نسیم شمال

زندگینامه نسیم شمال

سیداشرف الدین حسینی قزوینی معروف به گیلانی با نام مستعار «نسیم شمال» از شاعران مشهور، محبوب و مردمی دوره ی مشروطه است. از شرح زندگی این شاعر اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما چنین به نظر می رسد که در سال 1287 هجری قمری به دنیا آمده باشد. خود شاعر موطن خود را قزوین ذکر کرده؛ اما در دایره المعارف مصاحب و لغتنامه دهخدا، سال تولدش را 1288 آورده اند و نیز برخی از تذکره نویسان موطن و محل تولدش را شهر رشت نوشته اند؛ اما به گفته ی صریح شاعر:
بنده در قزوین به دنیا آمدم *** چندی از بهر تماشا آمدم
آمدم از غیب مطلق ناگهان *** چند روزی سوی گلگشت جهان
محل تولدش قزوین بوده و هیچ شکی باقی نگذاشته است. نام پدرش، سید احمد حسینی قزوینی بوده و گویا در شش ماهگی پدرش را از دست داده و یتیم شده است و در همین زمان، مال و ثروت خانوادگی آنها را غضب کرده اند و دچار فقر و تنگدستی شدند. سید در جوانی به عتبات رفت و مدتی که گویا پنج سال بود، در کربلا و نجف زندگی کرد؛ اما بعد از آن، شور و شوق وطن پرستی او را به ایران بازگرداند و به قزوین آمد. وقتی بیست و دو ساله بود، از قزوین به تبریز رفت و در آنجا با پیر وارسته و روشن ضمیری آشنا شد. تحصیلات مقدماتی خود را در تبریز به اتمام رساند و علوم رایج آن زمان، از هیئت، جغرافیا، صرف و نحو، منطق، هندسه و دانشهای دیگر را فراگرفت و مدتی بعد به گیلان آمد و در شهر رشت سکونت کرد. زرتشتیان این شهر او را مورد عنایت قرار داده، در حقش مهربانیها کردند و سید اولین شعرهای خود را در آنجا سرود، تا آنکه در سال 1324 هجری قمری، همزمان با اعلام مشروطه، روزنامه ای با عنوان نسیم شمال را در شهر رشت منتشر کرد. مطالب این روزنامه بیشتر اشعار طنز و انتقادی بود که از اول تا آخرش را خود سید می نوشت و شعرهای دیگران را در آن چاپ نمی کرد. چیزی نگذشت که شعرهای ساده و زیبای او بر زبان مردم جاری شد و دهان به دهان گشت.

نسیم شمال شاعری مردمی و انقلابی

سید اشرف الدین، مردمی ترین شاعر انقلاب ملی است. او در هر فرصتی برای پیشبرد مقاصد انقلاب با قدرت قلم و شیوایی شعرهایش استفاده می کند و با زبان شعر و طنز و بیانی عامیانه، نابسامانی های جامعه و درد و رنج ملت را باز می نمایاند؛ اما فضای آزادانه ی پس از اعلان مشروطه از سوی مظفرالدین شاه چندان دوامی ندارد و با مرگ این پادشاه قاجار در 24 ذیقعده ی سال 1324 هجری قمری، فرزندش محمدعلی میرزا بر اریکه ی سلطنت ایران تکیه زده و شاه ایران، اتابک امین السلطان را که در دوره ی آشفتگی ایران به شدت با مشروطه مخالف بود، به صدارت عظمی منصوب می کند و او شاه را وامی دارد که از امضای قانون اساسی مصوب مجلس اول خودداری و دستور انحلال مجلس را صادر کند. در این هنگام، سید در مسمط مخمسی که نامش را فاتحه می نهد و آن را در روزنامه ی نسیم شمال چاپ می کند، مردم را نسبت به این عمل محمدعلی میرزا آگاه کرده و بسته شدن مجلس را فاتحه ای برای مرده ای به نام مشروطه، می خواند. پس از آن، شاه با قوای قزاق، مجلس را به توپ می بندد. عده ای از مشروطه طلبان و آزادیخواهان در باغ شاه اعدام می شوند.
در این هنگام، سید تمام آرزوهای آرمانخواهانه اش را بربادرفته می بیند. او برای شهیدان راه آزادی و به خصوص برای مرگ ملک المتکلمین، مرثیه می سراید. دستگیری آزادیخواهان در تهران، ادامه می یابد. در تبریز، مشروطه خواهان مقاومت می کنند و سید حماسه آفرینان تبریز را در قطعه ای می ستاید. در سال 1326هجری قمری محمد علی شاه برای اینکه شورش تبریز به رشت سرایت نکند، آقا بالاخان را که لقب سردار افخم را با خود یدک می کشد، در معیت سپاهی بزرگ به رشت می فرستد و او را به حکومت این شهر می گمارد. به محض رسیدن سردار افخم به رشت، انجمن ملی را منحل و شروع به دستگیری آزادیخواهان می کند و در این راه با تمام قوا به خشونت متوسل می شود.
خشونت سردار افخم به مطبوعات این شهر می رسد و روزنامه ی نسیم شمال نیز توقیف می شود؛ اما سیداشرف از پا نمی نشیند، شور آزادی در او زبانه می کشد؛ پس به سوی عبدالحسین خان معزالسلطان، سردار محیی و میرزا کریم خان رشتی می رود و آنها نیز از او به گرمی استقبال و او را عضو کمیته ی ستار می کنند. از این پس، سید در جلسات سری این کمیته شرکت می کند و پنهانی در میان مردم حرف می زند و به مبارزه های خود علیه استبداد ضد مشروطه، ادامه می دهد.

فتح ملی با کمک نسیم شمال

بعد از سپری شدن شش ماه از حکومت سردار افخم و اعمال خشونت و بیداد او به مردم، اعضای کمیته را وادار می کند تا حکم مرگ او را امضاء کنند. سید در این امر نیز پیشقدم شده، سلاح بر می دارد و با آزادیخواهان در روز 16 محرم 1327 هجری قمری، شهر رشت را تصرف می کنند. مردم به خاطر به دست گرفتن امور شهر، به جشن و پایکوبی می پردازند. سپهسالار وارد رشت می شود و سید نیز در اشعاری مقدمش را گرامی می دارد.
شش روز بعد از تصرف رشت توسط آزادیخواهان؛ یعنی در 24 محرم 1327 هجری قمری، سید دوباره روزنامه ی نسیم شمال را منتشر می کند و به عنوان سخنگوی آزادیخواهان وارد صحنه می شود. شاه دوباره انقلابیون را تهدید می کند و سید در جواب او قطعه ای تند و محکم می سراید.
انقلابیون گیلان در روز 14 ربیع الثانی 1327هجری قمری، وارد شهر قزوین شدند. در میان آنها، سیداشرف با حمایل قطارهای فشنگ و اسلحه در دشت، وارد این شهر شد. مردم با دیدن او، به رقص و پایکوبی پرداختند و شعرهایش را با صدای بلند می خواندند.
بعد از چند ماه، انقلابیون به سوی تهران رفتند و پس از مدتی جنگ و درگیری با قزاقان، سرانجام در روز 27 جمادی الاخر سال 1327 هجری قمری تهران به اشغال مبارزان درآمد و این پیروزی، نام «فتح ملی» گرفت. محمدعلی شاه از سلطنت خلع و پسر خردسالش احمد شاه به جایش بر تخت می نشیند. سیداشرف نیز به مناسبت فتح تهران، تصنیفی می سراید. روزنامه ی نسیم شمال از این پس در تهران منتشر می شود.

محبوبیت روزنامه نسیم شمال

سید به مناسبت فرار محمد علی شاه که از مسیر رشت از ایران خارج شده بود، اشعاری از زبان او می سراید و آن را در نسیم شمال چاپ می کند. سید همچنین برای جلوس احمد شاه نیز اشعاری سروده، او را دعوت به عدل و داد درباره ی مردم می کند. در این هنگام، سپهسالار هم که از شیرینی اشعار سید خوشش می آمد و از موقعی که سید در رشت بود به او علاقه مند شد، از او حمایت می کند و برای اینکه در کار چاپ روزنامه ی نسیم شمال گشایشی صورت بگیرد، صد تومان به او می دهد. چیزی نمی گذرد که روزنامه ی نسیم شمال محبوبیتی بیشتر از آنچه در رشت و گیلان داشت، کسب می کند و سید که بر این محبوبیت واقف است، از زبان طرفدارانش اشعاری در این باره می سراید. علت این محبوبیت و استقبال عامه از روزنامه ی سید، به سبب زبان ساده و عامیانه و همه فهم اشعار مندرج در آن است؛ چنانکه با انتشار این روزنامه که بسیار محقر هم بود و در چهار صفحه ی رقعی چاپ و صفحه بندی می شد، در میان مردم دست به دست می گشت.
سید خود کار پخش روزنامه اش را بر عهده داشت و پس از شمارش، آنها را دسته دسته به دست روزنامه فروشان دوره گردی که اغلب کودکان ده دوازده ساله بودند، می داد. بسیاری از آنها هم در کار خود مهارت داشتند و با اندک سواد خود، اشعار صفحه ی اول را با صدای بلند و شاه بیتهای آن را از حفظ می خواندند. قیمت هر شماره از این روزنامه، پنج شاهی بود که بعدها به شش شاهی افزایش یافت. با وجود قیمت گرانش نسبت به پول آن زمان، مردم شور و اشتیاق نسخه های آن را می خریدند. در تهران از هر شماره ی این روزنامه دو تا سه هزار و گاهی سه تا چهار نسخه به فروش می رسید و به دیگر شهرها نمی رسید و این نشان می دهد که با وجود جمعیت کم آن زمان و باسوادان اندک تر این دوره، چنین فروشی، بی سابقه بود که نشان از موفقیتش می داد.

دلایل موفقیت نسیم شمال

اما باید دید که چرا روزنامه ی محقر و کوچک نسیم شمال که نه بر کاغذی عالی چاپ می شد و نه مدیرش وکیل و سناتور و وزیر بود، اینهمه مورد استقبال عامه ی مردم قرار می گرفت و بر سر زبانها افتاده و اشعارش که هر هفته در تهران شوری برپا می کرد، چه داشت که مردم اینچنین در خرید و خواندن آن، از هم سبقت می گرفتند؟
بخشی از این اشعار که از نظر تاریخی و سیاسی و به نظر براون از لحاظ ادبی هم اهمیت بسیار داشتند، اقتباس و ترجمه ی آزادی از شعرهای میرزا علی اکبر طاهرزاده صابر، شاعر قفقازی بود که سید آنها را به شکل خاصی ترجمه و اقتباس و در اختیار مردم فارسی زبان که طالب برقراری آزادی و از بین رفتن فساد اجتماعی و برافتادن رژیم دیکتاتوری بودند، قرار می داد. سید در واقع مترجم افکار صابر و حتی آن قسمت از شعرهای اصیل خود او نیز تقلیدی از سخن صابر بود.
ملک الشعرای بهار در این باره در نامه ی منظومش به صادق سرمد، با اعتراف به تازگی و پسندیده بودن شعر سید، می گوید:
احمدای سیداشرف خوب بود ** احمدا گفتن از او مطلوب بود
شیوه اش مرغوب بود
سبک اشرف تازه بود و بی بدل *** لیک هپ هپ نامه بودش در بغل
بود شعرش منتحل
اگرچه ممکن است در دفاع از سیداشرف چنین گفته شود که او نمی دانسته این اشعار که با امضای مستعار در روزنامه ی ملا نصرالدین چاپ می شود، از صابر است؛ اما به حکم امانت، می بایست در روزنامه ی نسیم شمال حداقل یک بار ذکر می کرد که مطالبش را از چه منبعی گرفته است و این برای او عیب و انتقادی مسلم است؛ اما چون هردوی آن روزنامه ها مقصودی واحد داشتند که همانا تبلیغ هدف سیاسی واحدی بود و مطالب هردو از خواسته و آرزوی درونی مردم سرچشمه و از زبان آنان بیان می شد، دیگر کسی توجهی به گویندگان آنها نداشت و تنها از زن و مرد و پیر و جوان و با سواد و بی سواد می خواستند آن را بخوانند و دست به دست بگردانند. با این وجود، گرچه این کار سید ممکن است اندکی از ارزش هنری اشعارش بکاهد؛ اما از ارزش و اعتبار شاعر آن و خدمتی که به جامعه ی آن روزش در انتشار این افکار و کمک به آزادی کشور کرده، چیزی نمی کاهد.

شعر نسیم، طنزی ملایم اما کوبنده

سید اشرف الدین نامهای مستعار فقیر، اشرف، لات و لوت، یتیم جوجه، میرزا قشون علی، محروم الحقوق، مسکین طلبه، آکل الوقفیات، ملاحسرت، دخو (که بعدها مرحوم دهخدا از او می خواهد از این نام مستعار استفاده نکند؛ زیرا همانگونه که می دانیم دهخدا نیز با این نام مستعار نوشته هایش را امضا می کرد) و حتی هوپ هوپ (که نام مستعار صابر است) را برای امضای اشعارش برمی گزیند. اشعار سید گرچه به ارزش کلام شاعران شعر کلاسیک نمی رسد؛ اما به خاطر ترکیبات و عبارات و سبک بیان او نسبت به بسیاری از اشعار فکاهی و طنز و انتقادهای سیاسی، بهتر از آنها است و نیز درست است که سید ذاتا مردی انقلابی نبود و در برخی از اشعارش، به خصوص اشعاری که تحت تأثیر مستقیم صابر قرار داشت، میل به سازش با استبداد و محافظه کاری دیده می شود؛ اما او یکی از مدافعان استقلال کشور و مبارزه با تجاوز بیگانگان بوده و این هدفهای اصلی هنری او بود که در اشعار آتشین و کوبنده و روش طنزآمیز بیان آنها که از صابر آموخته بود، به خوبی نمایان است. اشعار اصیل او که طنزی ملایم دارد؛ ولی در عین حال کوبنده است؛ وطن فروشان، خیانتکاران، دشمنان آزادی، دیپلماتهای دورو و تمام آنهایی را که به فکر مردم و کشور نبوده اند، به باد انتقاد و تمسخر می گیرد.

آثار نسیم شمال

سید اشرف غیر از روزنامه ی نسیم شمال که مهمترین اثر اوست و حدود بیست سال با صلابت و قدرت، قلبهای مردم را به تسخیر خود درآورده بود و در سال 1338 هجری قمری بیست هزار بیت آن را در دو جلد، به نامهای نسیم شمال و باغ بهشت جمع آوری و چاپ کرد و خیلی زود هم همه را به فروش رساند، آثار دیگری نیز دارد که می توان از اینها نام برد.
1) گلزار ادبی که خود در مقدمه اش درباره ی این کتاب چنین نوشته است: «متأسفانه کتابی که جامع حکایات منظوم و اشعار آسان باشد، در دسترس شاگردان مدارس نبوده و اغلب از این تعلیمات بی بهره مانده اند. به این ملاحظه... این مختصر کتاب را ترتیب داده، تقدیم معارف نمودم،... اغلب این حکایات از قصص «لافونتن» و«فلوریان» که از قطعه نویسان فرانسوی و مشهور جمیع فرنگستان می باشند، استخراج شده و به فارسی منظوم کردم.» این کتاب، شامل سی و سه داستان از زبان حیوانات است که سید آنها را به نظم درآورده است.
2) عزیز و غزال، کتاب دیگری است که در شرح عشق نافرجام دو دلداده به نامهای عزیز و غزال است که سید این داستان را هم به نظم درآورده است.
3) کتاب دیگر سید، منظومه ی اشرفی است و سید در شماره ی 13، سال 1333 هجری قمری، در روزنامه ی نسیم شمال وعده ی چاپ و پخش آن را داده است؛ اما از این کتاب اثری به دست نیامده است.

برگ آخر از زندگی نسیم شمال

سید که همیشه در آرزوی زیارت کربلا و نجف بود، سرانجام در سال 1305 هجری شمسی، عازم سفر عتبات می شود. خرج این سفر را حکومت در اختیارش می گذارد. سید بعد از بازگشت از این سفر، دوباره روزنامه اش را به راه انداخت؛ اما در سال 1309 خورشیدی به بیماری جنون مبتلا و روانه ی تیمارستان شد. پس از چند ماه از تیمارستان مرخص و تا اندازه ای بهبود یافته بود. برای سید اتاقی روی آب انبار ساختمان کوچکی در عباس آباد شرقی، خیابان عین الدوله، نزدیک خندق اجاره کردند و او با زنش در آن زندگی می کرد. سید فرزندی نداشت؛ اما زنش از شوهر قبلی خود و دختر داشت که در رشت زندگی می کردند و زنش گاه از زندگی محقر سید چیزی برای آنها می فرستاد. در همین زمان، سید زنش را از دست داد و دوستان او برایش پرستاری گرفتند. پس از مدتی، چون ثروت سید تمام شد، تصمیم گرفتند روزنامه اش را دوباره منتشر کنند تا پول معاش او را از این راه دربیاورند.
بدین ترتیب، دوره ی سوم روزنامه ی نسیم شمال به صاحب امتیازی و مدیر مسؤولی ح- حریرچیان و سردبیری محسن الحسینی حریرچیان ساعی انتشار یافت. اولین شماره ی آن در هشت صفحه به قطع وزیری و با چاپ سربی در چاپخانه ی اطلاعات نوشته و در روز پنجشنبه، 17 صفر سال 1353 هجری قمری، مطابق با دهم خرداد 1313 خورشیدی، منتشر شد. از شروع این دوره، در تمام شماره های بعدی، این شعر در زیر نام روزنامه چاپ شد:
به یاد اشرف دین سید ستوده خصال *** مشام خویش معطر کن از نسیم شمال
درباره ی تاریخ وفات سید، اختلاف وجود دارد. در کتاب تاریخ جراید و مطبوعات، زمان فوت او سال 1314 خورشیدی ذکر شده است؛ اما در شماره ی 30 فروردین سال1313 هجری شمسی روزنامه که محمد اسماعیل وطن پرست آن را نوشته، چنین آمده است:
«با کمال تأسف، وفات و رحلت ناگهانی آقای سید اشرف الدین (نسیم شمال) را در 29 اسفند 1312 خورشیدی به خوانندگان جریده، به وسیله ی آخرین شماره ی روزنامه، اعلام می داریم.»
و در آخرین شماره ی این روزنامه، منظومه ای در مرثیه ی سید اشرف الدین که امیرالشعرای نادری آن را سروده، به چاپ رسید که بیت آخر آن حاوی ماده تاریخ مرگ سید و چنین است: «سال وفاتش دو اشرف الدین است شهری، هجری از شهور و سنین» که با حساب ابجد سال 1312 هجری شمسی به دست می آید.


Sources :

  1. ذبیح الله صفا- تاریخ ادبیات ایران- انتشارات دانشگاه تهران- 1356

  2. عبدالحسین زرین کوب- سیری در شعر پارسی- انتشارات نوین- تهران- 1363

  3. محمد دبیرسیاقی- گنج باز یافته- انتشارات جامی- تهران- 1373

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/115764