نژادپرستی یهود از منظر قرآن کریم (نژادپرستی)

نجات دسته جمعى یهود

از اعتقادات یهود این است که سعادت و نجات ابدى به صورت جمعى است، نه فردى! و مجرد انتساب به ذریه حضرت ابراهیم (ع) براى شخص، نجات جاودانى را تضمین مى نماید. این توهم باطل قرن هاى متمادى بر افکار یهود سایه افکنده بود و موجب شد آن ها را به صورت گناهکارترین مردم از نظر انحرافات اخلاقى و زشت کارى ها درآورد و در نتیجه، از طرف تمام اقوام و مللى که با آنان همزیستى داشتند مورد تحقیر و اهانت قرار گرفتند. خداوند این اندیشه گمراه کننده را مورد تعرض قرار داده و در رد آن آیات 168 و 169 سوره اعراف را نازل نموده است: «و قطعناهم فى الأرض أمما منهم الصالحون و منهم دون ذالک و بلوناهم بالحسنات و السیات لعلهم یرجعون* فخلف من بعدهم خلف ورثوا الکتاب یأخذون عرض هاذا الأدنى و یقولون سیغفر لنا و إن یأتهم عرض مثله یأخذوه أ لم یؤخذ علیهم میثاق الکتاب أن لا یقولوا على الله إلا الحق و درسوا ما فیه و الدار الاخرة خیر للذین یتقون أ فلا تعقلون؛ و آنان را در زمین به صورت گروه هایى پراکنده ساختیم بعضى از آنان صالح و بعضى پایین ترند، و آنها را به خوشى ها و ناخوشى ها آزمودیم، باشد که [به راه حق] بازگردند. آن گاه بعد از آنان نسلى به جایشان نشستند و وارث کتاب [آسمانى] شدند که متاع دنیاى پست را [به نامشروع] مى گیرند و مى گویند: ما بخشیده خواهیم شد، و اگر متاع دیگرى همانند آن به ایشان برسد باز آن را مى گیرند. آیا از آنها در کتاب، که محتواى آن را آموخته اند، پیمان گرفته نشده است که به خداوند جز حق را نسبت ندهند؟ و سراى آخرت براى کسانى که تقوا پیشه مى کنند بهتر است، آیا نمى اندیشید؟»
در بخشى از این آیات آمده است: «یهود مى گویند: (اگر ما گنه کاریم) خداوند به زودى ما را مى بخشد.» در این آیه به پراکندگى یهود در جهان اشاره کرده مى گوید ما آنها را در زمین متفرق ساختیم و به گروه هاى مختلفى تقسیم شدند، بعضى از آنها صالح بودند به همین دلیل هنگامى که فرمان حق و دعوت پیامبر اسلام (ص) را شنیدند، ایمان آوردند، و جمعى دیگر چنین نبودند. و حق را پشت سر انداختند و براى تامین زندگى مادى خود از هیچ کارى فروگذار نکردند.
باز در این آیه، این حقیقت تجلى مى کند که اسلام هیچگونه خصومتى با نژاد یهود ندارد و به عنوان پیروان یک مکتب و یا وابستگان به یک نژاد، آنها را محکوم نمى نماید بلکه مقیاس و معیار سنجش را اعمال آنها قرار مى دهد. سپس اضافه مى کند ما آنها را با وسائل گوناگون، نیکیها و بدیها آزمودیم شاید بازگردند. گاهى آنها را تشویق کردیم و در رفاه و نعمت قرار دادیم، تا حس شکر گزارى در آنها برانگیخته شود و به سوى حق باز آیند، و گاهى به عکس آنها را در شدائد و سختیها و مصائب فرو بردیم، تا از مرکب غرور و خود پرستى و تکبر فرود آیند و به ناتوانى خویش پى برند، شاید بیدار شوند و به سوى خدا بازگردند، و هدف در هر دو حال مساله تربیت و هدایت و بازگشت به سوى حق بوده است. بنابراین "حسنات" هر گونه نعمت و رفاه و آسایشى را شامل مى شود همانطور که "سیئات" هرگونه ناراحتى و شدت را فرا مى گیرد، و محدود ساختن مفهوم این دو در دایره معینى هیچگونه دلیل ندارد.

پول پرستى یهود

در تاریخ بشر، ملتى در پول پرستى و جمع آورى مال همچون یهود دیده نشده است. آن ها براى رسیدن به این مقصود تمام راه هاى مشروع و غیر مشروع را پیموده و تا حد پرستش با حرص و ولع خاص به جمع آورى مال پرداخته اند، تا جایى که حضرت عیسى مسیح (ع)، که خداوند او را براى هدایت بنى اسرائیل فرستاده بود، آنان را مورد خطاب قرار داده، مى فرمود: «لاتعبدوا ربین: الله و المال؛ دو پروردگار را نپرستید: خدا و پول را.» شاید این مسأله به طرز عقیده یهود، که خود را ملت برگزیده خدا مى پندارند، ارتباط داشته باشد. بدین دلیل، مى خواهند بر جهان استیلا داشته باشند و البته مال و ثروت از عوامل مهمى است که آن ها را به هدف و مقصود خود خواهد رسانید. شاید هم دلیل آن تفکر مادى این دین باشد که یهود به جز مظاهر زندگى مادى به چیز دیگرى ایمان ندارند و زندگانى جاویدان سراى دیگر، از نظرشان بى مفهوم است.
قرآن در این باره مى فرماید: «یأیها الذین ءامنوا لا تتولوا قوما غضب الله علیهم قد یئسوا من الاخرة کما یئس الکفار من أصحاب القبور؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، با قومى که خداوند آن ها را مورد غضب قرار داده دوستى نکنید، آن ها از آخرت مأیوسند، همان گونه که کفار از مردگان مدفون در قبرها مأیوس مى باشند.» (ممتحنه/ 13) در اینکه "قوم مغضوب علیهم" چه اشخاصى هستند بعضى صریحا آن را ناظر به یهود مى دانند چرا که در آیات دیگر قرآن از آنها به این عنوان یاد شده است. چنان که در آیه 90 بقره در مورد یهود مى خوانیم: «فباؤ بغضب على غضب؛ به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند.» این تفسیر با شان نزولى که براى آیه ذکر کرده اند نیز سازگار است چه اینکه گفته اند جمعى از فقراء مسلمین بودند که اخبار مسلمانان را براى یهود مى بردند و در مقابل آنها از میوه هاى درختان خود به آنان هدیه مى کردند، آیه فوق نازل شد و آنها را نهى کرد.

دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی می فرماید مراد از این "قوم" یهود است که در قرآن مجید مکرر به عنوان "المغضوب علیهم" از ایشان یاد شده، از آن جمله درباره آنان فرموده: «و باؤ بغضب من الله؛ و به خشم خدا گرفتار آمدند.» (بقره/ 61) شاهد اینکه منظور یهود است ذیل آیه است که از ظاهر آن برمى آید که غیر از کفار است. «قد یئسوا من الآخرة کما یئس الکفار من أصحاب القبور» (ممتحنه/ 13) مراد از آخرت، ثواب آخرت است، و مراد از "کفار" در این جمله کفار در آیه قبلى است که منکر خدا و قیامت بودند مى فرماید: یهودیان مغضوب علیهم مانند کفار مشرک بت پرست منکر معادند. بعضى از مفسرین گفته اند مراد از این کفار فقط مشرکین مکه اند، چون الف و لام در "الکفار" الف و لام عهد است، و حرف "من" در جمله "من أصحاب القبور" براى ابتداى غایت است. خداى تعالى مى خواهد در این آیه شقاوت دائمى و هلاکت ابدى یهود را به یاد مؤمنین بیاورد تا از دوستى با آنان و نشست و برخاست با ایشان پرهیز کنند، مى فرماید یهودیان از ثواب آخرت مایوسند، همان طور که منکرین قیامت از مردگان خود مایوسند، یعنى براى آنها وجود و حیاتى قائل نیستند، چون مرگ را هیچ و پوچ شدن مى دانند. با وجود این، در ابتداى ظهور اسلام، بعضى از یهودیان مدعى بودند که ثواب و پاداش روز رستاخیز مختص آنهاست.
قرآن کریم در مورد صدق ادعایشان از آنها خواست تقاضاى مرگ کنند تا آنان را به نعیم خالص و خاص خدا برساند: «قل إن کانت لکم الدار الاخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوا الموت إن کنتم صادقین؛ بگو اگر (آن چنان که مدعى هستید) سراى دیگر در نزد خدا مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ کنید، اگر راست مى گویید.» (بقره/ 94) یهود با گفتن این سخنان که بهشت مخصوص ماست یا چند روزى بیش در آتش نمى سوزیم، مى خواستند مسلمانان را نسبت به آیینشان دل سرد کنند. ولى قرآن پرده از روى دروغ و تزویر آنان برمى دارد; زیرا آن ها به هیچ وجه حاضر به ترک دنیا نیستند و این خود دلیل محکمى بر کذب ادعاى آن هاست. راستى، اگر انسان چنان ایمانى به سراى آخرت داشته باشد، چرا این قدر به زندگى این جهان دل ببندد و براى وصول به آن مرتکب هزارگونه جنایت شود؟
در آیات بعد، قرآن مجید اضافه مى کند: «و لن یتمنوه أبدا بما قدمت أیدیهم و الله علیم بالظالمین* و لتجدنهم أحرص الناس على حیوة و من الذین أشرکوا یود أحدهم لو یعمر ألف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن یعمر و الله بصیر بما یعملون؛ ولى آن ها هرگز به خاطر اعمال بدى که پیش از خود فرستاده اند، آرزوى مردن نخواهند کرد و خداوند از ستمگران آگاه است. آن ها را حریص ترین مردم، حتى حریص تر از مشرکان بر زندگى (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهى یافت (تا آن جا) که هر یک از آن ها دوست دارد هزار سال عمر کند، در حالى که این عمر طولانى، او را از عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آن ها بیناست.» (بقره/ 95- 96)
خلاصه آن که در اندوختن مال و ثروت و قبضه کردن دنیا حریصند و انحصار طلب. آن ها حتى از مشرکان، که طبعا مى بایست در جمع آورى اموال از همه حریص تر باشند و باکى نداشته باشند که از چه راهى به دست آورند، حریص ترند. چنان به دنیا علاقه دارند که هر یک از آن ها دوست دارد هزار سال عمر کند.

برترى جویى نژادى

بى شک سرچشمه بسیارى از جنگ ها و خون ریزى ها در طول تاریخ بشر برترى جویى نژادى بوده است، مخصوصا در جنگ جهانى اول و دوم، که بزرگ ترین رقم تلفات و ویرانى را در تاریخ به همراه داشت، عامل نژادپرستى آلمان ها یا حزب نازى، عامل غیر قابل انکارى بود. اگر بنا شود نژادپرستان جهان را رده بندى کنیم، بدون شک، یهود در رده هاى بالا قرار خواهند گرفت. هم اکنون کشورى را که آن ها به نام «اسرائیل» تشکیل داده اند، بر مبناى همین مسأله نژادپرستى تأسیس شده، چه جنایت هاى هولناکى که براى آن مرتکب شدند و چه جنایت هاى وحشتناکى که براى نگه دارى آن مرتکب مى شوند! آن ها حتى آیین موسى (ع) را در نژاد خود محصور ساخته اند و اگر کسى از غیر نژاد یهود بخواهد این آیین را بپذیرد، براى آن ها جالب نیست. به همین دلیل، تبلیغ و دعوت به سوى آیین خود در میان اقوام دیگر نمى کنند. همین وضع خاص آن ها سبب شده که در انظار جهانیان منفور گردند; چرا که مردم دنیا کسانى را که براى خود امتیازى بر دیگران قائل باشند، هرگز دوست ندارند. اصولا نژادپرستى شعبه اى از شرک است و به این دلیل، اسلام شدیدا با آن مبارزه کرده و همه انسان ها را از یک پدر و مادر مى داند که امتیازشان تنها به تقوا و پرهیزکارى است.

امتیازات یهود از غیر یهود در تلمود

در تلمود، که شرح تورات یا «عهد قدیم» است و مهم ترین کتاب «آداب و تعالیم» یهود به شمار مى رود، آمده است:
1. امتیاز ارواح یهود از غیر یهود به این است که ارواح یهود جزئى از خداست; همچنان که پسر جزئى از پدر است. ارواح یهود، پیش خدا نسبت به ارواح دیگران عزیز است; زیرا ارواح غیر یهود، ارواح شیطانى و شبیه به ارواح حیوانات است. نطفه غیر یهودى مانند نطفه دیگر حیوانات است.
2. بر فرد یهودى لازم است تمام کوشش خود را مصروف جلوگیرى از حیات و پیشرفت دیگر ملت ها نماید تا قدرت مطلقه تنها براى آن ها باشد... پیش از آن که یهود بر همه ملت ها پیروز شود، لازم است جنگ به حالت خود باقى باشد.
3. یهودى پیش خدا، از ملائکه بالاتر است. هرگاه غیر یهودى، یهودى را بزند مثل این است که عزت الهى را زده و مستحق مرگ خواهد بود. اگر یهودى آفریده نشده بود، برکت از زمین مى رفت و باران نمى بارید و خورشید آفریده نمى شد. فرق میان انسان و حیوان مانند فرق میان یهودى و دیگر ملت هاست. نطفه اى که دیگر ملت ها از آن آفریده مى شوند، نطفه چهارپاست.
ملت هاى دیگر، مانند سگ هستند. اعیاد مقدسه براى آن ها و براى سگ ها آفریده نشده است. سگ از غیر یهودى بالاتر است; زیرا در اعیاد جایز است به سگ ها غذا دادن، اما به غیر یهودى جایز نیست. هیچ گونه خویشاوندى میان یهود و غیر یهود نیست; زیرا آن ها به خرها شبیه ترند تا به انسان ها. خانه هاى غیر یهود پیش یهودیان، به منزله طویله حیوانات است. غیر یهود، خوک هاى نجسى هستند که براى خدمت یهودیان آفریده شده اند.
4. افراد صالح غیر یهودى را بکش و بر یهودى حرام است که غیر یهودى را از مرگ و یا چاهى که افتاده نجات بدهد، بلکه سزاوار است که جلوى آن را با سنگ بگیرد.
5. بر اسرائیلى ها، کشتن و غصب کردن و دزدى نمودن مال غیر اسرائیلى جایز، بلکه واجب است.
6. املاک غیر یهود مانند مال متروک است; یهودى حق دارد آن را تملک نماید.
7. خداوند به یهودیان اجازه داده است که فراورده هاى غیر یهودى را مالک شوند.
8. کشتن افراد مسیحى از امورى است که لازم است از ناحیه یهودیان عملى گردد.
9. ما تنها ملت برگزیده خدا در زمین هستیم... خداوند به خاطر لطفى که به ما داشته است، حیواناتى از جنس انسان، که عبارت از سایر ملل باشند، براى ما آفریده و آن ها را مسخر ما ساخته است; زیرا خداوند به خوبى مى دانسته است که ما نیازمند به دو حیوان هستیم: یک نوع حیوان لال; مانند چهارپایان و پرندگان، و یک نوع (حیوان) ناطق; مانند مسیحى ها، مسلمان ها، بودایى ها و سایر ملل از شرق و غرب. آن ها را به خاطر خدمت گذارى ما آفریده است و ما را در زمین متفرق ساخته است تا پشت هاى آنان را لگدکوب کرده و زمام اختیار آنان را در دست داشته و از فنون آنان براى منافع خود بهره بردارى نماییم. به همین جهت است که بر ما واجب است دختران زیباى خود را به ازدواج پادشاهان، وزرا و بزرگان درآوریم و فرزندان خود را میان پیروان مذاهب دیگر داخل کرده تا در صورت مقتضى، آن ها را وادار به جنگ نموده، قدرت نهایى را در دست داشته و بهره بردارى کامل از آن ها نموده باشیم.


Sources :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏1 ص 355، جلد ‏24 ص 52 و 117، جلد ‏6 ص 431، جلد 2 ص 310، جلد 4 ص 331

  2. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 9 ص 277، جلد 3 ص 272- 273

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 413 و 451

  4. محمدمهدى کریمى نیا- مقاله یهود در آیین و عملکرد- فصلنامه معرفت- شماره 37

  5. جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه 371

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114915