آموی، جوی مولیان، بخارا، سمرقند، زرهریوه و... در دورانی که شعر فارسی از حوزه ی جغرافیایی ترکستان و خراسان خارج شده و به آذربایجان و عراق عجم رسیده نیز شاعران ظاهرا تحت تأثیر شعر خراسانی این گونه اسمهای جغرافیایی را در شعر خویش مکرر به کار برده اند.

ج) بروز و ظهور آداب اجتماعی
در شعر سبک خراسانی از قهرمانان ملی، مکرر نام برده اند و معمولا از آنان با بزرگی و احترام یاد می کنند. آداب و رسوم و اعتقادات و جشن های ایرانی نیز در شعر این دوره مطرح است.
گر چه تشتر را عطا باران بود *** مر تو را در و گهر باشد عطا
ورا سیمرغ و تیر گز نباید ** نه رخش جادو و زال ستمگر
«دقیقی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص111»
سام سواری که تا ستاره بتابد *** اسب نبیند چنو سوار به میدان
«رودکی، پیشاهنگان شعر فارسی، ص45»

ویژگی های فکری

الف) کمرنگ بودن عناصر اسلامی در سبک خراسانی
در خراسان و ماوراء النهر، در قرن سوم و چهارم، تفکر دینی، مانند دوره های بعد غلبه نداشته است. اختلاف های فرقه ای و نزاعهای مذهبی و بحث های کلامی معمولا در شعر این دوره دیده نمی شود. بر عکس نوعی دلبستگی به ایران پیش از اسلام و روایات قومی در شعر انعکاس دارد. دوری خراسان از مرکز خلافت و کمتر بودن نفوذ خلفا در آن سامان، و نزدیک تر بودن شاعران این دوران به عهد پیش از اسلام، و وقوع نهضت های ضد خلافت و مسایلی از این دست، از عواملی است که چنین حالتی را در شعر این دوره پدید آورده است. این سخن به معنی فقدان آثار اسلامی در شعر نیست. تأثیر اعتقادات اسلامی و قصص قرآنی نیز در شعر کاملا مشهود است اما غلبه ی عناصر اسلامی آن گونه که در شعر قرن ششم دیده می شود در شعر این دوره مشاهده نمی گردد. عرفان بر شعر غالب نیست، معشوق زمینی است نه آسمانی و به همین سبب رمز و تأویل در شعر این دوره راه ندارد.

ب) وجود تعادل در شعر سبک خراسانی
دید شاعر، بر واقعیات این جهانی مبتنی است. توجه به خرد و توصیه به علم آموزی فراوان است. پندها و توصیه های بیشتر شاعران عاقلانه است نه عارفانه و لحن شاعر در بیان آن ها ملایم است نه تند و بیباکانه و این خود نشان می دهد که جامعه از دیدگاه او جامعه ای است نسبتا متعادل و به دور از افراط و تفریط.
درم سایه و روح دانایی است *** درم گرد کن توانایی است
چو پشت است مر مرد را خواسته *** کرا خواسته کارش آراسته
بیفزاید از خواسته هوش و رای *** تهیدست را دل نباشد به جای
«ابوشکور، پیشاهنگان شعر فارسی، ص8990»
خرد باد همواره سالار تو *** مباد از جهان جز خرد یار تو
خردمند گوید من از هر گروه *** خردمند را بیش دیدم شکوه
خرد پادشاهی بود مهربان *** بود آرزو گرگ و او چون شبان
خردمند گوید خرد پادشاست *** که بر خاص و بر عام فرمان رواست
خرد را تن آدمی لشکر است *** همه شهوت و آرزو چاکر است
تعادل مدایح در این دوره و دور بودن آن ها از اغراق ها و دروغ های گزافه آمیز (مبالغه در شعر سامانی نیز هست اما نه به فراوانی دوران های بعد). و اندک بودن هجوها و هزلهای زشت، خود نشان آن است که انحطاطهای اخلاقی دورانهای بعد در خراسان این دوره، سبب آمده است که شعر نیز از جهات گوناگون متعادل باشد. صراحت زبان شعری نیز بدان سبب است که تعصبها و دورویی های دوره ی بعد هنوز در جامعه ی این عصر شدت نیافته است. هر چه از دوره ی سامانی دورتر می شویم آثار بی تعادلی در امور اجتماعی و زندگی، در شعر نیز به صورت افراط و تفریط در صور خیال و ابهام و صنعت گرایی و خیال پردازی جلوه گر می شود.

شادخواری

ج)شادی و نشاط شاعران سبک خراسانی
برون نگری شاعران شعر خراسانی همراه با نوعی نشاط و سرخوشی و شادخواری و باده پرستی هم هست. جز مواردی اندک که شاعران ابراز غم کرده اند، در سایر موارد، شور و نشاط و فکر غنیمت شمردن زندگی فضای شعر شاعران را فرا گرفته است. این امر را سبب هایی است که شاید دو علت آن مهمتر باشد: یکی آن که حوادث غم انگیز ادوار بعد هنوز اتفاق نیفتاده و دیگر اینکه ادامه ی فرهنگ ایران پیش از اسلام در خراسان و ماوراء النهر آن روزگاران قابل تشخیص است زیرا در فرهنگ ایرانیان باستان، غم، اهریمنی است و مبنای زندگی بر شادی و نشاط است.


Sources :

  1. محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- انتشارات جامی- 1377

  2. ملک الشعراء محمدتقی بهار- سبک شناسی- انتشارات مجید- چاپ اول

  3. عبدالحسین زرین کوب- شعر بی دروغ شعر بی نقاب- سازمان انتشارات جاویدان- چاپ سوم

  4. محمد دبیرسیاقی- پیشاهنگان شعر فارسی- تهران- شرکت سهامی کتب جیبی- 1351

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114795