به دلیل شهرت عالم گیر حکیم عمر خیام، کتاب ها، رساله ها و مقاله های بسیاری درباره وی به رشته تحریر درآمده است، اما در غالب این آثار عمدتا به جنبه شاعری و رباعیات او پرداخته شده و بعد فلسفی، کلامی و مذهبی تالیفات او مغفول مانده و یا به صورت بایسته مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. از این رو خیام در روزگار ما بیشتر به عنوان شاعر و رباعی سرا شناخته شده تا حکیم و فیلسوف و دانشمند و عالم دین، حال آن که وی در عصر خویش به عنوان فیلسوف و منجم و ریاضیدان و حتی عالم دین شناخته می شد نه به عنوان شاعر، چنان که لقب امام، حکیم، حجه الحق و... که در کتابهای معاصران خیام درباره او به کار رفته است، گواه چنین اشتهاری است.
هم نظامی عروضی نویسنده کتاب چهار مقاله که بنا به تصریح خود در سال 506 هـ در کوی برده فروشان شهر بلخ با وی دیدار داشته است، چنین القابی را درباره وی به کار می برد، هم علی بن زید بیهقی مولف تتمه صوان الحکمه. حتی یک قرن بعد از درگذشت خیام هم بعد فلسفی وی غلبه داشته، گرچه دراین هنگام رباعیات او نیز شهرتی داشته است. چنان که از کتاب مرصادالعباد نجم الدین رازی بر می آید در قرن هفتم خیام همچنان به عنوان فیلسوف شناخته می شد، هر چند نجم الدین رازی به نکوهش عقاید وی می پردازد و رباعیات خیام را مبنای داوری خود درباره او قرار می دهد، اما در عین حال او را فلسفی می داند. و این موید آن است که در این قرن وی همچنان به عنوان فیلسوف شهرت داشته است.
غالب کسانی که در عصر ما به بحث و پژوهش درباره خیام پرداخته اند، رباعیات او را در محور تحقیقات و داوری های خود قرار داده اند و بدون توجه به آثار دیگر خیام که حاوی دیدگاه های فلسفی و کلامی اوست، به تبیین محتوا و درونمایه رباعیات وی برخاسته اند، و به همین سبب افکاری را به وی نسبت داده اند که با فحوای دیگر آثار بازمانده از وی سازگاری ندارد. در این میان زنده یاد استاد علامه محمدتقی جعفری تنها پژوهشگری است که کوشیده است بر مبنای کتاب ها و رساله های فلسفی و کلامی خیام به بررسی و تحلیل رباعیات منسوب به او بپردازد و تشابه و تضاد محتوای رباعیات او را با آثار دیگر وی باز نماید. چنین شیوه ای در مطالعه و تحلیل رباعیات خیام در نوع خود، شیوه ای است علمی و راهگشا که دستاورد های آن می تواند در روشن ساختن ابهامات موجود درباره شعر و شخصیت خیام، سودمند و تاثیرگذار باشد. در حقیقت استاد جعفری بیشتر از طریق بررسی آرای فلسفی، کلامی و اشارات مذهبی موجود در کلام خیام به تحلیل شخصیت وی و بازشناسی مضامین رباعیات او پرداخته اند، و به همین دلیل به نتایج متفاوتی در خیام شناسی دست یافته اند که در نوع خود تأمل برانگیز است.
استاد جعفری بر این عقیده است که نمی توان رباعیات خیام را بدون توجه به تفکرات فلسفی ودیدگاه های کلامی و اعتقادات مذهبی وی مورد بررسی قرار داد. اگر از منظر تالیفات فلسفی و کلامی وی به تامل در رباعیات او بپردازیم ناگزیر تنها بخشی از رباعیات منسوب به او را با نظام اعتقادی و بینش فلسفی وی سازگار خواهیم یافت مگر این که معتقد باشیم که خیام انسان چند شخصیتی بوده است. بدین معنی که در هستی شناسی، فیلسوفی بوده که به اصالت و عظمت حیات و آفرینش اعتقاد داشته و آن را وابسته به خداوند هستی آفرین می دانسته، ولی از دیدگاه ادبی جهان را فاقد هدف و زندگی را بیهوده تلقی می کرده است. یا این که بر این عقیده باشیم که آن دسته از رباعیات وی که دارای مضامین پوچ گرایانه و عشرت جویانه است به دوره ای از حیات وی تعلق داشته و آن گروه از رباعیات که محتوای آنها با دیدگاه فلسفی و کلامی و مذهبی آثار دیگر وی هم سویی و هم خوانی دارد متعلق به دوره کمال فکری و علمی او بوده است.
استاد جعفری در آغاز پژوهش خویش درباره شخصیت خیام می کوشد تا رباعیات او را بر اساس درونمایه فلسفی و فکری آن ها دسته بندی کند. از این رو ایشان رباعیات منسوب به خیام را به چهار و دسته مهم تقسیم می کند. دسته اول مشتمل بر رباعیاتی است که محتوای آن ها را بی وفایی دنیا، سرعت گذر سالیان عمر و منتهی شدن همه طراوت ها و شادابی ها به پژمردگی و افسردگی تشکیل می دهد. دسته دوم در برگیرنده آن گروه رباعیات است که مؤید محدودیت معرفت بشری و ناتوانی انسان از کشف اسرار هستی و نا محدود بودن رازهای آفرینش است. دسته سوم آن دسته از رباعیاتی را شامل می شود که مبلغ لذت پرستی، دم غنیمت شماری و خوش باشی است و بالاخره، دسته چهارم، مشتمل بر رباعیاتی است که متضمن مفاهیم پوچ گرایانه و مروج بی اساس و بی هدف بودن آفرینش است.
به اعتقاد استاد جعفری با توجه به دیدگاه های فلسفی و کلامی و هم با عنایت به القاب و عناوینی که معاصران خیام درباره او به کار برده اند، رباعیات گروه سوم و چهارم را به سبب تناقض فکری و شخصیت علمی و اعتقادات کلامی و مذهبی خیام نمی توان در شمار سروده های وی قلمداد کرد.
برای اثبات چنین مدعایی لازم است به اجمال، تفکرات فلسفی و کلامی خیام را براساس استنباط تفصیلی استاد جعفری از نظر بگذرانیم.
در تاریخ فلسفه و علم، نام خیام به عنوان فیلسوف و دانشمند ثبت شده است. اگر از پاره ای رباعیات او که فاقد استحکام اندیشه های فلسفی است بگذریم او را در قامت یک فیلسوف و دانشمند خواهیم یافت. دیدگاه های فلسفی وی همانند دیگر فلاسفه مبتنی بر پذیرش اصول کلی و مبادی بنیادی هستی شناسی است. در اینجا با مرور به تالیفات فلسفی و کلامی وی به پاره ای از جوانب نگرش فلسفی و اعتقادی او اشاره می کنیم.
1- خیام در آثارش و به طور خاص از رساله ای که در پاسخ قاضی ابونصر نسوی نوشته و ضمن کتاب «الکون و التکوین» وی آمده است به صراحت بر این اصل فلسفی تاکید می کند که: وجود خداوند احتیاج به علت ندارد، بدین معنی که اگر کسی که مفهوم واجب الوجود را به درستی دریابد، حکم قطعی به هستی او به دنبال آن مفهوم قطعیت خواهد یافت، و نیازی به اقامه برهان و آوردن علت نخواهد بود زیرا او ضروری بالذات است.
2- خیام به گواهی آثار فلسفی خود بر این عقیده است که همه خیرات عدل از فیض خداوندی بر موجودات جاری می گردد، چنان که هستی همه موجودات مستند به وجود آن ذات اقدس است. خیام در رساله «الکون و التکوین» به صراحت بدین نکته تاکید ورزیده است. بر اساس آنچه در این رساله آمده این فیض عبارت است از: وجود حق محض کامل که هر ممکنی فیض خود را از او می گیرد، پس وجود و فیض الهی سبب به وجود آمدن این موجودات است. اگر از ما پاسخ سئوال علت وجود او مطالبه شود، می گوییم: برای وجود او علتی نیست زیرا وجود از آن خداوند است چنان که ذات واجب الوجود علت ندارد، همچنان وجود جمیع صفات خداوندی علتی ندارد.
3- خیام در آثار فلسفی خود نسبت شر را به خداوند دفع می کند و هستی را سرشار از خیرات معرفی می نماید، وی منشا بروز شر را تضاد می داند و بر این عقیده است که اسناد تضاد به ذات خداوند منتفی است، حاصل قول خیام بر اساس استنباط استاد جعفری این است که اولا، روابط و اموری که از لوازم وجود مخلوقات است نسبت مستقیم به خداوند ندارد و تضاد و شر و عدم از این قبیل امورند.
ثانیا، اگر هم نسبت غیر مستقیم را مانند نسبت مستقیم بدانیم، این پاسخ وجود دارد که نسبت شر به خیر در عالم هستی، نسبت بسیار بسیار اندک به بسیار بسیار زیاد است. خیام در ضمن این پاسخ و سخن، مانند دیگر فلاسفه الهی به دفع اشکال شر می کوشد و نسبت دادن آن را به خدا منتفی اعلام می کند. گر چه پذیرش شر بسیار اندک از سوی او که به طور غیر مستقیم و بدون ارتباط با ذات خداوندی در هستی وجود دارد می تواند مورد تأمل و نقد قرار گیرد، اما آنچه هست تاکید او بر نفی شر و اعتقاد به خیرات کثیر، قطعا با مضامین آن دسته رباعیات منسوب به وی که جهان را سرشار از شر و بیهودگی می داند در تعارض آشکار قرار می گیرد.
استاد جعفری در آغاز پژوهش خویش درباره شخصیت خیام می کوشد تا رباعیات او را براساس درونمایه فلسفی و فکری آن ها دسته بندی کند. از این رو ایشان رباعیات منسوب به خیام را به چهار و دسته مهم تقسیم می کند. دسته اول مشتمل بر رباعیاتی است که محتوای آن ها را بی وفایی دنیا، سرعت گذر سالیان عمر و منتهی شدن همه طراوت ها و شادابی ها به پژمردگی و افسردگی تشکیل می دهد. دسته دوم در برگیرنده آن گروه رباعیات است که مؤید محدودیت معرفت بشری و ناتوانی انسان از کشف اسرار هستی و نا محدود بودن رازهای آفرینش است. دسته سوم آن دسته از رباعیاتی را شامل می شود که مبلغ لذت پرستی، دم غنیمت شماری و خوش باشی است و بالاخره، دسته چهارم، مشتمل بر رباعیاتی است که متضمن مفاهیم پوچ گرایانه و مروج بی اساس و بی هدف بودن آفرینش است.
به اعتقاد استاد جعفری: با توجه به دیدگاه های فلسفی و کلامی و هم با عنایت به القاب و عناوینی که معاصران خیام درباره او به کار برده اند، رباعیات گروه سوم و چهارم را به سبب تناقض فکری و شخصیت علمی و اعتقادات کلامی و مذهبی خیام نمی توان در شمار سروده های وی قلمداد کرد.
برای اثبات چنین مدعایی لازم است به اجمال، تفکرات فلسفی و کلامی خیام را براساس استنباط تفصیلی استاد جعفری از نظر بگذرانیم.
4- خیام در همان رساله ای که در پاسخ به سئوالات قاضی ابونصر نسوی نگاشته است، تکلیف را دستوری صادر شده از طرف خداوند متعال برای تحریک انسان ها در جهت کمال می داند و می افزاید، تکلیف انسان ها را از ظلم و جور مانع می آید و از ارتکاب زشتی ها و فرو رفتن در افراط و زیاده روی در برخورداری از قوای بدنی باز می دارد. او بدین ترتیب به ضرورت تکلیف و مکلف بودن انسان در اجتناب انسان از زشتی ها و ناشایست ها تاکید می کند و آدمی را به فلاح و پرهیز از گناه فرا می خواند. چنین تبیین نظری با آنچه از پاره ای از رباعیات منسوب به او درباره عشرت طلبی، باده گساری و لذت جویی برمی آید به طور بنیادی ناسازگار و متعارض است.
5- آنچه نیز که خیام در رسالات خود درباره ضرورت بعثت انبیاء و منافع اوامر و نواهی الهی و نبوی بیان داشته است (رساله الکون و التکوین، ص 79، 80، 81) به وضوح او را متکلمی معتقد به مبانی دین نشان می دهد که دیدگاه کلامی و فلسفی وی مغایر با محتویات پاره ای از رباعیات منسوب به اوست.
6- استاد جعفری پس از بحث درباره تفکر فلسفی خیام نکته دیگری را نیز درباره وی مورد توجه قرار می دهد که برای شناخت ابعاد شخصیت خیام شایسته اعتنا است و آن القاب و عناوین پرعظمتی است که معاصرانش درباره وی به کار برده اند القابی نظیر: امام، الامام الاجل، حجه الحق علی الخلق، فیلسوف و نظایر آن ها است. استفاده از این القاب درباره حکیم عمر خیام مؤید آن است که معاصرانش او را به عنوان فردی حکیم، وارسته و برخوردار از کلمات معنوی و مقامات دینی و احیانا عرفانی می شناختند. اطلاق چنین القاب و عناوینی به کسی که مبلغ پوچگرایی و معتقد به لذت پرستی و بیهودگی نظام آفرینش و منکر جهان دیگر باشد نه با موازین فرهنگ روزگار او سازگار است و نه می تواند قابل توجیه باشد.
توجه به مشرب فلسفی، دیدگاه کلامی و دینی خیام و نیز تلقی معاصر از وی هر پژوهنده بی غرضی را ملزم می کند تا رباعیات منسوب به او را در پرتو مبانی فلسفی کلامی و دینی او مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
از مجموع مباحث و پژوهش های استاد جعفری درباره خیام که در فصول مختلف کتاب تحلیل شخصیت خیام به تفصیل آمده است، می توان به جمع بندی زیر دست یافت:
1- آن دسته از رباعیات خیام که متضمن مفاهیم پوچ گرایانه و مغایر با اعتقادات فلسفی و کلام اوست، در ادوار بعد به او نسبت داده شده است.
2- رباعیاتی مروج عشرت طلبی و لذت جویی است به دلیل مغایرت با مبانی اعتقادی خیام به ویژه آنچه وی درباره «تکوین» و منافع اوامر و نواهی خداوند و هدف از بعثت پیامبران گفته، سازگاری ندارد نمی تواند سروده وی باشد.
3- رباعیات یاد شده، احتمالا یا از آن خیام های دیگری است که به دلیل تشابه اسمی و شهرت افزون تر حکیم عمر خیام به وی نسبت داده. شده است و یا از آن شاعران دیگری است که بعدها به نام وی نوشته شده است. پژوهش های خیام شناسان نیز مؤید آن است که تنها تعدادی از این رباعیات که امروزه به نام وی اشتهار یافته در شمار سروده های او قرار دارد.
4- سرانجام تنها دو گروه از رباعیات را که بیانگر گذر عمر، بی وفایی دنیا و یا محدودیت معرفت بشری در شناخت حقایق هستی و حیرت انسان در برابر تنوع و عظمت واقعیات جهان آفرینش است، می توان از سروده های حکیم عمر خیام دانست.
کلام آخر این که هر شعری که با مبانی فلسفی و اعتقادی خیام در تعارض نباشد ممکن است از جمله سروده های وی باشد، و هر آنچه با مسلمات فکری و بنیان های اعتقادی وی سازگار نیست، از آن دیگران است و به وی نسبت داده شده است.