رخدادهای قیامت؛ خنده مومنان به کفار در روز جزا

معاد همان طور که روز گریه و اندوه تبهکاران است، ظرف نشاط و خنده ی پرهیزکاران خواهد بود: مؤمنان غالبا از افرادى بودند که موقعیت اجتماعى و ثروت قابل توجهى در اختیار نداشتند، و به همین دلیل کفار به آنها با چشم حقارت مى نگریستند، و ایمانشان را بى ارزش شمرده، و آئینشان را به باد مسخره مى گرفتند: «إن الذین أجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون؛ همانا بدکاران پیوسته به کسانى که ایمان آورده بودند مى خندیدند» (مطففین/ 29)، از سیاق چنین به دست مى آید که: مراد از جمله «آنان که ایمان آوردند» همان ابرار باشند، که در این آیات مورد گفتارند، و اگر اینطور تعبیر کرد براى این بود که بفهماند علت خندیدن کفار به ابرار و استهزاء کردن آنان تنها ایمان آنان بود. هم چنان که تعبیر از کفار به جمله «آنان که جرم مى کردند» براى این بوده که بفهماند علت مسخره کردن کفار مسلمانان ابرار را این بود که مجرم بودند. «و إذا مروا بهم یتغامزون؛ وقتى به مؤمنین برمى خورند با اشاره به چشم یکدیگر را به استهزاى آنان وامى دارند» (مطففین/ 30)، این آیه عطف است. «و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فکهین؛ بعد از آنکه به سوى اهل خود برمى گردند از خندیدن به مؤمنین و با چشم و اشاره مسخره کردن ایشان و از عملى که کردند خوشحال مى گردند» (مطففین/ 31)، کلمه ی فکه -به فتحه فاء و کسره کاف- به معناى غرور از خوشحالى است. ممکن هم هست از فکاهت به معناى گفتگوى چند نفر دوست و مانوس با هم باشد، و معنا این باشد که چون به اهل خود برمى گردند، دور هم مى نشینند و تعریف مى کنند، که من چه کردم و تو چه کردى.

در آیه 27 سوره هود نیز مى خوانیم که ثروتمندان و مستکبران قوم نوح به او مى گفتند: «و ما نراک اتبعک إلا الذین هم أراذلنا بادی الرأی؛ ما کسانى را که از تو پیروى کرده اند جز گروهى اراذل ساده لوح نمى بینیم». ولى در قیامت مساله بر عکس مى شود، چنان که مى فرماید: «فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون؛ امروز مؤمنان از کفار مى خندند!» (مطففین/ 34)؛ منظور از یوم روز جزا است، و اگر در این آیه مجرمین در آیه قبل را کفار خوانده، خواسته است به حقیقت حال آنان رجوع کرده باشد. بعضى گفته اند: اگر نفرموده: یضحکون من الکفار و جمله «من الکفار» را جلوتر آورد، براى این بود که به اصطلاح ادبیات، قصر قلب کرده باشد، و معناى آن این شود: پس امروز کسانى که ایمان آوردند به کفار مى خندند، نه اینکه کفار به مؤمنین بخندند هم چنان که در دنیا مى خندیدند. چرا که قیامت بازتابى است از اعمال انسان در دنیا، و در آنجا باید عدالت الهى اجرا شود، و عدالت ایجاب مى کند که در آنجا مؤمنان پاکدل از کفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند، و این خود نوعى عذاب دردناک براى این مغروران مستکبر است! در بعضى از روایات از رسول خدا (ص) آمده است که: در آن روز درى از بهشت به روى کفار گشوده مى شود، و آنها به گمان اینکه فرمان آزادى از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوى آن حرکت مى کنند، هنگامى که به آن رسیدند ناگهان در بسته مى شود، و این کار چند بار تکرار مى شود و مؤمنان که از بهشت نظاره گر آنانند مى خندند!

این آیه، دوباره انظار را به عالم دیگر و ظهور نهایى حقایق و نفوس برمی گرداند و از آن پرده برمی دارد، و بر دنیا و ستیزه ها و مسخرگیهاى آن پرده می کشد: در آن روز که نور حق از افق دنیا برآید و حسابها و ضمیرها روشن، و اشخاص مشخص شدند و پرده هاى تاریک وهم انگیز دنیا از میان رفت، آنها که ایمان آوردند و در برابر آزارها و زخم زبانها و پاى عقیده خود ایستادند، به مجرمین کفر پیشه همى خندند: از این رو به آنها مى خندند که درهاى بهشت را خود به روى خود بستند و درهاى دوزخ را گشودند و خود را دستخوش هواها و شهوات گمراه کننده نمودند. اینها بودند که هرگاه دریچه هاى نور به انگیزه فطرت به رویشان باز می شد با طوفان هواها و قفل هاى تقالیدشان بسته می گردید، پیوسته از تابش نور می رمیدند و به تاریکى می گرائیدند! پس روز قیامت کسانى که ایمان آوردند به کفار که اینها را مضحکه و سخریه و استهزاء می کردند می خندند و مضحکه می کنند که دیدید آنچه را می گفتیم و به ما می خندیدید حال میانه غل و زنجیر و صورت سیاه و هزار گونه عذاب گرفتارید. لذا در آیه بعد مى افزاید: «على الأرائک ینظرون؛ آنها بر تختهاى مزین نشسته اند و به این صحنه ها نگاه مى کنند» (مطففین/ 35).

به چه چیزى نگاه مى کنند؟ به آن همه نعمتهاى بى پایان الهى، به آن مواهب عظیم و الطاف بیکران به آن آرامش و عظمت و احترام، و به آن عذابهاى دردناکى که کفار مغرور و خودخواه در نهایت ذلت و زبونى به آن گرفتارند. ابى صالح گوید: آن مردمى که ایمان آوردند از کفار می خندند چنانچه کفار در دنیا به ایشان خندیدند. و این جهتش این است که درى براى کفار به سوى بهشت باز می شود. و به آنها گفته می شود، از این در بیرون روید. پس کفار سعى می کنند تا خود را به آن برسانند و چون رسانیدند در به رویشان بسته می شود و از سمت دیگر باز می شود پس به طرف آن می روند و چون به آن نزدیک می شوند آن نیز به رویشان بسته می شود و همین طور آنها را مأمورین دوزخ دست مى اندازند. پس مؤمنین به ایشان می خندند. و بعضى گفته اند: می خندند از دست کفار وقتى که آنها را در آتش می بینند و خود را در نعمتهاى بى پایان بهشتى، و به گفته بعضى دیگر: جهت خنده اهل بهشت از اهل آتش این است که ایشان چون دشمنان خدا و دشمنان آنان بودند. خداوند سبحان قرار داد براى مؤمنین سرور و خوشحالى در عذاب ایشان و اگر عفو و بخشش بر ایشان می شد و می بود جایز نبود که سرورى براى مؤمنین قرار دهد. براى اینکه آن سرور متضمن عداوت و دشمنى است و حال آنکه به سبب عفو عذاب برطرف شود. و به زوال عذاب سرور مؤمنین هم زائل گردد.

محمدبن عباس از ابوحمزه ثمالى روایت کرده که امام زین العابدین (ع) فرمود: روز قیامت تختى بر کنار جهنم گذارند، امیرالمومنین (ع) بر روى آن نشیند چون نظرش به دوزخ افتد تبسم مینماید، وقتى تبسم نمود جهنم زیر و زبر میشود پائین آن بالا آید و بالاى آن پائین رود. منافقین بیرون آیند مقابل آنحضرت بایستند گویند اى امیرالمؤمنین (ع) ایوصى رسول خدا بر ما ترحم کن و از براى ما نزد پروردگار شفاعت نما، آنحضرت بر آنها میخندد و ایشان را استهزاء میکند و از آنجا بلند میشود. آنگاه منافقین را برمیگردانند بجهنم در آن مکانیکه جا داده بودند. این حدیث را جمعى از مخالفین از ابن عباس روایت کرده اند که یکى از آنها حاکم ابواسحاق حسکانى است، در کتاب شواهد تنزیل و قواعد تفضیل.


Sources :

  1. جوادی آملی- تفسیر موضوعی- ج 4 صفحه 390

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏ 23 صفحه 329 و ج‏ 26 صفحه 287

  3. سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه المیزان- ج‏ 19 صفحه 273-279 و ج‏ 20 صفحه 395

  4. عبدالحسین طیب- أطیب البیان فی تفسیر القرآن- ج‏ 14 صفحه 46

  5. شیخ طبرسی- ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن- ج‏ 26 صفحه 382

  6. محمدابراهیم بروجردی- تفسیر جامع- ج‏ 7 صفحه 368

  7. سید محمود طالقانی- پرتوى از قرآن- ج‏ 3 صفحه 265

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/115660