دیدگاههای تفسیری و قرآنی معتزله (عصر صحابه)

عقاید

در نگاه همه فرقه های اسلامی، قرآن ارجمند و گرامی است. هرچند فرقه ها به تناسب واقع نگری و یا جمود اندیشی خود، در چگونگی استفاده از آن و مستند ساختن فکر و عمل خویش به آن، نحله های گوناگونی برگزیده اند. پیش از این که به تجزیه و تحلیل این نظرگاهها بپردازیم و در صدد جداسازی درست از نادرست باشیم، اشاره ای به زمینه پیدایش اختلاف و رشد فرقه ها در عالم اسلام، دور از انتظار نخواهد بود.
یادکرد این نکته ضروری است که پژوهش در زمینه عقاید فرقه ها، کار چندان سهلی نیست. چرا که اگر بخواهیم تنها با استناد به داوریها و نسبتهای نویسندگان کتابهای (فرق و نحل) بسنده کنیم، کار بسیار دشوار و دور از واقع خواهد بود، زیرا بسیاری از فرقه شناسان و نویسندگان، در این زمینه نتوانسته اند خود را از تعصب و وابستگی به یکی از فرقه ها و دشمنی با دیگر فرق، دور بدارند. از این روی، گاه نسبتهای دروغ و توهین آمیز و تهمتهای آشکار نیز در نوشته های آنان دیده می شود. آمیختگی گزارش تاریخی با اظهار عقیده شخصی نویسندگان، کار را بر محققان در این وادی دشوار ساخته است. گواه ادعای بالا، کتابهایی چون: الفرق بین الفرق نوشته بغدادی و التبصیر نوشته اسفراینی است که هنگام نقل اقوال مخالفان خود، به سخنان و آرای آنان، عنوان: (افتضاح)، (ضلالت) و (بدعت) داده اند. بنابراین، راه صحیح در مسیر این پژوهش، مراجعه به منابع دست اول خود فرقه هاست و در صورت نبود یا کمبود آن منابع، با هوشیاری و دقت زیاد باید به کتابهای (ملل و نحل) استناد جست و اتکا کرد.

کیفیت تفسیر در دوران پیش از معتزله

دوران پیش از پیدایش معتزله را می توان به دو بخش تقسیم کرد:
1. عصر صحابه: در این عصر، صحابه در تفسیر آیات قرآن از آیات، روایات پیامبر، اسباب نزول، لغات، عادات و سنتهای عرب سود می بردند. آنان در تفسیر بیشترین اعتماد را به آیات و روایات پیامبر داشتند. در میان آنان، ابن مسعود از تفسیر به رأی سود می گرفت و شاگردان خود را در عراق با این روش تفسیری آشنا می ساخت.
2. عصر تابعان: در این عصر، افزون بر مصادر و منابع تفسیری صحابه از سخن صحابی نیز به عنوان یکی از منابع تفسیری یاد می شد. مجاهد و برخی از شاگردان ابن مسعود، افزون بر این منابع، از تفسیر به رأی نیز استفاده می کردند. با پایان یافتن عصر صحابه و پیدایش فرقه ها و بخصوص فرقه معتزله، تنشها و اختلافات درباره قرآن، تفسیر، شیوه ها و منابع آن، بالا گرفت و هر فرقه و گروهی بر اساس باورها و اندیشه های خود، نظریات و نکاتی درباره قرآن و تفسیر ابراز می داشت که از دیدگاه دیگر فرق، مورد پذیرش نبود.

دیدگاهها و گروههای تفسیری از نگاه عبدالجبار معتزلی

عبدالجبار معتزلی، عالم و مفسر بزرگ معتزله این نظریه ها را به ترتیب زیر می آورد:
1. قرآن، معنی و مفهومی ندارد و فقط جهت تلاوت نازل شده است.
2. قرآن، مفهوم دارد، ولی دلیلی برای شناخت مفاهیم آن نداریم.
3. فقط پیامبر از مفاهیم قرآن آگاه است و بایستی در شناخت مفاهیم قرآن از آن حضرت نکته ها را فرا گیریم.
4. قرآن، دارای مفهوم و تفسیر پذیر است و فقط پیامبر و صحابه و تابعان از عهده تفسیر آن بر می آیند.
5. قرآن، افزون بر ظاهر، باطنی دارد که بر خلاف ظاهر آن است و باطن قرآن را تنها پیامبر (ص) یا امام (ع) می دانند.
6. در ورای ظاهر قرآن چیز دیگری وجود ندارد، ولی تفسیر و تأویل همان ظاهر مختص به پیامبر (ص) و امام (ع) است.
7. آیات قرآن بر دو قسم هستند: محکمات و متشابهات. محکمات قرآن مفهوم دارند، ولی متشابهات قرآن بر معنایی دلالت ندارند.
8. متشابهات قرآن چونان محکمات دارای مفهوم هستند، ولی فقط پیامبر و ائمه (ع) از آن آگاهی دارند.
معتزلیان که این نظریه ها را با باورها و افکار خویش هماهنگ نمی دیدند، به کمک عقل، آیات و روایات به رد آنها پرداختند و مدعی گشتند صاحبان این اندیشه ها بر قرآن و اسلام ضرباتی وارد ساخته اند که از تمام ضربه ها و اشکالات کافران و ملحدان بر قرآن سهمگین تر است. (قاضی عبدالجبار، المغنی، 16/345-346)
برای نمونه به چگونگی رد نظریه اول توسط عبدالجبار معتزلی می پردازیم:
غرض اصلی از آیات قرآن، فهماندن حقایق به مردم است و دیگر اغراض، مانند تعبد به تلاوت قرآن، فرع بر فهماندن و فهمیدن آیات است و اگر این غرض در کلامی وجود نداشته باشد، آن کلام لغو و گوینده اش یاوه گو خواهد بود و چون قرآن کلام خداست و خداوند از هرگونه لغوی منزه است، بنابراین آیات قرآن مفهوم دارد. علاوه، شناخت احکام، از تکالیف است و منبع این شناخت آیات قرآن و چنانچه ما از شناخت مراد و مفهوم آیات ناتوان باشیم، تکلیف به غیر مقدور (مالایطاق) شده ایم. (همو، شرح الاصول الخمسه، 603)

روش تفسیری معتزله

چنانکه گفته شد، هیچ یک از نظریه های فوق، مورد پذیرش معتزله قرار نگرفت. آنان قرآن را دارای مفهوم می دانستند و فهم و تفسیر آن را امکان پذیر می شمردند و اعتقاد داشتند که فهم و درک و تفسیر آیات حتی آیات متشابه، اختصاص به پیامبر، ائمه، صحابه و تابعان ندارد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که معتزلیان در تفسیر قرآن از دو شیوه سود می برده اند:
1- تفسیر به مأثور: تفسیر آیات به کمک آیات، روایات پیامبر (ص) و معصومین (ع) و یا سخن صحابی و تابعین چنانکه اهل سنت می گویند، تفسیر مأثور نامیده می شود. این شیوه از آغاز فعالیت تفسیری معتزله جزء متد تفسیری آنان بود و در سخنان، گفتگو و کتابهای اندکی که از آنان بر جای مانده است، به موارد بسیاری برمی خوریم که از این شیوه در تفسیر آیات سود برده اند. بنابراین، آنانی که معتزله را دشمن آیات و روایات معرفی می کنند و تفاسیر آنان را سراسر باطل جلوه می دهند، تحت تأثیر تعصب و کمرنگ جلوه دادن تفاسیر و خدمات تفسیری معتزله سخن گفته اند.
2- تفسیر قرآن به قرآن: یکی از شیوه های تفسیری معتزله، تفسیر قرآن به قرآن است. آنان در این روش تفسیری از مبینات برای تفسیر مجملات، از خاص جهت تفسیر عام، از مقیدات برای تفسیر اطلاقات و از محکمات در تفسیر متشابهات سود می بردند و در مواری نیز از قرائت در تفسیر آیات بهره می گرفتند.

انواع تفسیر قرآن به قرآن

1- تبیین مجملات به مبینات: «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هوالتواب الرحیم؛ سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و خداوند توبه او را پذیرفت، چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.» (بقره/ 37) در این آیه واژه (کلمات) مجمل است و روشن نیست چه کلماتی آدم (ع) از خداوند آموخت. زمخشری مفسر بزرگ معتزله در تفسیر این آیه و تبیین (کلمات) از این آیه شریفه سود می برد: «ربنا ظلمنا أنفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین؛ گفتند: پروردگارا ما به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.» (اعراف/ 23) وی سپس می نویسد: «اگر بگویی آن کلمات چیست؟ می گویم آن کلمات آیه شریفه: «ربنا ظلمنا انفسنا…» است.» (زمخشری، الکشاف، ج1/128)
و در آیه شریفه: «یا ایها الذین آمنوا أوفوا بالعقود أحلت لکم بهیمة الأنعام الا مایتلی علیکم؛ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمانها وفا کنید، چهارپایان برای شما حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده می شود.» (مائده/ 1) جمله (الا ما یتلی علیکم) مجمل است و زمخشری در تفسیر آن، از آیه دیگر قرآن که مبین است، سود می برد. او می نویسد: «بهیمه به چهارپایان دریا و خشکی گفته می شود و اضافه آن به انعام مثل اضافه خاتم به فضه است. و مبین (الا مایتلی علیکم)، آیه ذیل است: «حرمت علیکم المیتة والدم و لحم الخنزیر وما أهل لغیرالله به والمنخنقة و الموقوذة والمتردیة والنطیحة وماأکل السبع الا ما ذکیتم و ما ذبح علی النصب وان تستقسموا بالأزلام؛ بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت‏ خوك و آنچه به نام غير خدا كشته شده باشد و [حيوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد مگر آنچه را [كه زنده دريافته و خود] سر ببريد و [همچنين] آنچه براى بتان سر بريده شده و [نيز] قسمت كردن شما [چيزى را] به وسيله تيرهاى قرعه اين [كارها همه] نافرمانى [خدا]ست.» (مائده/ 3
2- تفسیر عام به خاص: «والذین یتوفون منکم و یذرون أزواجا یتربصن بأنفسهن أربعة أشهر و عشرا؛ و کسانی که از شما می میرند و همسرانی باقی می گذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند [و عده نگه دارند].» (بقره/ 234) این آیه درباره عده وفات است و از این جهت که عده وفات زن باردار، در آن بیان نشده است، عام نامیده می شود. بنابراین، بایستی در تفسیر آن از آیات خاصی که در این مورد وارد شده است، بهره جست. ابوالحسین بصری معتزلی در تفسیر آیه فوق می نویسد: «آیه شریفه: «و اولات الاحمال أجلهن أن یضعن حملهن؛ وعده زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند.» (طلاق/ 4) خاص است و به کمک آن، آیه عده وفات را تخصیص زده، تفسیر می کنیم.»
همو در تفسیر آیه: «ولاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن؛ با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاورده اند ازدواج نکنید.» (بقره/ 231) که به صورت عام از ازدواج با زنان مشرک نهی می کند، از این آیه سود برده است: «و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذین أوتوا الکتاب؛ و نیز زنان پاکدامن از مسلمانان، و زنان پاکدامن از اهل کتاب بر شما حلالند.» (مائده/ 5) وی آن گاه می نویسد: «این آیه شریفه خاص است و ازدواج با زنان پاکدامن اهل کتاب را جایز می شمارد بنابراین مختص (لاتنکحوا المشرکات…) است.» (بصری، ابوالحسین، المعتمد، ج1/ ص 255)
3- تفسیر مطلق به وسیله مقید: زمخشری در تفسیر آیه: «حرمت علیکم المیتة و الدم» (مائده/ 3) لفظ «دم» را که مطلق است و خون داخل بدن مذبوح را نیز شامل است به کمک آیه: «الا أن یکون میتة او دما مسفوحا؛ به جز اينكه مردار باشد يا خوني كه (از بدن حيوان) بيرون ريخته يا گوشت خوك كه اينها همه پليدند.» (انعام/ 145) که دلالت بر حرمت خون بیرون ریخته از بدن حیوان دارد مقید می کند و می نویسد: «مراد از خون، خون فصید است؛ [یعنی خونی که با شکافتن بدن حیوان بیرون کشیده می شود.]» (زمخشری، الکشاف، 1/603)
در این گونه موارد که دو آیه یا بیشتر درباره یک حکم (تحریم خوردن خون) وارد شده است، معتزلیان برای رفع تعارض بین دو آیه، مطلق را بر مقید حمل می کنند و به کمک آن به تفسیر آیه مطلق می پردازند، چنانکه زمخشری (دم) را که مطلق است بر (دم مسفوح) حمل کرده است، ولی در مواردی که دو نص برای دو حکم متفاوت رسیده باشد، آنان حمل مطلق بر مقید و تفسیر مطلق به مقید را جایز نمی شمارند؛ مثلا در آیه: «والذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا فتحریر رقبة؛ کسانی که همسران خود را ظهار می کنند، سپس از گفته خود باز می گردند باید پس از آمیزش جنسی برده ای را آزاد کنند.» (مجادله/ 3) واژه (رقبه) که کفاره ظهار است، مطلق است و در آیه: «ومن قتل مؤمنا فتحریر رقبة مؤمنه؛ كسي كه فرد با ايماني را از روي خطا به قتل برساند بايد يك برده آزاد كند.» (نساء/ 92) که درباره کفاره قتل است، واژه (رقبه) مقید است به (مؤمنه).
در این گونه موارد که دوآیه دو حکم متفاوت (کفاره ظهار و کفاره قتل) را بیان می کند، برخی به قرینه کفاره قتل (مسلمان بودن برده) کفاره ظهار را نیز مقید می دانند و می گویند مسلمان بودن برده در کفاره ظهار الزامی است، ولی زمخشری که گویا شرط حمل مطلق بر مقید را وحدت حکم می داند، این گونه تفسیر را نمی پذیرد. او می نویسد: «در کفاره ظهار، مسلمان بودن برده ضروری نیست، زیرا آیه مطلق است. بنابراین، ظهار کننده همچنانکه می تواند برده مسلمان آزاد کند، می تواند برده کافر آزاد کند.» (همان،4/488)
4- تفسیر متشابه به محکم: معتزله بر خلاف عده ای که تفسیر متشابهات را ناممکن می پندارند و برخی که تفسیر متشابهات را مختص به پیامبر و ائمه می دانند و دیگران را از تفسیر آن عاجز می خوانند، تفسیر متشابه را ممکن و مفسران را در تفسیر آن، توانا معرفی می کنند. عبدالجبار معتزلی می نویسد: «گرچه متشابهات دلالت بر مراد شارع ندارند، ولی به کمک محکمات قرآن می توان به تفسیر آنها پی برد.» (قاضی عبدالجبار، المغنی، 16/360) زمخشری نیز در تفسیر آیه: «وجوه یومئذ ناضرة* الی ربها ناظرة؛ در آن روز صورتهایی شاداب و مسرور است و به پروردگارش می نگرد.» (قیامت/ 23- 24) که از دیدگاه معتزله، متشابه قلمداد می گردد، از آیه زیر سود برده است و متشابه را حمل بر محکم کرده است: «لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار؛ چشمها او را نمی بینند ولی او همه چشمها را می بیند.» (انعام/ 103) (زمخشری، الکشاف،1/338)
همچنین در تفسیرآیه: «و اذا أردنا أن نهلک قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول؛ چون بخواهیم قریه ای را هلاک کنیم، خداوندان نعمتش را فرماییم تا در آن جا تبهکاری کنند، آن گاه عذاب بر آنها واجب گردد.» (اسراء/ 16) که مخالف عقاید معتزله است و از متشابهات به شمار می آید، از آیه محکم بهره می جوید: «واذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها آبائنا والله أمرنا بها قل ان الله لایأمر بالفحشاء أتقولون علی الله ما لا تعلمون؛ چون کار زشتی کنند، گویند: پدران خود را چنین یافته ایم و خدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: خدا به زشتکاری فرمان نمی دهد. چرا چیزهایی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید.» (اعراف/ 28) (همان، 2/654)


Sources :

  1. مجلات هفت اقلیم

  2. www. agyan. org

  3. طبرسى- الاحتجاج- بیروت- مؤسسه اعلمى- جلد 2

  4. زمخشرى- الکشاف- جلد 1

  5. قاضى عبدالجبار- المغنى- جلد 16

  6. زمخشرى- اطواق الذهب فى المواعظ والخطب

  7. محمد بن عمر فخر رازى- التفسیرالکبیر- بیروت- داراحیاء التراث العربى- جلد 13

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/115067