نگاهی به زندگی و احوالات عارف قزوینی (آزادیخواهی)

درادامه این نوشتار پیرامون احوالات عارف قزوینی به مطالبی چون ادامه آزادیخواهی عارف تا تبعید، عارف و سکوتی بهت آور،
خصوصیات اخلاقی عارف قزوینی، اسلوب شعری عارف قزوینی و... می پردازیم.

ادامه آزادیخواهی عارف تا تبعید

یک بار دیگر با نخست وزیری رضاخان سردارسپه، نور امیدی در دل شاعر شعله کشید و در غزلی در این باره گفت:
باد سردار سپه زنده در ایران، عارف *** کشور رو به فنا را به بقا خواهد برد
با ترنم نغمه ی جمهوری، عارف نیز از آنجا که روحی عاطفی و احساسات پرشوری داشت و به جهت دشمنی کهنه ی خود با خاندان قاجار در «گراند هتل» تهران نمایشهایی برپا کرد و برای مسأله ی جمهوری با اشعار خود چنان خودنمایی کرد که بعدها به اشعار او انتقاد می کردند. یکی از این نمایشها در شب چهارشنبه، پنجم شعبان سال 1342 هجری قمری بود که عارف غزلی به نام «جمهوری ایران» سرود و آن را با آهنگ محتشم ماهور و آواز پرشور خود خواند. شب بعد هم «مارش جمهوری» را با سرزنش خاندان قاجار و مدح سردار سپه از روی سن نمایش برای مردم خواند؛ اما با همه ی اینها به همدان تبعید شد و تمام عمرش را در جایی دورافتاده در آن شهر، در نهایت فقر و تنگدستی زندگی کرد و در تمام این مدت از هیچ کس جز از دوست و مرید قدیمیش «علیجان» و حاجی محمد نخجوانی که اولی از مجاهدان مشهور آذربایجان و دومی از شعرای معروف آذربایجان و از تجار فاضل آن خطه بودند، مالی، آن هم به عنوان سود یک معامله، هدیه ای قبول نکرد.

عارف و سکوتی بهت آور

عارف در این دوره به شدت مأیوس و نسبت به همه چیز و همه کس بدبین بود. شاعر آزاده تنها کسی را که تا پایان عمرش دوست داشت، کلنل محمد تقی خان پسیان بود؛ طوری که بزرگترین سوگندش «به روح کلنل» بود و بارها اظهار می کرد که اتفاق خراسان کمرم را شکست.
عارف در اواخر عمرش از فریاد و اعتراض خاموش و با اندوه فراوان زندگی می کرد و بسیار کم حرف می زد. او در اتاق خود بر پوستینی می نشست و پوست آهویی بر دیوار بالای سرش زده و دو تبرزین را صلیب وار روی آن گذاشته و کشکولی از میان آنها آویزان کرده بود. او در این دوره، منزوی و از مردم گریزان بود. صبح زود به صحرا می رفت و در سایه ی درختی بر لب جوی آبی می نشست و با طبیعت نجوا می کرد و در تاریکی شب به خانه برمی گشت. اغلب در سکوتی همراه با بهت فرو می رفت و با خود حرف می زد.
دیوان عارف اولین بار در سال 1343 هجری قمری مطابق با فروردین ماه 1303 خورشیدی در برلن چاپ شد و سپس در سال 1321 خورشیدی، بعد از مرگ او، با تکمله ای از سیدهادی حائری که همراه با اشعار چاپ نشده ی عارف بود، چاپ و بار دیگر در سال 1327 شمسی، کلیاتش در تهران منتشر شد.
مجموعه ی آثار قدیمیش به همراه اشعاری که از 1301 تا بهمن 1312 خورشیدی سروده و شاید همه ی آنها گرد نیامده اند؛ در حدود صد و پنجاه غزل، قطعه، قصیده، مثنوی، تصنیف و برخی اشعار متفرقه از طنز و غیره است که هر کدام از آنها بنا به مقتضیات و در موقعیتهای مختلف تاریخی که اغلب آنها با تاریخ آن واقعه همراه است، سروده شده است.

خصوصیات اخلاقی عارف قزوینی

عارف، شاعری احساساتی و زودباور بود و با هر امیدی که در دلش جوانه می زد تا سرحد جنون با شور و اشتیاق در آن راه پیش می رفت و در دوستی هایش حد و مرزی قایل نبود؛ اما با کمترین بی مهری و اختلافی، رشته ی محبت می گسست و چاره را در مبارزه می جست. او از جریانهای سیاسی و علت واقعی مسایل و اتفاقات روز بی خبر بود؛ اما خودش به این مسأله آگاه نبود و فکر می کرد که از بازیهای پشت پرده بسیار می داند. عارف، نقصهایش را در زندگی از کسی پنهان نمی کرد و همین بهانه به دست عیبجویانش می داد. عارف در نهایت آزادگی زندگی کرد و مردی غیرتمند بود. او برای مال و ثروت ارزشی قایل نبود و هرگز زیر بار منت کسی نمی رفت. از دروغ بیزار بود و هرگز با کسی از در دروغ و ریا درنیامد و هرچه در دل داشت، بر زبان می راند. هرکس را دوست داشت به طرفداریش برمی خاست و نسبت به دشمنانش به شدت برخورد می کرد. عارف از طبقه ی مردم زحمتکش برخاسته بود و تمام عمرش را با سربلندی زندگی کرد و هیچگاه تسلیم زور نشد. جز به علاقه ی شخصی خود، مدح کسی را نکرد و تمام اشعارش را در خدمت به مردم سرود. او آزادی را بی ریا تبلیغ می کرد و در مسایل سیاسی و اجتماعی ترس به خود راه نمی داد.

ویژگیهای نثر عارف

اثر نثری عارف، همان شرح حال مختصرش است که خود نوشته و در مقدمه ی دیوان او چاپ شده است. نثر عارف، ساده و روان و بی تکلف است. شاعر شرح حال خود را به سال 1302 یا 1303 خورشیدی نوشته است و در آن، دورنمایی از دوره ی کودکی و جوانی، همنشینی با اشراف، عضویتش در حزبها و مسافرتها و در به دری هایش را شرح داده است. لحن بیان این شرح حال همانگونه است که در شعرها، نامه ها و تصنیفهایش به کار برده شده است؛ یعنی همان انتقادهای تند و شوخیهای گاه بی پرده و رکیک که تصویری از اجتماع آن روز است و در سطر سطر آن روح آزرده و سرکش شاعر که از وضعیت فاسد حکومت و رنج و سختی مردم به وجود آمده، نمایان است. عارف حتی در بیان مسایل شخصی و خانوادگی خود از انتقادهای سیاسی و اجتماعی دور نمی ماند.

اسلوب شعری عارف قزوینی

ظاهرا عارف از جوانی و حتی پیش از بیست سالگی شروع به سرودن شعر کرده است؛ اما از سروده های قدیمی او چیزی در دست نیست؛ شاید در آن دوره شعر و یا تصنیفی که ارزش ادبی داشته باشد نسروده و یا خودش برای آنها ارزشی قایل نبوده و به گردآوری آنها اقدامی نکرده است.
عارف در غزل از استادان گذشته و به خصوص از سعدی و حافظ پیروی کرده و خود می گوید که از وقتی با خط فارسی آشنا شده به کلیات سعدی علاقه پیدا کرده و اکثر غزلهای او را از کودکی از حفظ بوده است؛ اما آنچه مسلم است، او در شعر کهن پارسی مطالعه ی عمیقی نداشته و به همین جهت هم غزلهای او، استواری و محکمی اشعار شاعران استاد گذشته را ندارد و به تعبیر ملک الشعرای بهار، شاعری عامی است و ترانه ها و غزلهایش را با زبان ساده ی مردم روزگار خود سروده است.
آنچه می توان گفت این است که عارف نه شاعری بسیار توانا و نه موسیقیدان و آهنگسازی بسیار چیره دست است؛ اما بی شک از هر سه ی این هنرها بهره دارد و از مجموع آنها در آن واحد استفاده می کند و این هنرهای او در خدمت مردم و جریانات آن روز جامعه است و در دل مردم شور و نشاطی می افکند؛ چنانکه غزلها و تصنیفهای او، در میان مردم دست به دست می گردد.

شعر عارف بیان اندیشه های سیاسی و اجتماعی

عارف، شعر را وسیله ای برای بیان افکار و اندیشه های سیاسی و اجتماعی و برانگیختن مردم می داند و آن را برای انتقاد از مفاسد ملی، همچون حربه ای به کار می گیرد. ویژگی اصلی اشعار عارف، بدبینانه و یأس آوربودن و غم و اندوهی است که در آنها موج می زند و به جز چند شعرش که حاوی افکار امید بخشانه است، باقی آنها تیره و یأس آور است.
عارف نیز همچون شاعران زمانه اش، گرفتار واژگان، عبارات و حتی مطالب و مضامین تکراری است. او نیز برای بیان مضامین وطن و ملت و آزادی، از قالب غزل استفاده می کند و در زنجیری از بحرها و اوزان و قافیه های دست و پاگیر گرفتار می شود و با همان اصطلاحات کلیشه ای ناگزیر در یکی دوبیت به مقصود اصلی اشاره می کند و از آن می گذرد؛ اما در مجموع، برخی از شعرهای عارف روان و ساده و خوش آهنگ است. او واژگان را به خوبی برمی گزیند و هر یک را در جای خودش قرار داده و گاه از اصطلاحات و لغات عامیانه که مناسب مقصود اوست استفاده می کند.
سرانجام عارف قزوینی، شاعر ملی، اواخر عمرش را در نهایت حسرت و اندوه در دره های همدان گذراند و در روز یکشنبه، اول بهمن ماه 1312 خورشیدی در سن پنچاه و دو سالگی دار فانی را وداع گفت و در همان بقعه ی ابوعلی سینا به خاک سپرده شد.


Sources :

  1. ذبیح الله صفا- تاریخ ادبیات ایران- انتشارات دانشگاه تهران- 1356

  2. عبدالحسین زرین کوب- سیری در شعر پارسی- انتشارات نوین- تهران- 1363

  3. محمد دبیرسیاقی- گنج بازیافته- انتشارات جامی- تهران- 1373

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/115475