زندگی و اندیشه های الهیاتی سلیمان ابن جبرول

مقدمه

از اوایل قرن یازدهم به بعد تعدادی از نویسندگان یهودی در مدیترانه غربی ظاهر گشتند که نقش عمده ای در تاریخ تفکر یهودیت داشتند. وی در سال 1021، و به احتمال زیاد در مالاگا متولد شد، و در ساراگوسا رحل اقامت افکند و در همان جا به تحصیل پرداخت. در کودکی نخست پدر و سپس در سال 1045 مادرش را از دست داد. ابن گبیرول در اشعارش گزارشی از وضعیت خودش ارائه کرده است. او اظهار می دارد که کوتاه قد، بیمار، زشت و دارای خویی ناسازگار است.
مهم ترین دوستش ظاهرا یقوتیئل بن اسحاق بن حزان بوده است که او را به جهت فضل و دانش و دنیاداریش مورد ستایش قرار می دهد. اما یقوتیئل به سبب ارتباطاتش با دربار در سال 1039 به قتل رسید; در نتیجه، وضعیت مالی گبیرول رو به وخامت گذاشت، و نتوانست حامیان دیگری در ساراگوسا بیابد. ظاهرا او تلاش کرد تا در شهرهای دیگر همچون غرناطه و والنسیا، همان جایی که در سنین پایین وفات یافت، سکنا گزیند.

آثار و نوشته های ابن جبرول (گبیرول)
اولین فیلسوف یهودی اسپانیایی، سلیمان بن یهودا بن گبیرول، اثر پرنفوذی به نام ینبوع الحیاة (سرچشمه حیات) به روش نوافلاطونیان نوشت. این کتاب به زبان عربی نوشته شده و نسخه کاملش فقط در یک ترجمه لاتینی قرن دوازدهم از این کتاب به اسم Fons Vitae محفوظ مانده است. کتاب فوق هیچ اشاره ای به یهودیت و عقاید خاص یهود ندارد، بلکه محاوره ای است خالی از طعن بین مرید و مرشدی که به او معرفت فلسفی حقیقی می آموزد. این کتاب در قرون وسطی به دلیل اطناب مورد انتقاد قرار گرفت. هم چنین این کتاب پر از تناقض است. با وجود این، از تأثیری شگرف برخوردار است. کمند متون دوره میانه که این چنین مؤثر، این برداشت نوافلاطونی را منتقل کرده باشند که سطوح متعددی از هستی وجود دارد که بر حسب تقدم وجودیشان تفاوت دارند و آن هایی که فرعی و فروتر هستند به نحوی محسوس، انعکاسی هستند از آنهایی که مقدم و برتر هستند.
در رساله فلسفی ابن گبیرول، سرچشمه حیات، نقل قولی از کتاب مقدس یا اشاراتی به سنت دینی یهود وجود ندارد; تنها ارجاعات پراکنده ای به یکی از نخستین نوشته های عرفانی، یعنی سفر یصیرا («کتاب آفرینش») در آن می توان یافت. کتاب سرچشمه حیات همچون دیگر آثار نوافلاطونی در قالب گفتگو نوشته شده که بدون تردید از افلاطون تقلید کرده است. اما در مقایسه با گفتگوهای افلاطونی به شخصیت استاد و شاگردش اهمیتی داده نمی شود. نظریات فلسفی توسط استاد شرح داده می شود و نقش شاگرد صرفا مطرح کردن سؤالات مربوط به موضوع برای استاد و فراهم ساختن زمینه برای پاسخی مبسوط است.
وی همچنین منظومه ای دینی به نام تاج شاهانه تدوین کرد که تأثیر به سزایی بر روی متفکران یهودی بعدی و همچنین متفکران مسیحی داشت.

خلقت و جهان شناختی در اندیشه ابن جبرول (گبیرول)

طرح خلقت و افاضه که طبق نظر اسحاق اسرائیلی و منبع و یا منابع نوافلاطونی وی مطرح شد، اساسا مورد قبول سلیمان ابن جبرول، شاعر عبری معروف متعلق به قرن یازدهم، که ظاهرا قدیمی ترین فیلسوف یهودی اسپانیا بوده است، قرار گرفت. کتاب سرچشمه حیات که به عربی نگاشته شده است به پنج رساله تقسیم می شود و عمدتا به بررسی قواعد ماده و صورت می پردازد. گبیرول در رساله اول ماده و صورت را همچون دو امر موجود عینی که توسط حواس ادراک می شوند، و نیز خصوصیات ذاتی موجود مادی را مورد بحث قرار می دهد.
رساله دوم در بر دارنده توصیفی از ماده روحانی است که بنیاد صورت مادی می باشد; رساله سوم به بررسی وجود جواهر بسیط می پردازد.
رساله چهارم در ارتباط با صورت و ماده جواهر بسیط است; رساله پنجم صورت و ماده کلی و وجود فی نفسه آن را مورد بررسی قرار می دهد. گبیرول در تشریح این طرح متافیزیکی چارچوبی نوافلاطونی اتخاذ می کند; به تعبیر دیگر، از نظر او خدا اولین جوهر است. به دنبال آن در قوس نزولی هستی اراده الهی قراردارد، و به دنبال آن ماده و صورت کلی، جواهر بسیط (عقل، نفس و ماهیت) و پس از آنها جهان مادی قرار می گیرد.
گبیرول در ارائه نظریات جهان شناختیش استدلال می کند که جواهر مادی و روحانی از دو جزء صورت و ماده ترکیب یافته اند که این ثنویت تفاوت های میان جواهر مختلف را باعث می شود. در برخی از عبارات کتاب سرچشمه حیات به نظر می رسد که صور سبب می شوند یک جوهر از جوهر دیگر متمایز شود، در حالی که ظاهرا بر اساس قسمت های دیگر، ماده سبب این امر است. در هر صورت، گبیرول معتقد است ماده بنیاد و شالوده صور را تشکیل می دهد. علت تمام تمایزات میان جواهر مختلف، تفاوت های میان ماده و صورت کلی است که اولین مخلوقات می باشند. با وجود این، ظاهرا گبیرول دو تبیین متفاوت از خلقت آنها ارائه می دهد: در یک مورد گفته می شود که ماده کلی از ذات خدا و صورت از اراده الهی صادر می شوند; در جایی دیگر هر دو مبدأ [ماده و صورت] به عنوان ثمره اراده الهی توصیف می گردند.
علاوه بر این، گبیرول در برخی عبارات اظهار می دارد که ماده کلی به صورت مستقل وجود دارد، اما در بخش های دیگر مطابق دیدگاه ارسطویی بیان می دارد که ماده از جنس عدم است و تنها به صورت بالقوه وجود دارد. گبیرول در مورد نظریه صور می گوید صورت کلی در بردارنده تمام صورت ها است. ماده و صورت به نحو مستقل وجود ندارند. اولین ترکیب آنها عقل می باشد که نخستین جوهر روحانی است و نفس از آن صادر می شود که این نفس نیز مرکب از ماده و صورت است. او در ادامه بیان می دارد که تمام جواهر روحانی یا بسیط نیروهایی را ظاهر می سازند که به جواهری که در مراتب پایین تر هستی قرار دارد هستی می بخشند.
از این رو، نفس از عقل تجلی می یابد و بر سه نوع است: ناطقه، حیوانی و نباتی. همچنین اصول کلی ای نیز وجود دارد که موجود در انسان ها است. ماهیت آخرین جوهر بسیط است و از نفس گیاهی تجلی می یابد و جوهر مادی که در زنجیره هستی در زیر ماهیت قرار دارد از ماهیت تجلی می یابد. جوهر مادی ماده اصلی نه مقوله از ده مقوله ارسطویی است; مقوله دهم (جوهر) ماده کلی است که در جهان مادی ظهور می یابد و نه مقوله دیگر همان صورت کلی تجلی یافته در جهان مادی هستند.

رابطه نفس و بدن از نظر ابن جبرول (گبیرول)
برای ارتباط نفوس با ابدان، یک علت واسطه مورد نیاز است. علتی که نفس کلی را به جهان مادی متصل می سازد خداست; آن علتی که نفس ناطقه را به بدن مرتبط می کند، روح حیوانی است. رابطه میان جسم و نفس آدمی شبیه رابطه میان صورت و ماده است. نفس صور را، و نه ماده را، ادراک می کند; زیرا ماده غیر قابل ادراک است. صوری که اغلب در نفس وجود دارند قابل ادراکند. با وجود این، از آنجا که نفس به سبب اتحادش با بدن محروم از شناخت است، این صور تنها به صورت بالقوه وجود دارند. به همین ترتیب، خداوند عالم را خلق کرد و حواس برای نفس ایجاد کرد که توسط آنها نفس می تواند صور و مظاهر عینی و محسوس را درک کند. نفس از طریق ادراک صور محسوس است که می تواند تصوراتی را که در آن از قوه به فعلیت در می آید ادراک کند. به نظر گبیرول، تمام صور موجود در نفس به صورتی لطیف تر و بسیط تر در عقل وجود دارند و در آنجا در وحدتی روحانی با یکدیگر ترکیب یافته اند. او بیان می دارد که عقل صورت و ماده کلی را در خود دارد، و در سطحی پایین تر قرار دارد و به راحتی نمی تواند صورت و ماده کلی را ادراک کند.

اراده خداوند از نظر ابن جبرول (گبیرول)

یکی از مفاهیم اساسی فلسفه ابن جبرول مربوط به اراده خداوند است که به نظر می رسد هم بخشی از ذات الهی است و هم جدای از آن. اراده ذاتا نامحدود و در مقام فعل محدود است. این صفت این گونه وصف می شود که بر همه اشیای موجود حاکم است و واسطه ای است بین ذات الهی و ماده و صورت. اراده یکی از جمله عناوین سنتی است که در نحله های کلامی مختلف و عمدتا نحله های سلبی، به موجودی اطلاق می شود که واسطه بین الوهیت متعالی و جهان است و یا مطابق نظر دیگری که لزوما معارض با اولی نیست به جنبه ای از الوهیت که درگیر خلقت است، اطلاق می شود. بر طبق گزاره ای در ینبوع الحیاة ماده از ذات الهی نشأت می گیرد، در حالی که صورت، از اراده الهی پدید می آید.
این نشان می دهد که تفاوت بین ماده و صورت در الوهیت (نیز) قرینه دارد و هم چنین نشان می دهد که ماده کلی بر صورت کلی مقدم است. ظاهرا برخی از عبارات ابن جبرول حاوی تصور اخیر است؛ اما عبارات دیگر ظاهرا تقدم صورت کلی را مطرح می سازند. ظاهرا این تعارض آشکار از دو رویکرد متعارض ناشی می شود: رویکرد ارسطویی که فرض را بر این می گذارد که صورت (فعلیت شیء) مقدم بر ماده (که فی نفسه فقط بالقوه وجود دارد) است؛ و رویکرد نوافلاطونی که حداقل در یکی از تقریرهایش همواره مدعی تقدم ماده است؛ ماده ای که برای عدم تعینش می توان معتقد بود که طبیعتی کلی تر و شامل تر از صورت دارد.

شناخت اراده الهی از نظر ابن جبرول (گبیرول)
برتر از شناخت صورت و ماده، شناخت اراده الهی قرار دارد که همان شناخت حکمت یا لوگوس الهی است. این اراده از حیث نسبت آن با افعالش باید عین ذات الهی دانسته شود، اما با این حال هنگامی که به لحاظ فعلش مورد بررسی قرار می گیرد امری مجزاست. اراده خدا از حیث ذات نامتناهی، ولی باتوجه به عملکردش متناهی است. از این رو، این اراده اگرچه درون همه اشیاء نفوذ کرده است، اما واسطه میان ذات الهی، ماده و صورت نیز است. به لحاظ کارکرد و نقش می توان گفت که این اراده علت فاعلی تمام امور است و صورت را با ماده متحد می سازد. اما این اراده که علت تمام حرکات است فی نفسه فاقد حرکت می باشد. ذات نخستین یا خدا را نمی توان شناخت، زیرا امری نامتناهی است و هیچ شباهتی با نفس ندارد; با این حال، وجود آن را می توان اثبات کرد.
بزرگ ترین آرزو از نظر گبیرول، شناخت هدف خلقت انسان ها است. اکتساب چنین معرفتی از طریق درک اراده ای که به تمام صور و مواد گسترش یافته، و نیز از طریق شناخت موجودیت فی نفسه این اراده امکان پذیر است. چنین شناختی رهایی از مرگ واتصال به سرچشمه تمام چیزها را به دنبال دارد. ابن جبرول بیان می دارد که صورت و ماده (چه کلی باشند و چه جزئی) فقط به صورت ترکیب با یکدیگر وجود دارند. غیر از خداوند تمامی اشیاء از طریق اتحاد این دو حاصل می شوند و عقل نیز مانند جواهر مادی به همین نحو است. در واقع، عقل اولین موجودی است که ماده و صورت کلی در آن با هم ترکیب می شوند. به تعبیر دیگر، ابن جبرول (مثل اسرائیلی) فکر می کرد عقل آن گونه که پیروان پر و پا قرص ارسطو می اندیشند یک جوهر بسیط نیست. در دیدگاه او و وحدت عقل از یک ثنویت ناشی می شود. عقل همه اشیا را شامل می شود و در بر می گیرد. این از طریق درک سطوح مختلف وجود و از طریق وصول به معرفت به جهان عقل و شناخت مافوق آن (اراده الهی و عالم الوهیت) است که انسان می تواند «از مرگ بگریزد»، و به «سرچشمه حیات» نایل شود.

رابطه خدا، جهان و انسان در منظومه تاج شاهانه گبیرول

این گونه تأملات نظری در مورد صورت و ماده و فرآیند تجلی را می توان در منظومه مذهبی گبیرول، تاج شاهانه مشاهده کرد. او در آنجا توصیفی از سه عالم ارائه می دهد که خود را بر اندیشه انسانی عرضه می دارند: عالم الوهیت، جهان مخلوقات و انسان. این منظومه که با ستایش خداوند آغاز می شود، با توصیفی از رموز پنهان الوهیت ادامه می یابد: «برای تو نامی است که از عاقلان پنهان است، این رمز قدرت است. راز و بنیان و نیرویی که عالم را در برابر آشفتگی ها و هرج و مرج نگاه می دارد، قدرتی که تمام چیزهایی را که مخفی است، ظاهر می سازد. از توست رحمتی که مخلوقاتت را در برگرفته و سعادتی که برای آنان که از تو خوف دارند در نظر گرفته شده است. از تو است رازهایی که هیچ ذهن یا اندیشه ای نمی تواند بر آنها احاطه یابد، و حیاتی که زوال به آن راه ندارد، و عرشی که از تمام بلندی ها فراتر است، و مأوایی که در اوج رمز و راز مخفی است. از تو است وجودی که از سایه نور آن هر موجودی به وجود آمده است و گفتیم: در زیر سایه اش ادامه حیات خواهم داد. از توست آن دو جهانی که از هم جدایشان کرده ای; جهانی برای عمل و جهانی برای پاداش. از توست پاداشی که برای عادلان آماده کرده و مخفی داشته ای; و تو دیدی که آن پاداش خیر است و پنهانش داشته ای.»
بخش اول این منظومه با مجموعه ای از گفته هایی در باب موضوعاتی که در کتاب سرچشمه حیات به آن پرداخته شده است پایان می یابد: یعنی خدا و حکمت او، اراده، ماده، صورت، و ترکیب این دو که تمام مخلوقات را به وجود می آورد: «تو حکیمی، و سرچشمه حیات; و حکمت از تو نشأت می گیرد و آدمی کمتر از آن است که بتواند حکمت تو را بشناسد. تو دانایی و وجودت بر هر موجود قدیم تقدم دارد و حکمت طفل شیرخوار تو بوده است. تو دانایی و از کسی جز خود چیزی فرا نمی گیری; حکمتت نیز از دیگران نیست. تو دانایی، و از حکمتت اراده ای مقدر پیش آوردی، و آن را همچون یک صنعت گر و هنرمند محقق ساختی، تا جریان هستی را همچون نوری که از چشم خارج می گردد، از عدم به راه اندازد. تا از سرچشمه نور بی هیچ ظرفی نور برگیرد. و همه چیز را بی هیچ ابزاری و برشی و تراشی و شستنی و پالایشی به وجود آورد. اراده، عدم را ندا در داد و عدم شکافته شد، هستی را صدا زد و هستی آغاز گردید، و جهان را فرا خواند و جهان گسترده شد. اراده آسمان هارا چون برق بپیمود و دستش خیمه افلاک را به هم دوخت. و پرده های تمام مخلوقات را با حلقه های امکان به هم پیوست; و قدرتش به آخرین و پایین ترین مخلوق و «لبه پایانی این پرده دوخته شده» هم می رسد.

تأثیر ابن جبرول (گبیرول) بر تفکر یهودی
به علت اینکه گبیرول به مسئله رابطه میان فلسفه و ایمان نمی پردازد و نیز از آنجایی که آثارش محتوای یهودی ندارد، نوشته هایش تأثیر عمده ای بر روی تفکر یهودی پس از او نداشت. با وجود این، محققان یهود قرن دوازدهم همچون موسی ابن عزرا، یوسف بن صدیق و ابراهیم ابن عزرا از کتاب سرچشمه حیات نقل قول کرده اند. علاوه بر این، اندیشمند دیگری از قرن دوازدهم نیز آرای وی را به شدت مورد انتقاد قرار داده است. اما دیری نگذشت که نظریات نوافلاطونی گبیرول مورد بی توجهی شدید متفکران یهود قرار گرفت.


Sources :

  1. دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  2. نینیان اسمارت، وینگ زای چان، شلوموپینز- سه سنت فلسفی، گزارشی از فلسفه های هندی، چینی و یهودی- ترجمه ابوالفضل محمودی- صفحه 225-221

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/115211