نهضت حسینی در اشعار علمای دین

در اینجا به بیان دیدگاه هنری و سیاسی شاعرانه های علمای دین، در موضوع عاشورا می پردازیم.

نگاه هنرى
در بین علما و روحانیت شیعه در دوره قاجار کمتر کسى در پایه ملا احمد نراقى توانسته است با دیدى زیباشناسانه و هنرى زیباییهاى رویداد عاشورا را به تصویر بکشد. هر چند نگاه او خالى از فهم عرفانى و حکیمانه نیز نیست ولى جلوه زیباشناسى معنوى رویداد عاشورا در شعر وى بیش تر است. ملا احمد نراقى در آخرین بخش مثنوى طاقدیس به جریان حرکت امام حسین (ع) از مدینه به سوى عراق و حضور او در کربلا و رویداد روز عاشورا اشاره کرده است. او با دقت بسیار کوشیده است تا دقایق روحى و عاطفى این رویداد دلخراش را از بعد انسانى وصف کند. نراقى در طاقدیس مدهوش صحنه کربلاست و با دیدى هنرمندانه به همه رویدادها و فراز و نشیبهاى آن نگاه مى کند. او در بیان وداع امام حسین (ع) از مدینه و قبر پیامبر اسلام (ص) مى سراید:
یا رسول الله برآور سر ز خاک
نى فرود آ از فراز صقع پاک
بین حسین اینک وداعت مى کند
رو به اقلیم شهادت مى کند
توشه بردارید از دیدارها
خوان دعا در گوش گوهر بارها
نراقى دگرگونى ساختار سیاسى و فرهنگى جهان اسلام در روزگار امام حسین (ع) و فساد حاکم بر دربار امویان را به طور استعارى و در قالب تشبیه ها و کنایه ها چنین شرح مى دهد:
بین بهاران را خزان آید ز پى
گلستانى را رسید ایام دى
بلبلان رفتند از گلزارها
جاى گل ها سرکشیده خارها
رسته کز پا جاى نسرین یاسمن
جاى بلبل در نوا زاغ و زغن
نراقى در نگارگرى همدمى یاران و خویشان امام حسین (ع) با وى خطاب به حضرت زهرا (س) از فتنه هایى که پس از او سر برآوردند مى گوید. آن گاه از یک سو بسیار سوگناک چهره نگارى مى کند از قطار شترانى که اسیران کربلا و دخترکان سوار بر کجاوه را به شامات مى برند؛ از سوى دیگر به غیرت جوانانى اشاره مى کند که در رکاب امام (ع) بر رخش عزت سوار گشتند و به جدال با نامردان پرداختند:
سر برآر اى زهره زهرا دمى
پر ز شور و فتنـه بنگر عالـمـى
بنگر اشترها قطار انـدر قطار
دخترانت بین به محمل ها سوار
بنگر آن شهزادگان بحر جوش
تیغ ها بر کف سپرهاشان به دوش
رخش عزتشان همه در زیر ران
در رکاب آن شـه خوبان روان

ورود به کربلا از زبان نراقی
ورود حضرت امام حسین (ع) به خاک کربلا در زبان شعر نراقى بسیار هنرمندانه بازتاب یافته است. او خاک کربلا را مخاطب ساخته و از او مى خواهد تا بارگاه پادشاهى را ساز کند که شاه بزرگى از راه خواهد رسید و در رکاب او امیران سترگى حضور دارند:
البشاره اى زمین کربلا
کایدت میهمان سلطان الورى
آسمان شو عرش شو بر خود به بال
گردن دولت بکش بر بند بال
قبه عزت بگردون کن بلند
هم بر آن پیرایه مهر و ماه بند
بارگاه پادشاهى ساز کن
طرح ایوان و رواق آغاز کن
تخت شاهى اندر آن ایوان بزن
بر فراز تخت مسند درفکن
کاینک از ره مى رسد شاهى بزرگ
در رکاب او امیران سترگ
آهوانت را بگو اى کربلا
نافه اندازند اندر راه ها
دشت و صحرا را عبیرافشان کنید
خاک را با مشک تر یکسان کنید
باد را گو تا بیفشاند غبار
از در و دیوار و دشت آن دیار
گو به پاشد دشت و صحرا را سحاب
از براى مقدم شه زود آب
تشنه لب آمد شه دنیا و دین
اى فرات آماده کن ماء معین
نراقى در ستایش از خاک کربلا مى سراید:
گر فرات آبى نیارد گو میار
ور نبارد ابر آن جا گو مبار
تا قیامت ز اشک چشم دوستان
دجله ها باشد در این صحرا روان
ور نباشد مشگ و عنبر باک نیست
نافه خوشبوتر از این خاک نیست
بوى جان آید ز خاک کربلا
جان فداى خاک پاک کربلا (مثنوى طاقدیس، ص 411)
نراقى براى نشان دادن فضاى اندوهناک شب عاشورا و سیاهى و دیجورى این شب و پنهان ماندن نور دین احمد چونان خورشید عالم تاب که در آن شب خوفناک خود را از نظر هوس رانان و هوس بازان و کج اندیشان پنهان داشته بود چنین مى سراید:
چون نهفت از خجلت سلطان دین
چهره زرد آفتاب اندر زمین
بى تحاشا خسرو روز از سریر
خویشتن افکند در دریاى قیر
خور چو نور دین احمد شد نهان
همچو کیش اهریمن شب شد نهان
بیضیه اسپید بیضا رخ نهفت
شب چو زاغى بر سر آن بیضه خفت
آمد از پرده برون دیوانه وش
پاى تا سر عور بانوى حبش
جامه نیلى کرد زال روزگار
مو گشود از غم عروس زنگبار (مثنوى طاقدیس، ص 413)
امام (ع) همه اصحاب خود را در چنین شبى بیمناک فراخواست و به آنان چنین گفت:
اى همه از خاک علیین پاک
اى همه در خاک مهر تابناک
بیعت خود از شما برداشتم
من شما را با شما بگذاشتم
این شب تار است و دشت بیکران
راه ها پیدا به اطراف جهان
دشمنان در خواب ظلمت پرده دار
راه هاى روشن اندر هر کنار
هر یکى از گوشه اى بیرون روید
فارغ از طوفان این عمان شوید
با من اینان را سر کار است و بس
چونکه من هستم نجویند هیچ کس (مثنوى طاقدیس، ص 414)
نراقى جواب یاران وفادار امام حسین (ع) را در پاسخ به برداشتن بیعت از عهده آنان چنین بازتابانده است:
ما همه جسمیم و جان ما تویى
ما همه لفظیم و آن معنا تویى
جسم خوش باشد فداى جان شود
از براى جان خود قربان شود
جسم اگر قربان شوددر راه جان
عیسى آسا مى رود تا آسمان
نور او از نور مه افزون شود
مه چه باشد من ندانم چون شود
ورنه چون گردد جدا از نور جان
ماند اندر خاک ظلمانى نهان
نراقى مى گوید: وقتى یاران امام در پیرامون او ماندند و از یارى او دست نشستند امام پرده از حقایق برداشت و آنان از دیدن آن همه حقیقت از خود بى خود شدند:
بار جسم و جان ز خود انداختند
رخش همت سوى گردون تاختند
جسم ناسوتى همه انوار شد
ماهى از هامون به دریا یار شد
بال افشاندند و از خود ریختند
قسط هر عنصر به آن آمیختند
چشم یاران بر راه سحر دوخته تا مهر از خاوران سر برآورد. آنان گوشهایشان همه بر بانگ خروس بود تا پیش از آن که آواى طبل جنگ شنیده شود تیغ ها بر کف و کفن ها بر دوش و سینه در جوش و دل ها در خروش باشد. تا این که سپیده دم دمید و روزگار آهنگ ماتم را ساز کرد و لیلى شب بند پیراهن خود را گسیخت. نراقى در چهره نگارى آخرین دیدار امام حسین (ع) با یاران خود در صبح عاشورا و جنگ نابرابر آنان با سپاه دشمن با زبانى حماسى مى سراید:
جان به لب سر بر کف از ملک جهان
رخش ها راندند سوى لا مکان
رخش ها در قلب میدان تاختند
تیغ ها بر حزب شیطان آختند
کفر و دین بر یکدیگر آمیختند
رشته هاى جان هم بگسیختند
جوى ها کردند از خون ها روان
خاک ها کردند رنگ ارغوان
و مى سراید:
هر که باشد تشنه دیدار دوست
از دم شمشیر و خنجر آب اوست
جام وصل ما پر از ماء معین
از چه سویش مى کشى این پارگین
زین نمط آن جند رحمت یک به یک
مى زدندى نقد خود را بر محک
هر کجا دیدند تیرى در کمان
سینه را کردند در پیشش نشان
آتشى از آب تیغ افروختند
جمله چون پروانه خود را سوختند

ناتمام ماندن مثنوی طاقدیس
در نگاه نراقى خاک کربلا دو جریان دین و کفر را از یکدیگر ممتاز کرد. دین در عاشورا از غلاف بیرون آمد و با کفر در میدان مصاف قرار گرفت. یاران امام با آهنگ استوار در حالى که بر رخش سوار بودند به میدان تاختند و با تیغ هاى خود با حزب شیطان درافتادند. درگذشت ملا احمد نراقى مانع از آن شد تا وى همه رویداد کربلا را در قالب زیبا و اثرگذار مثنوى خود به تصویر کشد و با مرگ نراقى ماجراى کربلا در مثنوى طاقدیس ناتمام ماند.

نگاه سیاسى
باید پذیرفت که برخلاف وجود چهره هاى جهان آراى ادب حوزه بسیارى از مدیحه ها و مرثیه هاى اهل بیت (ع) در طول عمر هزار و دویست ساله خود تک بعدى بوده و کم تر در آثار شاعران مرثیه سراى اهل بیت (ع) به جنبه هاى حماسى و سیاسى و مبارزاتى پیشگامان این نهضت بویژه سالار شهیدان توجه شده است. آنان بیشتر به جنبه هاى ستمدیدگى، تنهایى، بى یار و یاورى و پاکى و بى آلایشى شهدا مى پرداختند. تنها از دهه بیست است که نوحه ها و مرثیه ها دستخوش دگرگونى اساسى شد و جنبه حماسى و انسانى آن با اثرپذیرى از آموزه هاى علماى مبارز و پیشگامان روحانیت اوج گرفت و با توجه به پویایى جامعه گونه اى دگرگونى در فهم از عاشورا پدید آمد و حادثه عاشورا در همه زوایاى آن مطرح گردید.
حرکت یاد شده در جریان نهضت امام خمینى در آغازین سالهاى دهه چهل توجه همه عالمان و مردم را به دقت در سرچشمه سرشار از فرهنگ و حرکت نهفته در قیام عاشورا جلب کرد. امام خمینى توانست امام حسین (ع) را به عنوان اسوه عملى بشناساند و رویکرد اجتماعى حرکت عاشورا را در دلها و ذهنها جاى گیر سازد. او از این جریان به عنوان یک سلاح ایدئولوژیک استفاده کرد و در پرتو نگاه ناب امام از حدود سال 1340 به بعد نوحه ها دستخوش دگرگونى اساسى شد و جنبه حماسى و سیاسى به خود گرفت و در انقلاب اسلامى سال 1357 به کمال رسید. در جریان این انقلاب و با پرتوگیرى آموزه هاى امام خمینى از مکتب سالار شهیدان بود که مردم جهت زندگى خود را دگرگون کردند و فهم آنها از دین و آیینهاى دینى دستخوش دگرگونى ژرف شد. امام خمینى محرم را ماه پیروزى خون بر شمشیر نامید و مردم حقیقت نهضت امام حسین (ع) را در محرم 1357 آزمودند. آنان فهمیده بودند که چگونه یک شعار را مى توان به عمل دگر کرد و خوشایند نهضت حسینى نیز نه توسعه شعار بلکه توسعه شعور بود. چنین بود که شیعه استفاده از روز عاشورا را فرا گرفت و خون امام حسین (ع) به سرمایه حق دگر شد نه ابزارى براى سکون و بى خبرى و بى خردى. مى توان پیروزى خون بر شمشیر را پس از سده هاى زیادى که از رویداد جانسوز کربلا گذشته بود در چیرگى نهضت اسلامى با رهبرى یکى از فرزندان او امام خمینى بر رژیم پهلوى به خوبى حس کرد. نقطه سرآغازى که در صورت پایندگى و ادامه شعور و عمل صالح مى تواند برترى حق بر باطل را به زیبایى بنمایاند.


Sources :

  1. دکتر حسین مجیب مصرى- کربلا بین الشعراء الشعوب الاسلامیه- الدار الثقافیه للنشر القاهره 1421هـ

  2. حسن نراقى- مثنوى طاقدیس ملا احمد نراقى- صفحه 418 به بعد- امیرکبیر چاپ دوم 1363 تهران

  3. تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم- تاریخ طبرى جریر طبرى- ج 5 صفحه 444- دار التراث العربى بیروت 1378

  4. تصحیح محمدعلى فروغى- کلیات شیخ مصلح الدین سعدى- صفحه 430- انتشارات فرهنگ 1320 تهران

  5. تصحیح دکتر ذبیح الله صفا دانشگاه تهران- دیوان سیف الدین فرغانى

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114864